داستاننویس، علاقهمند به ادبیات، سینما و دنیای هنر / پیج اینستاگرام: https://instagram.com/jafari_maryam76?utm_medium=copy_link / کانال تلگرام:https://t.me/beshnu_az_man
پرسونا
شروع فیلم در مکانی رمزآلود است، بیمارستان روانی. آلما پرستار جوانی است که باید مراقب هنرپیشهی جوان به ظاهر بیمار باشد.
تعلیق بالای فیلم تا ثانیههای آخر حفظ میشود و در اوج به پایان میرسد. اوجی موهوم مانند کل فیلم.
اقامت دو زن در کلبهی کنار ساحل شبیه فیلم دیگر این کارگردان، *همچون در آینه* است و در صحنههایی خاموشی رمزآلودشان به فیلم سکوت نزدیک میشود.
ساحل و سکوتش، موسیقی و نوع فیلمبرداری به فضای رمزآلود فیلم کمک کرده است.
رفته رفته جای بیمار و پرستار عوض میشود. آلما شکنندهتر و ضعیفتر میشود و رفتارهای هیستریکی از خود نشان میدهد. و در مقابل زن هنرپیشه که سکوت کرده با نگاههایش و حرکت دستهایش قدرتش را نمایش میدهد.
?توجه❗در این قسمت به بخشی از داستان اشاره میشود.
سکانسی که آلما نامهی زن را به پزشک میخواند. نقطهی اوج و تعلیقبرانگیز داستان است. گرهای جدید افزوده میشود، نکند بیمار آلما باشد، و همهی این ماجراها برای درمان اوست؟!
در یک سوم پایانی فیلم دو زن تبدیل به یکی میشوند. دوربین بیشتر روی صورت آلما میماند و هنرپیشه جوان در همهی صحنهها چون سایهای کنار آلما است و انگار فقط آلما او را میبیند.
در صحنهای که شوهر آلما به دیدنش آمده، آلمای بیمار را میبینیم. تنها و رنجور در کنار بخشی از وجودش، زن زیبای بازیگر!
دستها در پرسونا نقش مهمی ایفا میکنند. شاید دستها نمادی از کردار و اعمال ما باشند. گویی دستها روح آدمها را لمس میکنند.
در سکانس آخر یک دیالوگ را از دو جهت تماشا میکنیم. یک بار با فوکوس روی صورت آلما و یک بار زن هنرپیشه.
و در آخر با پایانی گنگ از داستان دو زن که تبدیل به یک زن شدهاند رها میشویم.
دیالوگ فیلم?
هرگز واقعی نبود. دستکم من برای او واقعی نبودم.
اما رنجی که من کشیدم به اندازهی کافی واقعی بود...
???
تو از خودت مراقبت میکردی، چون از پاسخ دادن به این عشق عاجز بودی...
#مریم_جعفری_تفرشی
#پرسونا
?کپی با ذکر منبع✅
مطلبی دیگر از این انتشارات
روشناییهای شهر⚘
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنایت شرعی
مطلبی دیگر از این انتشارات
شعبدهباز و کلاه خالی