داستاننویس، علاقهمند به ادبیات، سینما و دنیای هنر / پیج اینستاگرام: https://instagram.com/jafari_maryam76?utm_medium=copy_link / کانال تلگرام:https://t.me/beshnu_az_man
قایق نجات!⛵️
هیچکاکی متمایز!
بچه که بودم داستانی خوانده بودم دربارهی مرد سوارِ نیکرفتاری که به مرد چلاقی که پیاده بود کمک میکند اما طرف دزد از آب درمیاد و اسبش را میبرد.
مرد تنها دل نگران یک چیز بود و فریاد زد: فقط به کسی نگو که چطوری ازم دزدی کردی و صاحب اسبم شدی چون اونوقت دیگه هیچ سوارهای به پیادهای رحم نمیکنه!
فیلم قایق نجات مرا یاد این حکایت میاندازد. کاری نکن که ارزش کمک کردن پوچ شود و بیاعتمادی به سبب اعتماد به تو رواج پیدا کند.
به نظرم مضمون اصلی فیلم همین بود.
فیلم با قایق نجاتی وسط آبهای طغیانگر آغاز میشود که همه چیز و همهکس را بلعیده است.
اسباب و اثاثیه آدمهایی که تا ساعتی قبل وجود داشتند روی سطح آب شناور است و خانم زیبا و شیکپوشی هم در قایق نشسته است. انگار میان آن همه خرابی و زشتی جنگ بالهایش را باز کرده و روی قایق فرود آمده است.
سوال اول بینده همین است. این زن چطور انقدر مرتب و تمیز مانده آن هم در این شرایط؟!
اما همان دقایق ابتدایی میفهمد دلیل عجیب و غریبی ندارد. این زن آمده بوده تا ثبتکننده داستانهای جنگ باشد و با دوربین و ماشین تایپش همه زشتیها را ثبت کند تا از آنها روایتهای قشنگی را از آن خود کند.
اما قرار نیست هیچ وسیلهای برایش بماند و حتی قرار نیست آنقدر شیک و مجلسی وسط قایق نجات بماند.
زمان داستان مربوط به جنگ جهانی دوم است. و با حملهی آلمانها دریا آشوب شده است. تعدادی به قایق نجات اضافه میشوند و این همسفرها هر دقیقه بیشتر بحران را درک میکنند.
در این میان مردی آلمانی به قایق میچسبد و نجاتیافتگان به قایقشان راهش میدهند.
حالا دشمن در قایق است و واکنش هر کدام به این مرد آلمانی متفاوت است. آیا باید نگهش داریم و غذایمان را با او تقسیم کنیم یا رهایش کنیم و انتقام این نازیهای لعنتی را بگیریم؟!
کل فیلم در قایق و با همین هشت نه نفر میگذرد و تعلیق آن، تصمیمهایی است که باید برای همدیگر و رهایی از وضعیتشان بگیرند.
راستش از اواسط فیلم انتظار آدمخواری هم داشتم چون دو سال قبل کتابی خواندم که نویسندهاش، داستانهای واقعی و کمتر شنیده شده تاریخ را از اسناد قدیمی بیرون کشیده بود و روایتشان کرده بود؛ کتاب وقتی هیتلر کوکائین میزد و مغز لنین جابهجا میشد از جایلز میلتون.
در یکی از ماجراها تعدادی نجاتیافته در قایق بعد از تحمل گرسنگیِ سخت به جان همدیگر میافتند و....
خب خداروشکر شخصیتهای فیلم هیچکاک رئوف و از همه مهمتر انسان بودند. گرچه کسی نمیداند اگر آنها هم روزهای زیادی را گرسنگی میکشیدند چه کارهایی ازشان سرمیزد!
از نیمهی دوم فیلم به بعد درد مشترک همسفرها آنها را بیشتر شبیه به هم میکند. آنقدر که فقط کافی است کسی جلو بیفتد و اقدامی کند.
در چنین قایق نجاتی هم مِهر و هم جنون همهگیر میشود!
بعد از گذشت چند روز و از دست دادن متعلقاتی که به آدمها شخصیت ممتازی میدهد، دیگر کسی از نظر ظاهری بر کسی برتری ندارد و تنها چیزی که آنها را متمایز میکند رایشان در هنگام بحران است.
این فیلم، متفاوتترین فیلمی بود که از هیچکاک دیدم. آنقدر متفاوت که برعکس همیشه ردپای هیچکاکی را در آن نمیبینیم.
این هم لینک معرفی کتاب وقتی هیتلر که دو سال پیش در ویرگول به اشتراک گذاشتم.?
#مریم_جعفری_تفرشی
?کپی با ذکر منبع✅️
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش نقد فیلم (2): بر اساس روش جان فیسک
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا این سامورایی با وقار ژاپنی رو از اون قیصر عصبانی ایرانی بیشتر دوست دارم؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم انتقام جویان: پایان بازی- پایانی ضعیف بر آغاز پدیده ای نوظهور