درباره Ērānšahr، خوانش ها و یاداشت هایی از یک ایران دوستِ دانش آموخته نرم افزار و نه یک ایران شناس یا باستان شناس یا زبان شناس ... امید است به یاری یزدان درست و سودمند باشد.
ریشه واژه ایران
ساسانیان کشور پهناوری که بر آن فرمانوروایی می کردند را اِران شَتْر (ērān šatr) می نامیدند و شاپور در سنگ نبشه خویش، خود را پادشاه اِران وُ اَنیران نامیده است. اَنیران به چم (معنی) نا ایرانیان است. ایران زمان شاپور یکم ساسانی دربرگیرنده همه سرزمین های ایرانی نشین از شهر تورانی کاشغر در چین تا حران و نصیبین در ترکیه امروزی بود که یک سرزمین پهناوری را پدید می آورده اند. شاپور در سنگ نبشه های خود، سرزمین خویش را اینگونه می شناساند (معرفی می کند)
من شاپور شاه شاهان این شهرهارا دارم
پارس و پهله وخوزستان.میشان(جنوب عراق و کویت، گاهی تا بحرین)
آسورستان(دل ایرانشهر و شامل تیسفون فلوجه گاهی تا تکریت و..)
نوذ-اردخشیرگان (آدیابن، سرزمین های شمال رود زاب کوچک تا آن سوی نینوا، شامل موصل و اربیل)
اربایستان (میان رودان شمالی)
آتورپاتکان(آذربایجان)
ارمنستان(ارمنستان فعلی به همراه کردستان ترکیه)
وروچان (گرجستان)
سیکان (سیگان، نام دیگر سرزمین های کلچی در غرب گرجستان و ساحل دریای سیاه)
اران(نام کشوری که امرزوه آن را به دروغ جمهوری آذربایجان می خوانند)
بالاسگان(بخش ساحلی آران، از ارس تا نزدیکی شبه جزیره آبشوران) تا کوه کاف(قفقاز) و حدود آلان (دربند امروز)
پریشخوار(گیلان و مازندران)
ماد
گرگان(گنبد) مرو، هرات و همه ابرشهر(تمام پارت)
کرمان،سیستان، مکران(بلوچستان ایران)
توران(بلوچستان پاکستان) پاردان(اطراف رود سند) هندوستان(سرزمین های سند)
کوشان(شرق افغانستان)تا فراز به پیشاور(شمال پاکستان)و تا کاشغر(شرق چین)
سغد(تاجیکستان)و چاچستان(تاشکند ازبکستان)دریای خوارزم
مازون شهر(شمال عمان گاه تا شبه جزیره قطر)
پشتکار (همت) بالای شاهان ساسانی را به همراه پدیداری نایسونالیست ایرانشهری می توان انگیزه (هدف) بنیادی (اصلی) ساخت ایران نزدیک به مرزهای راستین (واقعی) خود دانست که باید الگویی برای میهن پرستان ایران امروز باشد.
تا سال ۱۳۱۴ جهانیان به نادرستی نام پرشیا (Persia) را برای اشاره به کشور ایران به کار می بردند.
در زبان فارسی باستان و اوستایی واژه آریْیَه یا ariya (بخوانید آری-یَ) و در زبان پهلوانیک (اشکانی - پارتی) اَریان (aryān) و در زبان پارسیگ (پهلوی ساسانی یا پارسی میانه) اِران (ērān) هستند که می توان ردپای آنها را در واژه ایران، نام کشور گرامی مان می توان یافت.
در زبان اوستایی واژه اَری-یانِمْخْشَثْرَ (ariyānēmxša0ra) به چم گسترده (قلمرو) آریایی است که در زمان ساسانیان این مفهوم برابر با واژه اِرانشَتْر (ایرانشهر) است. اردشیر بابکان در سنگ نگاره خود، به زبان پارسیگ، اَرْدَشیر شاهان شاه اِران و به زبان پهلوی پارتی، اَرْدَشیر شاهان شاه اَریان، خویش را به زبان امروزی اردشیر شاهنشاه ایران خوانده است.
واژه اِران پارسیگ چندینه (جمع) واژه اِر (ēr) است زیرا در زبان پهلوی برای چندنگی دو نشان است که نشان ان برای جاندران مانند جانوران، زنان، مردان و همچنین اِران و برای بی جان ها (جمادات) نشان ایها به کار گرفته می شده است که امروزه ما آنها را ها می گوییم همانند کتاب ها، خانه ها، ماشین ها.
خود واژه اِر (ēr) به چم آزاده، نجیب و همچنین سپاهی نیز است. بنابراین زمانی که می گوییم اِران به چم آزادگان و نجیبان است و از این رو می توان کشور پهناور ساسانی را سرزمین اِران (آزادگان) دانست. واژه اِر امروزه ایر خوانده می شود. ایرتن به چم فروتن است زیرا ایرانیان بسیار فروتن و بدون خودپسندی بوده اند و در برابر آن واژه اناایرتن است که به چم خودپسند است.
نباید آزاده را به چم از زندان آزاد شده بدانید زیر آزاد از بدی ها و پلشتی ها و رو به نیکی ها است.
در زبان پارسیگ واژه اِر-توخمَک (ēr-tuxmak) به چم از نژادِ اِر و واژه ای است برای اشاره به ایرانیان و واژه دیگری برای اشاره به ایرانیان، آزاد چیهرَک (āzāt čihrak) است که در آن آزاد به چم آزاده و نجیب است و چیهرک همانی است که امروزه آن را نژاد می گوییم.
این نوشته از پیوندها و نَسک های (کتاب های) زیر گرفته شده است:
دهلیز (کانال) تلگرام شکوه ایران
از گذشتههای ایران (زبان، فرهنگ، اسطوره) - نوشته استاد ژاله آموزگار
مطلبی دیگر از این انتشارات
من اینجا ریشه در خاکم
مطلبی دیگر از این انتشارات
این گوی این میدان
مطلبی دیگر از این انتشارات
آسیه، پهلوان کوچک سیستان و بلوچستان و دردهای سیستان و بلوچستان