مترجم و نویسنده | linktr.ee/pooruyo
وایولت و هیولا
در این مطلب، به بررسی جملهای میپردازم که وای، در قسمت هشتم از فصل اول سریال Arcane، به کیتلین میگوید:
بعدش یه هیولای واقعی اومد و من فقط فرار کردم؛ خواهرم رو تنها گذاشتم.
بیان این جمله از زبان وای عجیب است؛ چون، اگر منظور وای از «هیولا» شخصیتِ سیلکو بوده باشد، این اتفاقی نبود که در قسمت سوم رخ داد. وای پساز ظهور سیلکو بالای سر پاودر فرار نکرد، بلکه از جایش بلند شد و به سمت سیلکو رفت تا با او مبارزه کند، اما توسط مارکوس دستگیر و بیهوش شد. حتی اگر این گفتهی وای حقیقت داشته باشد، باید گفت که «هیولا» پساز فرار وای آمد، نه قبلاز آن.
بااینحال، این گفته بهخودیخود یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی وای را به مخاطب نشان میدهد. در واقع، در این جمله همان قانون مهم سبک زندگی وای نهفته است: وای یاد گرفته که در زندگی فقط دو راه برای زندهماندن وجود دارد؛ یا باید جنگید و یا فرار کرد. مسلماً، وای قرار را به فرار ترجیح میدهد و ازآنجاکه در آن روز سرنوشتساز نتوانست در کنار خواهرش باشد تا برای او بجنگد، این اتفاق خودبهخود برای وای بهعنوان نوعی «فرارکردن» و شکست تلقی میشود.
جالب است که در قسمت بعدی (قسمت آخر)، ما با صحنهای بسیار مفهومی روبهرو میشویم که مستقیماً با این مقوله مرتبط است؛ زمانی که جینکس سر میز غذا (شام آخر) دچار فروپاشی ذهنی میشود، وای، جهت آرامکردنِ خواهرش، پشتسرهم، نام اعضای خانوادهاش را صدا میزند تا جینکس با بهیادآوردن آنها حال خوبی پیدا کند. اما میبینیم که این افراد، همگی، در تصورات جینکس بهصورت هیولا ظاهر میشوند و وخامت قضیه را دوچندان میکنند. قطعاً، هدف وای کمک به خواهرش بوده است، اما جینکس چیزی جز هیولا و ترس نمیبیند. در این سکانس، وای نه با هیولاها میجنگد و نه از آنها فرار میکند، بلکه دارد هیولاها را برای خواهرش خلق میکند! این صحنه، بهشکل آزاردهندهای، یادآور همان بازیای است که هر دو در کودکی با یکدیگر به آن میپرداختند.
مسلماً، هویت هیولایی که وای به آن اشاره میکند، میتواند کسی یا چیز دیگری بهجز سیلکو باشد، اما، شخصاً، آن را سیلکو در نظر میگیرم.
علت اصلی باور من بر مبنای نحوهی روایت داستان است. وقتی وای، در بزرگسالی، برای اولین بار خواهرش را میبیند، از میزان تفاوت موجود در شخصیت او شوکه میشود، اما نمیفهمد که در آن مدت چه بلایی بر سر خواهرش آمده است. سپس، اِکو به وای میگوید که سیلکو عامل اصلی تغییر خواهرش بوده و حالا او داوطلبانه برای سیلکو کار میکند. وای این موضوع را بهطور کامل نمیپذیرد و باور دارد که سیلکو ذهن پاودر را خراب کرده است. پساز ماجرای پُل در قسمت هفتم، وای متوجه میشود که فقط یک راه برای برگرداندن خواهرش دارد: او باید مشکل را از ریشه حل کند و به سراغ عامل اصلی، یعنی سیلکو، برود.
در سکانس وای و کیتلین روی تخت، وای متوجه میشود که ماجرای تغییر خواهرش تنها بخشی از یک مشکل بزرگتر است که حول شخصیت سیلکو جریان دارد و باید با آن دستوپنجه نرم کند. با گذر از این سکانس، وای با رفتن به شورا و سپس کارخانهی تولید شیمِر، این مبارزه را پیش میبرد.
عدهای باور دارند که منظورِ وای از «هیولا» خودش است که برداشت جالبی است. او به خودش تلقین کرده که در آن روز فرار را به قرار ترجیح داده است. این خودسرزنشگری نشئتگرفته از نحوهی تربیت و بزرگشدن اوست. در قسمت اول، وندر به وای میگوید که او باید مسئولیت همهچیز را بر عهده بگیرد، چون دیگران به حرف او مطیعانه گوش میکنند و پیرو او هستند؛ وای نیز با چنین عقیدهای بزرگ میشود. در نتیجه، رهاکردن خواهرش را بهعنوان اشتباهی از سوی خود در نظر میگیرد.
اما با توجه به نحوهی روایت داستان و این موضوع که بعید است وای بخواهد اینطور شاعرانه، صرفاً، به خود اشاره کند، شخصاً، آن ایده را محتمل نمیدانم. وای غالباً شخصیتی روراست و بیتعارف دارد؛ مخصوصاً در این سکانس که شخصیتی مثل کیتلین روبهرویش قرار گرفته و فضای دردلکردن فراهم شده است. وای با بیان این جملات به احساس گناه و پشیمانی خود اعتراف میکند و بسیار عجیب میشود اگر هیولا خودش بوده باشد و آن را با کیتلین در میان نگذارد. همچنین، کیتلین نیز، قطعاً، تصور میکند که منظور وای از «هیولا» همان سیلکو است.
به نظر شما، آیا منظور وای از این جمله چیز دیگری بود؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
منابع الهام مانگای Chainsaw Man
مطلبی دیگر از این انتشارات
فرشتهشناسی در مانگای Chainsaw Man
مطلبی دیگر از این انتشارات
انکار مرگ | فلسفهی مانگای Chainsaw Man