تنوینِ فارسی

[این متن در سالِ ۱۳۸۷ خورشیدی / ۲۰۰۸ میلادی نوشته شده‌است.]

تنوین (nunation) [در فارسی: نونـِش] در دستگاهِ عربی اعرابِ رفع و نصب و جر است، هر گاه با نون «ن» تلفظ گردند. از میانِ این سه، می‌توان گفت که تنوینِ مجرور در فارسی کاربرد ندارد، چنان که به سختی می‌توان عبارتِ «علی ای حالٍ» را در فارسی رایج دانست، و نیز اگر رواجِ آن را بپذیریم، هیچ فارسی‌زبانی آن را «علی ای حالِن» نمی‌خواند. تنوینِ مرفوع را نیز جز در چند عبارتِ انگشت‌شمار عربیِ محض در فارسی نمی‌توان یافت. مانندِ «سلامٌ علیکم» و «مسئلةٌ» و «مضافٌ الیه»، که این‌ها گر چه در فارسی استفاده می‌شوند، ولی عربی محسوب می‌شوند، و فارسی‌شان بدونِ تنوین است، چون «سلام علیکم» /salαm aleykom/. و اما می‌رسیم به تنوینِ منصوب در قیدهایِ عربی و عربی‌تبار که در فارسی فراوان کاربرد دارد و نیز موضوعِ اصلیِ بحث ما اند.

از نگرگاهِ زبانی این نکته‌یي است جالب که ایرانیان برخی تنوین‌هایِ نصب را، چه در نوشتن و چه در سخن گفتن، حذف کرده‌اند و تنها الف «ا» ـِ آن‌ها را نگه داشته‌اند، یا به اصطلاحِ نحویان قلب به الف کرده‌اند، چون «حالاً» /hαlan/ که شده‌است «حالا» /hαlα/؛ و گاه قیدهایي بر شیوه‌یِ عربی ساخته‌اند که در عربی نیست، مانند ِ «اکثراً»؛ و گاهی واژه‌هایِ بی‌گانه و غیرعربی را به قیاسِ عربی با تنوین به کار برده‌اند، چون «زباناً» و «خانوادتاً» و «تلفناً». لازم به ذکر است که هیچ نفوذِ بی‌گانه تا پایه‌یي در زبان نداشته باشد، اعمال‌شدنی نیست. پس باید در زبانِ فارسی به دنبالِ زمینه‌یي بگردیم تا رواجِ تنوینِ منصوب را توجیه کنیم. ابتدا مسأله را از نگرگاهِ آواشناسیک (فونولوژیک) بررسی می‌کنیم و سپس به دنبال توجیهِ مورفولوژیک-معناشناسیک می‌رویم.

می‌توان گفت که در فارسی صدایِ «ـَن» /an/ زیاد است: مفردهایی چون «تن» و «زن» و «من» و «روشن» و «گردن» و غیره؛ انبوه مصدرها که به «ـَن» /an/ ختم می‌شوند؛ سوم شخصِ جمع که در زبانِ محاوره به این صدا پایان می‌پذیرد. حال آن که صداهای ِ «ـٌن» /on/ و «ـِن» /en/ به‌نسبت زیاد نیستند. در نتیجه زیادیِ صدایِ «ـَن» /an/ در فارسی امکانِ جای‌گزینیِ تنوین منصوب را بیش‌تر کرده‌است تا مرفوع و مجرور.

