مترجم و نویسندهی آزادکار • ایمیل: poorya.hazimati.219@gmail.com • زیرنویسها: subsource.net/u/2014772 • کانال تلگرام: t.me/pooruyo
چشم جهانبین
![ماکیما اینجا... ماکیما اونجا... ماکیما همهجا!](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/taqh2wtpjczm/47uy1cw95fgd.png)
جامعه از نگاه میشل فوکو، یه ساختار قدرتمنده که از قدرت برای جلب رضایت عموم استفاده میکنه. اگه توی این جامعه، کسی نتونه خودش رو به اون رضایت اجباری برسونه، توسط همون قدرت مجازات میشه.
فوکو باور داره که دانش به معنای قدرت نیست، بلکه این دو عنصر مکمل همدیگهان (یکی بدون اون یکی نمیتونه وجود داشته باشه).
برای مثال، مدارس موظفـن فقط مطالبی رو به دانشآموزها آموزش بدن که دولت (آموزشوپرورش) براشون تعیین کرده. مسئولان دولت هم باید مراقب باشن که معلمها چیزی بهجز مطالب درسی به دانشآموزها انتقال ندن. حتی کتابهای درسی توسط کسانی نوشته و طراحی میشه که توی جایگاه قدرت نشستن. علاوهبر این، منابع خبری و رسانههای سرگرمی، با نهایت دقت، مراقبـن که چه اطلاعاتی به ذهن مردم وارد بشه (و چه اطلاعاتی وارد نشه). به عبارت دیگه، رسانه قدرت تعیین میزان و نوعِ دانش لازم برای اذهان عمومی رو داره. ازاونجاکه اساس جامعه، و هر چیزی که توش وجود داره، بر مبنای همین مفهوم تشکیل شده، مثال دراینرابطه هم بهوفور پیدا میشه.
مردم توی چنین نظامی، دائماً، تحتنظر هستن و محدود به انجام اموری میشن که اون نظام ازشون انتظار داره؛ و، بهمرور زمان، اونقدر در این زمینه پیشرفت میکنن که به «شهروند نمونه» تبدیل میشن.
قدرت یک عرف، ساختار و یا عاملی نیست که ما اون رو در بر داشته باشیم؛ بلکه عنوانیـه که فرد اون رو به یک ساختار پیچیدهی هدفمند توی یک جامعه نسبت میده | میشل فوکو
جرمی بنتام، فیلسوف انگلیسی، دراینرابطه، مقولهای جالب به نام «سراسربین» معرفی میکنه. ایدهی سراسربین، در اصل، با هدف نظارت نامحسوس به فعالیت زندانیهای یه زندان خاص به وجود اومد. زندانیها هیچوقت نمیفهمیدن، دقیقاً، چه زمانی تحتنظارت هستن؛ در نتیجه، مجبور بودن، دائماً، بچههای خوبی باشن تا یهوقت تنبیه نشن.
جامعهی امروزی، بهنوعی، درگیر چنین قضیهای شده؛ با پیشرفت مداوم تکنولوژی، این اتفاق شدید و شدیدتر هم میشه. توی چنین جامعهای، فرد خودش رو مجازات و تربیت میکنه تا مبادا گرفتار مجازات جامعه یا طردشدگی از سوی جامعه بشه (ترس از عقبموندگی). فناوریهای کنترلکننده مثل گوشیهای هوشمند، شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای پویشگر (اسکنر) صورت و اثر انگشت، با جمعآوری اطلاعاتی که فرد داوطلبانه در اختیارشون قرار میده، بهمرور زمان، نظامی پیچیده از کنترل رو به وجود میارن که حتی فوکو نمیتونست اون رو توی خواب شبـش ببینه؛ نظامی که مردمش برای محصولاتی هزینه میکنن که، مرتباً، اونا رو تحتنظر دارن.
این رویه اونقدر ادامه پیدا میکنه تا جهان بالاخره وارد نظمی نوین، شبیهِ داستان رمان ۱۹۸۴، بشه؛ جهانی که پر از لذتهای کاذبـه.
این مضمون توی چند موقعیت از بخش اول مانگای Chainsaw Man (۲۰۱۸ - ۲۰۲۰) بهخوبی نشون داده شده. اولین ماجرا زمانی اتفاق میافته که ماکیما ازطریق رسانههای خبری، به جهان نشون میده که شیطان ارهبرقی برای کشور ژاپن کار میکنه و، به این صورت، باعث میشه تعداد زیادی از شکارچیهای شیطان، از نقاط مختلف جهان، به ژاپن بیان تا کار دنجی رو یکسره کنن. مسلماً، این قضیه بخشی از همون نقشهی ماکیماست. ماکیما، با نمایش دنجی از نمای عمومی به مردم جهان، دیدگاه مخاطبهای اخبار تلویزیون رو با موفقیت تحتتأثیر قرار میده. به عبارت دیگه، ماکیما از این دانش جدید بهعنوان قدرتی برای کنترل راحتترِ اذهان عمومی استفاده میکنه.
موردِ دیگه به توانایی ماکیما توی گوشدادن (شنود) به صحبتهای بقیه مربوط میشه که این کار رو ازطریق گوشهای موجودات زندهی «کمارزش»، مثل پرندهها، انجام میده. این حیوونهای کوچیک، که استعارهای از سیستم نظارتی امروزی دولتها هستن، به ماکیما این فرصت رو میدن که فعالیت افراد مختلف رو، دائماً، تحت نظر و شنود داشته باشه. اگه کسی از این قدرت ماکیما بیخبر باشه، کارش ساختهست و خودش رو، بهراحتی، تسلیمِ اون کرده.
توی یه موقعیت دیگه، ماکیما پوشش خبری جرموجنایتهای خشونتآمیزی رو که با اسلحه انجام شده، ممنوع یا سانسور میکنه تا دیدگاه مردم رو نسبت به «اسلحه» تغییر بده. در نتیجه، شیطان اسلحه ضعیف و ضعیفتر میشه؛ چون، برخلاف گذشته، کسی از مفهوم «اسلحه» نمیترسه. ناگفته نمونه که ماکیما میتونست با استفاده از قدرت رسانه، شیطان اسلحه رو به خود خدا تبدیل کنه.
مورد چهارم توی جلد ۱۱ مانگا اتفاق میافته؛ یعنی زمانی که دنجی، ازطریق اخبار تلویزیون، استقبال و حمایت بیدریغ مردم جهان از خودش رو میبینه و نگرشی که، تا اون لحظه، نسبت به زندگی خودش داشته، دچار تغییر و تحول بزرگی میشه. تا قبلاز این ماجرا، چنین اتفاقی در مخیلهی دنجی هم نمیگنجید و حتی نمیدونست که تلویزیون میتونه اینقدر قدرتمند و اثرگذار باشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ترس از آزادی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیداری ناخودآگاه
مطلبی دیگر از این انتشارات
سیگار و فندک: نماد قدرت