اسپنسر: هویت یابی از دل ساختارشکنی

تحلیلی بر فیلم اسپنسر

ساخته پابلو لارن

محصول ۲۰۲۱ آمریکا


معرفی فیلم:

فیلم با شروع تعطیلات کریسمس سال ۱۹۹۱ آغاز می شود. زمانی که پرنسس دایانا و شاهزاده چارلز (شاهزاده ولز) به همراه دو پسرشان طبق سنت هر ساله، تعطیلات کریسمس را در اقامتگاه تفریحی ملکه (عمارت ساندرینگهام) و در جمع خاندان سلطنتی سپری می کنند. رابطه عاطفی دایانا با شاهزاده چارلز مدت ها است به سردی کشیده شده و در آستانه جدایی قرار دارند. شاهزاده نیز با معشوق سابقش ازدواج کرده و این مسئله به شدت دایانا را رنج می دهد. سپری کردن این سه روز تعطیلات به سبک خاندان سلطنتی و با قوانین دست و پا گیر آنها برای دایانا بسیار سخت و غیرقابل تحمل است. او که پیش از ازدواج، با نام خانوادگی «اسپنسر» شناخته می شد، اکنون بخش زیادی از آزادی، استقلال و نشاط خود را در گذشته جا گذاشته و درگیر اختلال های روحی-روانی شده است. دایانا به خوبی با روال و نحوه برگزاری مراسم تعطیلات کریسمس در ساندرینگهام آشناست اما امسال دست به حرکتی متفاوت و انقلابی می زند.


با توضیح مختصری از کلیت داستان اسپنسر، اکنون بهتر می توان به تحلیل ابعاد مختلف آن پرداخت.


۱. واقعی تر از داستان:

فیلم اسپنسر با جمله مهمی شروع می شود: حکایتی برگرفته از یک تراژدی واقعی!

(A fable from a true tragedy)

اسپنسر تمثیلی ساختگی و‌ سه روزه از ساختاری واقعی و بلند مدت است. داستان اسپنسر اگرچه به روایت بخشی از زندگی پرنسس دایانا می پردازد، اما به هیچ وجه یک درام تاریخی و یا بیوگرافی دقیق و مفصل از زندگی او نیست. فیلم بدون اشاره به جزئیات تاریخی و زمانی-مکانی اتفاقاتی نظیر چگونگی ازدواج دایانا و شاهزاده چارلز، طلاق عاطفی این دو و ازدواج مجدد شاهزاده چارلز، بیننده را به دیدن تالمات روحی دایانا، آشفتگی ذهنی و حالت های روان پریشانه او دعوت می کند: زمزمه هایی که دایانا با خود می کند، خیالات موهومی که در سر دارد و یا توهم توطئه ای که از خاندان سلطنتی در ذهنش می پروراند. علاوه بر این ها، او از بی خوابی و اختلال در غذا خوردن نیز رنج می برد که همگی حاصل بهم ریختگی ذهن و روان او است و هدف نخست فیلم پرداختن به همین آشفتگی ها است.‌


۲. ردپای نامرئی:

هر ساله تعطیلات کریسمس در خاندان سلطنتی به شکلی کاملا مجلل و با تشریفات کامل سپری می شود: انواع غذاها، نوشیدنی ها و دسرهای مختلف، شکار قرقاول ها به قصد تفریح، مراسم عکس دسته جمعی، پوشیدن لباس ها و جواهرات زیبا و فاخر و بسیاری دیگر، بخشی از این شکوه و تشریفات است. این درحالی است که داستان اسپنسر می کوشد وجه دیگری از این زندگی سلطنتی را نشان دهد که کمتر در تاریخ نگاری ها ثبت شده و به قلم در آمده اند. فروپاشی رابطه عاطفی و خانوادگی شاهزاده و همسرش و مهم تر از همه از هم پاشیدگی ذهنی - روانی دایانا مسئله ای است که ردپایی نامرئی در وقایع نگاری ها دارد و لنز کمتر دوربینی می تواند آن را شکار کرده و به تصویر بکشد.


۳. این مکان مجهز به دوربین مداربسته است!

دایانا دختر شاد گذشته ها اکنون در محیطی قرار گرفته که به شدت احساس تفاوت و تعارض با آن می کند. او کمترین شباهتی میان علایقش با خواسته های سایرین پیدا نمی کند.

