بوداسف گریان

توی مجموعه‌ی Demon Slayer هاشیراها برترین مبارزهای سازمان شکارچی‌های شیطان محسوب می‌شن که، به‌لحاظِ قدرت، با شیطان‌های رده‌بالای موزان برابری می‌کنن. بین این جنگجوهای قدرتمند، گیومِی هیمه‌جیما، ملقب به «هاشیرای سنگی»، قوی‌ترین شکارچی شیطانـه؛ بااین‌حال گیومِی، برخلاف لقبی که داره، یکی از احساساتی‌ترین شخصیت‌های داستان به حساب میاد.

از اولین حضور گیومِی توی روایت، ما شاهد اشک‌ریختن مداوم اون هستیم. در واقع، باید گفت گیومِی توی حالت عادیِ زندگیـش همیشه گریه می‌کنه و فقط گاهی، جهت ایجاد تنوع، موقتاً از این کار دست می‌کشه. چند علتِ منطقی و واضح برای این مسئله توی داستان وجود داره، ولی مهم‌ترینـش به ایده‌ی ساخت این شخصیت و ریشه‌های مذهبی مجموعه‌ی شیطان‌کُش مربوط می‌شه.

اشک‌ریختن گیومِی با نگاه به گذشته‌ی غم‌انگیزش توجیه‌پذیره.

بااین‌که اشک‌ریزیِ بی‌انتهای گیومِی دلیلِ عمیق‌تری داره، ولی بد نیست ابتدا به دلایل سطحی و مرتبط با روایت داستان اشاره بشه. یکی از دلایل اصلی گریه‌کردن گیومِی خاطره‌ی غم‌انگیز و وحشتناکیـه که اون توی گذشته تجربه کرده. قبل از این‌که گیومِی به یک شکارچی شیطان و یک هاشیرا تبدیل بشه، زندگیـش واردِ مسیر برگشت‌ناپذیر و فراموش‌نشدنی‌ای می‌شه که بعداز دونستنـش، به درک درستی از علت گریه‌های مداوم اون می‌رسیم.

گیومِی، در اوایل دوران جوونیـش، به‌تنهایی مسئولِ نگهداری از نُه بچه توی یتیم‌خونه‌ی یک معبد بود. گیومِی مادرزادی نابینا بود و این مسئله، نگهداری از کودکان رو براش سخت می‌کرد؛ در نتیجه، قانونی جدید وضع می‌کنه تا بعداز تاریک‌شدن هوا، هیچ‌کدوم از بچه‌ها حقِ بیرون‌رفتن از خونه رو نداشته باشن. این قانون ازاین‌حیث اهمیت داشت که موقع شب، جنگل اطراف معبد پُر از شیطان می‌شد. متأسفانه، یکی از پسربچه‌ها با قانون گیومِی کنار نمیاد و خودش رو توی تله‌ی یک شیطان توی جنگل می‌ندازه. این پسربچه برای نجات جونِ خودش با اون شیطان معامله می‌کنه و در ازای گذشتن از جونـش، محل معبد رو، که هشت بچه‌ی دیگه توش بودن، به اون لو می‌ده.

بعداز این‌که این شیطان به معبد می‌رسه، گیومِی تمامِ تلاش خودش رو می‌کنه تا بچه‌ها رو قانع کنه که کنارش بمونن و مخفی بشن، ولی اونا خیلی ترسیده بودن و، همچنین، احتمال می‌دادن که شاید گیومِی نتونه ازشون محافظت کنه. برای همین پا به فرار می‌ذارن و تک‌به‌تک سلاخی می‌شن. این وسط، فقط یک دختربچه به نام «سایو» پیش گیومِی می‌مونه و پشت‌سرِ اون پنهان می‌شه. بعد، شاید به‌خاطر شرایط بحرانی و فشار روحی زیادی که گیومِی دچارش شده بود، گیومِی یک‌هویی به قدرتی مخفی دست پیدا می‌کنه که تا اون لحظه روحش هم ازش خبر نداشت. بدونِ لحظه‌ای درنگ، گیومِی به اون شیطان حمله می‌کنه و اون‌قدر به اون ضربه وارد می‌کنه که گذرِ زمان از دست گیومِی در می‌ره و یک‌هو می‌بینه که خورشید طلوع کرده و اون شیطان به خاکستر تبدیل شده.

برای این‌که نمکی روی زخمِ عمیق گیومِی پاشیده بشه، سایو به مأمورها می‌گه که «مرد شیطانی» همه‌ی بچه‌ها رو کُشته، ولی ازاونجاکه جسد شیطان وجود نداشت، مأمورها تصور کردن که منظور سایو همون گیومِی بوده؛ در نتیجه، گیومِی دستگیر و، به جُرم قتل بچه‌ها، به اعدام محکوم می‌شه. اگر به لطف اوبویاشیکی و سازمان شکارچی‌های شیطان نبود، گیومِی قطعاً توی زندان مُرده بود.

