ویراستار و وبنویس و کتابدار، علاقهمند به: دانش، فناوری، هنر، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و باستانشناسی، طبیعت و محیط زیست. صاحب نظران منت بگذارند و چیزی بفرمایند تا بیاموزم. linkedin.com/in/eppagh
مجهولگویی و مجهولنویسی: بهکاربردن فعل مجهول در فارسی
بهکاربردن فعل مجهول در فارسی و اشکالات دستوری برخاسته از آن. چگونه بدون مجهولگویی از زیر گفتن فاعل دربرویم.
استفاده از فعل مجهول امروزه خیلی معمول شده است. حتی هنگام حرفزدن خیلی جاها جمله را بهشکل بدون فاعل بیان میکنیم. مثلا بهجای اینکه بگوییم «شکستم» یا «خوردم تمامش کردم» یا «گفتم»، میگوییم «شکسته شد» یا «خورده شد تمام شد» یا «گفته شد». در جملهٔ مجهول، فاعل یا کنندهٔ کار را حذف میکنند و بهجای آن مفعول را به فعل نسبت میدهند.
اساتید زبان و ادبیات فارسی میگویند چنین چیزی در زبان ما نبوده است و ما را به متون فارسی، از هزار سال قبل تا همین چندین سال پیش ارجاع میدهند. میگویند فعل مجهول مناسب طبیعت زبان فارسی نیست؛ تا میشود باید معلوم به کار برد.
بعضی از این اساتید معتقدند فعل مجهول در زبان فارسی هیچ سابقه ندارد؛ در دوران جدید از زبانهای غربی گرتهبرداری شده است. برخی دیگر هم میگویند سابقه دارد؛ ولی بهندرت به کار رفته است. به هر حال فرقی نمیکند؛ چون خیلی از ماها ناخودآگاه از سر عادت و بیتوجهی، مجهولگویی و مجهولنویسی میکنیم و آن را هنجار درست میپنداریم.
حتما عدهای خواهند گفت این ایراد قبول نیست. چون حالا دوره و زمانهٔ علم و دانش است و این شیوهٔ گفتن را بیان علمی به زبان تحمیل کرده است. در پاسخ عرض میکنم خودم با ۶۰۰ صفحه متن تخصصی رشتهٔ مهندسی سروکار داشتم که در آن کمابیش همهٔ جملههای مجهول را معلوم کردهام. به شما قول میدهم که هیچ دردی نداشت و هیچ اشکالی هم برای مطلب پیش نیاورد؛ چنانکه حذف «یکها» هیچ مشکلی پیش نیاورد. خیلی هم بهتر شد.
برخی معتقدند مجهولگویی برآمده از هنجار و فرهنگ دورهزمانه است. اینکه آگاهانه یا ناآگاهانه جرئت نداریم یا نمیخواهیم یا حالش را نداریم که مسئولیت چیزی را که میگوییم بپذیریم. برای همین حرفمان را جوری میزنیم که نگفته باشیم چهکسی آن کار را کرده است. برای اینکه اگر خودمان کردهایم، پاسخگو نباشیم. اگر هم داریم از کار کس دیگری انتقاد میکنیم، خطر نکرده باشیم و بتوانیم انکار کنیم.
حتی در خانههایمان هم این احتیاط را رعایت میکنیم. برای نمونه وقتی کسی خودش خرابکاری میکند، با احتیاط زیرلب میگوید: «اِ... کنده شد!» اما وقتی مچ میگیرد، با بدجنسی بلند میگوید: «کندیش؟!»
توجه کنید شکل بیان جملهٔ مجهول روشن نیست؛ تیرگی دارد. از نظر بیان، گوینده دارد از زیرِ گفتن چیز در میرود؛ آنهم بهشکل غیرمستقیم نه آشکار. از نظر جملهبندی هم ساختار آشنای فارسی را ندارد؛ انگار لهجهٔ خارجی دارد. این برای نوشتههایی که برای انتقال سریع و آسانیابِ پیام هستند مناسب نیست.
