ارواح گذشته

عنصر تکرار توی داستان‌گویی | دو پنل از جلدهای ۱ و ۱۱
عنصر تکرار توی داستان‌گویی | دو پنل از جلدهای ۱ و ۱۱

روایت مانگای Chainsaw Man توی سال ۱۹۹۷ میلادی جریان داره؛ یعنی بیشتر از ۲۰ سال قبل‌از این‌که استاد تاتسوکی فوجیموتو (藤本タツキ) برای خلق این اثر دست‌به‌قلم بشه. انتخاب زمان گذشته توی روایت داستان، به‌جای حال یا آینده، باعث خلق حس نوستالژی توی ذهن مخاطب می‌شه؛ حتی برای اون دسته از مخاطب‌هایی که توی اون دوره‌ی خاص به دنیا نیومده بودن. هرچی باشه، اینترنت خودش موزه‌ای از دوره‌های مختلف تاریخیـه و انسان با استفاده از اون می‌تونه، به‌طور ناخودآگاه، از دوره‌هایی که حتی توی اون‌ها حضور نداشته، حسی آشنا داشته باشه. علاوه‌بر این، ازاونجاکه فوجیموتو علاقه‌ی شدیدی به سینما داره، توی داستانش رفرنس‌های متعددی به آثار معروف قدیمی زده که باعث شده این مانگا، بین آثار سرگرمی، جایگاه خاصی داشته باشه و مخاطب علاقه‌ی عجیبی به اثر پیدا کنه... بسیار عجیب!

با خلق جهانی که از اتفاقات آشنا و خاطره‌انگیز پُر شده، مخاطب، خودبه‌خود، به داخل فضای داستان جذب می‌شه؛ چون طرز روایت تجربه‌ی شخصیت‌ها توی این مانگا طوریـه که مخاطب‌ها، اکثراً، باهاشون ارتباط برقرار می‌کنن و خودشون رو، به‌راحتی، توی جایگاه شخصیت موردنظرِ داستان می‌ذارن. همچنین، فوجیموتو ارادت خاصی به عنصر «تکرار» توی داستان‌گویی داره و توی اکثر آثارش هم مشهوده. من باور دارم که هدف فوجیموتو، یا هدف اصلی‌ش، از پرداختن به این روش، ایجاد حس یادآوری و آشناپنداری توی ذهن مخاطبـه.

وقتی رفرنس‌های متعدد فرهنگی‌اجتماعی توی چنین اثری مشاهده می‌شه، ما هم دلیل خوبی برای پرداختن به مقوله‌ی «هانتولوژی» پیدا می‌کنیم. به‌طور کلی، هانتولوژی می‌گه ابعادی از زمان گذشته قابلیت این رو دارن که به آینده بیان؛ مرز تاریخی (گذشته و حال) رو از بین ببرن؛ و احساسی نسبی از زمان حال توی ذهن مخاطب ایجاد کنن تا مخاطب دیگه تفاوت گذشته و حال رو متوجه نشه.

کمی عجیب به نظر می‌رسه، ولی وقتی مخاطب با چنین اثری روبه‌رو می‌شه، نه‌تنها با پیاده‌کردن احساساتش روی صفحه‌های داستان، گذشته رو توی زمان حال تجربه می‌کنه، بلکه، هم‌زمان، با خوندن کلماتی که مربوط به گذشته‌ست، زمان حالِ جدیدی رو به وجود میاره. انسان با ترکیب گذشته و حال، به‌نوعی، احساسات گذشته‌ی خودش رو توی زمان حال احضار می‌کنه که، یه‌جورایی، حال‌وهوای جادویی، یا فانتزی، با خودش داره. در نهایت، مخاطب خودش رو تسلیم ارواح نوستالژیک می‌کنه؛ چون دیگه داره زمان حال رو به‌طور نسبی تجربه می‌کنه، نه به‌طور خطی. گذر زمان توی چنین موقعیتی از دست مخاطب در می‌ره و اون توی سفر در زمان گیر می‌افته؛ سفری که توش، فرد، درآن‌واحد، توی چند زمان مختلف وجود داره و نمی‌تونه زمان درست (اصلی) رو تشخیص بده.

گذشته هرگز نمرده؛ حتی اصلاً نگذشته | ویلیام فاکنر

بسیاری از آثار هنری مدرن تقلید و ترکیبی از آثار مختلفِ گذشته‌ان. بنابراین، می‌شه گفت مانگای مرد اَره‌ای یه اثر هنریِ بسیار مناسب برای مخاطب پسانوگراست. این موضوع خودش می‌تونه توجیهی منطقی برای محبوبیت جهانی‌ش باشه.

این مانگا، مخاطب رو ازطریق ارواح گذشته، و ارواحی مدرن که فوجیموتو خلق کرده، به‌شکل عجیبی، به تسخیر خودش درمیاره.