باوجود غم‌انگیزبودن گذشته‌ی گیومِی، باید این موضوع رو هم در نظر داشت که بخشی از عمل گریه‌کردن مداوم اون به تمرینات روزانه‌ش مرتبط و وابسته‌ست. گیومِی تکنیک خاصی به نام «عملکرد تکرارشونده» داره که شامل تکرار مداوم یک مانترا می‌شه تا بتونه ازاین‌طریق، ذهنِ متمرکزی داشه باشه. با تکرارِ این مانترا، گیومِی از خشم و عذابی کمک می‌گیره که در گذشته تجربه کرده و به‌این‌شکل قدرت خودش رو افزایش می‌ده؛ ولی این افزایش قدرت هر بار با درد و رنج زیادی همراهـه و اون باید خاطراتِ تلخ خودش رو مجدداً تجربه کنه.

ایده‌ی شخصیتِ گیومِی براساس شخصیت بوداسَف مهربانی شکل گرفته.

گذشته‌ی غم‌انگیز گیومِی دلیل موجهی برای گریه‌ی مداوم اونـه، ولی این یک توجیه سطحی و درون‌داستانی بود. علت واقعی اشک‌ریزی زیاد گیومِی اینـه که ایده‌ی ساخت این شخصیت از اولوکیتشوره، شخصیتی مهم توی آیین بودیسم، نشئت گرفته. گیومِی انسان خوش‌قلبیـه که شدیداً از جهان اطراف خودش تأثیر می‌گیره؛ البته این کاملاً منطقیـه، چون اولوکیتشوره، یکی از مشهورترین بوداسف‌های تاریخ، هم ویژگی مشابهی داره.

بوداسف‌ها موجوداتی‌ان که بیشتر از همه به روشنگری (بهشت) نزدیکـن؛ ولی اولوکیتشوره زنی بود که تصمیم گرفت روی زمین بمونه تا بقیه رو هم با خودش به «بهشت» هدایت کنه. اولوکیتشوره توی فرهنگ چینی با عنوان «گوآن‌یین» (Guanyin) و توی فرهنگ تبتی با اسم «چِنرِزیگ» (Chenrezig)، به معنای «با چهره‌ای دل‌سوز»، شناخته می‌شه. نه‌تنها اسم گوآن‌یین تلفظی نسبتاً مشابه با اسم گیومِی داره، بلکه معنای عنوان تبتی اون به‌وضوح با شخصیتِ گیومِی مرتبطـه؛ چون توی داستان، به گیومِی لقب «مهربون/مظلوم» داده می‌شه.

بااین‌حال، این مهربونی یا مظلومیت درباره‌ی اولوکیتشوره مفهومِ منفی‌ای نداره. گوآن‌یین بوداسَف مهربانیـه و به همین دلیلـه که نگاهِ اون به جهان نگاهی همراه با دل‌سوزیـه، چون اون رنج‌وعذابِ بقیه رو درک می‌کنه. اسم گوآن‌یین هم خودش با ذات گیومِی هم‌خوانی ویژه‌ای داره. یکی از معانی این اسم توی زبان چینی «شنونده‌ی فریادها»ست که بعضی‌ها اون رو به‌صورت «گیرنده‌ی همه‌ی صداها» ترجمه می‌کنن. به‌هرحال، این مورد عمیقاً با ویژگی شخصیت گیومِی ارتباط داره.

گیومِی نابیناست، ولی در عوض حس شنواییـش اون‌قدر تقویت شده که، عملاً، می‌شه گفت با گوش‌هاش می‌بینه. اولوکیتشوره بوداسفیـه که بیشتر با معروف‌ترین مانترای تبتی توی آیینِ بودیسم، یعنی «om mani padme hum» (به معنای «ستایش بر جواهری که در گُل نیلوفر قرار دارد») شناخته می‌شه که راهب‌ها اون رو موقعِ دردست‌داشتن تسبیح مخصوص‌شون تکرار می‌کنن؛ درست شبیه به حالتی که معمولاً از هاشیرای سنگی به مخاطب نشون داده می‌شه.

یک ارتباط جالب دیگه بین اولوکیتشوره و گیومِی اینـه که یکی از القاب اولوکیتشوره «عطاکننده‌ی فرزندان پسر»ـه. بسیاری از پیروان بودیسم به درگاه اولوکیتشوره دعا می‌کنن تا بهشون فرزندی عطا کنه؛ مخصوصاً فرزند پسر. ارتباط این موضوع با گیومِی توی اینـه که اون قبلاً مسئول نگهداری از بچه‌های یک یتیم‌خونه بود. به عبارت دیگه، اگر والدین قصد انتخاب بچه‌ای از اون یتیم‌خونه رو می‌داشتن، گیومِی، به معنای واقعی عبارت، «پسری» رو به اونا «عطا می‌کرد». البته بعید می‌دونم اون به این کار راضی می‌شد؛ چون گیومِی وابستگی شدیدی به تک‌تک اون بچه‌ها داشت.

