دانش آموختهی کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی، مترجم فریلنس ، دستبهقلم✍️/ اینستاگرام:https://www.instagram.com/_zahraakbarian_?r=nametag
درباره فیلم | اتاق تاریک
من به واسطه دغدغه ام نسبت به کودکان و دوران کودکی و به سبب مطالعات اندکم در حوزه روانشناسی فروید میدانم که هرآنچه در سالهای ابتدایی کودکی در جمع خانواده و از طرف پدر و مادر اتفاق میافتد؛ شخصیت فرد در بزرگسالی و حتی سرنوشتش را شکل میدهد. به همین دلیل هر جا سخن از کودکی و تجربیات کودکی به میان میآید، شاخک هایم تیز میشود و نطقی میکنم تا کلامی هم از مادر عروس شنیده باشید.
درست در روزهایی که خبر جمع شدن داروهای پیشگیری و سقط جنین به جهت تشویق خانوادهها به (اجبار به !) رشد جمعیت به گوش میرسد؛ در روزهایی که برای هیچکس عدم آمادگی شرایط روحی و اجتماعی والدین برای فرزند پروری (نه صرفاً فرزندآوری!) و همینطور سرنوشت فرزندانی که حاصل ناخواسته چنین حکمی هستند، اهمیتی ندارد؛ تماشای یک فیلم دغدغهمند نسبت به کودکی و مسائل روانشناختی آن میتواند بسیار مفید باشد.
ابتدا باید کارگردان فیلم را بابت چنین انتخاب هوشمندانهای تحسین کنیم و در ادامه به معرفی و برداشتی آزاد از آن میپردازیم. سینمایی «اتاق تاریک» ساخته روح الله حجازی فیلمی است با بازی ساره بیات و ساعد سهیلی در نقش زن و شوهری که به تازگی به شهرکی تازه ساخت، اطراف تهران نقل مکان کرده اند و در پی گم شدن فرزندشان با مسائلی روبرو میشوند.
زن چند سال از همسر خود بزرگتر است و این تفاوت سنی گاهی برای آنها مشکل عدم تفاهم ایجاد میکند. در ظاهر نیز بیننده متوجه این اختلاف فاحش میشود. میبینیم که زن سعی در جوان سازی خود دارد و در قسمتی از فیلم برای جراحی لیفت سینه اقدام میکند.او که زنی تحصیلکرده و امروزی است، نماد یک زن فمنیست است که پا به پای همسر خود کار میکند. حتی در ابتدای فیلم میبینیم که به تنهایی در بیابانهای اطراف خانهاش با دستانی پر از وسیله منتظر همسر خود ایستاده تا به دنبال فرزندشان بگردند؛ که این خود تصویر نانآور خانواده بودن را برای ما تداعی میکند. گرچه او بانویی تحصیل کرده است و به باور خود به خرافات و عقاید سنتی اعتقادی ندارد اما شخصیت او علیرغم این تحصیلات و مطالعه ( در جایی از فیلم همسرش اشاره بر این دارد که زن آثار سیمون دوبوار را میخواند) ضعف هایی دارد. او رفتار عصبی و پرخاشگرانه با فرزند خود دارد و از تنبیهاتی مانند اتاق تاریک و ترساندن فرزندش برای شب ادراری های او استفاده میکند.
مرد اما یک جوان نحیف شهرستانی است که چند سالی است به تهران آمده و بر خلاف زن سعی دارد خود را کمی مسن تر نشان دهد. سبیل مردانه، عینکی که بر چشم دارد، تن صدای آرام و مسلط او در ابتدای فیلم، تمام نکاتی است که او سعی دارد با رعایت کردنشان خود را مردی بالغ و پخته نشان دهد. گهگاهی تفکرات سنتی بر او غالب میشود. مثلاً به آشپزی نکردن همسرش معترض میشود و یا به تنها جایی رفتن او غیرت میورزد. با این حال تمام اینها نتوانسته شخصیت کم سن و کوچک و حتی ترسوی او را پنهان کند. میبینیم که او از سگ میترسد، از ارتفاع فوبیا دارد، و همانند کودکان از همسرش قهر میکند.
اتاق تاریک نام اتاقی است در این خانه که از آن به عنوان انباری استفاده میشود؛ تاریک است و پر از وسایل بلا استفاده و قدیمی، اما هرگاه مادر عصبانی میشود کودکش را در آنجا حبس میکند. این اتاق نماد دنیای تاریک و ترسناک کودکی است که حاوی تروما های تجربه شده در آن دوره است.حبس کودک در اتاق نماد بازگشت و رجوع گاه و بیگاه فرد بزرگسال به آن دنیا و زخم های ناشی از آن است. شخصیت های فیلم هر کدام به نوعی درگیر اتفاقات گذشته و دوران کودکی خود هستند.
زن پرخاشگر و عصبی که علیرغم مدرن و امروزی بودنش تنبیهات و رفتارهایی شبیه مادران قدیمی و ناآگاه از مسائل روانشناسی با فرزند خود دارد، خود در ارتباط با مادرش دچار مشکل است و گفتگو بین آنها مدام به بیراهه کشیده میشود. رابطه ناسالم با مادر میتواند ریشه چنین پرخاشهایی در بزرگسالی او باشد. فوبیاها و ترسهای مرد که گاهاً در فیلم شاهد آن هستیم و همینطور علاقه او به زنی بزرگتر از خود (که می تواند جای مادر را برای او پر کند،نه همسر!) میتواند حاصل عدم احساس امنیت و فقدان محبت از سمت مادر و خانوادهاش در کودکی باشد. او حتی هیچ سخنی از خانوادهاش بر زبان نمیآورد که این نشاندهنده حضور کمرنگ آنها در کودکی او و ریشه اضطرابهایش است.
تنها در سکانس پایانی فیلم میبینیم که مرد با چشمانی اشک آلود پیش همسر خود اعتراف میکند:«من در کودکی... ». جمله مرد را کامل نمیشنویم و اساسا اهمیتی ندارد که در کودکی او چه اتفاقی افتاده است. سازنده فیلم یک پیام را میخواهد به بیننده بدهد و آن هم باور فروید بر این است که هر آنچه در کودکی و سالهای ابتدایی زندگی شخص اتفاق بیفتد، باقی سالهای زندگی اش را رقم میزند. اصل این پیام مهم است، نه باقی اتفاقات فیلم.
بستن درب اتاق تاریک: در جایی از فیلم مرد با نگاهی به اتاق تاریک با واهمه درب آن را میبندد. اگر بخواهیم از دیدگاه فروید به ماجرا بنگریم، او در واقع سعی دارد درب را نسبت به دنیای پر از وحشت و نگرانی کودکیاش ببندد و در واقع اثر آن خاطرات و تروماهای کودکی را از روح و روان خود پاک کند؛ که تا حدودی هم موفق میشود. در اواخر فیلم میبینیم به ترس از سگ ها غلبه میکند و به سگ زخمی کمک میکند. اگرچه به باور من کارگردان سعی در اشاره تلویحی به این عقاید روانشناسی در فیلم دارد، اما بینندهی تیزبین حتی اگر از آنها هم آگاهی نداشته باشد، پیام درست کارگردان را دریافت میکند.
با اینکه فیلمی چنان دغدغهمند نسبت به کودکی جای بحث و صحبت بسیار دارد، شرح بیشتر ممکن است داستان فیلم را فاش کند و لذت تماشای آن را از بینندگان بگیرد. پس باقی اشارات را به شما میسپارم. فیلم را ببینید و برداشت و نکات خود را در کامنت ها برایم بگویید.
پینوشت: ممنون از نرگس اکبریان بابت اجرای این متن، که کمک کرد تا فایل صوتی رو هم در اختیار شما بگذارم.?
https://instagram.com/nrgs_akbarian?igshid=ZGUzMzM3NWJiOQ==
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی و بررسی فیلم Uncut gems (الماس های تراش نخورده) - تجربهای از اضطرابِ دوست داشتنی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم به وقت شام
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم هایلایت ۱۳۹۷