شرط عشق است که از دوست شکایت نکنند / لیکن از شوق حکایت به زبان میآید
خوش تکنیکی، استاندارد های هالیوودی و هدر رفتن پتانسیل ها-نقد فیلم فورد در برابر فراری
خوش تکنیکی، استاندارد های هالیوودی و هدر رفتن پتانسیل ها
یادداشتی بر فیلم «فورد در برابر فراری»
ستودن تکنیک خوب فیلم «فورد در برابر فراری » احتمالا ساده ترین کار تمامِ منتقدان و ریویو نویسان در سال 2019 بوده است. اما حقیقت آنجاست که به جز تکنیک های پر زرق و برق این اثر بقیه وجوه آن متوسط اند. و همین امر این اثر را از فیلمی ماندگار در ژانر ورزشی-مسابقه ای تبدیل به اثری با استانداردهای هالیوود و البته اسکار پسند می کند.
«فورد در برابر فراری » تنها روایت خودش را از یک واقعه چالش برانگیز تاریخی دارد که البته روایتی بدون جهت گیری و تا اندازه ای اخته است. فیلمنامه نویس می دانسته که داستان را نباید به کجا ببرد اما نمی دانسته که به کجا باید! و به همین جهت فیلم به درستی فاصله ی خود را با کلیشه های مرسوم حفظ می کند اما از آن طرف ایده یا حرف تازه ای را اثبات نمی کند.
آخرین اثر جیمز منگولد[1] یک فیلم استاندارد است و فقط همین. این فیلم نه قوت روایت یک واقعه ی تاریخی را به طرز دقیق دارد، نه انگیزه و هیجان یک فیلم ورزشی-مسابقه ای را و نه حتی کشش یک درام را در بستر یک واقعه ی ورزشی. اما با حفظ فاصله ناخنکی به همه ی آنها می زند و به معجونی از پتانسیل های دست نخورده تبدیل می شود.
«فورد در برابر فراری » می توانست یک فیلم انگیزشی آمریکایی با شعار «ما می توانیم» باشد که در آن کمپانی فورد به عنوان عصاره ی کشور آمریکا تنها در 90 روز و تقریبا از هیچ ماشینی می سازد که می تواند با فراری قهرمان رقابت کند. می توانست بیشتر به یک درام ورزشی شبیه باشد که در آن عناصر رقابت، مسابقه، استقامت و سختی بسیار پررنگ تر ظاهر شود(مقایسه کنید با فیلم نسبتا خوب شتاب[2] و انیمیشن شاهکار پیکسار ماشین ها[3] در همین زمینه). بیش از این نمی خواهم یادداشت را طولانی کنم اما برای کسانی که اصرار دارند که این فیلم یک درام ورزشی-مسابقه ای خوب است می گویم که مسابقه ی 24 ساعته لمان یکی از سخت ترین و استقامتی ترین رقابت ها در زمین است اما این فیلم بدون توجه به این درام به سرعت از آن می گذرد.
«فورد در برابر فراری » به درستی در دام سمبلیسم دروغین دوگانه ی فورد-فراری به مثابه ی آمریکا-اروپا نمی افتد؛ کارگردان انتقادات خود را از سیستم بروکراسی اداری فورد به عنوان معضلات این سیستم می کند. او این سیستم چاق اداری و کاغذ بازی هایش را مانع ظهور و بروز استعداد افرادی چون کارول شلبی[4] و کن مایلز[5] می داند و همین مفهوم را در داستان با بسط شخصیت بیبی به نمایش میگذارد.
از آن سو اما کارگردان فراموش نکرده که از پشت عینک آمریکایی اش به این قضایا نگاه می کند و به همین دلیل مشکل را از ذات کمپانی فورد نمی داند و این زمانی معلوم می شود که او هنری فورد دوم را شخصیتی از جنس کارول شلبی معرفی می کند با همان پشتکار، جاه طلبی، غرور و تلاش هرچند که اینها پشت سیستم بروکراسی اداری پنهان شده باشد. و این همان دیدگاه آمریکایی او به این ماجرا است که با دو شخصیت در دو طیف متفاوت اما ذاتا مشابه(فورد و شلبی) دراماتیزه شده که در نهایت به پایانی ختم می شود که بازهم آمریکایی است(جمله ی نریشن پایانی فیلم را به یاد آورید).
بازی دقیق بازیگران فیلم(به خصوص کریستین بیل[6] و مت دیمون[7]) تا حد زیادی مانع نمایش ضعف شخصیت پردازی اثر می شود. باید گفت که تنها رابطه ای که در فیلم به اندازه ی قابل قبولی شکل گرفته نیز رابطه ی همین دو شخصیت است. ارتباط کن مایلز با خانواده اش کمابیش کاریکاتوری و کلیشه ای و از آن بدتر رابطه ی شکل نگرفته و درنیامده ی شلبی و مدیران فورد است. اما شخصیت پردازی خود شخصیت ها تنها دارای پیچ و خم اند و فاقد پیچیدگی؛ و این یعنی از بین سه سطح کشمکش(درونی، فردی و فرافردی) تنها دارای یک سطح هستند(در اینجا فقط فرافردی) و به همین جهت اصلا عمق پیدا نمی کنند.
«فورد در برابر فراری» اثری خوش تکنیک است که پتانسیل های زیادی برای تبدیل شدن به یک شاهکار ماندگار را دارد اما به استاندارد های هالیوود بسنده می کند و در سطح متوسط می ماند. این اثر پیشنهاد خوبی به فیلمسازان ماست تا ببینند و بدانند که می شود در سیستم بود و در عین حال از آن انتقاد کرد اما در نهایت پرچم آن سیستم و نظام را بالا نگه داشت و با غرور و افتخار از گذشتگان به آیندگان امید داد.
[1] James Mangold
[2] Rush
[3] Cars
[4] Carroll Shelby
[5] Ken Miles
[6] Christian Bale
[7] Mat Damon
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به سریال «سرگذشت ندیمه»
مطلبی دیگر از این انتشارات
گرسنگی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلم لاک (۲۰۱۳) | بین هیچوقت و یهبار، یه دنیا فرقه!