ویراستار و وبنویس و کتابدار، علاقهمند به: دانش، فناوری، هنر، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و باستانشناسی، طبیعت و محیط زیست. صاحب نظران منت بگذارند و چیزی بفرمایند تا بیاموزم. linkedin.com/in/eppagh
را را سر جایش بگذارید
در متن روان و خوشخوان، «را» باید سر جایش باشد تا خواننده بتواند بهآسانی بفهمد مفعول جمله کدام است؛ وگرنه نوشته گیجکننده و نارسا میشود.
زبان فارسی یک ویژگی دارد که انگلیسی ندارد: مفعول در جملههایش نشانه دارد. نشانهٔ مفعولِ بیواسطه در فارسی «را» است. ما که زبان مادریمان فارسی است، وقتی حرف میزنیم یا مینویسیم، خودبهخود «را» را به کار میبریم. این چنان بدیهی است که به نظر نمیآید دراینباره اشتباهی بکنیم. ولی میکنیم!
وقتی میخواهیم رسمی باشیم که همه بفهمند آدم مهمی هستیم، یا دانشمندی حرف بزنیم یا بنویسیم که بدانند آدم خیلی باسوادی هستیم، یا وقتی جلوی دوربین رسانه یا جایگاه سخنرانی میایستیم، یا آن وقت که میخواهیم نامه به عالیجنابی بنویسیم که کارمان گیرش است، حرفزدنمان ناجور میشود و نادرستیهای گوناگون پیدا میکند که یکی هم همین ایرادهای «را» است. عجیب است که ایرادهای «را» اینهمه تنوع دارد.
«را» در جمله دو کار میکند: اول اینکه وقتی آن را میبینیم، میفهمیم جمله مفعول دارد. دوم نشان میدهد که آن مفعول کدام واژه یا عبارت است. اگر خواننده «را» را ببیند ولی نتواند مفعولی پیدا کند، ذهنش آشفته میشود. میشود مثل آن بازی قدیمی که باید درون تصویری شلوغ میگشتیم و چیزی را پیدا میکردیم.
نادرستیهای «را» گاهی از نوع اشتباههای منطقی است، گاهی هم از ایرادهایی است که مطلب را گنگ یا دستکم فهمیدن را دشوار میکند. بدتر آن است که جمله کژتابی پیدا کند و ناخواسته چندمعنایی شود. یعنی نویسنده خواسته چیزی بگوید؛ ولی جملهبندی طوری است که خواننده آن را جور دیگر میخواند و میفهمد.
در اینجا به بیان برخی ایرادهای رایج میپردازیم که در گفتار و نوشتار، هنگام بهکاربردن حرف نشانهٔ «را» پیش میآید. هر نکته با آوردن یک یا دو نمونه بیان میشود. این نوشته را بهچشم مطلب آموزشی نبینید؛ فقط خواستهام ذهن خواننده را به موضوع حساس کنم. برای آگاهی بیشتر باید به منابع مراجعه کرد.
احتمالا شما هم پس از خواندن این مطلب تایید خواهید کرد که برای تشخیص درست و نادرست زبان، داشتن شم زبانیِ سالم ضروری است. شم زبانی سالم از بسیار شنیدن و بسیار خواندن به دست میآید. پیشتر ما فارسیزبانان شم زبانیِ طبیعی داشتیم. ولی مدتی است که این طبیعتمان آسیب دیده و به همین دلیل است که برای خوب نوشتن، بیشتر از پیش به راهنمایی کتابهای آموزشِ درستنویسی و آگاهی از دستور زبان نیازمند شدهایم.
جای «را» در جمله
بهشکل طبیعی، «را» باید در نزدیکترین جا به مفعولی باشد که نشانهٔ آن است. میگویند «را» مثل بچهٔ شیرخوار است که همیشه باید نزدیک مادرش یعنی مفعول باشد. ولی رعایتکردن این نکته در عمل نادرستیها و دشواریهایی دارد.
ـ (الف) «دیروز کتابی که تازه خریده بودم را خواندم.» (ب) «سیبی که شسته بودم را خوردم.»
در این جملهها «را» پس از بند موصولی آمده که اشتباه است؛ یعنی اول باید علامت مفعول بیاید، بعد شرح آن که بند موصولی باشد.
«بند موصولی» جملهٔ کاملی است که کار صفت را میکند و دربارهٔ چیزی توضیح میدهد. فرمول آن این است: «... ی + که + جملهٔ کامل با فعل»؛ مانند «... لیوانی که برایم خریدی...».
با این توضیح، آن دو جمله بدین شکل درست هستند: «دیروز کتابی را که تازه خریده بودم خواندم» و «سیبی را که شسته بودم خوردم».
ـ «ساعتی را که تازه خریده بودم، افتاد و شکست.»
اینجا «ساعت» نهاد جملهٔ «ساعت افتاد و شکست است» است؛ یعنی اصلا مفعول نیست که «را» بخواهد. پس بدون «را» درست است: «ساعتی که تازه خریده بودم، افتاد و شکست.» البته «ساعتی» چون مفعول جملهٔ بند موصولی هم هست، اگر بخواهیم میتوانیم بگوییم: «ساعتی که آن را تازه خریده بودم، افتاد و شکست.»
