اشتباهات رایج باسوادها (21): غریب‌به‌یقین فارق‌التحصیل نشده‌اید!

در اینجا می‌خواهم دو جفت‌واژه‌‌ی اشتباه‌برانگیز را که از زبان عربی وارد فارسی شده‌اند و نسبتاً هم در گفتار و نوشتار، کاربرد دارند به شما معرفی کنم و خواهم کوشید با ریشه‌یابی معنایی، آن‌ها را طوری برایتان جا بیاندازم که دیگر هنگام نوشتن‌شان در این که «این بود یا آن بود؟!» به شک و تردید دچار نشوید.

«غریب» و «قریب»

«غریب» به معنای هرچیز نادر و شگفت است. در اصطلاح «عجیب و غریب» کاربرد دارد و هم‌خانواده است با واژگان دیگری چون غربت و غریبه که به دوری، بیگانگی و نامأنوس بودن مربوط می‌شوند.
اما «قریب» با «قُــرب» هم‌خانواده و به معنای «نزدیک» (یعنی به نوعی کاملاً برعکس!) است.
از این واژه، هم‌خانواده‌های دیگری مثل «قربه الی الله» (در نیت نماز به معنای نزدیک شدن به خدا)، قرابت (نزدیکی)، مُقرّب (نزدیک شده)، تقرّب (نزدیکشدن) و اصطلاح رایج «قریب به یقین» (نزدیک به اطمینان) نیز در گفتار و نوشتار ما کاربرد یافته‌اند.

«فراغ» و «فراق»

معنای «فراغ» رهایی، آسوده شدن، پرداختن و... است و هم‌خانواده‌ی آن «فارغ» نیز در فارسی بسیار رایج است، مثلاً در اصطلاح «فارغ شدن» (زایمان کردن، آسودگی از بارداری) و «فارغ‌التحصیلی» (آسوده شدن از تحصیل!)، «فارغ‌بال» (آن که آسوده بال می‌زند و جولان می‌دهد) و...
همچنین «فراغ بال» و «اوقات فراغت» که بسیار شنیده‌اید.
خلاصه این که به نظر می‌رسد همه‌ی واژه‌ها و اصطلاحات هم‌خانواده‌ی این واژه باری مثبتدارند!

اما در عوض واژگان مربوط به «فراق» (جدایی، دور شدن) که از ریشه «فرق» است عموماً بار منفی دارند.
مهم‌ترین واژه از خانواده «ق»دار، خود واژه‌ی «فرق» است که در اصطلاحاتی مانند «فرق گذاشتن»، «فرق داشتن»، «فرق باز کردن» (ایجاد جدایی بین دو بخش موی سر!) و... وجود دارد، اما برای مثال صفت فاعلیِ آن «فارق»، برخلاف «فارغ» اصلاً در فارسی روایی نیافته است.

«تفریق» (جدا کردن و کم کردن چیزی از چیزی) و «تفرقه» (جدایی انداختن) نیز از همین خانواده‎‌اند و البته این‌ها را کسی اشتباه نمی‌گیرد!

☺پس یک نتیجه‌گیری نه چندان علمی اما نسبتاً درست صرفاً جهت یادمانی:

- غریب (منفی)
+ قریب (مثبت)
+ فراغ (مثبت)
- فراق (منفی)