کسرهٔ «آینهٔ کنار پیچ جاده‌ای»: اعراب‌گذاری سنجیده برای عبارت‌های بلند

یک اعراب در جای درست، به کمکِ خواندن عبارت یا تتابع اضافات طولانی می‌آید که نمی‌شود کوتاهش کرد.

ما از همهٔ امکانات خط فارسی به‌خوبی استفاده نمی‌کنیم. خودم تا چند وقت پیش سعی می‌کردم از اعراب و علامت‌گذاری استفاده نکنم. اِعراب چون عربی است، علامت‌گذاری چون غربی است. ولی بعد به این نتیجه رسیدم که اِعراب‌ و علامت‌گذاری هم مانند نیم‌فاصله جزء خط فارسی هستند. هستند تا به خط کمک کنند که زبان را خوب ثبت و بیان کند؛ چرا نباید از آن‌ها استفاده کرد؟ این نکته حالا به نظرم خیلی بدیهی می‌آید.

در این مطلب می‌خواهم دربارهٔ به‌کاربردن اعراب به‌ویژه کسره، نکته‌ای را از تجربهٔ خودم با شما در میان بگذارم.

چنان‌که اساتید گفته‌اند، در نوشتار فارسی فقط وقتی باید اعراب را نوشت که ضروری باشد. یعنی اگر نباشد متن مبهم یا کژتاب بشود. یا از آن نوع ناهنجاری پیش بیاید که خواننده اشتباه بخواند و رد شود؛ بعد مجبور بشود به عقب برگردد و درستش را بخواند.

اما از این‌ها که بگذریم، برخی متن‌های تخصصی ویژگی‌شان چنین است که عبارت‌ها و تتابع اضافاتِ طولانی دارند؛ طوری که به‌سختی می‌توان درست‌شان کرد. یک دلیلش این است که در آن‌ها نام مفاهیم یا چیزها به‌شکل توصیفی هستند. چیزی را در نظر بگیرید که نامِ خودش ترکیبی است از دو یا سه واژه. این چیز اگر چند نوع داشته باشد، نام هرکدام از نوع‌هایش تکرارِ نام چندبخشیِ خودش است، بعلاوهٔ ویژگی‌هایی که آن را متمایز می‌کند. مثلا: «چیدمانِ تک‌ورودیِ با ترانسفورماتورِ خروجیِ بافاصله»، «چیدمانِ جفت‌ورودیِ با ترانسفورماتورِ خروجیِ بافاصله»، «چیدمانِ جفت‌ورودیِ بدون ترانسفورماتورِ خروجیِ بافاصله»... (نمونه‌ها ساختگی هستند.)

حالا فرض کنید متنی داریم که انواع آن چیز یا مفهوم را با هم مقایسه می‌کند. اینجا ناچار است این نام‌های طولانیِ با واژگان تکراری را پشت‌سرهم بیاورد. ضمنا ممکن است به‌ضرورتِ آنچه می‌گوید، کلماتی را که در همین اسم‌های طولانی آمده‌اند، نزدیک اسم آن چیزها تکرار کند. در مثال بالا «چیدمان»، «ورودی»، «ترانسفورماتور»، «خروجی»، «فاصله» همگی ممکن است خودشان جداگانه اطراف آن نام‌ها بیایند.

