شناختی ازشناختگی های اروتیسیزم و پورنوگرافی درشعر وهنر

نوشته: عابدین پاپی(آرام)

زن / بعضی از چیزها را بلند می­گذارد/ موها و ناخن ها/ او داستان کوتاهی که رمان می­شود!

«پاپی»

1) جُستاری دراتیمولوژی هنرِ اروتیک و مقوله ی پورنوگرافی

اروتیسم به فرانسوی erotisme یا تن کامگی و یا به اصطلاح تن ستایی به کیفیتی لذت بخش که منجرِ به برانگیخته شدنِ احساس و هیجانِ جنسی می شود اطلاق می­گردد. از سویی دیگر می­تواند اندیشه ای فلسفی باشد که به زیباشناختی خواهش وخوتنشِ جنسی، هوس و احساس و عشق می­پردازد. درواقع اروتیک به معنی توصیف و شرحِ احساسات جنسی است که این احساسات جنسی موجبِ تحریک و تشدیدِ لذت جنسی درافراد می­شود. اروتیسم به معنی اصالتِ لذتِ بدن است و هرآنچه که می­تواند موجبِ تحریک جنسی از جانبِ اعضای بدن­گردد. توجه به زیبایی ها و داشته های زیبای بدن و توصیفِ عریان این زیبایی ها را به شرطی که پی آمدی تحریک برانگیز و لذت بخش به همراه داشته باشند اروتیک می­گویند. احساسات جنسی می­تواند کلامی – زبانی باشد و یا در قالبِ شعر و نوشتار خودش را درجامعه نشان می­دهد. هرشعرو یا هنری که تصویری لذت بخش و عریان را از رفتار و یا ظاهر انسان به نمایش می­گذارد آن شعر یا هنراروتیک است. هنر تن­کامه یا هنرِ اروتیک به انگلیسی eroticart به هر گونه اثر هنری گفته می­شود که به منظور برانگیختنِ شهوت جنسی یا به قصدِ توصیف صحنه های عشق بازی آفریده شده است و این قبیل آثار هنری عبارتنداز: نقاشی، قلمزنی ، نگارگری، مجسمه سازی، عکاسی، موسیقی و حتا نویسندگی. ازهنرِ اروتیک نمی­توان یک تعریف جامع الاطراف را ارائه نمود از این رو که هم تجارب ادراکی منجرِ به برانگیختگی شهوت می­شوند و هم تعاریف مربوط به هنر، دائما"در حالِ تغییر و نوسان هستند و به همین خاطر ارائه ی یک تعریف مشخص و مدون از هنر اروتیک تا حدودِ زیادی دشوار می باشد. اروتیک درمجسمه سازی و یا سایر آثارِ هنری بستگی به نوعِ آداب و رسوم ، عادات ،تمدنِ و فرهنگ مردمِ جهان دارد و ممکن است که در یک اجتماع امری عادی و متداول باشد و دربین جوامع دیگر چنین چیزی مرسوم نباشد. مثلن به عنوان نمونه ساختنِ مجسمه ازآلت تناسلی مرد، در برخی از فرهنگ های آفریقایی ممکن است به عنوانِ یک نماد و نُمود سنتی یا به اصطلاع یک سمبلِ سنتی محسوب شود که این سمبل سنتی را هم نمادِ اقتدار و توانمندی مرد در نظر می گیرند و این فرآیند فرهنگی هم هیچگونه وابستگی و ارتباطی با عشق شهوانی نداشته باشد. نوع دیگر پورنویا پورنوگرافی است . تمیز و تشخیص دادنِ مفهومِ اروتیک و پورنو را از هم به این سهولت نیست چرا که این دو ازحیثِ معنا وجه اشتراکِ فراوانی دارند. در واقع پورنو گرافی نیز نوعی توصیف صحنه های مربوط به عشق بازی و شهوت را نی به قصدِ تحریک و برانگیختنِ قوای جنسی و شهوانی است و تنها تفاوت آن با اروتیک دراین است که این نوع توصیف الزاما" یک آفرینش هنری نیست و به طور معمول جزئی از هنرِ درنظر گرفته نمی شود به طوری که تفاوت میان این دو مقوله احتمال می­رود درهدف و پیام آن ها نهفته باشد. دراروتیک هنر و هنرآفرینی نقشی کارآمد دارد و مثلن خلق یک شعر به منزله ی خلقِ یک قطعه ی هنری مدنظر است و ابزارها و شاخصه های مرسوم و شناخته شده ی هنری را که در دیگر آثارهنری تاریخی رعایت شده اند را در بر می­گیرد. هنرمند در کارِ اروتیک خویش چه نقاشی باشد و چه شعر و نویسندگی و یا قلمزنی و نگارگری و غیره به دنبالِ انتقالِ پیام و هدفِ معینی به جامعه می­باشد ودرواقع درکارِ اروتیک خویش هنر آفرینی می­کند لذا گرچه درپورنوگرافی هم ممکن است از همین ابزارها استفاده