مدیریت محصول چیزیه که ۱۲ سال اخیر من رو درگیر خودش کرده! البته که هنوز کلی چیز برای کشف کردن دارم چون عاشق سفر کردن هستم.
شماره ۱۰: تکنیکهای اولویتبندی بک لاگ محصول
چارچوبهایی برای اولویتبندی ویژگیها و وظایف و ایجاد تعادل میان اهداف کوتاهمدت و بلندمدت
بهعنوان مدیر محصول، یکی از مسئولیتهای اصلی ما اولویتبندی ویژگیها، وظایف و پروژهها برای اطمینان از ارائه بیشترین ارزش با منابع موجود است. اولویتبندی فقط تیک زدن لیست کارها نیست؛ بلکه هنری است که به ما کمک میکند میان نیازهای کوتاهمدت و اهداف استراتژیک بلند مدت تعادل برقرار کنیم. به نظر من، اولویتبندی یک رویکرد شخصی است که برای هر مدیر محصول و هر محصول خاص منحصر به فرد است. در نهایت هر کدام از ما به عنوان یک مدیر محصول به روش مورد علاقه و کارا خود می رسیم و سعی می کنیم از آن استفاده کنیم. چرا که گاها در هر سازمان هم عوامل و ذینفعان مختلف تاثیرگذاری متفاوتی روی نقشه راه محصول دارند و این خود عاملی برای انتخاب روش های مختلف اولویت بندی به حساب می آید.

چرا اولویتبندی ضروری است؟
در دنیایی که نیازهای کاربر به سرعت تغییر میکند، فناوریها پیوسته پیشرفت میکنند و رقبا در حال نوآوری هستند، اولویتبندی مؤثر به ما کمک میکند تا در مسیر درست حرکت کنیم بدون آنکه تیم را تحت فشار قرار دهیم یا منابع را هدر دهیم. با استفاده از چارچوبهای مناسب اولویتبندی، میتوانیم ایدهها و درخواستهای مشتریان را به نقشههای راه قابل اجرا و سازماندهی شده تبدیل کنیم و موفقیت محصول را تسریع کنیم.
به عنوان مدیر محصول، افراد از بخش های مختلف سازمان به شما مراجعه می کنند و درخواست های متعدد و متنوعی ارائه می کنند. در نهایت کاری که میکنیم این است که نیازهای آمده را در لیست کارهای خود (بک لاگ محصول) بنویسیم و در زمان مناسب نسبت به بررسی و اعتبارسنجی آن نیازها و ایده ها بپردازیم. از این رو لیست شما روز به روز در حال چاقتر شدن و طولانی تر شدن میباشد. هرچه به صورت مرتبتر و در بازه های کوتاه تر نسبت به مرتب سازی و اولویت بندی آن ها اقدام کنید به نفع شما و محصول شماست. حداقل چیزی که برای شما به همراه خواهد داشت این است که با حجم کمتری کار جدید روبرو هستید و راحت تر می توانید نسبت به مرتب سازی آن ها اقدام کنید.
روشهای محبوب اولویتبندی
در ادامه به بررسی برخی از متداولترین چارچوبهای اولویتبندی میپردازیم. هر کدام از این روشها نقاط قوت خاص خود را دارند و اغلب ترکیبی از چند چارچوب نتایج بهتری را به همراه دارد.
۱. روش MoSCoW
چیست؟: MoSCoW مخفف Must-have (حتما باید داشته باشد)، Should-have (باید داشته باشد)، Could-have (میتواند داشته باشد) و Won't-have (نخواهد داشت) است. این چارچوب به تیمها امکان میدهد تا ویژگیها یا وظایف را براساس ضرورت و اهمیت دستهبندی کنند.
تکنیک مسکو چگونه کار میکند:
حتما باید داشته باشد: این ها مواردی هستند که برای کارکرد محصول ضروری هستند و بدون وجود آنها کاربر نمی تواند به خواسته و نیاز خود برسد.
باید داشته باشد: این ها مواردی هستند که مهم بوده اما برای انتشار فوری ضروری به حساب نمی آیند.
میتواند داشته باشد: این ها مواردی هستند که معمولا اگر زمان/منابع اجازه دهد، خوب است که انجام دهیم و به دست کاربر برسانیم.
نخواهد داشت: اینجا درباره ویژگیهایی صحبت می کنیم که در کوتاهمدت دنبال نمیشوند و شاید هیچ وقت هم کاربران به دنبال آن نباشند.
