کنشگر فرهنگی | شاعرِ فلسفهدوست | دغدغهمندِ تربیت و ارزشآفرینی | مدیر فرایند مؤسسه آموزشی و شتابدهی رُكاد
معماریِ هویت، هویتِ معماری
هویت فرهنگی مهمترین مؤلفهٔ هویتی یک جامعه به شمار میآید که با عناصر زیادی پیوند خورده است؛ گرهخوردگی میان فرهنگ، دین، تمدن و هنر یک گسترهٔ هویتی برای جامعه به وجود میآورد و زمینهساز ساخت درونمایههای فکری و جهتدهی به کنشهای جامعه میشود.
در کشور ما، پشتوانهٔ فرهنگی کمنظیر ملی در کنار آموزههای وحیانی و تمدنساز دینی، منجر به پیدایش هویت اسلامی-ایرانی شده که خود، زمینهساز شکلگیری پدیدههای بسیاری در طول تاریخ بوده است؛ از جملهٔ این پدیدهها میتوان به آثار هنری در زمینههای مختلف به خصوص در زمینهٔ هنر معماری اشاره کرد؛ هنری که به جهت ساخت هویت بصری یک جامعه، از اهمیت بالایی برخوردار است. در این بین، دانشگاه به عنوان یک عنصر هویتساز و مهد پرورش خردورزی در جامعه، نقش بسزایی در ترویج و تثبیت مؤلفههای هویتی در اذهان مردم دارد. در این یادداشت، میخواهیم به بررسی هویت معماری دانشگاه تراز انقلاب اسلامی، با محوریت سند دانشگاه اسلامی، بپردازیم.
سند دانشگاه اسلامی سندی بالادستی در حوزهٔ آموزش عالی کشور است که پس از بازنگری سندی قدیمی با همین عنوان، در سال ۱۳۹۲ توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید و برای اجرا به وزارتین عتف و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و در ادامه به تمامی دانشگاههای کشور ابلاغ شد. مطابق این سند، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی جامعه، نماد بالاترین سطح علم و فرهنگ و مبدأ تحولات در این دو حوزه میباشند؛ همچنین، آموزش عالی کشور نقش پیشران و موتور محرکه را در مسیر احیای هویت تمدنی جمهوری اسلامی ایفا میکند. سند دانشگاه اسلامی ضمن تبیین اصول و مبانی اسلامی شدن دانشگاه و ترسیم چشماندازهای فرهنگی-تربیتی، آموزشی، پژوهشی و فناوری و مدیریتی نظام آموزش عالی در افق ۱۴۰۴، به تعیین اهداف کلان و ارائهٔ راهبردها و اقدامات اجرایی برای دستیابی به چشماندازها میپردازد. آنچه در ادامه بررسی خواهیم کرد، سیاستهای اجرایی این سند در حوزهٔ «رعایت ویژگیهای معماری اسلامی-ایرانی در طراحی فضای کالبدی دانشگاه» میباشد؛ مسئلهای که به عنوان راهبرد هفتم در حوزهٔ نظام برنامهریزی فرهنگی به آن اشاره شده است.
اولین سیاست اجرایی مطروحه در ذیل راهبرد مورد بحث، به لزوم بازشناسی و تعریف نوین از مفاهیم و ارزشهای نهفته در فرهنگ و تمدن اسلامی-ایرانی برای الگوبرداری در ساخت و ساز فضای کالبدی دانشگاه و همچنین رعایت تناسب بین این الگوبرداری با مقتضیات زمان اشاره میکند. بدون شک، فرهنگ و تمدن غنی اسلام و ایران، ظرفیت خلق آثار و پدیدههای تازهٔ بسیاری را دارند؛ همانگونه که در طول تاریخ، شاهد آثار منحصربفرد فراوانی با تکیه بر این ظرفیتها بودهایم. البته چندین سال است که توجه به ظرفیتهای اسلامی-ایرانی جای خود را به تمرکز بر مدرنیته به سبک غرب داده و این مسئله به عنوان یک آسیب جدی در حوزهٔ معماری و ساخت و ساز بناها در سطح کشور شناخته میشود؛ حال آنکه با تمرکز بر بازشناسی و تعریف نوین از مفاهیم و ارزشهای اسلامی-ایرانی میتوان شاهکارهای ماندگاری در این حوزه خلق کرد که با هویت فرهنگی و تمدنی جامعه هم سنخیت داشته باشند.
