توهمی از جنس بهشت یا جهنم؟ | نگاهی بر قسمت اول انیمه‌ی Heavenly Delusion

این نوشته اولین بار حدود یک سال پیش ایجاد و منتشر شد. این بار مجدداً آن را به اشتراک می‌گذارم تا شاید همچنان برای برخی مخاطبان مفید باشد؛ حداقل برای کسانی که هنوز این انیمه را تماشا نکرده‌اند. در واقع، این مطلب واکنش اولیه‌ی من به تماشای این قسمت است.

عجب شروعی!

انیمه‌ی Heavenly Delusion در میان آثار جدید بهار ۲۰۲۳، با مضمون اصلی داستانی که داشت (آخرالزمان)، از همان ابتدا توجه من را به خود جلب کرد و با انتشار هر تریلر جدید، برایم جالب‌تر شد. بعد از تماشای قسمت اول، باید بگویم که این انیمه پتانسیل بسیار بالایی را برای تبدیل‌شدن به یکی از قوی‌ترین آثار جدید این فصل دارد.

نمایی از فضای داخل دیوارها که شبیه به شش‌ضلعی‌های روی کندوی عسل است (زنبورها منظم‌ترین نظام کاری را دارند و همه تحت نظر یک ملکه هستند).
نمایی از فضای داخل دیوارها که شبیه به شش‌ضلعی‌های روی کندوی عسل است (زنبورها منظم‌ترین نظام کاری را دارند و همه تحت نظر یک ملکه هستند).

در ابتدای روایت، ما با دو جهان متضاد آشنا می‌شویم. اولین جهان دنیایی کوچک است که دیوارهای مرئی دارد و دومی دنیایی بزرگ‌تر با وسعت بی‌کران! لازم به ذکر است که دنیای کوچک داخل دنیای بزرگ قرار گرفته است.

در دنیای کوچک (بخوانید دنیای نظام‌مند)، همه‌چیز طبق برنامه پیش می‌رود؛ بهداشت، تکنولوژی، مدرسه، خوراک، پوشاک و امثالهم فراهم است؛ هرکس به سرگرمی خود می‌پردازد و با سلامت روان رشد می‌کند. ازطرف‌دیگر، در دنیای بزرگ‌تر رسماً قانون جنگل برپاست و احتمال زنده‌ماندن در آن برای اغلب انسان‌ها نزدیک به صفر است.

دو شخصیت مهمی که با آن‌ها در دنیای کوچک آشنا می‌شویم، توکیو و میمی‌هیمه هستند؛ توکیو شخصیتی کنجکاو و متفکر است که در جدیدترین آزمون خود با سؤال به‌ظاهر عجیب «آیا می‌خوای از بیرون بری بیرون؟» مواجه می‌شود و میمی‌هیمه ظاهراً قابلیت پیش‌بینی برخی اتفاقات را دارد؛ هر چند، طبق گفته‌ی خود، لزوماً قادر به تغییر نتیجه‌ی آن‌ها نیست.

هنوز مشخص نیست که بچه‌های «مدرسه» انسان‌هایی معمولی هستند یا چیزی فراتر از آن محسوب می‌شوند و در واقع، آن مکان آزمایشگاه‌شان است.

خوشبختانه، برای من و کسانی که هیچ آشنایی‌ای با نسخه‌ی مانگای این اثر ندارند، فرصت خوبی برای بررسی پیش آمده است.

در دنیای بزرگ، ما دو شخصیت اصلی داستان را داریم؛ کیروکو، دختری است که به‌عنوان یک محافظ استخدام شده است تا مارو را برای رسیدن به منطقه‌ای به نام «بهشت» همراهی کند (به استعاره‌ی نهفته در این مأموریت دقت کنید)؛ هر چند، نکته‌ی عجیب ماجرا این است که ظاهراً مارو خود به‌تنهایی توانایی لازم برای زنده‌ماندن را دارد.

استفاده از فانوس/ترک‌های روی دیوار/کیسه‌ی خواب روی مبل | همه‌چیز به‌خوبی تصویری کلی از وضعیت جهان پیرامون شخصیت‌ها را به ما نشان می‌دهد و هیچ نیازی به توضیحات طولانی نیست.
استفاده از فانوس/ترک‌های روی دیوار/کیسه‌ی خواب روی مبل | همه‌چیز به‌خوبی تصویری کلی از وضعیت جهان پیرامون شخصیت‌ها را به ما نشان می‌دهد و هیچ نیازی به توضیحات طولانی نیست.
صحنه‌ی عجیب کیروکو و بوسیدن خود در آینه
صحنه‌ی عجیب کیروکو و بوسیدن خود در آینه

وقتی کیروکو سعی می‌کند در آینه خود را ببوسد، لپ‌هایش گل می‌اندازد که این یعنی او واقعاً وسوسه شده است! اما چرا او می‌خواهد تصویر خود را ببوسد؟

- چون بیماری نارسیسیسم (خودشیفتگی) دارد؟

- چون دچار اختلال دوشخصیتی است؟

- چون می‌خواهد برای یک موقعیت واقعی تمرین کند و تابه‌حال تجربه‌ی رابطه‌ی جنسی نداشته است؟

...