مثال: برای یک اپلیکیشن بانکی، ویژگی "امنیت ورود" میتواند در دسته "Must Have" قرار بگیرد، ویژگی "تاریخچه تراکنشها" در دسته "Should Have"، قابلیت "شخصیسازی تمها" در دسته "Could Have" و ادغام با دیگر اپلیکیشنهای بانکی در دسته "Would Have".
اولویتبندی MoSCoW برای اپلیکیشن اوبر
حتما باید داشته باشد (Must-have)
اینها ویژگیهای ضروری هستند که برای عملکرد مؤثر اوبر و ارائه ارزش اصلی آن در دسترسی آسان، کارآمد و ایمن به خدمات درخواست سفر لازماند.رزرو سفر و تطبیق با راننده: امکان رزرو سفر و تطبیق سریع با رانندگان در زمان واقعی.
مسیریابی دروناپ و رهگیری GPS: رهگیری موقعیت راننده و مسافر به صورت زنده برای هماهنگی و ایمنی.
پرداخت درون اپ: ادغام روشهای پرداخت امن مثل کارت اعتباری، پیپال و کیف پولهای دیجیتال.
سیستم امتیازدهی و بازخورد: سیستم امتیازدهی دوطرفه که به رانندگان و مسافران امکان امتیازدهی به یکدیگر را میدهد.
ویژگیهای ایمنی: کمک اضطراری، اشتراک وضعیت سفر و سایر ویژگیهایی که امنیت مسافر و راننده را تضمین میکند.
باید داشته باشد (Should-have)
این ویژگیها تجربه کاربر را بهبود میبخشند اما برای عملکرد پایه اپ ضروری نیستند.سفرهای چند توقفه: امکان افزودن توقفهای متعدد در طول سفر برای راحتی بیشتر.
تقسیم هزینه سفر: امکان تقسیم هزینه سفر برای مسافرانی که با هم سفر میکنند.
رزرو زمانبندیشده سفر: امکان رزرو سفر برای زمانهای خاص که راحتی بیشتری به مسافران میدهد.
اعلانهای زنده: هشدارها و بهروزرسانیها در مورد وضعیت سفر، رسیدن راننده و سایر اطلاعات مربوط به سفر.
برنامههای وفاداری: ارائه امتیازات یا پاداشهای وفاداری برای مسافران مکرر که میتواند به افزایش تعامل و نگهداشت کاربر کمک کند.
میتواند داشته باشد (Could-have)
این ویژگیها افزودنیهای خوبی هستند که در صورت وجود زمان و منابع، تجربه کاربر را بهبود میبخشند اما فوریت چندانی ندارند.پخش موسیقی دروناپ: ادغام با سرویسهایی مثل اسپاتیفای برای امکان پخش موسیقی شخصی در طول سفر.
تنظیمات دلخواه سفر: گزینههایی برای تنظیم ترجیحات سفر مانند دمای خودرو، میزان گفتوگو یا نوع برخورد با بار.
گزینههای سفرهای سازگار با محیط زیست: گزینههای کارپول یا انتخاب خودروهای برقی برای کاهش ردپای کربنی.
راهنمای واقعیت افزوده (AR) برای مکانهای سوار شدن: راهنمای تصویری برای مکانهای شلوغ جهت کمک به مسافران برای یافتن نقطه سوار شدن.
نخواهد داشت (Would-have)
ویژگیهایی که در نقشه راه فوری نیستند، یا اولویت بالایی ندارند یا منابع برای موارد مهمتر اختصاص داده شدهاند. حتی امکان اینکه این موارد هیچ وقت وارد اولویت پیاده سازی نشوند وجود دارد.ادغام خودروهای خودران: ممکن است یک هدف بلند مدت باشد اما بهسرعت و در مقیاس وسیع قابل پیادهسازی نیست.
رزرو سفرهای طولانیمدت: امکان رزرو سفرهای بینشهری یا بیناستانی که ممکن است به پیچیدگی و هزینههای بالا نیاز داشته باشد.
تبلیغات دروناپ: نمایش تبلیغات درون اپ ممکن است تجربه کاربر را مختل کرده و او را از استفاده مجدد از اپلیکیشن دور کند.
۲. مدل RICE
چیست؟: RICE مخفف Reach (دسترسی)، Impact (تأثیر)، Confidence (اعتماد) و Effort (تلاش لازم برای پیاده سازی) است. این مدل به ما کمک میکند تا ارزش بالقوه ویژگیها را کمّی کنیم.