دایانا تصویر پرتره زنی است که کنترلی بر هویت و حتی بدن خود ندارد و به شدت زیر ذره‌بین سختگیری های خاندان سلطنتی است. او هر لحظه و همه جا مورد تجسس قرار می گیرد و خلوت و تنهایی مختص خودش را ندارد. حتی وقتی محتویات معده اش را در دستشویی بالا می آورد، پشت در کسی است که با ضربه به در به او یادآور می شود تنها نیست!

حضور او همیشه و همه جا، نه تقاضا بلکه، به همراه «باید» نامحسوسی، مطالبه می شود. دایانا نیز متقابلا به شکلی عمل گرایانه در اغلب اوقات با رفتارهای نامتجانسش نظم حاکم را برهم زده و اعلام مخالفت می کند: دیر رسیدن در اقامتگاه ساندرینگهام، عدم حضور به موقعش در میز شام شب کریسمس، هنگام باز کردن هدایا و زمان گرفتن عکس دسته جمعی خانوادگی.


۴. همه چیز آنجا است

ما انسانها اغلب، خاطرات، اشیاء و لحظات خوشی در گذشته جا گذاشته ایم که حس نوستالژیک آنها همواره با ما است و هر زمان عرصه زندگی بر ما تنگ و تنگ تر می شود به آنها پناه می بریم. اما به واقع باید گفت گذشته نیز مانند زمان حال، ترکیبی از خوشی‌ها و ناخوشی ها بوده است؛ همانقدر که روزهای خوب و به یادماندنی داشتیم، لحظات تلخ و آزاردهنده را نیز تجربه کردیم، اما بیشتر، اتفاقات دلچسب و خوشایند است که در کوله بار گذشته مان جای گرفته اند.


دایانا هم با یادآوری آن لحظات، اشیاء و مکان ها دچار چنان شور و هیجانی می شود که می تواند برای لحظات اندکی هم که شده، چشم بر ناملایمات زندگی کنونی اش ببندد و خود را به دست خیال و رویا بسپارد. زمانی که کت پدرش را که مدت ها بر تن مترسک مزرعه بود، با دقت و وسواس تمام در اتاقش می آویزد و یا لحظه ای که وارد خانه قدیمی پدری و اتاقش می شود، برای لحظاتی از زمانی که به آن تعلق دارد منقطع شده و خود را کودکی پر جنب و جوش می بیند که شادمان می دود و بازی می کند. شاید بتوان گفت همین بازگشت معنادار او به خاطرات گذشته، انگیزه اصلی وی برای تغییر مسیر آینده اش شد.


۵. لطفا به دستورالعمل ها بچسب!

یکی از اشاره های قابل تامل فیلم، اشاره به قوانین خشک و بی روح خاندان سلطنتی و بخصوص عمارت ساندرینگهام است. تعطیلاتی که می تواند تبدیل به خاطره هایی فراموش نشدنی و ماندگار شوند، اما از نگاه دایانا به اقامتی اجباری در هتل-زندانی تبدیل شده است که کنترل نامحسوس آن، مانع هرگونه خطا یا فرار می شود.‌ زمانی که «سنت» از کارکرد و هدف اصلی اش که روزگاری دقیقا به آن علت بوجود آمده، فاصله می گیرد، خود را به شکل چنگالی آهنین و در زیر پوشش ابریشم اعلاء بر انسانها تحمیل می کند.

در بخش زیبایی از فیلم زمانی که دایانا و فرزنداش در شب کریسمس بازی می کنند، او از آنها می پرسد بهترین کریسمس از نظرشان چیست؟ آنها پاسخ می دهند بهترین کریسمس زمانی است مثل آدم های عادی هدیه هایشان را صبح روز کریسمس (و نه شب قبل از آن مشابه خاندان سلطنتی) باز کنند، از قوانین پیروی نکنند، هر کار خواستند انجام دهند، با دست غذا بخورند و به آن عمارت نیایند. از نظر دایانا تنها معجزه است که می تواند همه اینها را محقق کند! او و فرزندانش در حسرت لحظاتی هستند که مثل انسانهای عادی -به دور از ساختارها و قوانین خشک و آزاردهنده خاندان سلطنتی- زندگی کنند، غذا بخورند، تفریح کنند، آزادانه و بی خیال بدوند، هر لباسی که می خواهند بپوشند و ...