ایرادهای جمله با ساخت مجهول
با اینکه بهکاربردن فعل مجهول رنگوبوی فارسی ندارد؛ از نظر دستوری نادرست نیست. با این حال در مدتی که رواج یافته، مشکلات دستوری و منطقی هم پیش آورده است. در این بخش به درست و نادرست استفاده از فعل مجهول میپردازیم.
کاربرد درستِ فعل مجهول
استفادهٔ درست از فعل مجهول در فارسی، هنگامی است که از سر نیاز و آگاهانه نخواهند فاعل جمله را بگویند. مانند وقتی که نمیدانند فاعل کیست یا نمیخواهند دیگران او را بشناسند. همچنین هنگامی که بخواهند فاعل را کماهمیت یا بیاهمیت نشان بدهند. مثلا میگویند: «وقتی به ایران حمله شد، همه باید دفاع کنیم.» اینطوری میخواهند نشان بدهند کسی که حمله میکند اهمیت ندارد؛ مهم دفاعکردن است.
فعل مجهول با فاعل معلوم
امروزه چون لابد نمیخواهند کنندهٔ کار معلوم باشد، جمله را مجهول بیان میکنند؛ اما فاعل را هم به جمله میبندند. برای این کار فاعل را بهاصلاح متمم میکنند و آن را با حرف اضافهٔ مرکب مانند «بهتوسطِ» یا «از سوی» یا «بهوسیلهٔ» در جمله میآورند. این شکل حرفزدن که فاعل را نام میبریم ولی جوری میگوییم که انگار نیست، رفتار متناقضی است. حالا که داریم فاعل را نام میبریم، چرا آدمیزادی سرجایش نگوییم؟
ـ نمونه: «قانون اساسی توسط نمایندگان مجلس تصویب شد.» درست: «نمایندگان مجلس قانون اساسی را تصویب کردند.»
ـ نمونه: «سهراب به دست رستم کشته شد.» درست: «رستم سهراب را کشت.»
ـ نمونه: «گلدان توسط بچه شکسته شد.» درست: «بچه گلدان را شکست.»
بهکاربردن «توسطِ» و «بهوسیلهٔ» مشکل کژتابی هم پیش میآورد. برای نمونه وقتی میگوییم «خانه توسط احمد خریده شد»، روشن نیست احمد برای خودش خانه را خریده، یا وکیل و واسطه بوده که برای کس دیگری بخرد. گاهی «از سویِ» را بهجای «توسطِ» و «بهوسیلهٔ» میآورند؛ ولی این هم ابهام را برطرف نمیکند و همچنان کژتابی دارد.
فعل مجهول برای تاکید بر مفعول
برخی دلیل میآورند که جملهٔ مجهول به کار میبرند تا مفعول را برجسته کنند. برای نمونه میگویند: «سهراب به دست رستم کشته شد»، «شهر توسط زلزله ویران شد»، «این نقاشی توسط کمالالملک کشیده شد».
اینجا دو نکته هست: اول اینکه زبان فارسی این قابلیت را دارد که میتوان اجزای جملهاش را جابهجا کرد؛ به همین دلیل فارسی برای شعر چنین تواناست. دوم اینکه مفعول در انگلیسی و فرانسه علامت ندارد؛ ولی در فارسی دارد: حرف نشانهٔ «را». در جملهٔ فارسی، مفعول هرجا که برود مفعولبودنش معلوم است.
فارسی برای ساختنِ تاکید، روشهای بسیاری دارد. یکی از راههای برجستهکردن مفعول، همین است که آن را مانند نمونههای بالا بیاوریم سر جمله. با این تفاوت که هیچ لازم نیست جمله را برای این کار مجهول بیان کنیم. بدین شکل: «سهراب را رستم کشت»، «شهر را زلزله ویران کرد»، «این نقاشی را کمالالملک کشید».
مجهولکردن فعل لازم
میدانیم در فارسی دو نوع فعلِ متعدی و لازم داریم. فعل متعدی حتما با مفعول میآید وگرنه معنایش کامل نمیشود. مانند جملهٔ «سیب را خوردم» که فعل آن متعدی است؛ اگر فقط بگوییم «خوردم»، خواهند پرسید «چهچیز را خوردی؟» برعکس این، جملهای که با فعل لازم بیان شود مفعول ندارد. اگر بگوییم «رفتم» که فعلِ لازم است، پرسشِ «چهچیز را رفتی؟» معنی ندارد.
