مترجم و نویسنده | کلیهی شعبات: linktr.ee/pooruyo
تقاطع ذهنها
این نوشته اولین بار حدود یک سال پیش ایجاد و منتشر شد. این بار مجدداً اون رو به اشتراک میذارم تا شاید هنوز برای بعضی از مخاطبها مفید باشه؛ حداقل برای کسایی که هنوز این انیمه رو تماشا نکردن. در واقع، این مطلب واکنش اولیهی من به تماشای این قسمتـه.
با تماشای قسمت سوم انیمهی Heavenly Delusion (۲۰۲۳) دیگه به قدرت انکارناپذیر این اثر ایمان پیدا کردم!
این قسمت، غالباً، یک فلشبک بود که باعث شد سرعت روایت داستان تاحدی کاهش پیدا کنه و، ازاینطریق، فضای کافی برای تنفس به شخصیتهای اصلی داده بشه تا برداشت ما از اونا هم بهتر و منطقیتر باشه.
فکر میکنم استودیو Production I.G هر انیماتور بااستعدادی رو که از جلوی دَرِ ورودی رد میشده، به داخل استودیو کشیده و باهاشون روی این پروژه قراردادی بسته. البته، اون انیماتورها هم با اشتیاق کامل، به کار خودشون پرداختن؛ مخصوصاً، هنرمندی مثل استاد Hidehiko Sawada (از ستارگان نسخهی بازسازی انیمهی Hunter×Hunter) که از اون شخصیتهای کمپیدا، ولی بسیار بااستعداد، محسوب میشه.
نمونهای از هنر استاد ساوادا
سرعتگرفتن همزمان هاروکی و کیریکو | کنترل ماهرانهی کارگردان این قسمت، آقای Kazuya Nomura توی این سکانس، بین صحنههای مبارزه و مسابقه، شاید چندان به چشم نیاد، ولی ستودنیـه.
تا قسمت سوم، ما با دو نوع آدمخوار آشنا شدیم و هرکدوم طعمهشون رو میبلعن؛ ولی ظاهراً جویدن توی کارشون نیست. به همین دلیل، فکر میکنم، همونطور که توی بررسی قسمت دوم اشاره کردم، این آدمخوارها یکجور سلاحـن که توسط گروهی خاص، شاید همون مردم آزمایشگاه، کنترل میشن و وظیفهشون انتقال اعضای (سالم) بدن انسانها به اون افراده تا اونا بتونن اینطوری... انسان تولید کنن؟
اینکه این موجودات فقط انسان میخورن، خودش جای سؤال داره.
انصافاً، آدم از بازیگری اینطوری شخصیتها توی پسزمینه لذت میبره!
صحنهی دلخراش هاروکی و آدمخوار | نمونهای از عنصر «وحشت جسمی» توی این اثر
به چهار تصویر بالا، بهترتیب، دقت کنید تا بهخوبی متوجه روایت بصری قوی این اثر بشین که چطور، توی چند شات کوتاه و سریع، اون حس ناخوشایند «تعویض بدن» شخصیت رو به مخاطب القا میکنه.
ظاهراً، توجه وسواسگونهی کارگردان به جزئیات توی انیمیشن دیگه تبدیل به امضای این اثر شده. روایت بصری توی این انیمه بیداد میکنه!
یک سکانس عجیب دیگه زمانیـه که کیروکو به هوش میاد و دکتر بهش میگه که اون همراه با خواهرش، هر دو به بیمارستان آورده شدن و هر دو داشتن جونشون رو از دست میدادن! بعداز بستهشدن چشمهای هاروکی، دقیقاً چه اتفاقی توی تونل افتاد؟ آیا کیریکو از فرط عصبانیت به آدمخوار حمله کرد؟ یا ماجرا به همون صدای شلیک مربوطـه؟
شاید ظاهرشدن ماهی از توی نقاشی، اونم بهخاطر وجود نقاشی کُنا، کمی دور از ذهن به نظر برسه، چون ما هنوز با چیزی شبیه به عنصر «جادو» توی جهان این انیمه برخورد نداشتیم و حتی عجیبترین سکانسها هم بهنوعی مرتبط با علم (چیزی شبیه به تکنولوژی نانو و امثالـش) بوده. بااینحال، هیچکس نمی دونه علم تا کجا میتونه پیشرفت کنه.
ولی اگر واقعاً اینطوری باشه، پس باید در ادامهی داستان شاهد نهنگهای پرنده هم باشیم (به نقاشیهای اتاق توکیو و تیتراژ پایانی رجوع بشه)!
در آخر میخوام دو مورد رو اضافه کنم که ذهنم رو خیلی درگیر کرده:
- صحنهای توی قسمت قبل وجود داشت که دیگه برام منطقی شد. توی قسمت قبل، همونطور که توی بررسی اون اشاره کردم، کیروکو از وجود شلاقهای پرندهی آدمخوار غافلگیر شد، ولی کمی بعد گفت که یک بار نزدیک بوده توسط یکی از همین موجودات خورده بشه. این حرفـش توی این قسمت قابلفهمـه (با این فرض که اون هاروکیـه).
- چی میشه اگر سکانسهای داخل دیوار با سکانسهایی که ماجرای کیروکو و مارو توش جریان داره، بهلحاظ زمانی با هم متفاوت باشن؟ فکر میکنم ماجرای بچههای دیوار مربوط به گذشته (شاید حتی قبلاز شروع فاجعهی عظیم) باشه و ما، همراه با کیروکو و مارو، درحال تماشای پیامدهای اون هستیم.
بیصبرانه منتظرم تا کوکو نوزادهای بیصورت رو بهم نشون بده...
مطلبی دیگر از این انتشارات
جیدایگکی: ساخت آمریکا
مطلبی دیگر از این انتشارات
ضعیف اما قوی
مطلبی دیگر از این انتشارات
ترس از آزادی