مترجم و نویسنده
چرا قدرتمندترین هاشیرای مجموعهی Demon Slayer همیشه گریه میکند؟
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/myzrefl1keeu.jpg)
در مجموعهی Demon Slayer، هاشیراها برترین مبارزانِ سازمانِ شکارچیانِ شیاطین محسوب میشوند که، بهلحاظِ قدرت، با شیاطینِ ردهبالای موزان برابری میکنند. در میانِ این جنگجویانِ قدرتمند، گیومِی هیمهجیما، ملقب به «هاشیرای سنگی»، قویترین شکارچیِ شیطان است؛ بااینحال گیومِی، برخلافِ لقبی که دارد، یکی از احساساتیترین شخصیتهای داستان به حساب میآید.
از همان اولین حضورِ گیومِی در روایت، ما شاهدِ اشکریختنِ مداومِ او هستیم. در واقع، باید گفت گیومِی در حالتِ عادیِ زندگیاش همیشه گریه میکند و فقط گاهی، جهتِ ایجادِ تنوع، موقتاً از این کار دست میکشد. چند علتِ منطقی و واضح برای این مسئله در داستان وجود دارد، اما مهمترینِ آن به ایدهی ساختِ این شخصیت و ریشههای مذهبیِ مجموعهی Demon Slayer مربوط میشود.
اشکریختنِ گیومِی با نگاه به گذشتهی غمانگیزش توجیهپذیر است.
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/7hygqtabrgob.png)
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/mkcfb8iqo68p.png)
بااینکه اشکریزیِ بیانتهای گیومِی دلیلِ عمیقتری دارد، اما بد نیست ابتدا به دلایلِ سطحی و مرتبط با روایتِ داستان اشاره شود. یکی از دلایلِ اصلی گریهکردنِ گیومِی خاطرهی غمانگیز و وحشتناکی است که او در گذشته تجربه کرده است. قبل از اینکه گیومِی به یک شکارچیِ شیطان و یک هاشیرا تبدیل شود، زندگیِ او واردِ مسیرِ بازگشتناپذیر و فراموشنشدنیای میشود که پس از فهمِ آن، به درکِ درستی از علتِ گریههای مداومِ او میرسیم.
گیومِی، در اوایلِ دورانِ جوانیاش، بهتنهایی مسئولِ نگهداری از نُه کودک در یتیمخانهای واقع در یک معبد بود. گیومِی بهصورتِ مادرزادی نابینا بود و این مسئله، نگهداری از کودکان را برایش دشوار میکرد؛ در نتیجه، قانونی جدید وضع میکند تا پس از تاریکشدنِ هوا، هیچیک از کودکان حقِ بیرونرفتن از خانه را نداشته باشند. این قانون از این حیث اهمیت داشت که هنگامِ شب، جنگلِ اطرافِ معبد پُر از شیاطین میشد. متأسفانه، یکی از پسربچهها با قانونِ گیومِی کنار نمیآید و خود را در دامانِ شیطانی در جنگل میاندازد. این پسربچه برای نجاتِ جانِ خود با آن شیطان معامله میکند و در ازای گذشتن از جانِ او، محلِ معبد را، که هشت کودکِ دیگر در آن قرار دارند، به او لو میدهد.
پس از آنکه آن شیطان به معبد میرسد، گیومِی تمامِ تلاش خود را میکند تا کودکان را قانع کند که کنارِ او بمانند و پنهان شوند، اما آنها از ترسِ جانشان و اینکه شاید گیومِی نتواند از آنها مراقبت کند، پا به فرار میگذارند و تکبهتک سلاخی میشوند. دراینبین، فقط یک دختربچه به نامِ «سایو» با گیومِی میماند و پشتسرِ او پنهان میشود. سپس (شاید بهعلتِ شرایطِ بحرانی و فشارِ روحیِ زیادی که گیومِی دچارش شده بود)، گیومِی ناگهان به قدرتی مخفی دست پیدا میکند که تا آن لحظه روحش نیز از آن خبر نداشت. بدونِ لحظهای درنگ، گیومِی به آن شیطان حمله میکند و آنقدر به او ضربه وارد میکند که گذرِ زمان از دستِ گیومِی خارج میشود و ناگهان متوجه میشود که خورشید طلوع کرده و آن شیطان به خاکستر تبدیل شده است.
جهتِ اینکه نمکی روی زخمِ عمیق گیومِی پاشیده شود، سایو به مأمورین میگوید که «مردِ شیطانی» همهی کودکان را کشته است، اما ازآنجاکه جسدِ شیطان دیگر وجود نداشت، مأمورین تصور کردند که منظورِ سایو همان گیومِی بوده است؛ در نتیجه، گیومِی دستگیر و، بهجُرمِ قتلِ کودکان، به اعدام محکوم میشود. مسلماً، اگر بهلطفِ اوبویاشیکی و سازمانِ شکارچیانِ شیاطین نبود، گیومِی بهطور حتم در زندان مُرده بود.