ـ (الف) «باید سختیهای زیادی را بکشی.» (ب) «تلفنت را که زدی، بیا.»
اینجا «را» در میان اجزای فعل مرکب آمده است. فعل جملهٔ اول «سختیکشیدن» است نه «کشیدن». یعنی «سختی» مفعول فعل «کشیدن» نیست و نمیگوید که سختیها را باید بگیری و بکشی. پس جمله بهشکل «باید سختیهای زیادی بکشی» درست است. فعل جملهٔ دوم «تلفنزدن» است نه «زدن». یعنی «تلفن» مفعول فعل «زدن» نیست و نمیگوید که تلفنت را کتک بزن و بعد بیا. پس جمله بهشکل «تلفن که زدی، بیا» درست است.
ـ «کسی که اموال دزدی میخرید را دستگیر کردند.»
تمایل به یکیکردن مفعول با متعلقاتش در بعضی جاها موجب میشود «را» بهسوی انتهای وابستههای مفعول کشیده شود؛ مانند همین جمله که «را» پس از بند موصولیاش آمده است. عبارت «کسی که اموال دزدی را میخرید» بیانگر مفهوم «مالخر» است. به همین دلیل نویسنده جملهاش را مانند «مالخر را دستگیر کردند» گفته و «را» را آخر بند موصولی آورده است. با این حال تا میشود باید «را» نزدیک به مفعولش باشد. پس درست این است که بگوییم «کسی را که اموال دزدی میخرید، دستگیر کردند.» شکل دیگر این جمله بدین صورت است: «کسی را دستگیر کردند که اموال دزدی را میخرید.»
«را» نشانهٔ معرفه
«را» علاوه بر اینکه نشانهٔ مفعول است، معرفهساز (آشناساز) هم هست؛ یعنی بودنش مفعول را معرفه میکند. اگر بگوییم «غذا را خوردم و از رستوران خارج شدم»، فعل جمله «خوردن» است و «غذا» را که مفعول است، معرفه بیان کردهایم. یعنی «همان غذایی که میدانی خوردم». اگر بگوییم «غذا خوردم و از رستوران خارج شدم»، فعل جمله «غذا خوردن» است و مفهوم «غذا» را نکره بیان کردهایم. یعنی «غذا خوردم؛ هرچه بود مهم نیست».
با این توضیح، برای اسم نکره نباید «را» بیاوریم؛ چون نشانهٔ معرفهبودن است و آوردنش در کنار اسم نکره غیرمنطقی و متناقض است. مثلا «کتابی را خریدم» نادرست است؛ باید یا بهشکل نکره گفت «کتابی خریدم»، یا بهشکل معرفه گفت «کتاب را خریدم».
البته امروزه هم در گفتار و هم در نوشتار خلاف آن رفتار میشود و در گذشته هم بوده است. نمونهٔ معروفش آن مصرع مثنوی مولوی است که میگوید: «دید موسی یک شبانی را به راه». در هر حال بهکاربردن «را» برای مفعول نکره در زبان معیار درست نیست.
«زبان معیار» زبان نوشتار و گفتار، برای اهداف علمی و آموزشی و رسانهای و اداری است.
ـ (الف) «خانهای را خریدم.» (ب) «خانهای را که پسندیدی خریدم.»
در فارسی چندین جور «ی» داریم که به آخر واژهها میچسبند و معنای خاصی به کلمه میدهند. مثلا معنای مصدری مانند «کارمندی» یعنی «کارمند بودن»، یا معنای نسبت مانند «تهرانی» یعنی «اهل تهران». یکی از این «ی»ها هم اسم را نکره میکند. اگر مفعول جمله «ی نکرهساز» داشته باشد، چون نکره است «را» نمیگیرد که نشانهٔ معرفهبودن است؛ مگر آنکه «بند موصولی» با توضیح خود آن را معرفه کرده باشد. با این توضیح، از دو نمونهٔ بالا که در هر دویشان «خانهای را» آمده، دومی درست است که بند موصولی آن را معرفه کرده.
ـ (الف) «گل را چیدم.» (ب) «گل چیدم.»
«اسم جنس» یعنی نامی که بیانگر تمامی نوع یک چیز باشد؛ مانند گل، اسب، میوه، کتاب. روشن است واژهای که اسم جنس باشد، بهطور کلی نکره است. پس اگر مفعول بشود، نباید با «را» بیاید که نشانهٔ معرفه است. با این توضیح جملهٔ اول که اسم جنس را با «را» آورده نادرست است. باید گفت: «گل چیدم.»
ـ «باران را داریم.»
گاهی چون موضوع برای گوینده آشنا و معرفه است، آن را با «را» بیان میکند. ولی چون برای شنونده آشنا نیست، به نظرش نادرست یا نابجا میآید. مانند گزارشگر هواشناسی که مرتب میگوید اینجا یا آنجا «باران را» داریم. «باران» چون موضوع کارش است، برایش آشنا و معرفه است؛ ولی برای شنونده چنین نیست و «را» را نابجا میبیند.