چگونه کار میکند:
دسترسی: در بررسی این فاکتور این سوال را از خود می پرسیم که: این ویژگی چه تعداد کاربر را در یک بازه زمانی مشخص تحت تأثیر قرار میدهد؟
تأثیر: سوال مطرح شده در این بخش این است که: انتظار داریم که این ویژگی چه تأثیری بر تجربه کاربر داشته باشد؟
اعتماد: این آیتم یک سوال صادقانه از خود ما است با این مضمون که:چقدر به برآوردهای خود اطمینان داریم؟
تلاش: قاعدتا هر ویژگی جدید نیاز به توسعه فنی توسط تیم مهندسی دارد. سوال این است که: این ویژگی به چقدر زمان و منابع نیاز دارد؟
مثال: برای یک پلتفرم یادگیری آنلاین، اگر اضافه کردن یک سیستم پیشنهادی محتوا بتواند ماهانه به ۲۰ هزار کاربر برسد (دسترسی بالا)، تأثیر مثبتی بر مشارکت داشته باشد (تأثیر)، اما اعتماد کم و تلاش بالایی داشته باشد، ممکن است نمره پایینتری از ویژگی سادهتر و با اعتماد بیشتر مانند ارتقاء قابلیت آزمونها دریافت کند.
اولویتبندی RICE برای اپلیکیشن اوبر
فرض کنیم اوبر قصد دارد دو ویژگی جدید را اولویتبندی کند:
اشتراک Ride Pass: اشتراک ماهانهای که به کاربران اجازه میدهد تخفیفهای ویژهای در سفرها دریافت کنند.
دکمه اضطراری دروناپ: یک دکمه دسترسی سریع برای کاربران جهت تماس با خدمات اضطراری یا ارسال هشدار موقعیت مکانی.
اشتراک Ride Pass
دسترسپذیری (Reach): متوسط. تعداد زیادی از کاربران مکرر از این گزینه اشتراک استفاده میکنند، اما برای همه کاربران جذاب نیست. فرض کنیم به حدود ۲۰٪ از کاربران در یک شهر بزرگ میرسد.
تأثیر (Impact): بالا. میتواند وفاداری مشتری و استفاده مکرر از اپ را افزایش دهد و درآمد ثابت بیشتری برای اوبر فراهم کند.
اطمینان (Confidence): متوسط. ریسک وجود دارد که این ویژگی منجر به افزایش تعداد سفرها نشود، اما برنامههای وفاداری در سایر شرکتها مؤثر بودهاند.
تلاش (Effort): بالا. نیاز به تغییرات اساسی در سیستمهای پرداخت، پروفایلهای کاربران و پیگیری وفاداری دارد که شامل تلاشهای توسعه بینواحدی میشود.
محاسبه امتیاز RICE:
RICE=دسترسپذیری (200,000 کاربر)×تأثیر (3)×اطمینان (0.8)/تلاش (10)=48,000RICE =
امتیاز نهایی این قابلیت در اوبر با روش اولویت بندی رایس برابر با ۴۸ هزار شد.
دکمه اضطراری دروناپ
دسترسپذیری (Reach): بالا. تقریباً همه کاربران از این ویژگی میتوانند بهرهمند شوند، به ویژه در مناطق ناآشنا یا هنگام سفرهای شبانه، بنابراین فرض کنیم حدود ۸۰٪ از کاربران را در برمیگیرد.
تأثیر (Impact): بسیار بالا. به طور قابل توجهی ایمنی کاربران را بهبود میبخشد که از اولویتهای مهم اوبر است.
اطمینان (Confidence): بالا. بازخوردهای کاربران و تحلیلهای رقبا نشاندهنده اهمیت ویژگیهای ایمنی هستند.
تلاش (Effort): متوسط. اگرچه نیاز به بروزرسانیهای فنی و هماهنگی با خدمات اضطراری محلی دارد، اما این تلاش در مقایسه با سیستم اشتراک پیچیدگی کمتری دارد.
محاسبه امتیاز RICE:
RICE=دسترسپذیری (800,000 کاربر)×تأثیر (4)×اطمینان (0.9)/تلاش (6)=480,000RICE =
امتیاز نهایی این قابلیت در اوبر با روش اولویت بندی رایس برابر با ۴۸۰ هزار شد.
نتیجه گیری
دکمه اضطراری دروناپ امتیاز بسیار بالاتری از اشتراک Ride Pass کسب کرده است، زیرا دسترسی وسیعتری دارد و تأثیر قویتری بر تجربه کاربر دارد. این ویژگی ممکن است به دلیل تأثیر مستقیم بر ایمنی کاربران و نیاز به تلاش توسعهای کمتر، در اولویت قرار گیرد و بازدهی بهتری برای اوبر فراهم کند.