شود ولی آنچه را که دردرجه ی نخست مدنظر و محلِ منظر قرار می­دهد ، تحریک جنسی و برانگیختنِ قوای جنسی و علایم رفتاری مشدد جنسی است. پس نتیجه می­گیریم که تفکیک و تمایز این دو موارد از همدیگر هم تقریبن ذهنی و سلیقه ای است . دراروتیک هدفِ هنرمند خلقِ اثری جامعه پذیر توأم با احساس و زبانی هنری است اما در پورنو هدفِ اصلی لذتِ جنسی و تحریک ذهنیّت ها به سمت لذایذ جنسی است . اگر چه دراروتیک هم تحریک جنسی وجود دارد اما هدف و اولویت نخست ِاروتیک این نیست بلکه پی آمد آن لذت از رفتارهای جنسی است . مثلن در: «رؤیای همسر مرد ماهی گیر» اثرِ کاتسوچیکاهرکوسائی درسالِ 1820 ویا ونوس خوابیده، اثری از جیورجیونه درسالِ 1501 و دخترانِ لوط، اثر مارک آنتونیو فرانچسکینی به خوبی می­توان هنرِ پورنو و اروتیک را مشاهده نمود.بدین حال، در ازمنه های تاریخ نمونه های بازمانده از گذشته پیداست که دیرینگی و اهمیّت مقوله ی اروتیک ( مرتبط باعشق شهوانی ) را نشان می­دهند. به مانند: نقاشی های حجاری شده بر دیواره ی غارهای مربوط به دوران پالئولیتیک[1] و ازجانبی دیگر و درعین حال فراوانی از فرهنگ ها نیز نمونه هایی از هنرِ اروتیک را به دایره ی آفرینش آورده اند که می توان به یونانیان باستان، اشاره نمود که صحنه های جنسی زیادی را بر روی سرامیک هایشان نقاشی می­کرده اند به نحوی که بسیاری از این صحنه ها به عنوانِ برخی از نخستین مواردِ ثبت شده ی موجودِ از روابط همجنس گرایانه، بچه بازی و ... شهرت یافته اند. و یا از همین نمونه ها می توان بردیوارهای مخروبه ی ساختمان های کهن رومی در پومپه ای pompeii مشاهده نمود. در موشه واقع درکشور پرو که از ممالک آمریکای جنوبی است مردمانِ باستانی دیگری می­زیسته اند که برمجسمه های سفالی ساخت خود جلوه های واضح و مبرهنی از روابط عشقی و شهوانی را به دایره ی نمایش گذاشته اند. افزون براین موارد،درفرهنگ مشرقِ زمین هم نمونه هایی از اروتیک وجود دارد که مسبوقِ به سابقه اند که می­توان به نمونه هایی درژاپن و پدیده ی شونگاه shunga اشاره نمود که درقرن سیزدهم میلادی دراین­کشور متداول شد. هنرِ اروتیک درچین نیز درطی ادوار دوم دودمانِ مینگ رواج داشته است ودرهند نیز می­توان به اثرِ معروف کاماسوتراکه در واقع کتابچه ی مخصوصی است که درعصر باستان نقش راهنمای جنسی را ایفا نموده ، اشاره کرد. لذا این سیر رشد و بالندگی هنر ِ اروتیک نداوم می­یابد به طوری که دراروپا نیز با آغازِ عصررنسانس بهره گیری از سنت ها و عادات و آداب و رسوم و اصطلاحات عاشقانه رواج بیشتری پیدا می­کنند که درابتدا این موارد نزدِ اریستوکرات ها یا همان اشراف به عنوان یک تفریح و سرگرمی موردِ استفاده قرار می­گیرند و این روند تا به امروز درآثارِ هنرمندان و نویسندگان و شعرا مشاهده می شود به گونه ای که می­توان به نقاشانی چون: فراگونارد، کوربت، میلت، بالتوس، پیکاسو، ادگاردگاس، تولوزلائوترک و ایگوشیه له که این آخری در زمانی که در زندان بود آثار اروتیک و شهوانی خود را خلق می­کرد ، اشاره نمود. اروتیک درقرن نوزدهم درآثار امپرسیونیزم و اکسپرسیونیزم هم رواج یافت به طوری که در آثارهنرمندان و حتا نویسندگان و شعرای زیر تأثیر این جنبش های هنری شمه ها و شاخصه هایی از اروتیک و پرنو یافت می­شود. درادبیات اروتیک و ادبیات شهوانی نیز با یکسری گزارش ها و داستان هایی تصادم داریم که بر روابطِ جنسی انسان ها در قالبی مجازی و حقیقی تأکید مؤکد دارند. اگر چه میزان فعالیت افراد درعرصه ی هنرِ اروتیک افزایش یافته است اما این هنر هنوز به عنوان یک روش و یا سبکِ مستقل پذیرفته نشده است و دلیل آن هم برمی­گردد به این که فرهنگ عریانیسم هنوز دربین جوامع انسانی محدود و پراهمیّت نیست . ازجانبی دیگر درآثارِ ادبی و به ویژه رمان نیز می­توان نقش اروتیک را مؤثر دانست به طوری که یوزفین موتسن باخر داستان یک فاحشه ی اتریشی به قلم خودش که یک رمانِ اروتیک بود را درسالِ 1906 میلادی دراتریش به چاپ رساند که این رمان درادبیاتِ آلمان از شهرت زائدالوصفی بهره مند گردید و از مهم ترین آثارِ اروتیک غرب به شمار­آمد. در زبان و ادبیاتِ کهنِ فارسی نیز نشانه هایی از شعر شهوانی دیده می­شود به طوری که ازرقی به دستورِ طغان شاه ، کتابِ : «الفیه و شلفیه» را با تصاویری از نحوه ی ارتباطِ جنسی مرد و زن به دایره ی سُرایش می­آورد. الفیه به آلتِ تناسلی مرد و شلفیه به آلت تناسلی زن اشاره دارد. از شعرای فارسی زبان که شعرشان توأم با هزل و عریان سُرایی است می­توان به: حکاک مرغزی، دهقان علی شطرنجی، طیان ژاژخای، حکیم کوشکی، حکیم شمس اعرج بخاری، مهستی گنجوی، سوزنی سمرقندی، خاقانی، انوری، پوربها جامی، سراج قمری، عبید زاکانی، ایرج میرزا، و به هفت پیکر به عنوانِ شاهکارِ ادبیاتِ شهوانی اشاره نمود و درادبیاتِ شعر نو نیز درآثارِ فروغ فرخزاد عاشقانه هایی یافت می­شود که بی پروا و بی پرده به بیانِ احساسات شهوانی می­پردازند. بنابراین سیر تغییر و تحولِ هنرِ اروتیک درهر قرنی با توجه به شرایط سیاسی و مناسبات اجتماعی و حتا مطالبات اجتماعی- فرهنگی آن زمان متفاوت است و می­توان چنین ابراز داشت که هنرِ اروتیک و پرنو با بافتِ زمان و ساختِ مکان دچار پوست اندازی شده است و این مقولات هنری را می­توان درساختار و بافتارهای متفاوت تری هم مشاهده نمود. با تغییر و اتمامِ فلسفه ی متافیزیک و حضور فلسفه ی فیزیکال و فلسفه ی علم طبعا" هنرنیز با تغییراتی اساسی مواجه گردید که این تغییرات را می­توان درآثار هنرمندان و فیلسوفان معاصر به خوبی مشاهده و لمس نمود.

2) رویکردی به جامعه شناختی اروتیک و پورنوگرافی در فرهنگ ها و آداب و عادات ها: مهم ترین پرسش این است که آیا اروتیک آداب است یا عادات؟ و اصولن سیر موجودیت آن چگونه است و علت یا علت های این دو معلول کدامند؟اصولن اگر بخواهیم گفتار و رفتار جامعه را شناسایی و آنالیز کنیم و یا به اصطلاح جامعه را رفتارشناسی و گفتار کاوی نمائیم به این نتیجه خواهیم رسید که اغلبِ جوامع با فطرت و ذاتِ اروتیک کلافی عمیق خورده اند به طوری که اروتیک درذاتِ همه ی افرادوجود دارد و افراد نیز با اروتیک پیوندی عمیق خورده اندو این فرآیند یک رابطه ی دو سویه و احتمالا" دو گویه را برقرا می­کند. اروتیک و پورنو دردو حالت خودشان را در جامعه نمایان می­کنند: یکی گفتاری و آشکار است و دو دیگر، نوشتاری و پنهان . مثلن: اروتیک درشعر و نثرخودش را به صورت پنهان و اخلاقی می­تواند نشان دهد اما دریک مجسمه و یا تابلوی نقاشی تقریبن حالتی عریان دارد. درنوشتار خواننده بایستی به درون مایه ی متن التفات کند تا که به تصویری آشکار دست یابد اما درنقاشی و مجسمه سازی و حتا نگارگری و عکاسی بدین شکل نیست زیرا که تصویرها کاملن نمادین است و به سهولت خواننده یا بیننده با نوعی پورنو تصادم دارد. تقریبن اروتیک اغلب درگفتار و نوشتار خود را نشان می­دهد و پورنوگرافی در نقاشی ، مجسمه سازی، عکاسی ، نگارگری و سایر هنرهای برجسته خودش را دربین جوامع به تصویر می­کشد. مثلن: اغلبِ مردم مقوله سکسوالیته را دوست دارند اما نوعِ استفاده و بهره برداری از آن بستگی به آداب ها و عادات های یک قوم یا جامعه دارد که در چه بستری زیست می­کند و تابع چه نوع فرهنگ و زبانی از یک تمدن است . شدت و یا ضعف یک موضوع به مانند اروتیک و پورنو ریشه درتاریخ و تمدنِ اقوام و ملت ها دارد. بنابراین درجواب به پرسش هایی که مطرح شد باید بگویم که اروتیک و پورنو هم می­تواند آداب باشد و هم عادات بدین خاطر که لذت جنسی و تحریک ذهن درجهتِ تمایلِ به لذت یک آداب و رسوم دربین جوامع محسوب می­شود. لذت جنسی و گرایش به سمت خصایص و خصائلِ لذت بخش مسئله ی جنسی دربین آحادِ جامعه و عمومِ عامه یک ادب و فرهنگ نیست اما درخلوتِ زندگی و اصولِ زندگانی نوعی آداب و عادات اجتماعی شمرده می­شود. انسان به هر چیزی که توجه بیش از حد داشته باشد به آن چیز عادت می­کند و این عادات هم تبدیل به اعتیاد و مریضی می­شوند. هر چیز لذت بخشی که بتواند به انسان لذت بدهد موجبِ تحریکِ و تمایلِ بیشترِ ذهنِ انسان نسبتِ به آن چیز می­شود. یکی از لذت بخش ترین مسائلِ زندگی مقوله ی اصالت ِلذت است . لذت از یک ماهیّت دیرینه برخوردار است ودرحالات و شمایلِ متفاوتی خودش را درجامعه به منصه ی ظهور می­رساند. لذت به چند بخش و دسته تقسیم می­شود: نخست: لذت فرهنگی و ادبی است دوم: لذتِ هنری است سوم : لذت اقتصادی است و چهارم: لذت جنسی است. اغلبِ انسان ها این چهار نوع از لذت را دوست دارند. بنابراین مهم ترین مسئله در این بین اولویت بندی آدم هاست که کدام یک از این لذایذ را سرمنشأ زندگی خود قراردهند و به کدام یک توجه بیشتری دارند و برای نیلِ به مؤلفه های آن بیشتر تلاش و کوشش می­کنند. آدم ها به هرچیزی که تمایل داشته باشند معتاد آن چیز می­شوند . افراط درهرکاری موجب عادات وآداب معینی می­گردد. به عنوانِ مثال: شما وقتی به لذت جنسی و به اصطلاح سکس توجه بسیاری می­کنید و این مقوله را در اولویت اولِ زندگی خود قرار می­دهید درواقع این مهم بر تمامِ زندگی شما سایه می­افکند و کاملن بر روح و روانِ شما غالب می­شود. توجه بیش از حد به هر لذتی ریشه درنوع فرهنگ و باورهای اجتماعی افراد دارد و نوعِ تربیتی که درکودکی آموخته اید و تربیت سالم باعثِ تنظیم و تعدیلِ لذت های انسانی می­شود و انسان به سمتِ خودباوری خویش و کنترل این لذت ها سوق می­یابد و تربیتِ مسموم موجبِ هرج و مرج و به اصطلاح ظهورِآنارشیسم رفتاری درآدم ها می­شود و آدم ها را به لبِ پرتگاهِ افراط می­کشاند. عادات اجتماعی ریشه درکهن الگوها دارد. کهن الگو ها دربسترِ طبیعت و جامعه نُضج و بارور می­شوند و جامعه را تحتِ سیطره و استثمارِ خود قرار می­دهند. اروتیک و پورنو از مهم ترین کهن الگوهای بشر با توجه به ذاتی بودن و اکتسابی بودنشان و البته تاریخ تمدنِ موجودِ خویش به شمار می­روند و چه بسا اقوام و ملل درازمنه های تاریخ از این دو مقوله استقبال و حمایت کرده اند. بشر ازماهیّتی عمیق و عتیق بهره مند شده و فرهنگ و تمدنی انسانی دارد که برخی از خصایص ذاتی و اجتماعی برای آن پیامدی ناگوار و متضرررا به همراه دارد. فرق بین انسان به عنوانِ موجودی عُقلایی و عَقلانی با سایر موجودات درفرهنگ ، زبان و قدرتِ تغییر درجهتِ نیل به آگاهی است . تصور برآن است که سخنِ انسان چه درقالبِ هنر عنوان گردد و چه در بافتِ شعر و نثر بایستی به مانند خودش از پوششی قابلِ توجه برخوردار باشد . فرهنگِ عریانیسم نوعی فرهنگِ اجتماعی است اما هر اجتماعی این فرهنگ را درک و پذیرا نیست و برخی مواقع به دلیل عدمِ هضم این فرهنگ حذف می­شود . آراء و افکار و اعتقاد مردم ازجمله پارامترهایی است که یک شعر و یا هنر را معقول و مقبول می پندارد. هنرمند برای جامعه هنر آفرینی می­کند و اگر هنرِ آن فرهنگ پذیر و جامعه خواه باشد درواقع آن هنرمند به توفیق رسیده است. فرقِ بین سخنِ عریان با سخنِ غیرعریان درآن است که سخنِ غیر عریان و اخلاقی فرهنگ انسانی را در زبانیّتی