یکی از دوگانه های موردنظر فیلم، تفاوت دیدگاه دایانا و فرزندانش با نظر عامه مردم است. مردمی که با حسرت به زندگی خاندان سلطنتی می نگرند و در آرزوی تجربه کردن بخشی از آن هستند و اینطور به نظر می رسد هر دو‌ گروه، گمشده خود را در زندگی دیگری می یابند و می بینند.


۶. آینه یا لنز دوربین، مسئله کدام است؟

اما دو گانه اصلی فیلم که در گفتگوی میان دایانا و شاهزاده چارلز به خوبی نشان داده می شود، دوگانه بیرون-درون است؛ متفاوت بودن ظاهر، شخصیت، خلق و خو و رفتارهای آنها در درون خودشان و در بین مردم و رسانه ها. شاهزاده خطاب به پرنسس دایانا می گوید: «تو باید دو رو داشته باشی: روی واقعی و آن رویی که ازش عکس می گیرند. تو باید خودت و بدنت را وادار به انجام کارهایی کنی که از آنها متنفری اما بخاطر مردم و کشورت انجام می دهی. چون مردم نمی خواهند ما عادی باشیم!» بخش اعظم شخصیت و هویت اصلی خاندان سلطنتی آن ژست ها و نمایش های پوشالی و تباری است که عکس اجداد و بزرگانش درون قاب های گرانقیمت و بر روی دیوار نصب شده است. مردم عادی تا وقتی از بیرون، ظاهر استوار و فریبنده آن را می بینند، این ساختار اعتبار داشته و خدشه ناپذیر به نظر می رسد. آنچه مهم است دستورالعمل ها و عمل به اصول و قوانینی است که در سرلوحه کار خاندان سلطنتی آمده و مردم صرفا باید آن بخش هایی را ببینند که «باید» ببینند!


۷. داستانی برای همه زمان ها

در انتها باید گفت، داستان اسپنسر، داستان همه انسانهایی است که از نمایش های ساختگی و دروغین خود در ساختاری که به آن احساس تعلق نمی کنند، خسته شده اند. آدم هایی که به دنبال ایجاد طرحی نو در روابط، جایگاه و در یک کلام، سبک زندگی خود هستند. «اسپنسر» در پایان فیلم الویت های ذهنی مان را به چالش می کشد و سوال «به راستی کدام یک بر دیگری برتری دارد؟ ثروت، زیبایی، شهرت یا آزادی، شادی، هویت شخصی؟» را در اندیشه ما مطرح می کند.

دایانا با مطالعه کتاب «مرگ و زندگی یک قهرمان: آنه بولین» شباهتهای زیادی میان زندگی خودش و او می یابد. آنه بولین همسر هنری هشتم بود که سرش به اتهام پوچ خیانت، از تن جدا شد و بعد از این اتفاق، هنری هشتم با معشوقه اش ازدواج کرد. دایانا نیز سرنوشت محتوم خود را همان سرنوشت غم انگیز آنه بولین می دانست اما دیدارهایش با مگی (پیشکار پرنسس دایانا) این جرأت را به او داد تا موسیقی زندگی اش را با آهنگی متفاوت از آهنگ تکراری و خسته کننده خاندان سلطنتی بنوازد. او منتظر معجزه نماند بلکه خود، معجزه زندگی اش شد. موسیقی انتهای فیلم زمانی که دایانا -در حالیکه خودش رانندگی می کند- به همراه پسرانش عمارت ساندرینگهام را ترک می کنند، حسن انتخابی در تایید همین تصمیم است.


«تنها چیزی که لازم دارم یک "معجزه" است

تنها چیزی که لازم دارم تویی

من تا آخر عمر دوستت خواهم داشت»


پ.ن: فیلم اسپنسر به شدت منو یاد مصاحبه جنجالی اپرا وینفری (مجری محبوب آمریکا) با مگان و هری (نوه ملکه انگلستان) انداخت.‌ در این مستند، مگان پرده از حقایقی پنهانی در خاندان سلطنتی بر می‌داره که ابدا در سطور هیچ کتاب تاریخی ای نوشته نشده و نخواهد شد!

اتفاقات، سخت گیری ها، قوانین، فشارهای خانوادگی و بد ذاتی هایی که در لحظات متعددی، مجری برنامه را هم به تعجب و گاه سکوت وادار می کنه.

دیدن این مستند را قویا پیشنهاد می کنم بخصوص که تکمله خوبی برای فیلم اسپنسره!

مصاحبه اپرا وینفری با هری و مگان
مصاحبه اپرا وینفری با هری و مگان



پایان