اولوکیتشوره هم، مثلِ گیومِی، موقع روبه‌روشدن با رنج‌وعذابِ توی جهان اشک می‌ریزه. توی یکی از روایت‌های معروفـش اومده که یکی از قطره‌های اشکـش به دریاچه‌ای تبدیل می‌شه و از دل اون دریاچه الهه‌ای به نام «تارا» بیرون میاد. تارا، به‌عنوان قدرتمندترین الهه توی آیینِ بودیسم شناخته می‌شه؛ شبیه به موقعیت گیومِی بین هاشیراها. مجموعه‌ی شیطان‌کُش پُر از نمادگرایی‌های مرتبط با آیین بودیسمـه؛ در نتیجه، کاملاً طبیعیـه که شخصیتی مثلِ گیومِی چنین ویژگی‌هایی داشته باشه. ناگفته نمونه که اون، علاوه‌بر قدرتمندترین هاشیرا، مذهبی‌ترین هاشیرا هم محسوب می‌شه.

تأثیر آیین بودیسم روی مجموعه‌ی شیطان‌کُش فقط مختص به هاشیرای سنگی نیست.

از اشاراتِ واضح گرفته تا نمادهای نامحسوس گنجونده‌شده توی روایت، آیین بودیسم تأثیر انکارناپذیری روی مجموعه‌ی شیطان‌کُش داره. ازاونجاکه اطلاعات بسیار کمی از Koyoharu Gotouge، خالق این مجموعه، در دسترسـه، تشخیص این‌که استفاده از نمادهای مذهبی توی داستان بر مبنای باورهای شخصی اون بوده یا صرفاً برای ایجادِ تنوع و تمایز توی اثر به کار رفته، کار سختیـه. به‌هرحال، انکار وجود چنین عنصری توی داستان هم به همون اندازه دشواره.

به‌عنوانِ مثال، گُلِ گلیسین (ویستریا) کم‌کم توی روایت به عنصری مهم تبدیل می‌شه که مسلماً تصادفی نیست. گلیسین توی بودیسمِ پاک‌بوم، یکی از مشهورترین نسخه‌های آیین بودیسم که توی آسیای شرقی رواج داره، نماد بسیار مهمی محسوب می‌شه که هم نشون‌دهنده‌ی زیبایی زندگیـه و هم یادآور کوتاه‌بودن اونـه. حتی «تکنینک تنفس»، که توی داستان نقش اساسی داره، می‌تونه استعاره‌ای از روش تنفس دقیق و متمرکزی باشه که توی آیین بودیسم برای رسیدن به آرامش (مدیتیشن) توصیه می‌شه.

همچنین، گِنیا، شاگرد گیومِی، از روش عبادت خاصی به نام «Amitayurdhyana Sutra» استفاده می‌کنه تا به «تنفس متمرکزِ مطلق» دست پیدا کنه؛ حالتی که جانشین (یا روشی اضافه‌برسازمان برای) تکنینک سنتی تنفسـه و به کاربر اجازه‌ی افزایش قدرت، سرعت و دقت می‌ده. مشابهاً، دوما، یکی از شیطان‌های رده‌بالا، از تکنینک هنر شیطان خونی استفاده می‌کنه که روی گُل نیلوفر متمرکزه؛ جالبـه که اسم قوی‌ترین تکنیک دوما «بوداسفِ سوسنِ آبی»ـه.

نمادهایی که بهـش اشاره شد، فقط تعدادِ کمی از اشارات واضح و سطحی روایت بود؛ گرچه همین تعداد هم به‌خوبی نشون می‌ده که نمادگرایی مذهبی مجموعه‌ی شیطان‌کُش به‌شدت پررنگ و پراهمیتـه. همون‌طور که بودا دائماً به میانه‌روی و تعادل تأکید داشته، قدرت بزرگ گیومِی هم، در کنار اشک‌هایی که دائماً می‌ریزه، به تعادل می‌رسه.

بااین‌حال، گریه‌ی مداوم گیومِی به‌هیچ‌وجه به معنای ضعف اون نیست، بلکه، برعکس، اشک‌ریختن اون قدرتـش رو به نمایش می‌ذاره؛ چون اون، درست مثلِ اولوکیتشوره، درد و رنجِ دنیوی رو به‌خوبی درک می‌کنه و هم‌زمان می‌تونه به اطرافیان خودش روحیه بده و اونا رو به مسیر درست هدایت کنه. با توجه به گذشته‌ی دردناک و ریشه‌های مذهبی‌ای که توی ساختار شخصیت اون قرار داده شده، گیومِی چاره‌ای جز گریه نداره. ولی درست مثل اولوکیتشوره‌ی بوداسف، از درون همین اشک‌هاست که قدرتی بزرگ‌تر ساخته می‌شه.