سیاستهای اجرایی دوم و سوم به مسئلهٔ ایجاد الزامات قانونی و حمایتهای مادی و معنوی از طرحهای پیشنهادی در جهت به کارگیری ویژگیهای اسلامی ایرانی در فضای کالبدی دانشگاهها میپردازند. واضح است که بدون وجود قوانین و حمایتهای لازم، شاهد تغییر محسوسی در این حوزه نخواهیم بود؛ اصولاً حرف زدن صرف دربارهٔ یک موضوع، هر چقدر هم که ضروری باشد، تا زمانی که پیوست عملی همراه آن نشود، بیفایده است.
سیاست اجرایی چهارم به نکتهای بسیار حیاتی اشاره میکند که به عقیدهٔ من میتواند کلید بقای معماری اسلامی باشد:
«تلاش برای ترکیب ویژگیها و شیوههای معماری اسلامی و فناوریهای جدید در طراحی فضاهای دانشگاهی.»
ظهور فناوریهای نو در عصر جدید، عنصری اثرگذار و غیرقابل چشمپوشی به شمار میآید؛ لذا بسیاری از مؤلفههای هویتی برای بقا نیاز به تعریف مجدد در چارچوب فناوریهای جدید دارند؛ بدون شک، المانهای هویتی در معماری هم از این قبیل مؤلفهها هستند.
حتی تصور همنشینی معماری اسلامی-ایرانی با آن ظرافتها و پیچ و تابهای هندسیاش، با مدرنیته و فناوریهای روز جهان، آن هم در فضای دانشگاه، هیجانانگیز و جذاب است!
اما سیاست اجرایی پنجم، مسئلهٔ مهم اولویت دادن به نامهای دینی، تاریخی و ملی در نامگذاری دانشگاهها و زیرمجموعههای دانشگاهی را بیان میکند. نامها همواره نقش پررنگی در زمینهٔ هویتسازی و بقای المانهای هویت فرهنگی ایفا کردهاند؛ چراکه این نامها صرفاً کلمات یک زبان نیستند، بلکه به همراه خود یک پشتوانهٔ فکری را یدک میکشند؛ لذا توجه به فرهنگ، تاریخ و تمدن اسلامی-ایرانی در نامگذاریها، می تواند تأثیر بسزایی در هویتبخشی به یک بنا داشته باشد.
سیاستهای ششم و هفتم هم به لزوم در نظر گرفتن نسبت عددی دانشجویان دختر و پسر و ویژگیهای روحی-روانی متمایز آنها در طراحی فضاهای کالبدی دانشگاه اشاره میکند که مطمئناً برای اثربخشی هرچه بیشتر طراحی در زمینهٔ هویتسازی، بسیار ضروری به شمار میآید.
در پایان، میخواهم توجه شما را به یکی از تعاریف اصیل برای طراحی معماری جلب کنم:
«طراحی معماری در اصل، استفادهٔ خلاقانه از توده، فضا، بافت، نور، سایه، مصالح و برنامه و عناصر برنامه ریزی مانند هزینه، ساخت و فناوری است به منظور دستیابی به اهداف زیباییشناختی، عملکردی و اغلب هنری.»
با تأمل و تفکر در این تعریف، میتوان به این نکتهٔ مهم پی برد که طرحها و برنامهها در حوزهٔ معماری و هویتبخشی و هویتسازی از طریق آن، زمانی به اهداف خود دست مییابند که عناصر هنر و مهندسی، با یک «برنامهریزی و مدیریت صحیح» همراه شوند؛ در غیر این صورت، نه تنها نقش معماری در هویت فرهنگی از بین میرود، بلکه در بعضی موارد، هویت فرهنگی، با آسیب مواجه شده و تضعیف خواهد شد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ده چیزی که هیچ کس درباره خلاقیت به شما نخواهد گفت
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازاریاب ها از گرافیست ها یاد بگیرند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ویلا مدرن چیست؟