کارآمد ترویج و به تصویر می کشد وآن دیگر، جامعه را به سمت تشدید و تحریک جنسی و مطالبات ناتمامش سوق می­دهد. هرکلمه ای می­تواند به مانند انسان سخنوری کند اما این سخنوری زمانی زیباست که به ظرافت ها و لطایف روحی و کرامت های رفتاری انسان ها صدمه وارد نکند. اغلبِ انسان ها بدن و زبانی عریان ندارند بلکه از سه نوع فرهنگ بر اساسِ تمدن و مدنیّت خویش برخوردار شده اند: نخست: فرهنگِ پوشش است که بیشتر در جوامع سنتی و تئوکراتیک متداول است . دوم: فرهنگِ نیمه عریان است که اغلب درجوامع نیمه مدرن و گذار به مدرنیته رایج است و سوم: فرهنگ عریان می باشد که درجوامع مدرن و پست مدرن باب شده است . عادت براساس ممارست و تمرین فراوان به مرض تبدیل می­شود و درمانِ آن هم دشوار است به مانند آداب و رسومی که ریشه دردیرینه های تاریخ ِسنت و واپس گرایی دارند. بنابراین اروتیک و پورنو نیز، نوعی آداب و عادات اند که دربعضی جوامع نهادینه شده اند و دربرخی از جوانع به مانند جوامع دینی و متشرع نیز نوعی بد فرهنگی و ناهنجاری محسوب می­شوند. اروتیک و پورنو دربطنِ جوامع از سه نوع کارکردِ حائزِ اهمیّت برخوردار شده اند: نوعِ نخست: آزادی بیان است . آزادی به معنی آزاد بودنِ درهمه ی ابعادِ زندگی نیست بلکه آزاد بودن درجهتِ انجام کار یا کارهایی است که ابتدا به خودمان و من بعد به جامعه ی پیرامون ضرر وخسرانی نمی­رساند. برای نیلِ به آزادی بایستی ضررو زیان هم داد اما هر ضرر و زیانی هم به نفع جامعه نیست! هر جامعه ای در قالبِ قوانین و آداب و رسومِ خاص خودش عمل می­کند و ممکن است که یک رفتار با ساختار فرهنگ و بافتار یک جامعه سرسازگاری نداشته باشد . بیان کردن هرسخنی تحتِ هر شرایطی و دربافتی عریان و کاملن برهنه احتمال می­رود به جامعه آسیب جانی و فکری و حتا مالی برساند. آزادی بیان را جامعه تعیین می­کند و تمانِ فرهنگ ها و آداب و رسوم و افکار و آراء یک قوم یا ملت تابع دستورات جامعه و قانون درحرکت است . این جامعه است که برای همه ی افراد تصمیم می­گیرد. جبراجتماعی مهم ترین عاملی است که در تعیین آزادی بیان حرف اول را می­زند . انسان درچارچوب قوانین و مقررات­آزاد است . هر بیانی را نمی­توان درجامعه مُبیّن کرد. آزادی بیان و عقیده درزمانی قابلِ انجام است که جامعه به این آزادی عقیده ، اعتقاد و باورِ راسخ داشته باشد و عملِ به آن به سودِ انسانیت و مطالبات و رفتارهای انسانی باشد. مقوله ی بیان چه نوشتاری باشد و چه درقالب نقاشی و مجسمه سازی و غیره خودش را ترسیم و نمایان سازد بایستی درچارچوبی قانون مند و فرهنگ مند صورت پذیرد. قلم درارائه ی هر بیانی آزاد نیست و به قولِ گفتنی: سخن هر جایی و هر نقطه مکانی دارد و هر سخنی را به اصطلاح درجا و مکان مشخص و لازمِ خویش بایستی عنوان کرد. توجه به هنرِ اروتیک و دامن زدن به احساسات و تحریکاتِ جنسی واین مقوله را با لحن و بیانی آزاد در جامعه ترسیم و تصویر نمودن ، درهر قوم و اقلیمی قابلِ اجرا نیست. بیانِ آزاد، بیانی است که آزادی آن به نفع انسانیّت و بشریّت و فرهنگ انسانی باشد. من آزادم به شرطی که آزادی ها را در قالبی تعریف شده و تعیین شده عنوان نمایم. فرق است بین آزادی و رهایی و درلیبرتی یا رهایی ممکن است که جامعه با آسیب مواجه گردد. همه ی ما درامورِ زندگی آزاد هستیم اما در رها کردن آزادی خود به هرسمت و سیاقی آزادی نداریم. انجام هرکاری تنها به شرطِ این که لذت بخش باشد برای جامعه کافی و وافی نیست. هر لذتی آزادی نیست و هرنوع آزادی نیز، لذت بخش نمی تواند باشد. درهمه ی هنرهای هفتگانه هم آزادی وجود دارد و هم فرهنگِ لذت حائزِ اهمیّت است و به اصطلاح هنرمند