پس از بین دو قابلیت بالا در روش رایس می توانیم بگوییم که ویژگی شماره ۲ اولویت بالاتری به دست آورده است. به همین صورت برای دیگر قابلیت های بک لاگ خود هم شروع به محاسبه امتیاز رایس می کنیم و در نهایت با یک مرتب سازی می توانیم اولویت بندی درست و نهایی را مشخص کنیم.
۳. مدل Kano
مدل کانو یک چارچوب در توسعه و مدیریت محصول است که به اولویتبندی ویژگیها براساس تأثیر آنها بر رضایت مشتریان کمک میکند. این مدل که توسط استاد ژاپنی، نوریآکی کانو، در دهه ۱۹۸۰ توسعه یافت، ویژگیها را به دستههای مختلفی تقسیم میکند که بر اساس توانایی آنها در ایجاد رضایت یا نارضایتی برای مشتریان طبقهبندی میشوند. با استفاده از این مدل، مدیران محصول میتوانند تصمیمات استراتژیک بگیرند و بهینهسازیهای لازم را برای افزایش رضایت مشتری، افزایش وفاداری کاربران و برآورده کردن نیازهای اصلی انجام دهند.
دستهبندیهای مدل کانو
نیازهای ضروری (Must-Have یا Basic Needs)
این نیازها، الزامات اساسی هستند که مشتریان به صورت پیشفرض انتظار دارند. نبود این ویژگیها، نارضایتی زیادی ایجاد میکند؛ با این حال، وجود آنها رضایت خاصی را به دنبال ندارد، چرا که جزو نیازهای اولیه تلقی میشوند.مثال: در یک اتاق هتل، تمیزی یک الزام اساسی است. اگر اتاق تمیز باشد، مسافر احساس رضایت بیشتری نخواهد کرد، اما اگر کثیف باشد، ناراحتی زیادی به همراه دارد.
نیازهای عملکردی (Performance Needs یا Satisfiers)
این نیازها ارتباط مستقیمی با رضایت مشتری دارند؛ هرچه بیشتر به این نیازها پاسخ داده شود، رضایت مشتری افزایش مییابد. نیازهای عملکردی معمولاً به طور مستقیم توسط مشتریان درخواست میشوند.مثال: در یک گوشی هوشمند، سرعت پردازنده یک نیاز عملکردی است. هرچه سرعت بالاتر باشد، رضایت کاربر بیشتر خواهد بود.
نیازهای جذاب (Attractive Needs یا Delighters)
این ویژگیها، امکانات غیرمنتظرهای هستند که مشتریان را شگفتزده میکنند و رضایت آنها را به طرز چشمگیری افزایش میدهند. عدم وجود آنها نارضایتی ایجاد نمیکند، اما وجود آنها باعث خوشحالی مشتریان میشود و وفاداری آنها را افزایش میدهد.مثال: یک دسر رایگان در رستوران ممکن است مشتریان را خوشحال کند، حتی اگر انتظار آن را نداشته باشند.
نیازهای بیتفاوت (Indifferent Needs)
این ویژگیها تأثیر خاصی بر رضایت یا نارضایتی مشتری ندارند. مشتریان نسبت به این ویژگیها بیتفاوت هستند و افزودن آنها به تجربه کاربری تأثیر چندانی نخواهد داشت.مثال: طرحهای پسزمینه یا رنگهای خاص در یک اپلیکیشن موبایل ممکن است برای اکثر کاربران بیاهمیت باشد.
نیازهای معکوس (Reverse Needs)
این ویژگیها ممکن است برای برخی از مشتریان نارضایتی ایجاد کنند، بهویژه اگر برخلاف انتظارات یا ترجیحات آنها باشند.مثال: پخش خودکار تبلیغات در یک اپلیکیشن میتواند کاربرانی را که تجربهای بدون وقفه میخواهند، ناراحت کند.
کاربرد مدل کانو
با استفاده از مدل کانو، مدیران محصول میتوانند ویژگیها را براساس نظرسنجیهای مشتریان، بازخورد مستقیم یا تحلیلها ارزیابی کنند. هر ویژگی میتواند در یکی از این دستهها قرار بگیرد و تیم میتواند:
بر نیازهای ضروری تمرکز کند تا از ایجاد نارضایتی جلوگیری شود.
نیازهای عملکردی را بهبود دهد تا رضایت کاربران به صورت پایدار افزایش یابد.
