بسی رنج بردم در این سال سی

امروز ۲۵ اردیبهشت سال روز حکیم سخن، ابوالقاسم فردوسی است.برپایه دیدگاه بیشترِ پژوهشگرانِ امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ ه‍.ق برابر با ۹۴۰ م، در روستای پاژ در شهرستان توس در خراسان دیده به جهان گشود. نظامی عروضی (وفات ۵۶۰ ه‍.ق)، نخستین پژوهنده‌ای که درباره زندگی فردوسی جُستاری نوشته، زایش فردوسی را در روستای «باز» (پاژ) دانسته‌است. منابع تازه‌تر روستاهای «شاداب» و «رَزان» را نیز جایگاه زایش فردوسی دانسته‌اند، اما بیشتر پژوهشگران امروزی این گمانه‌ها را بی‌پایه می‌دانند.

سال زایش فردوسی در ۳۲۹ ه‍.ق از آن‌جا دریافته شده، که وی در سه پاره از سروده‌هایش، به سنِّ خود اشاره کرده‌است. نخست در داستان «جنگ بزرگ کیخسرو» از تهیدستی خود در شصت و پنج سالگی می‌گوید و پس از آن می‌افزاید که در پنجاه و هشت سالگی و زمانی که جوانی را گذرانده‌بود، فریدون دوباره زنده شده و جهان را به‌دست گرفت که منظور وی، به‌تخت‌نشستن محمود است.

بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت
نوان‌تر شدم چون جوانی گذشت
خروشی شنیدم ز گیتی بلند
که اندیشه شد تیز و تن بی‌گزند
که‌ای نامداران و گردن‌کشان
که جُست از فریدونِ فرّخ نشان؟!
فریدونِ بیداردل زنده شد
زمان و زمین پیش او بنده شد

فردوسی دهقان و دهقان‌زاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و هم‌زمان با جنبش استقلال‌خواهی و هویت‌طلبی در میان ایرانیان سپری کرد. شاهان سامانی با پشتیبانی از زبان فارسی، عصری درخشان را برای پرورش زبان و اندیشهٔ ایرانی آماده ساختند و فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همهٔ آنانی است که در سده‌های سوم و چهارم هجری، زبان فارسی را به اوج رساندند و او با بهره‌گیری از آن سرمایه، توانست مطالب خود را چنین درخشان بپردازد.

در نگاهی همه گیر درباره دانش و آموخته‌های فردوسی می‌توان گفت او زبان عربی می‌دانست، ولی در نثر و نظم عرب چیرگی نداشت. او پهلوی‌خوانی (پارسی ماینه یا پارسیگ) را به‌طور روان و پیشرفته نمی‌دانست، اما به‌گونه ای مقدماتی مفهوم آن را دریافت می‌کرد. به‌هرروی، در شاهنامه هیچ نشانه‌ای درباره پهلوی‌دانی او نیست.

شاهنامه پرآوازه‌ترین سروده فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات فارسی است. فردوسی هنگامی سرودن شاهنامه را آغاز کرد که زبان پارسی دری توانایی‌های بایسته را برای بیان موضوع‌های گوناگون یافته، اما هنوز در سراسر سرزمین‌های پارسی‌زبان به‌گونه‌ای یکدست و یکسان درنیامده‌بود؛ و در لهجه هر شهر و ناحیه، واژه‌ها و تعبیرهای ویژه وجود داشت.

به راستی اگر بخواهیم از میان همه ایراینانی که نقش پر رنگی در پیشینه زیبای ایرانشهر داشتند، تنها یکی را برگزنیم، کسی شاید شایسته تر از حکیم ابوالقاسم فردوسی نیست، زیرا زمانی که ایرانیان در زیر فشار و سرخوردگی از یورش عرب ها بودند، فردوسی بود که روان ایرانیان را رنگی تازه بخشید.

این نوشته از ویکی پدیا فارسی برداشته شده است

نگاره درون نوشته