ـ «مردی را هلاک کردند.»
پیشتر در زبان فارسی برای افعال مربوط به جانداران، پس از مفعول در حالت نکره هم «را» میآوردهاند. در جملهٔ نمونه، واژهٔ «مردی» که نکره است با «را» آمده. البته این شاید با شم فارسیزبانان امروزی چندان سازگار نباشد؛ اکنون گرایش به حذف این «را» وجود دارد. برای نمونه امروزه این جمله عجیب به نظر نمیرسد: «گوسفندی کشتند و گوشت آن را به فقرا دادند.» اینجا «گوسفندی» با «آن را» آمده است.
یک مفعول با دو «را»
ـ «دیروز کتابی را که تازه خریده بودم را خواندم.»
اینجا برای یک مفعول دو بار «را» آمده است؛ یک بار بعد از اسم که سرجایش است، یک بار هم بعد از بند موصولی که توضیح آن است. این ایراد معمولا وقتی پیش میآید که پیچیده یا نارسا حرف میزنیم؛ چنانکه خودمان در آن گم میشویم.
یک کاربرد قدیمی در زبان امروزی
ـ (الف) «باید کودکان را کمک کرد تا از خیابان عبور کنند.» (ب) «باید جوانان را درس زندگی آموخت.»
اینجا «را» حرف اضافه است؛ نه حرف نشانهٔ مفعول. قدیم گاهی بدین شکل به کار میرفته است؛ ولی امروزه رایج نیست و نباید در زبان معیار استفاده شود. امروزیِ این دو جمله بدین شکل است: «باید به کودکان کمک کرد تا از خیابان عبور کنند»، «باید به جوانان درس زندگی آموخت».
«را» و کژتابی جمله
ـ «غذا خوب میپزد.»
حذف «را» گاهی جمله را کژتاب میکند. جملهٔ نمونه را دو جور میشود فهمید. یکی اینکه «کسی غذا را خوب میپزد»، دیگر اینکه «غذا خودش خوب میپزد». دلیلش این است که فعلِ «پختن» هم لازم (بینیاز از مفعول) است هم متعدی (نیازمند به مفعول). برای اینکه دوخوانشی نباشد، باید جملهای درست کرد که بیان دقیق داشته باشد.
ـ (الف) «او خودش را کشت.» (ب) «او خودش کشت.»
گاهی بودن و نبودن «را» مقولهٔ دستوری واژه و در نتیجه معنا را تغییر میدهد. در جملهٔ اول «خودش» مفعول است. در جملهٔ دوم «خودش» قید تاکید است.
ـ (الف) «آداب غذا خوردن را در حضور جمع شرح دهید.» (ب) «آداب غذا خوردن در حضور جمع را شرح دهید.»
گاهی جای «را» معنی جمله را تغییر میدهد. هر دو جملهٔ بالا درست هستند. ولی اولی یعنی دربارهٔ موضوع «آداب خوردن غذا در میهمانی» صحبت کن. دومی یعنی در جمع دربارهٔ «موضوع آداب اجتماعیِ غذا خوردن» صحبت کن. میبینیم که اگر جای «را» متناسب با معنای جمله درست نباشد، کژتابی پیش میآید.
منابع
نکات بالا از این ده منبع معتبرِ ویراستاری و درستنویسی، انتخاب و گردآوری و بازنویسی شده است:
ـ آموزش ویراستاری و درستنویسی / حسن ذوالفقاری ــ تهران: نشر علم، ۱۳۹۸
ـ بهتر بنویسیم: درسنامه درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی / رضا بابایی ــ تهران: نشر ادیان، ۱۳۹۶
ـ دستنامه ویرایش / بهروز صفرزاده ــ تهران: کتاب سده، ۱۳۹۶
ـ دستور زبان فارسی / پرویز ناتل خانلری ــ تهران: انتشارات توس، ۱۳۹۶
ـ غلط ننویسیم / ابوالحسن نجفی ــ تهران: سمت، ۱۳۷۱
ـ کارگاه ویرایش و درستنویسی موسسهٔ ویراستاران حرفهای پارس
ـ مبانی درستنویسی زبان فارسی معیار / ناصر نیکوبخت ــ تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۹
ـ نکتههای ویرایش / علی صلحجو ــ تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۶
ـ نگارش و ویرایش / احمد سمیعی (گیلانی)؛ ویرایش ۳ ــ تهران: سمت، ۱۳۹۸
ـ ویرایش زبانی / غلامرضا ارژنگ ــ تهران: نشر قطره، ۱۳۸۹
مطلبی دیگر از این انتشارات
اشتباهات رایج باسوادها (11) : کج دار و...!؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
اشتباهات رایج باسوادها (9): آبکشی از چند اصطلاحِ آبنکشیده!
مطلبی دیگر از این انتشارات
برابری جنسیتی در زبان فارسی