بایستی درهنرش دست به خلقِ زیبایی و لذت بزند تا مخاطب ازآن هنر بهره مند شود اما زیاده روی و افراط در زیبایی و لذت و برهنه ترسیم نمودن یک هنر هم احتمال دارد منجرِ به ناهنجاری های اجتماعی درجامعه گردد. نوع دوم: برهنگی فرهنگ است. در برخی از جوامع برهنگی نوعی فرهنگ است و این فرهنگ به نوعی قانون هم مبدل شده است و دربرخی دیگر نه تنها فرهنگ نیست بلکه نوعی بدفرهنگی و حتا بی فرهنگی تلقی می­شود. برهنگی فرهنگ یعنی خودِ فرهنگ دریکسری جوامع کاملن برهنه و عریان است و به اصطلاح در این جوامع که اغلب جوامع اروپایی محسوب می­شوند مدل های فرهنگی کاملن باز و برهنه و آزاد و رها عمل می­کنند. بشر در­این جوامع از حیثِ اعتقاد و اندیشه آزاد است و می­تواند هر چیزی را آزادانه دنبال و ارائه دهد. هنردر این جوامع نوعی هنرِ برهنه است و البته این مهم قطعی و کلی نیست اما درکل برهنگی نوعی فرهنگ و قانون است و این برهنگی به منظور برهنگی جسم نیست بلکه برهنگی فکرو اندیشه و فرهنگ و اعتقاد هم هست و دربیانِ هر چیزی آزادند. همانظور که درتاریخچه ی هنرِ اروتیک و پورنو عنوان شد اروتیک و پورنو همیشه درفرهنگ ها بوده است بنابراین فرهنگ برهنگی یک فرهنگ متداول هم هست و برهنگی فرهنگ نیز خودش را به عنوانِ یک امرِ رایج دربرخی جوامع به نمایش گذاشته است. نوعِ سوم: قابلیت ظرف و مقبولیت مظروف است. قابلیت ظرف یکیاز مهم ترین خصایصی است که در جامعه دارای کاربردی کارآمد است . اگر اروتیک را به مثابه ی یک ظرف بدانیم و جامعه را به عنوان یک مظروف قلمداد نمائیم درواقع این ظرف بایستی به اندازه ی مظروف اش عمل نماید. بنابراین هنرِ اروتیک و پورنو درشرایطی می­توانند درجامعه کاربرد داشته باشند که قابلیت ظرف و مظروف همگن و همسان باشد. هر ظرفی قابلیت اجتماعی ندارد و ظرفی می­تواند قابلیت اجتماعی داشته باشد که از جانب اجتماع مقبولیت خود را دریافت کرده اند و ممکن است دریک جامعه اروتیک و پورنو از قابلیت و اهمیّتی قابلِ توجه برخوردارنباشند. بین ظرف و مظروف نوعی قابلیت و مقبولیت وجود دارد به اصطلاح هر قابلیتی مقبولیتی دارد و هر مقبولیتی هم بایستی قابلیتی را از خود به نمایش بگذارد. مقبولیت به معنی مقبول بودن یک چیز درجامعه که درواقع جامعه آن چیز را به عنوانِ هدفِ خود در زندگی مدنظر دارد. قبولیت یک چز به مظروف آن چیز هم بستگی دارد . مثلن: هنرِ اروتیک هم بایستی قابلیت ظرف داشته باشد و هم مقبولیت مظروف و این دو لازم وملزوم یکدیگرند. ظرف و مظروف دو مقوله ی اجتماعی اند که درهر چیز و کسی وجود دارند مثلن: یک کتاب بایستی از ظرف و مظروفی برخوردار باشد و اگر مظروف اش بیشتر از ظرف خود باشد درواقع سرریز می­کند و پی آمدی به نام تخریب و آسیب را در جامعه فراهم می­آورد و یا مثلن: فرهنگ سکس اگر چه یک فرهنگ مقبول است اما قابلیّت آن درهر جامعه ای تثبیت و تأیید نشده است. فرهنگ سکس یک نیاز ضروری از برای جامعه تلقی می­شود اما این نیاز نبایستی از مظروفی بیشتر از ظرفِ خود بهره مند باشد. بی اندازه گی مظروفِ یک ظرف سبب طُغیان می­شود و هر طُغیانی نیز تخریب را به همراه خواهد داشت. پرسش دیگری که در این گفتار محلِ بحثِ و تشریح می­باشد این است که اروتیک و پورنو چگونه ایجاد می­شوند و علت این دو معلول چیست؟ به نظر می­رسد چونکه درذاتِ بشر غریزه ی جنسی و میلِ به تمایلات و لذایذِ جنسی وجود دارد و این مهم یکی از لذت های اولیه و لازمیه ی بشر محسوب می­شود لذا منشأ اروتیک و پورنو درجوهره ی بشر زایش و تراوش می کند . نکته ی دوم ترویج و دامن زدن جامعه به این لذت است که در حدِ خود فراتر می­رود و ممکن است خودش را در قالبی رادیکال و برهنه وار نشان دهد. طبیعت و جامعه دو عاملِ مهم درتشدید اروتیک و پورنو محسوب می­شوند زیرا که خود ِاروتیک هم یک احساسِ شهوانی است که درکُنه طبیعت و جامعه خیز برمی­دارد. اروتیک یک وجود است که موجودیت خود را بر پایه ی نوع ِفرهنگ و رفتار وکردار جامعه به تصویر می­کشد. شدت و ضعف و کاهش و افزایش آن بستگی به قابلیت و مقبولیت اش درجامعه دارد. هر علتی معلولی دارد و هر معلولی هم از علت هایی برخوردار شده است . علت ها می­توانند ذهنی باشند یا عینی همچنانکه معلول ها هم ذهنی و عینی اند. مثلن: علت ِتکان خوردنِ شاخه های ی درخت را وزیدنِ باد برشمرده اند اما علت به وجود آمدن درخت را نمی­توان به یک علت ربط داد زیرا که چندین علت اساسی در آن دخیل است به مانند نور خورشید ،آب و هوای مناسب و خاک و غیره. به نظر می­آید علت هر معلولی تنها از یک علت برخوردار نیست و یا بانی آن یک علت نمی­تواند باشد بلکه از مجموع علت های مختلفی که درجامعه و طبیعت وجود دارد یک معلول به وجود می­آید. علت فردِ معلول و معلول جمع علت محسوب می­شود بنابراین از مجموع چند علت یا چندین علت معلول به وجود می­آید . اروتیک و پورنو دو مقوله ی اجتماعی اند که علت های متعددی درجامعه وجود دارد تا که این دو به معلول تبدیل می­شوند. مثلن: علتِ این که در یک منطقه و یا محله شعر اروتیک و یا هنرِپورنو و عریان است تنها به فرهنگ و بافتِ اجتماع یا تاریخ آن سرزمین و ضرورت یک جامعه بستگی ندارد و یا مثلن نوع اعتقاد و تفکری که در جامعه حاکم است بلکه سیر زمان خود عاملی است مبنی برتغییر رفتارها و یا گرایش اجتماع به سمت یک گفتار تازه تر با مؤلفه هایی باب تر. تحولات اجتماعی و تغییرات اقلیمی و شرایط آب و هوایی خود از عواملی است که شدتِ رادیکال شدنِ یک فرهنگ و یا هنر را افزایش می­دهد. کهن الگوهای یک جامعه نیز از دلایل دیگری است که شدتِ اروتیک و پورنو را افزایش می­دهد. مثلن: درجوامعی که مبحثِ اروتیک ریشه ی تاریخی و طبیعی دارد نوعِ اروتیک ها خود را گسترده تر و دامنه دارتر درجامعه نشان می­دهند. پارادایم های فکری نیز از دیگر عواملی محسوب می­شوند که درتشدید مبحثِ اروتیک مؤثر بوده ا ند. مثلن: زیگموند فروید بنیانگذارِ علم روانکاوی با یک روش درمانی در روان شناسی و کاویدنِ و فلسفیدنِ درمبحثِ جنسی به این مهم رنگ و لعاب دیگری می­دهد و به نظر می­رسد که فروید درترویج فرهنگِ برهنگی و عریانیسم بی تأثیر نیست. فروید وجودِ زیست مایه ی لیبیدو را قطعی می­داند و به نظر او لیبیدو انرژی روانی- جنسی است و منبع آن را اروس یعنی مجموع غرایز زندگی می­داند. او می­گوید که لیبیدو با مرگ می­جنگد و می­کوشد انسان را درهر زمینه به پیروزی برساند. وی این نیرو را شهوت نیز می­نامد که در بیشترِ مفاهیم روان شناختی فروید سؤِ تفاهم بسیاری وجود دارد و یک موضوع را به کلیّت اجتماع ربط و بسط می­دهدکه قابلیّت پر اهمیّتی را از حیثِ جامعه پذیری ندارد. به عنوان مثال: همه چیز را به اصالتِ لذت مرتبط می­داند و حتا این طور نسبتی را ترویج می­دهد که گویی همه چیز سکس و براساسِ مؤلفه های سکس پایه ریزی شده است . سکس یک مقوله ی اجتماعی و ضروری بشر است به مانند سایر مقولات احتماعی که درزیست مندی و نیازمندی بشر تأثیر فراوان دارند. به عنوان مثال: غذاخوردن نوعی لذت است و انسان بدون غذا قابل به ادامه ی حیات نیست پس گرسنگی از سکس مهم تر است زیرا که آدم می­تواند غریزه ی جنسی را یک جوری تحمل کند اما پروسه ی گرسنگی و تشنگی قابلِ تجمل نیست و بدنِ انسان به این دو احتیاج لازم و مبرم دارد . فروید در زبانِ پرنوی خویش ، یک فرهنگ پورنوگرافیک را تعبیه و