پیش به سوی بهشت گوجه‌ای! | نگاهی بر قسمت دوم انیمه‌ی Heavenly Delusion

این نوشته اولین بار حدود یک سال پیش ایجاد و منتشر شد. این بار مجدداً آن را به اشتراک می‌گذارم تا شاید همچنان برای برخی مخاطبان مفید باشد؛ حداقل برای کسانی که هنوز این انیمه را تماشا نکرده‌اند. در واقع، این مطلب واکنش اولیه‌ی من به تماشای این قسمت است.

قسمت دوم انیمه‌ی Heavenly Delusion توانست تعدادی از سؤالاتی را که در قسمت اول پیش آمده بود، (نه کاملاً) پاسخ دهد؛ اما در واقع، بیشتر به تعداد سؤالات کلی افزود و حتی به رمزوراز ماجرا عمق بیشتری داد.

تیتراژ آغازین این اثر، به کارگردانی استاد Weilin Zhang، باری دیگر هنر خیره‌کننده‌ی این هنرمند را نشان داد. مسلماً، او در ساخت ویدئو تنها نبود و انیماتورهای بزرگ دیگری نیز در آن دخیل بودند؛ بااین‌حال، ثانیه‌به‌ثانیه‌ی این ویدئو نام کارگردان خود را فریاد می‌زند!

پرنده‌ی سفید و سیاه در تیتراژ آغازین | اشاره به فلسفه‌ی یین و یانگ | استعاره‌ای از کیروکو و مارو (که لباس کیروکو به‌رنگ سفید و لباس مارو به‌رنگ سیاه است)
پرنده‌ی سفید و سیاه در تیتراژ آغازین | اشاره به فلسفه‌ی یین و یانگ | استعاره‌ای از کیروکو و مارو (که لباس کیروکو به‌رنگ سفید و لباس مارو به‌رنگ سیاه است)

لازم به ذکر است که با دقت کافی به تیتراژ آغازین و پایانی، می‌توان نکات مفیدی از داستان اصلی انیمه را پیدا کرد.

پس‌زمینه‌ی خیره‌کننده
پس‌زمینه‌ی خیره‌کننده
پس‌زمینه‌ی خیره‌کننده
پس‌زمینه‌ی خیره‌کننده
تارائو می‌گوید که هیچ‌کدام‌شان حتی نمی‌داند غذایشان از کجا تأمین می‌شود!
تارائو می‌گوید که هیچ‌کدام‌شان حتی نمی‌داند غذایشان از کجا تأمین می‌شود!
نقاشی‌ای که تصورات سورئال یکی از بچه‌ها را نشان می‌دهد؛ اما آیا واقعاً این ماهی یک تصور و خیال است؟
نقاشی‌ای که تصورات سورئال یکی از بچه‌ها را نشان می‌دهد؛ اما آیا واقعاً این ماهی یک تصور و خیال است؟
پرش با ارتفاع زیاد | نمونه‌ای از توانایی‌های عجیب بچه‌های دیوار
پرش با ارتفاع زیاد | نمونه‌ای از توانایی‌های عجیب بچه‌های دیوار
سقوط از ارتفاع زیاد بدون آسیب‌دیدگی | نمونه‌ای از توانایی‌های عجیب بچه‌های دیوار
سقوط از ارتفاع زیاد بدون آسیب‌دیدگی | نمونه‌ای از توانایی‌های عجیب بچه‌های دیوار
پیش‌گویی میمی‌هیمه از سقوط «چیزی» از سقف آموزشگاه می‌تواند به ورود مارو و کیروکو مرتبط باشد. البته، هنوز مشخص نیست که میمی‌هیمه واقعاً توانایی پیش‌بینی دارد یا صرفاً اطلاعاتش نسبت به بقیه‌ی بچه‌ها بیشتر است.
پیش‌گویی میمی‌هیمه از سقوط «چیزی» از سقف آموزشگاه می‌تواند به ورود مارو و کیروکو مرتبط باشد. البته، هنوز مشخص نیست که میمی‌هیمه واقعاً توانایی پیش‌بینی دارد یا صرفاً اطلاعاتش نسبت به بقیه‌ی بچه‌ها بیشتر است.
تعدادی نقاشی سورئال | بعضی از این تصاویر در تیتراژ آغازین و پایانی استفاده شده‌اند | به اولین نقاشی از سمت چپ دقت ویژه کنید؛ چهار انسان که در یک چیز با هم اشتراک دارند: سرشان (ذهن‌شان)
تعدادی نقاشی سورئال | بعضی از این تصاویر در تیتراژ آغازین و پایانی استفاده شده‌اند | به اولین نقاشی از سمت چپ دقت ویژه کنید؛ چهار انسان که در یک چیز با هم اشتراک دارند: سرشان (ذهن‌شان)
هیروکو؛ پرنده‌ی آدم‌خوار | Hiru: زالو + Ko: کودک
هیروکو؛ پرنده‌ی آدم‌خوار | Hiru: زالو + Ko: کودک

