چگونه بهتر دمو کنم
معمولا وقتی پروژه خودمونو میخواهیم برای بقیه پرزنت کنیم، شاید آنطور که مخاطب پسند باشد، دمو نکنیم.
مثلا بیشتر اوقات روی فیچرها و قابلیتهایی متمرکز میشویم که از نظر خودمون جالب هستن و یا از نظر فنی اجرای سختی داشتن. اما کارفرما به خصوص در معرفی اولیه محصول، اینارو نیاز نداره.
فرض کنید میخواهیم یک ماشینی که ساختیم رو به مشتری نشون بدیم که جذب بشه، فکر میکنید لازم هست در شروع دمو، کاپوت ماشینو بالا بزنیم و درباره مدل سوخترسانی و کاربراتور توضیح بدیم ؟!
یکی از روشهای بسیار کارآمد، استفاده از مدل حرکت کل به جزء هست.
برای دموی یک پروژه نرم افزاری مثلا میشه از اهداف اصلی برنامه، مدل مدیریتی آن و شاید فرایند گردش کار و خروجی ها صحبت را شروع کرد، و زمانیکه مطمئن شدیم مخاطب مفاهیم اولیه را کامل درک کرده هست، کمکم به سطوح بعدی و جزئی تر برویم.
در این بین حتما هر از چندگاهی به مخاطب نگاه کنیم و میزان خستگی و تفهیم مطالب را چک کنیم و شبیه یک موسیقی بدون ریتم و کسالت آور نشیم.
یادمون باشه در دموی یک محصول، نیاز نیست کلیه فیچرها گفته بشن و جلسه رو طولانی کنیم، باید رئوس مطالب رو به بهترین نحو پرزنت کنیم و جا برای سوال کردن مخاطب هم بزاریم تا یک ارتباط کلامی صمیمی هم شکل بگیرد، چون در آینده بهش نیاز خواهید داشت?.
یکی از روشهای خاص برای به شوق آوردن مشتری، استفاده از تکنیک روایت داستان در قرآن کریم هست. در این روش راوی اول آخر داستان را روایت میکند و بعد کمی از اول میگوید و کمکم وارد متن اصلی میشود تا کل داستان را مرور کرده باشد و یک انگیزه اولیه در مخاطب برای شنیدن سایر قسمتها ایجاد کند .
برخی اوقات فیچرهای برنامه ناقص هستند و یا درست اجرا نشده اند و باگ دارند، از آنجائیکه ما مخاطب را عادت دادیم تا فیچرها را با کمترین توضیحات مشاهده کند، لذا اینجا هم به راحتی میتوانیم فیچر مشکل دار را اسکیپ کنیم و حتی راجع به فیچرهای اجرا نشده هم مانور دهیم !
مشتریها طالب همان چیزی خواهند بود که برایشان پرزنت میشود، اگر وارد جزئیات شویم، جزئی تر خواهند خواست.
دقت داشته باشیم که هر مشتری به دنبال بخشهای خاص خودش در محصول ما هست، لذا باید این بخشها و ملاحظات مشتری را در جریان دمو (و همان ارتباط موثر ایجاد شده با سوال و جوابها) کشف کنیم و پرزنت را به سمت نیازمندیهای وی سوق دهیم و اگر جزئیاتی هست در همان بخشها ارائه دهیم.
با این روش هر پرزنت مخصوص همان مشتری خواهد بود و و این حس به وی نیز منتقل خواهد شد. و همچنین از دموهای تکراری و کسل کننده هم به دور خواهیم بود.
چکیده :
- حرکت از کل به جزء
- ارتباط مستقیم و مستمر با مخاطب برای گرفتن ارتباط موثر و سهیم کردن وی در ارائه
- عدم سعی در بیان کلیه جزئیات و جلوگیری از کسالت شنوندگان
- تمرکز به فیچرهای اصلی و مفیدتر
- اجرای یک دموی مخصوص شنونده، نه یک دموی تکراری و کسل کننده
مطلبی دیگر از این انتشارات
اسپیس کوچک برای تایپ بهتر
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازی کالای عمومی یا «چرا باید بین افراد فرق گذاشت؟!»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چجوری وقتی اَبَرخسته ایم، کارآمد باشیم؟