ترویج می­دهد و از گزینه ی آلترناتیو به جای گزینه ی -همنشینی استفاده می­کند . اوبرخی از کلمات را جایگزین کلمات دیگر می­کند که به نظر می­رسد هر کلمه ای جایگاه و مفهوم مستقل خودش را دارد. صنعتِ استعاره مندی اغلب درشعر قابل اجراست که با زبانی شاعرانه و قابلِ قبول خودش را درشعر شاعر نشان می­دهد. به عنوانِ مثال: فروید به جای کلمه ی عرفانی و شاعرانه ی عشق که پردامنه و پرازمنه است کلمه ی تکنیکی تر و حرفه ای تر ( به قول خودش) سکسوالیته را انتخاب می­کند. فروید بارها اعلام داشته که معادل واژه ی عشق، سکسوالیته erosوerotismeمی باشد. بستر عشق و سکسوالیته یکی تیست . یعنی در یک بستر زیست نمی­کنند بلکه این دو، دردو بسترمتفاوت متولد می­شوند اگر چه با هم شباهت هایی دارند و به کمک یکدیگر در جهتِ ساختنِ یک پیام می­­آیند ولی مقبولیت و قابلیت اجتماعی و اخلاقی عشق فراتر از سکسوالیته است . عشق به معنی دلبر است و عاشق عشق را درمعشوقِ خود پیدا می­کند . نوعی دوست داشتن معنوی- فرهنگی است که ممکن است درآخر ختمِ به سکس نیز بشود اما فی نفسه یک مقوله ی سکسوالیته نیست بلکه در دلِ آن مبحثِ سکس هم به وجود می­آید . احتمال می­رود شما عاشق کسی باشید اما نظرِ سکسی هم به او نداشته باشید همچنان که عشق انواع مختلف دارد و بارزترین آن عشقِ ساغر است که از چنین صفاتی بهره مند شده است . عشق تنها دربین آدم ها (زن ومرد) شکل نمی­گیرد. عشق ممکن است یک عشق فرهنگی و یا مالی باشد و یا عشقِ به هنر و سیاست باشد بنابراین عشق نوعی علاقه ی معرفت شناسانه به یک موضوع یا چند موضوع و یا فرد است که بر اثر یکسری مؤلفه های خاص و قابلِ توجه ایجاد می­شود. لیبیدو یک انگیزه ی کلی جنسی یا تمایلِ فرد به فعالیت جنسی نیست. فعالیتِ جنسی بر اثر ممارست و آداب و رسوم و عادات و حتا نیاز فیزیکی و اجتماعی و از برای تولید مثل مکرر شکل می­گیرد. مسئله ی جنسی و لذتِ جنسی درذاتِ همه ی موجودات وجود دارد اما نوع رفتار باآن خیلی مهم است . فرق است بین رفتاری توحش گرا با رفتاری انسانی که درتوحش مبحثِ انسان و فرهنگ و تعقلِ انسانی مدنظر نیست. انسان به روی خیلی چیزها از خود انگیزش و انگیزه نشان می­دهد اما این به منزله ی تمایلی کلی به آن چیز یا موضوع نیست و یا حداقل باید این میل کنترل و هدایت شود وگرنه به ناهنجاری و بی بندو باری تبدیل می­شود. درست است که لیبیدو تحتِ تأثیر عوامل بیولوژیکی ، روان شناختی و اجتماعی است اما این مهم بایستی به مسیری صحیح و کارآمد هدایت شود. در جهانِ معنا تنها یک معنا قابلِ بحث نیست و نمی­توان یک معنا را به کلِ جهان بسط داد بلکه براساسِ تمامِ معانی درجهان ، جهانِ معنا قابلیت و مقبولیت خود را به دست می­آورد. مثلن: همه چیز را در اراده ی بشر و یا مسئله ی جنسی بشر خلاصه و استحاله کردن ، نه علمی و عملی است و نه معقول و منطقی بلکه یک مسئله ی ذهنی و سلیقه ای است و ممکن است درجوانبی هم پاسخ های درستی را به جامعه بدهد و چون اراده درنظامِ هستی طبیعت وجود دارد بنابراین ارتباطِ تنگاتنگی با دیگر مؤلفه های هستی برقرار می­کند اما این به منزله ی حاکمیت مطلق اراده یا لذت جنسی برکلِ جهان تلقی نمی­شود.

[1] دوران پارینه‌سنگی یا پالئولیتیک[۱] (Paleolithic) قدیمی‌ترین دوران ماقبل تاریخ انسان و فرهنگ مادی انسانی و دورانی است که در آن انسان برای نخستین بار از ابزار سنگی دست‌ساز استفاده کرد. پارینه‌سنگی از حدود ۳٫۳ میلیون سال پیش تا زمان عقب‌نشینی یخچال ها از نیمکره ی شمالی در فاصله ی سال‌های ۱۰ هزار تا۸۵۰۰ قبل میلاد ادامه داشته‌است. به پارینه‌سنگی، عصر سنگ کهن و دیرینه‌سنگی هم گفته شده‌است