مارو و کیروکو موفق به کشتن پرنده‌ی آدم‌خوار می‌شوند؛ اما پیش‌از آن، شاهد صحنه‌ی دل‌خراش مرگ صاحب مسافرخانه هستند. از نظر من، بهترین لحظه‌ای که سادگی و مهربانی شخصیت صاحب مسافرخانه را به بیننده نشان می‌دهد، لحظه‌ی شلیک کیروکو به پرنده از پشت ماشین است که همزمان آن زن، با اسلحه‌ی گاوکش خود، کیروکو را نشانه گرفته است، اما در نهایت شلیک نمی‌کند و فقط او را هُل می‌دهد.

نسبت تصویر پایین در این سکانس
نسبت تصویر پایین در این سکانس

این‌که انیماتورها نسبت تصویر (Aspect Ratio) را در سکانس شروع مبارزه‌ی مارو و کیروکو با پرنده‌ی آدم‌خوار، برای چند لحظه، کاهش دادند، آن‌قدر زیرکانه و جذاب است که حقیقتاً حرفی برای گفتن باقی نمی‌گذارد! این حرکت هنرمندانه و سینماتیک به‌راحتی چندبرابر به حس هیجان آن موقعیت اضافه کرد.

در طی این نبرد، ما متوجه می‌شویم که چرا علی‌رغم توانایی بالای مارو در مبارزه، هنوز به یک محافظ شخصی مثل کیروکو نیاز است. مارو شخصیتی زودباور و احساساتی است و به‌راحتی به انسان‌ها اعتماد می‌کند؛ اما کیروکو، که بالغ‌تر نیز است، دقیقاً عکس این قضیه را از خود بروز می‌دهد.

کیروکو می‌گوید که در گذشته نیز با این موجودات سروکار داشته است و حتی یک بار در معرض خورده‌شدن بوده است. البته، نکته‌ی عجیب در حرف او این است که پیش‌از آن، وقتی مارو به شلاق‌های روی بدن هیروکو اشاره می‌کند، کیروکو غافل‌گیر می‌شود، انگار که از این موضوع بی‌خبر بوده است؛ درحالی‌که خود در ادامه می‌گوید که این پرندگان قربانی‌هایشان را ابتدا «تکه‌تکه» می‌کنند و سپس می‌خورند.

بعد از کشتن پرنده، سؤالات جدیدی برای مارو و کیروکو پیش می‌آید؛ مثلاً این‌که آیا هیروکو واقعاً تحت‌تأثیر جسم پسر صاحب مسافرخانه بوده است یا نه؟ راستش را بخواهید، من نیز شدیداً راجع به آن کنجکاو هستم!

مهم‌ترین اتفاق آن شب، روبه‌روی مسافرخانه، نمایش قدرت فراطبیعی مارو بود. توانایی او چیزی شبیه به دورجُنبی (Telekinesis) است؛ اما ظاهراً مارو برای اجرای آن، باید حتماً هدف را لمس کند. با تماشای این قسمت، می‌توانم با اطمینان بیشتر بگویم که مبحث «تغییرات ژنتیکی»، که در بررسی قسمت اول به آن اشاره کردم، واقعیت دارد. این موضوع که چرا مارو همیشه از این قدرت استفاده نمی‌کند نیز خود جای سؤال دارد. همچنین، مارو، فردای آن روز، روی رودخانه به کیروکو می‌گوید که او فقط می‌تواند هیروکو بُکُشد و اگر یک کروکودیل ظاهر شود، کاری از پس او برنمی‌آید؛ هنوز مشخص نیست که این حرف او جدی بوده است یا صرفاً قصد داشته تا در آن موقعیت چیزی گفته باشد.

کیروکو می‌گوید وقتی «فاجعه‌ی عظیم» رخ داد، او سه سال داشته است. بنابراین، مدت‌زمان گذشته از آخرالزمان نیز تقریباً مشخص شد.