نتیجه اینکه فعل لازم را نمیتوان مجهول کرد. چون جملهای که فعلش لازم باشد، مفعول ندارد تا آن را به فعل نسبت بدهیم و جملهٔ مجهول بسازیم. پس «انبار کجا قرار گرفته شده است؟» درست نیست؛ باید گفت «انبار کجا قرار گرفته است؟»
مصدر مجهول؟!
توجه کنید مجهولبودن مربوط به ساخت جمله است، نه فعل تنها. یعنی باید جمله داشته باشیم و فعل جمله هم باید متعدی یعنی با مفعول باشد تا بشود مجهول ساخت.
داشتم خبر میخواندم؛ دیدم خبرگزاری محترم اول خبرش نوشته: «از سر گرفته شدن مذاکرات...». نویسنده از بس بهجای اینکه مثلا بگوید «مذاکرات را از سر گرفتند» گفته «مذاکرات از سر گرفته شد»، اینجا هم بهجای اینکه بگوید «از سر گرفتن مذاکرات» گفته «از سر گرفته شدن مذاکرات»؛ انگار مصدر را هم خواسته مجهول کند.
روشهای نگفتن فاعل، بدون استفاده از جملهٔ مجهول
اول اینکه بهکاربردن فعل مجهول در بیشتر جاها هیچ دلیل منطقی ندارد؛ جمله باید معلوم باشد که بیان روشنتر و فهمیدنیتری هم دارد.
دوم اینکه فارسیزبانان از گذشتهٔ بسیار دور برای نگفتن فاعل روشی داشتهاند.
بچه که بودیم، وقتی به بزرگتری بند میکردیم چیزی را بگوید که نمیخواست بگوید، آخر میگفت: «گفتهن نگید» (گفتهاند نگویید). دیگر اینکه حتما اول حکایتهای قدیمی دیدهاید اینجوری شروع میشود: «چنین حکایت کردهاند که... .»
برای اینکه فاعل را نام نبریم، میتوانیم از سومشخص جمع استفاده کنیم. سومشخص جمع دو ویژگی دارد که احتمالا به همین دلیل مناسب این کار شده است: اول اینکه غایب است؛ پیدا نیست که آدم بفهمد کیست. دوم اینکه جمع است. این جمعبودن زورش را زیاد کرده؛ که آدم برای شناختنش اصرار نکند.
پس بهجای اینکه بگوییم: «این کتاب در سه فصل تنظیم شده است»، «در اینجا موضوع اصلی تعریف شده است»، «آورده شده است»، «خورده شده است»، «نقل کرده شده است»،...
میتوانیم بگوییم: «این کتاب را در سه فصل تنظیم کردهاند»، «در اینجا موضوع اصلی را تعریف کردهاند»، «آوردهاند»، «خوردهاند»،«نقل کردهاند»...
یک روش بسیار قدیمی دیگر هم هست. گاهی میتوان از جملهٔ بدون شخص استفاده کرد. جملهٔ بدون شخص را با «میتوان»، «میشود»، «باید»، «میباید»، «میبایست» و فعل سومشخص مفرد میسازند. مانند: میتوان کرد، میشود کرد، باید کرد، میباید کرد، میبایست کرد. این بیشتر برای جاهایی خوب است که بخواهیم توصیه کنیم یا دستور بدهیم؛ ولی گزنده و برخورنده نباشد.
برای نمونه وقتی میخواهیم بگوییم «بنویس»، «بخور»، «برو»؛ بهجای اینکه بگوییم «نوشته شود»، «خورده شود»، «رفته شود»؛ میتوانیم بگوییم «باید نوشت»، «میباید خورد»، «باید رفت»، «میتوان رفت»، «میشود نوشت»، «میتوان خورد».