در فارسی رابطه‌یِ شگفت‌انگیزي بینِ جمع و قید هست، و تک‌واژهایِ سازنده‌یِ این‌ها یکی است. نشانه‌یِ جمع «ـ‌ها»، در پهلوی «îha-»، نخست نشانه‌یِ قید بود و سپس در پهلویِ واپسین کارِ پس‌وندِ جمع‌ساز را نیز بر عهده گرفت. ولی در فارسیِ نوین هنوز کاربردِ قیدیِ خود را به طورِ کامل از دست نداده‌است، چون در واژه‌هایي مانندِ «تنها» (به‌تن، یک‌تنه، به یک تنی) و «تازگیها» (به‌تازگی). هم‌چنین تک‌واژِ جمع‌ساز «ـان» چه بسا کارِ قید را انجام می‌دهد، چون در «بامدادان» و «ناگاهان» و «جاویدان» و «بهاران»، که همه‌گی قیدِ زمان اند. ولی پس‌وندِ «ـانه»، در پهلوی «ânag-»، که در حقیقت اضافه‌یِ اجزایي بر تک‌واژ «ـان» است، در فارسی فراوان دیده می‌شود و هیچ گونه محدودیتي ندارد، مانندِ «سالانه» یا «سالیانه» و «ماهانه» یا «ماهیانه» و «شاهانه» و «جانانه» و «مستانه». از سویِ دیگر، تک‌واژِ «ـان» نشانه‌یِ صفتِ فاعلی نیز هست. و صفتِ فاعلی در فارسی فراوان به عنوانِ قید کاربرد دارد، مانندِ «او روان سخن می‌گوید.». کاملن ممکن است که وجودِ «ـان» به عنوانِ تک‌واژِ قیدساز، «ـَن» تنوینِ منصوبِ قیدیِ عربی، را در رواج یاری کرده باشد. کاربردِ واژه‌هایِ فارسی و بی‌گانه‌یِ ناعربی با تنوینِ منصوبِ قیدی نیز بر همین پایه توجیه‌پذیر است: «ناچاران» = «ناچارن»، «تلفنان» = «تلفنن»، «گاهان» = «گاهن». [دقت کنید که کاملن می‌توان تنوینِ منصوبِ قیدسازِ عربی را، «ـان» وندِ قیدسازِ فارسیِ مخفف‌شده دانست. برایِ نمونه در «گاهان»، اگر تخفیف در نخستین مصوت صورت گیرد، واژه به شکلِ «ناگهان» در خواهد آمد، صورتِ رایجِ امروزینِ واژه؛ و اگر تخفیف در مصوتِ دیگر صورت گیرد، واژه به صورتِ «گاهن» در خواهد آمد، که در فارسیِ امروزین رایج است.]

پس باید «تنوینِ منصوبِ قیدیِ فارسی» را از مفهومِ کلیِ تنوینِ عربی جدا دانست و آن را بومیِ زبانِ فارسی و محصولِ یک بومی‌سازیِ طبیعی برشمرد. پس در نوشتار نیز باید به این مسأله توجه کرد و «تنوینِ فارسی» را با نونِ فارسی نوشت، که نه نتها این روش بر پایه‌یِ «اصل هم‌خوانی گفتار و نوشتار» درست‌تر است، بل‌که برایِ نمونه «ناچاراً» در دستگاهِ عربی غلط به حساب می‌آید یا «اکثراً» نادرست است (چه تنوینِ عربی به صفت بر وزنِ اَفعَل ملحق نمی‌شود)، حال آن که «ناچارن» و «اکثرن» در فارسی متداول اند و درست و قابلِ توجیه.

واژه‌نامه:

فونولوژی (Phonology) (Φωνολογία): در برگردانِ فارسی دقیقن معادلِ «آواشناسی» است، از آن‌جا که فون (phone) (φωνή) در زبانِ یونانی به معنایِ «آوا» است، و واژه‌یِ جدیدِ تلفن (Telephone) از ترکیبِ واژه‌یِ یونانیِ تِله (tele) (τῆλε) به معنایِ «دور» و فون ساخته شده‌است. و این اصطلاح در زبان‌شناسی جایي «واج‌شناسی» ترجمه می‌شود، آن‌جا که بحث رویِ فونم (Phoneme) (Φώνημα) («واج») است.

مورفولوژی (Morphology) (Μορφολογία): در برگردانِ فارسی دقیقن معادلِ«ریخت‌شناسی» یا «ساخت‌شناسی» است، از آن‌جا که مورف (morphe) (μορφή) در زبانِ یونانی به معنایِ ریخت و فرم است، و نام خدایِ اسطوره‌ییِ یونانی مورفیوس (Morpheus) (Μορφεύς) بر همین اساس ساخته شده‌است. این اصطلاح در زبان‌شناسی، «تک‌واژشناسی» ترجمه می‌شود، از آن‌جا که مورفم (Morpheme) (Μόρφημα) را «تکواژ» گفته‌اند.