باوجودِ غمانگیزبودنِ گذشتهی گیومِی، باید این موضوع را نیز در نظر داشت که بخشی از عملِ گریهکردنِ مداومِ او به تمریناتِ روزانهاش مرتبط و وابسته است. گیومِی تکنیکِ خاصی به نام «عملکردِ تکرارشونده» دارد که شاملِ تکرارِ مداومِ یک مانترا میشود تا بتواند ازاینطریق ذهنِ متمرکزی داشه باشد. با تکرارِ این مانترا، گیومِی از خشم و عذابی کمک میگیرد که در گذشته آنها را تجربه کرده است و بهاینشکل قدرتِ خود را افزایش میدهد؛ اما این افزایشِ قدرت هر بار با درد و رنجِ زیادی همراه است و او باید خاطراتِ تلخ خود را مجدداً تجربه کند.
ایدهی شخصیتِ گیومِی براساسِ شخصیتِ بوداسَفِ مهربانی شکل گرفته است.
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/zsxmrnzxpdki.png)
گذشتهی غمانگیزِ گیومِی دلیلِ موجهی برای گریهی مداومِ اوست، اما این یک توجیهِ سطحی و درونداستانی بود. علتِ واقعیِ اشکریزیِ زیادِ گیومِی این است که ایدهی ساختِ این شخصیت از اولوکیتشوره، شخصیتی مهم در آیینِ بودیسم، نشئت گرفته است. گیومِی انسانِ خوشقلبی است که شدیداً از جهانِ اطرافِ خود تأثیر میگیرد؛ البته این کاملاً منطقی است، چون اولوکیتشوره، یکی از مشهورترین بوداسَفهای تاریخ، نیز ویژگیِ مشابهی دارد.
بوداسَفها موجوداتی هستند که بیشتر از همه به روشنگری (بهشت) نزدیکاند؛ اما اولوکیتشوره زنی بود که تصمیم گرفت روی زمین بماند تا دیگران را نیز با خود به سوی «بهشت» هدایت کند. اولوکیتشوره در فرهنگِ چینی با عنوانِ «گوآنیین» (Guanyin) و در فرهنگِ تبتی با نامِ «چِنرِزیگ» (Chenrezig)، به معنای «با چهرهای دلسوز»، شناخته میشود. نهتنها نامِ گوآنیین تلفظی نسبتاً مشابه با نامِ گیومِی دارد، بلکه معنیِ عنوانِ تبتیِ آن بهوضوح با شخصیتِ گیومِی مرتبط است؛ چراکه در روایتِ داستان، به گیومِی لقبِ «مهربان/مظلوم» داده میشود.
بااینحال، این مهربانی یا مظلومیت در موردِ اولوکیتشوره هرگز مفهومِ منفیای ندارد. گوآنیین بوداسَفِ مهربانی است و به همین دلیل است که نگاهِ او به جهان نگاهی همراه با دلسوزی است، چون او رنج و عذابِ دیگران را درک میکند. نامِ گوآنیین نیز خود با ذاتِ گیومِی همخوانی ویژهای دارد. یکی از معانیِ این اسم در زبانِ چینی «شنوندهی فریادها» است که عدهای آن را بهصورتِ «گیرندهی تمامِ صداها» ترجمه میکنند. درهرحال، این مورد عمیقاً با ویژگیِ شخصیتِ گیومِی ارتباط دارد.
گیومِی نابیناست، اما در عوض حسِ شنواییِ او آنقدر تقویت شده است که عملاً میتوان گفت او با گوشهایش میبیند. اولوکیتشوره بوداسَفی است که بیشتر با معروفترین مانترای تبتی در آیینِ بودیسم، یعنی «om mani padme hum» (به معنای «ستایش بر جواهری که در گلِ نیلوفر قرار دارد») شناخته میشود که راهبان آن را هنگامِ دردستداشتنِ تسبیحِ مخصوصشان تکرار میکنند؛ درست شبیه به حالتی که اغلب از هاشیرای سنگی به مخاطب نشان داده میشود.
یک ارتباطِ جالبِ دیگر بین اولوکیتشوره و گیومِی این است که یکی از القابِ اولوکیتشوره «عطاکنندهی فرزندانِ پسر» است. بسیاری از پیروانِ بودیسم به درگاهِ اولوکیتشوره دعا میکنند تا به آنها فرزندی عطا کند؛ مخصوصاً فرزندِ پسر. ارتباط این موضوع با گیومِی در این است که او زمانی مسئولِ نگهداری از کودکان در یک یتیمخانه بود. به عبارتِ دیگر، اگر والدین قصدِ انتخابِ کودکی از آن یتیمخانه را میداشتند، گیومِی به معنای واقعیِ کلمه «پسری» را به آنها «عطا میکرد». البته بعید میدانم او به این کار راضی میشد؛ چون گیومِی وابستگیِ شدیدی به تکتکِ بچهها داشت.