چنانکه در کتاب هزارسالهٔ «اسرارالتوحید...» آمده است، شیخ ابوسعید ابوالخیر وقتی میخواسته کاری از کسی بخواهد، همیشه حرفش را بهشکل بدون شخص بیان میکرده است. برای نمونه بهجای اینکه بگوید «به بازار برو و فلانچیز را بخر»، میگفته «به بازار باید شد و...».
برای بیاننکردن فاعل، حتما در فارسی روشهای دیگری هم هست. اگر چیزی دیگری بلد هستید، خوشحال میشوم به من هم یاد بدهید.
چطور حرف بزنیم که به فاعل برنخورد (مشاوره)
فرض میکنیم تنبلخان آمده منزل و میخواهد میوه بخورد. میرود سر یخچال؛ میبیند میوه هنوز نشُسته است. میخواهد غُر بزند؛ ولی طرفش چند نفر بزرگتر هستند نمیشود. اگر بخواهد مجهول نگوید، چطوری غر بزند که به کسی بر نخورد؟ من اینجا از روی خیرخواهی چند پیشنهاد به او میدهم:
۱ـ میتواند بگوید: «میوه را نشستهاید؟» اینجا همهٔ اهالی منزل را مخاطب کرده نه یک نفر مشخص را. البته ممکن است همه باهم بریزند سرش.
۲ـ میتواند بگوید: «کسی میوه را نشسته؟» این کمی ملایمتر است. فوقش کسی بگوید: «کی؟ حتما من باید میشستم؟» او هم میتواند بگوید: «نه! شما را که نگفتم.» ولی ممکن است «کسی» که جوابش را میدهد بگوید: «حالا خودت بشور.»
۳ـ میتواند بگوید: «میوه را نشستهاند؟» این همان سومشخص جمع غایب است که گفتم. مخاطبش جماعتی در بیرون از منزل هستند؛ پس در منزل به کسی بر نمیخورد. ایرادش این است که ممکن است یک نفر بگوید: «کی بشورد؟ اکبر آقا سبزیفروش؟! بشور به ما هم بده.»
۴ـ راه دیگر این است که نشُستهبودن را گردن خود میوه بیندازد و جمله را خبری به این شکل بگوید: «میوه که نشسته است!» اینطوری نشُستهبودن میشود صفتِ خود میوه؛ انگار میوه باید از اول تمیز میبوده یا خودش وظیفه داشته خودش را بشورد؛ بهویژه الآن که کرونا هم هست.
۵ـ دیگر این است که جمله را طوری بگوید که هیچ کسی در آن نباشد؛ یعنی همان بدون شخص. این طور بگوید: «این میوه را نباید شست؟» فوقش کسی بگوید «چرا نباید شست؟» این آخری برای تنبلخان کمخطرتر به نظر میرسد.
منظور از این بازیِ زبانی این بود که سخن را به شکلهای گوناگون میتوان گفت؛ بهویژه با فارسی که در بیان معانی با داشتن بزرگانی همچون سعدی و حافظ شهرهٔ آفاق است. فقط باید به زبان مادریمان اهمیت بدهیم و اندکی به نوشتن و حرفزدنمان توجه کنیم.
راستی تنبلخان، حق مشاوره بده!
منابع
ـ آموزش ویراستاری و درستنویسی / حسن ذوالفقاری ــ تهران: نشر علم، ۱۳۹۸
ـ بهتر بنویسیم: درسنامه درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی / رضا بابایی ــ تهران: نشر ادیان، ۱۳۹۶
ـ غلط ننویسیم / ابوالحسن نجفی ــ تهران: سمت، ۱۳۷۱
ـ مبانی درستنویسی زبان فارسی معیار / ناصر نیکوبخت ــ تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۹
ـ نکتههای ویرایش / علی صلحجو ــ تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۶
ـ ویرایش زبانی / غلامرضا ارژنگ ــ تهران: نشر قطره، ۱۳۸۹
مطلبی دیگر از این انتشارات
کسرهٔ «آینهٔ کنار پیچ جادهای»: اعرابگذاری سنجیده برای عبارتهای بلند
مطلبی دیگر از این انتشارات
را را سر جایش بگذارید
مطلبی دیگر از این انتشارات
اشتباهات رایج باسوادها (14): پلمب یا پلمپ؟!