این زنجیرهٔ طولانیِ کلمات و تکرارِ احتمالا گیج‌کننده، دست‌کم ایرادش این است که ذهن خواننده کم می‌آورد و تمرکزش را از دست می‌دهد. این وضعیت را باید اصلاح کرد. برای این کار معمولا آن نام مرکب یا عبارت را به‌شکلی تقسیم می‌کنند که مثلا دو بخش بشود. ولی اگر به هر دلیلی امکانش نباشد چه باید کرد؟ اینجا اگر در میان مجموعهٔ واژه‌های به‌هم‌پیوستهٔ طولانی، یک بار در جای درست، کسره یا هر اعرابی که لازم باشد بگذاریم کمک می‌کند.
جای درستش همان جاست که زنجیرهٔ واژگان دارد کش‌دار می‌شود و از اندازه می‌گذرد. جایی که ذهن خواننده دارد کم می‌آورد؛ تمرکزش را از دست می‌دهد و حواسش پرت می‌شود. یا می‌ترسد اشتباه بخواند، سرعت را کم می‌کند. یا منتظر تمام‌شدنِ مجموعهٔ واژگانی است که باید مفهوم واحد را بیان کند.
به این می‌ماند که در جاده درون پیچی تند و طولانی افتاده‌اید که فقط کمی جلوتر را می‌بینید؛ هرچه می‌روید تمام نمی‌شود. آرام می‌رانید و منتظرید تا دید باز شود. اینجا اگر وسط پیچ یکی از این آینه‌های محدب باشد که تا ته آن را نشان می‌دهد، خیال‌تان راحت می‌شود و سرعت را زیاد می‌کنید.
یک اعراب بجا در میانهٔ گروهی از زنجیرهٔ کلمات که معلوم نیست کِی بیان مفهوم را تمام می‌کنند، اگر بتواند نیمهٔ دوم را از همین وسط روشن کند، کار آن آینهٔ کنار پیچ را می‌کند. انگار ناگهان به مرکب تازیانه بزنند، به خواندن خیز می‌دهد.

اعراب‌گذاری اگر کم ولی درست و خیلی بجا باشد، در همه‌جای متن کمک می‌کند. ضمنا اگر همهٔ متن از این اعراب‌های بجا داشته باشد، خواننده کم‌کم مطمئن می‌شود که خواندن روان پیش می‌رود؛ سریع‌تر می‌خواند.

انتخاب جای درست اعراب برای این کار خیلی مهم است. اگر نابجا باشد دو ایراد دارد. اول اینکه آنجا که باید باشد نیست که کاری که باید بکند؛ موقعیت از دست می‌رود. دوم اینکه اعراب در جایی هست که نباید باشد. آدم باسواد را یاد کلاس اول دبستان می‌اندازد؛ بدش می‌آید. خواننده باید از دیدن آن ذوق کند و خوشحال بشود.

در آنچه گفتیم فرض کرده‌ایم که متن فقط همین مشکل تتابع اضافات یا عبارت‌های طولانی را دارد که با اعراب‌گذاری درست می‌شود. ولی متن‌هایی که مشکل پیش‌گفته را دارند، اغلب تخصصی یا ترجمه از زبان‌های غربی هستند. با جمله‌های بسیار بلند و تودرتو و پیچیده، گزاره‌های بدون فعل، فعل‌ها و واژه‌های نابجا و کم‌معنی... . چنین متن پیچیده و دشوارخوان را اگر درست نکنند، به‌ویژه اگر برای آموزش باشد، کسل‌کننده می‌شود و خیلی زود خواننده را خواب می‌کند. اگر هم خواب نکند زجرکُش می‌کند؛ مخصوصا که ناچار باشد حتما آن را بخواند و بفهمد. اینجا است که محترمانه عرض کنم، نویسنده فحش می‌خورد.
برطرف‌کردن مشکل پیچیدگیِ متن راهکار دارد. از همه مهم‌تر این است که گزاره‌های بیا‌نگرِ مفاهیم را باید از کلاف متن بیرون کشید و با ترتیب منطقی مرتب کرد. سپس آن‌ها را با جمله‌های فعل‌دارِ کوتاه‌تر و روشن دوباره نوشت. البته اگر نویسنده خودتان باشید یا نویسندهٔ متن اجازهٔ چنین تغییراتی را بدهد.

اگر متن کمابیش روان باشد، پیشنهادی که دادم به روان‌تر شدن آن کمک می‌کند. وگرنه مشکلی مانند تتابع اضافات در آن‌همه پیچیدگی و ایراد گم خواهد بود. ای بسا که اگر اعراب بگذارید، کار را بدتر هم بکند. در میان چنان آشفتگی و پیچیدگی که حواس را پرت می‌کند یا اصلا نمی‌گذارد که حواس جمع بشود، شاید این چند تا اعراب هم بشود قوز بالای قوز.

لینکدین و توئیتر نویسنده.

گاهی کسره مانند آینهٔ کنار پیچ است
گاهی کسره مانند آینهٔ کنار پیچ است
https://vrgl.ir/Vxoy0
https://vrgl.ir/UssfC
https://vrgl.ir/ZcZ7j
https://vrgl.ir/jEzw6
https://vrgl.ir/Ah5HH