اولوکیتشوره نیز، مثلِ گیومِی، در مواجهه با رنج و عذابِ موجود در جهان اشک میریزد. در یکی از روایتهای معروفِ او آمده است که یکی از قطراتِ اشکِ او به دریاچهای تبدیل میشود و از دلِ آن دریاچه الههای به نامِ«تارا» بیرون میآید. تارا بهعنوانِ قدرتمندترین خدا در آیینِ بودیسم شناخته میشود؛ شبیه به موقعیتِ گیومِی در بینِ هاشیراها. مجموعهی Demon Slayer مملو از نمادگراییهای مرتبط با آیینِ بودیسم است؛ در نتیجه، کاملاً طبیعی است که شخصیتی مثلِ گیومِی چنین ویژگیهایی داشته باشد. ناگفته نماند که او، علاوهبر قدرتمندترین هاشیرا، مذهبیترین هاشیرا نیز محسوب میشود.
تأثیرِ آیینِ بودیسم بر مجموعهی Demon Slayer فقط مختص به هاشیرای سنگی نیست.
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/3mxfony9wdgo.png)
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/psaujrysdm2k.png)
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/cf8sgtaw8hix.png)
![](https://files.virgool.io/upload/users/3114498/posts/ca9bby9o84vc/mgz4pgtvcyqv.png)
از اشاراتِ واضح گرفته تا نمادهای نامحسوسِ گنجاندهشده در طولِ روایت، آیینِ بودیسم تأثیرِ انکارناپذیری بر مجموعهی Demon Slayer دارد. ازآنجاکه اطلاعاتِ بسیار کمی از Koyoharu Gotouge، خالقِ این مجموعه، در دسترس است، تشخیصِ اینکه استفاده از نمادهای مذهبی در داستان بر مبنای باورهای شخصیِ او بوده یا صرفاً برای ایجادِ تنوع و تمایز در اثر به کار رفته است، کار دشواری است. درهرحال، انکارِ وجودِ چنین عنصری در داستان نیز به همان میزان دشوار است.
بهعنوانِ مثال، گُلِ گلیسین (ویستریا) رفتهرفته در طولِ روایتِ مجموعهی Demon Slayer به عنصری مهم تبدیل میشود که این اتفاق مسلماً تصادفی نیست. گلیسین در بودیسمِ پاکبوم، یکی از مشهورترین نسخههای آیینِ بودیسم که در آسیای شرقی رواج دارد، نمادی بسیار مهم محسوب میشود که هم نشاندهندهی زیباییِ زندگی و هم کوتاهبودنِ آن است. حتی «تکنینکِ تنفس»، که در مجموعهی Demon Slayer نقشی اساسی دارد، میتواند استعارهای از روشِ تنفسِ دقیق و متمرکزی باشد که در آیینِ بودیسم برای رسیدن به آرامش (مدیتیشن) توصیه میشود.
همچنین، گِنیا، شاگردِ گیومِی، از روشِ عبادتِ خاصی به نام «Amitayurdhyana Sutra» استفاده میکند تا به «تنفسِ متمرکزِ مطلق» دست پیدا کند؛ حالتی که جانشینِ (یا روشی اضافه بر سازمان برای) تکنینکِ سنتیِ تنفس است و به کاربر اجازهی افزایشِ قدرت، سرعت و دقت میدهد. مشابهاً، دوما، یکی از شیاطینِ ردهبالا، از تکنینکِ هنرِ شیطانِ خونی استفاده میکند که بر گًلِ نیلوفر متمرکز است؛ جالب است که قویترین تکنیکِ دوما «بوداسَفِ سوسنِ آبی» نام دارد.
نمادهایی که به آن اشاره شد، فقط تعدادِ کمی از اشاراتِ واضح و سطحیِ روایت بود؛ گرچه همین تعداد نیز بهخوبی نشان میدهد که نمادگراییِ مذهبی در مجموعهی Demon Slayer بهشدت پررنگ و پراهمیت است. همانطور که بودا همواره به میانهروی و تعادل تأکید داشته است، قدرتِ عظیمِ گیومِی نیز در کنارِ اشکهایی که دائماً میریزد، به تعادل میرسد.
بااینحال، گریهی مداومِ گیومِی بههیچوجه نشانگرِ ضعفِ او نیست بلکه برعکس، اشکریختنِ او قدرتش را به نمایش میگذارد؛ چون او، درست مثلِ اولوکیتشوره، درد و رنجِ دنیوی را بهخوبی درک میکند و همزمان میتواند به اطرافیانِ خود روحیه بدهد و آنها را به مسیرِ درست هدایت کند. با توجه به گذشتهی دردناک و ریشههای مذهبیای که در ساختارِ شخصیتِ او قرار داده شده است، گیومِی چارهای جز گریه ندارد. اما درست مثل اولوکیتشورهی بوداسَف، از درونِ همین اشکهاست که قدرتی بزرگتر ساخته میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مینویسم تا بنویسی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ارتباط غیرکلامی در سریال Shogun
مطلبی دیگر از این انتشارات
نکاتی دربارهی شخصیت عجیب Tatsuki Fujimoto، خالق مانگای Chainsaw Man