نوشته های یک روانشناس علاقمند به علم، فلسفه و هنر
اهمال کاری: دلایل روان-عصب شناختی
- مقدمه
اهمالکاری به زبان ساده یعنی به تعویق انداختن آگاهانه کار هایی که واجب است انجام شود و موضوعی چالشبرانگیز است. حدود ۷۵٪ از افراد دچار اهمالکاری میشوند. برای برخی، این مشکل هنوز چندان جدی نشده، اما برای بسیاری—بهویژه مراجعین من—نهتنها به یک معضل تبدیل شده، بلکه اثرات فلجکنندهای بر زندگی روزمره، سلامت روان، و عملکرد مغزی آنها گذاشته است. من در صفحه اینستاگرامم، آکادمی لیگاند، بهطور مفصل درباره این موضوع محتوا تولید میکنم. اما اینجا فرصتی دارم تا علمیتر و دقیقتر به آن بپردازم. در این نوشتار، بر اساس مقالات و کتابهای معتبر علمی، بهصورت جامع درباره اهمالکاری مینویسم. اگر شما هم با این مسئله دستوپنجه نرم میکنید یا در آستانه سال نو قصد دارید اهمالکاری را تا حدی مدیریت کنید، این نوشتار برای شما مفید خواهد بود.

- اهمالکاری از منظر روانشناسی
از منظر روانشناختی، اهمالکاری محصول مجموعهای از کژکارکردهای روانی است. به عبارت دیگر، مشکلات روانی دیگری که ظاهراً ارتباطی با اهمالکاری ندارند، میتوانند به اهمالکاری منجر شوند. برای مثال، افسردگی لزوماً ربطی به اهمالکاری ندارد، اما سیستمهای مغزی پاداش و انگیزه در افراد افسرده با مشکلات جدی روبهرو است و این امر باعث میشود که افراد انگیزهای برای انجام کارها نداشته باشند و کاری را شروع نکنند. علاوه بر این، افراد افسرده معمولاً دیدگاه منفی نسبت به خود دارند و این دیدگاه منجر به این باور میشود که: "من نمیتوانم در انجام این کار موفق شوم" که در نهایت باعث میشود از شروع آن خودداری کنند. افسردگی تنها یک مثال است؛ عزتنفس پایین، اضطراب بالا، تجارب تحقیرآمیز در دوران کودکی و نوجوانی، و احساس عدم کفایت نیز میتوانند به اهمالکاری منجر شوند. بهعنوان مثال، مراجع نوجوانی به نام محمد داشتم که 17 ساله و ساکن حوالی تهران بود. محمد در هیچ عکس خانوادگی حضور نداشت! برای انجام هیچ کاری تشویق نمیشد و عملاً هیچکس (نه در خانواده، نه در فامیل، نه در بین دوستان همکلاسی و هممحلی) او را به اندازهای "باعرضه" نمیدانست که بتواند کاری را انجام دهد. حالا تصور کنید محمد میخواهد برای آزمون سراسری کنکور مطالعه کند و مدام اهمالکاری میکند. چرا؟ چون در این فرد هیچ پایه مستحکمی از این تصور که "من میتوانم کاری را با موفقیت انجام دهم" وجود ندارد. بسیاری از مشکلات و مسائل روانشناختی میتوانند به اهمالکاری منتهی شوند. بنابراین، شاید قدم اول این باشد که ببینید آیا مشکلات اینچنینی در شما وجود دارند یا خیر.
- اهمالکاری و مشکلات مغزی شناختی
دامنهی صحبت دربارهی اهمالکاری به اینجا ختم نمیشود. بسیاری از افراد لزوماً مشکلات روانشناختی ندارند، اما باز هم اهمالکاری میکنند. بر اساس تجربه و مطالعات من، مشکلات این افراد به چند دسته تقسیم میشود:
1) مشکلات ناشی از آسیبهای مغزی
در برخی موارد، اهمالکاری میتواند ناشی از آسیبهای مغزی باشد. آسیب مغزی به این معنی است که مناطقی از مغز، که در ادامه به آنها اشاره میکنم، الگوی ارتباطی یا فعالیت نرمالی ندارند. این وضعیت باعث میشود افراد در کارکردهای روزانه و انجام کارهای مهم دچار اهمالکاری شوند.
برای مثال، اگر شما آسیبی در قشر پیشفرونتال ونترومدیال (Ventromedial Prefrontal Cortex) داشته باشید، سیستم انگیزشی مغزتان دچار مشکل خواهد شد. انگیزه، که موتور شروع کارهاست، در افرادی با آسیب در این ناحیه به اندازهی کافی فعال نیست؛ بنابراین، طبیعی است که این افراد نتوانند فعالیتی را شروع کنند. (این بحث مفصل است و در مقالات بعدی به آن خواهم پرداخت.)

2) مشکلات شناختی
مشکلات شناختی بهطور مشخص به نارسایی در توجه، حافظه، یادگیری و عملکردهای اجرایی اشاره دارد. در بسیاری از موارد، مشکلات توجهی (مانند اختلال خفیف در تمرکز یا ADHD) میتوانند سطح حواسپرتی را آنقدر بالا ببرند که انجام هیچ کاری ممکن نباشد. وقتی تجربهی شکست در انجام کارها بارها تکرار شود، مشکل تبدیل میشود به نقص توجه + احساس شکست. در این میان، بیشتر مشکلات مرتبط با اهمالکاری ناشی از اختلالات توجهی هستند. عملکردهای اجرایی مجموعهای از سازوکارهای شناختی هستند که مغز ما برای کنترل رفتار به سمت اهداف مشخص به کار میگیرد. تصور کنید که باید پنج کار انجام دهید:
- سه مورد از آنها ضروری نیست.
- یکی از آنها بسیار مفرح و لذتبخش است.
- یک مورد هم کار ضروری است که باید انجام شود.
توانایی شما در اولویتبندی این وظایف و هدایت رفتارتان به سمت انجام کار ضروری، وابسته به عملکردهای اجرایی مغزتان است. اگر این سیستم دچار مشکل شود، فرد دچار نقص در تصمیمگیری و کنترل تکانهها میشود، که در نهایت به اهمالکاری منجر خواهد شد.
در نوشتار های بعدی درباره عوامل مغزی و درمان بیشتر صحبت میکنم. اگر به مباحث این چنینی علاقه دارید؛ من رو در #ویرگول دنبال کنید.
منابع و مطالعه بیشتر:
Ferrari, J. R. (2000). Procrastination and attention: Factor analysis of attention deficit, boredomness, intelligence, self-esteem, and task delay frequencies. Journal of Social Behavior and Personality, 15(5), 185.
Flett, A. L., Haghbin, M., & Pychyl, T. A. (2016). Procrastination and depression from a cognitive perspective: An exploration of the associations among procrastinatory automatic thoughts, rumination, and mindfulness. Journal of Rational-Emotive & Cognitive-Behavior Therapy, 34, 169-186.
Strait, C. E., Blanchard, T. C., & Hayden, B. Y. (2014). Reward value comparison via mutual inhibition in ventromedial prefrontal cortex. Neuron, 82(6), 1357-1366.
دانیال کاردر- فارغ التحصیل روانشناسی و علوم شناختی
مطلبی دیگر در همین موضوع
تولدم مبارک...
مطلبی دیگر در همین موضوع
چگونه اعتماد به نفس بالایی داشته باشیم؟
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
اشتباه کردن: عمیقترین فرصتی که ازم گرفتن