مارو و کیروکو در طی مسیر با خطراتی مواجه می‌شوند، اما در نهایت به یک مسافرخانه و مزرعه‌ی پرمحصول (!) می‌رسند و تصمیم می‌گیرند موقتاً در آنجا اتراق کنند. نکته‌ی درگیرکننده‌ی ماجرا لحظه‌ی خوابیدن این دو است؛ هنوز مشخص نیست که آیا این دو تحت‌تأثیر داروی بیهوشی، متعلق به صاحب مسافرخانه، بودند و یا فقط خسته‌ی راه. به‌طور کلی، می‌توان گفت یا صاحب مسافرخانه مسافرهایش را قربانی آن پرنده‌ی آدم‌خوار می‌کند تا خود در امان باشد و یا برعکس، او محافظ مسافران هست.

اگر روی این کره بزرگ‌نمایی و دقت کنید، می‌بینید که جهان ما و جهان این انیمه یکی‌ است!
اگر روی این کره بزرگ‌نمایی و دقت کنید، می‌بینید که جهان ما و جهان این انیمه یکی‌ است!

با توجه به این‌که شخصیت‌های مسن داستان در این قسمت چند بار به موضوع نسل جدید اشاره کردند و آن بچه‌ها را به‌نوعی جزو نسل سوخته به حساب آوردند، می‌توان با اطمینان گفت که از آخرالزمانی که در گذشته رخ داده و جهان را به وضعیت فعلی کشانده، مدت زیادی نگذشته است. ظاهراً، فقط کوچکترها هستند که چیزی از دوران قبل از آخرالزمان نمی‌دانند. ازآنجاکه شخصیت‌های اصلی عموماً زیر ۲۰ سال سن دارند، بنابراین، در بیشترین حالت، شاید ۳۰ سال از شروع آخرالزمان گذشته است.

https://www.aparat.com/v/lJ47E

یکی از دلایل احتمالی شروع آخرالزمان در این انیمه علم است؛ یعنی، به‌طور خلاصه، نوعی اختلال ژنتیکی باعث نابودی جهان شده است و حتی حیواناتی مثل آن پرنده نیز تحت‌تأثیر جهش ژنتیکی قرار گرفته‌اند و دچار تغییر (گوشت‌خوار) شده‌اند.

یکی از جذابیت‌های انکارناپذیر قسمت اول طراحی‌های هنری پس‌زمینه است که به‌زیبایی پردازش شده‌ و خیره‌کننده است. ظاهراً، روایت بصری در این اثر یک عنصر قوی و فعال است که از این طراحی‌ها نیز می‌توان آن را درک کرد؛ هر سکانس، بدون ذکر کوچک‌ترین دیالوگ، برای خودش روایتی دارد.

نمونه‌ای دیگر از روایت بصری زیبای این انیمه
نمونه‌ای دیگر از روایت بصری زیبای این انیمه

به نظرم، طرفداران آثاری مثل The Promised Neverland به‌طور ویژه به این اثر علاقه‌مند خواهند شد. ما در این روایت با یک جهان دیوارکشی‌شده روبه‌رو هستیم که همه‌چیز در ظاهر گل و بلبل است و از طرف دیگر، جهانی بیرونی که پر از انسان‌ها/موجودات عجیب و رازهایی سربه‌مُهر است.

قسمت اول، به‌لحاظ کیفیت بصری (سی‌جی‌آی حرفه‌ای و دلچسب) و آهنگ‌سازی به‌شدت جذاب بود. ناگفته نماند که اعضای تیم سازنده‌ی این اثر، در استودیو Production I.G، افراد بسیار خوش‌نامی هستند که این موضوع به‌تنهایی یک امتیاز کامل محسوب می‌شود.

برخی انیماتورهای بزرگی که در این پروژه حضور دارند، عبارتند از:

Kana Ito - Shingo Yamashita - Tetsuya Takeuchi - Ryo Araki - Kazuto Arai - Shuuto Enomoto

آقای Hirotaka Mori، کارگردان این اثر، پیش‌از انتشار این قسمت گفته بود که این انیمه به بهترین انیمیشن (تا‌به‌حال) در میان آثار استودیو Production I.G تبدیل خواهد شد!

شخصاً، هیجان زیادی برای تماشای قسمت دوم دارم و می‌خواهم بدانم در حقیقت، کدام جهان بهشت و کدام یک جهنم است...