این که مردم به اتفاقی که در گذشته رخ داده و آخرالزمان را رقم زده، لقب «فاجعه‌ی عظیم» داده‌اند، خود جای تأمل دارد؛ مثلاً، چرا «آخرین روز»، «روز شیطان»، «نبرد آخر» و یا اصلاً «آخرالزمان» را برایش انتخاب نکرده‌اند؟

ماجرای سرنگ و شباهت چهره‌ی مارو به یکی از اعضای بهشت، مجدداً تأکیدی بر قضیه‌ی «دست‌کاری ژنتیکی» دارد. سؤال این است که چرا دو سرنگ همراه مارو است؟
ماجرای سرنگ و شباهت چهره‌ی مارو به یکی از اعضای بهشت، مجدداً تأکیدی بر قضیه‌ی «دست‌کاری ژنتیکی» دارد. سؤال این است که چرا دو سرنگ همراه مارو است؟
مکانی که میکورا و کیروکو در آن قرار دارند، شبیه به آزمایشگاه داخل دیوار نیست و روی دیوارهای اتاق ترک وجود دارد. شاید گروهی از مردم هستند که خارج از دیوار برای نجات کودکان داخل دیوار تلاش می‌کنند و یا می‌خواهند در آنجا عضویت بگیرند؟
مکانی که میکورا و کیروکو در آن قرار دارند، شبیه به آزمایشگاه داخل دیوار نیست و روی دیوارهای اتاق ترک وجود دارد. شاید گروهی از مردم هستند که خارج از دیوار برای نجات کودکان داخل دیوار تلاش می‌کنند و یا می‌خواهند در آنجا عضویت بگیرند؟

در حال حاضر، مشخص نیست که میکورا از کیروکو دقیقاً چه خواسته‌ای داشت؛ چون او حرفش را به‌طور کامل به کیروکو بیان نکرد (ظاهراً). یک احتمال این است که کیروکو به مارو دروغ می‌گوید، چون نمی‌توانست (اجازه نداشت) بدون او یا شخصی دیگر از این شهر به آن شهر راه بیفتد و به‌دنبال هدف خود (همان دو مرد مرموز) بگردد.

کیروکو می‌گوید که این مزرعه (بهشت دروغین)، با چنین وسعتی، یک جای کارش می‌لنگد. شاید اینجا همان منبع تأمین‌کننده‌ی غذاهای داخل دیوار است یا برعکس، دیوار ملزومات مردم مزرعه را تأمین می‌کند (و یا هر دو)
کیروکو می‌گوید که این مزرعه (بهشت دروغین)، با چنین وسعتی، یک جای کارش می‌لنگد. شاید اینجا همان منبع تأمین‌کننده‌ی غذاهای داخل دیوار است یا برعکس، دیوار ملزومات مردم مزرعه را تأمین می‌کند (و یا هر دو)
پرنده‌ی سه پا | واضح است که این لوگو به هیروکو اشاره دارد. این جعبه از وسایلی است که مردم مزرعه از شهر توکیو دریافت می‌کنند. احتمالاً، هیروکو یک اشتباه ژنتیکی نیست، بلکه یک اسلحه است که توسط گروهی خاص ساخته می‌شود.
پرنده‌ی سه پا | واضح است که این لوگو به هیروکو اشاره دارد. این جعبه از وسایلی است که مردم مزرعه از شهر توکیو دریافت می‌کنند. احتمالاً، هیروکو یک اشتباه ژنتیکی نیست، بلکه یک اسلحه است که توسط گروهی خاص ساخته می‌شود.
اعتراف بامزه‌ی مارو به کیروکو
اعتراف بامزه‌ی مارو به کیروکو

بعد از اعتراف مارو، کیروکو می‌گوید که او به‌صورت فیزیکی یک زن است، اما به‌لحاظ ذهنی مرد است؛ در نتیجه، او یک مرد محسوب می‌شود!

آیا این موضوع در داستان قرار داده شده تا صرفاً اشاره‌ای به جامعه‌ی LGBT داشته باشد یا ماجرا پیچیده‌تر از این حرف‌هاست؟

از نظر من، مسئله‌ی شباهت کیروکو به زنی به نام کیریکو تاکه‌هایا، که راننده‌ی مسابقات بوده است و از زمان ناپدیدشدن او پنج سال (!) می‌گذرد، ارتباط قوی‌ای با ماجرای خلقیات دوگانه‌ی کیروکو دارد. ظاهراً، آن زن بعد از کشتن برادرش در یک مسابقه، مشاعر خود را از دست داده و از آن زمان کسی او را ندیده است. چه می‌شود اگر کیروکو واقعاً (هم به‌لحاظ فیزیکی و هم ذهنی) یک مرد بوده، اما نوعی دست‌کاری ژنتیکی ظاهر او را تغییر داده باشد؟ و یا برعکس، کیروکو یک زن بوده و ذهنیت او با ذهنیت یک مرد (شاید حتی همان برادر کیریکو) جابه‌جا شده است؟ در رابطه با مورد دوم، می‌خواهم توجه‌تان را به همان نقاشی سمت چپ دیوار در اتاق توکیو جلب کنم.