چالش تفکر کاذب القائی برای موفقیت

اینکه انسان یک موجود تلقین پذیر و سرگردان بین گروه‌های فکری مختلف هست، یک حقیقت انکار ناپذیر می باشد.

در شبکه های اجتماعی، امروزه شاهد هستیم که چطور یک پست کاذب جذاب، افراد مُذَبذَب را می شورد و می‌برد، و همین افراد بعد از چند روز تعصب، با پست دیگری، تفکر تِرندی را به خود آویزان می کنند !

سوال اینجاست که آیا ما سحر شده ایم ؟ و یا اهرم سرگردانی و حیرانی ما با همین پستهای کذاب دستکاری شده است ؟ یا شاید آنقدر سست بنیان هستیم که با اولین سلامِ مخاطب به وی جذب می‌شویم.


در یک ظرف خالی، هر مایع یا ماده‌ای ریخته می شود.



یکی از تلقین‌های کلاسیک، داستان تو می‌توانی، بخواه تا بگیری، بنویس تا بدست بیاری و کائناتی هست که کارگردانی همه این معارف بکر را برعهده دارد! شاید اولین بار فیلم راز (secret) این شور و هیجانی را بوجود آورد و ریشه بسیاری از معارف، تفهیم‌ها و بهتر بگوییم، تلقین هایی از همین جنس می‌باشد، که همانند کرمهایی در نشریات و کتابخانه ها چشم نوازی کردند و روزانه شاهد افزایش زاد و ولد این دسته از کتابهایی هستیم که نه با یک علم مستند و اصیل، بلکه برگرفته از سرشت رخوت و اومانیست سعی در شفاف‌سازی مسیر انحرافی موفقیت برای انسانها را دارند.


مشکل در آنجا خودش را به وضوح نمایان می‌کند که همین افراد به ظاهر موفق، با کوله باری از معارف خود‌بزرگ‌بینی و برتری جویی، وارد بازار کار می‌شوند و از آنجاییکه خود را موفق و ته خط دیده می دانند، گروه‌های اجرایی و مدیریتی شکل می‌گیرد که تنها برای show-off و آلبوم عکس و سوشالِ جذاب میتواند ایفای نقش نماید.

و چه زیبا که آن دسته از افراد سرگردان ما، پستهای کاذب جذابشان را در عالم واقعیت هم پیدا کردند!

و چه همبستگی و هم افزایی در راه رسیدن به موفقیتی موهوم.

دوستی می‌گفت، مسیر مسافرت برخی اوقات جذابیت‌های دارد که مقصد دیگر مهم نیست.
و کاش حداقل مقصد معلوم بود !