ویژگیهای جذاب را اضافه کند تا لحظاتی خوشایند ایجاد کرده و وفاداری کاربران را تقویت کند.
با درک این دستهبندیها، تیمهای محصول میتوانند ویژگیهایی را به طور مؤثری اولویتبندی کنند که بین نیازهای اساسی، رضایت کاربران و شگفتی ایجاد تعادل مناسبی برقرار کنند و محصولی ارائه دهند که به خوبی با انتظارات و نیازهای مشتریان همسو باشد.
مثال استفاده از مدل کانو برای اپلیکیشن اوبر
نیازهای ضروری (Must-Have)
امکان درخواست سفر: این قابلیت اصلی اوبر است که همه کاربران انتظار دارند. اگر این امکان وجود نداشته باشد، کاربران سریعاً از اپلیکیشن خارج میشوند.
موقعیتیابی GPS دقیق و ردیابی در زمان واقعی: این ویژگی باعث میشود راننده و مسافر هر دو در محل مناسب برای سوار و پیادهشدن حاضر باشند.
سیستم پرداخت دروناپ: کاربران انتظار تجربهای امن و بدون نیاز به پول نقد دارند. بدون این ویژگی، اپلیکیشن برای اکثر کاربران غیرقابل استفاده خواهد بود.
نیازهای عملکردی (Performance Needs)
زمان انتظار برای سفرها: هرچه زمان انتظار کمتر باشد، مشتریان راضیتر هستند. به عنوان مثال، انتظار ۲ دقیقهای بسیار بهتر از انتظار ۵ دقیقهای است.
شفافیت قیمت و افزایش قیمتها: نمایش شفاف و از قبل قیمتها و توضیحات مربوط به افزایش قیمت باعث رضایت کاربران میشود.
امکان مشاهده امتیاز و بازخورد رانندهها: کاربران میخواهند به رانندههای خود اعتماد کنند و امکان مشاهده امتیاز رانندگان، باعث ایجاد راحتی و اعتماد میشود.
نیازهای جذاب (Attractive Needs)
پخش موسیقی دروناپ: امکان انتخاب موسیقی از سرویسهایی مانند اسپاتیفای در حین سفر تجربهای شخصیسازی شده ایجاد میکند.
ویژگیهای ایمنی مانند اشتراکگذاری مسیر سفر: این ویژگی بهطور غیرمنتظرهای به کاربران لایهای از ایمنی اضافه میکند.
گزینه درخواست راننده ترجیحی: امکان درخواست رانندهای که تجربه مثبتی با او داشتهاند، میتواند غافلگیرکننده و خوشایند باشد.
نیازهای بیتفاوت (Indifferent Needs)
چتبات دروناپ برای سوالات متداول: اگرچه برای برخی مفید است، اما بسیاری از کاربران در اپی پرسرعت مانند اوبر از چتباتها برای سوالات متداول استفاده نمیکنند.امکان سفارشیسازی ظاهر اپلیکیشن: شاید برخی کاربران تم تاریک را دوست داشته باشند، اما بیشتر کاربران به گزینههای سفارشیسازی رنگ اهمیت نمیدهند.
نیازهای معکوس (Reverse Needs)
اجبار به اشتراکگذاری سفر در شبکههای اجتماعی: وادار کردن کاربران به اشتراکگذاری سفر خود در شبکههای اجتماعی احتمالاً باعث ناراحتی آنها میشود، زیرا ممکن است حریم خصوصی را بر تعاملات اجتماعی ترجیح دهند.
تبلیغات درون اپ: اگر تبلیغات در اپلیکیشن قرار بگیرد، از تجربه کاربری کاسته و احتمالاً کاربران را که فقط یک سفر بدون وقفه میخواهند، ناراحت میکند.
جمعبندی
در این مثال، اوبر میتواند بر ویژگیهای ضروری تمرکز کند تا از نارضایتی جلوگیری کند، ویژگیهای عملکردی را برای افزایش رضایت کاربران بهبود بخشد و ویژگیهای جذاب را اضافه کند تا کاربران را خوشحال و وفادار کند. با درک جزئیات انتظارات کاربران، اوبر میتواند ویژگیهایی را اولویتبندی کند که تعادل مناسبی بین ضرورت، رضایت و شگفتی ایجاد کنند.
۴. امتیازدهی وزنی
امتیازدهی وزنی یک تکنیک اولویتبندی است که اغلب در مدیریت محصول استفاده میشود و هدف آن رتبهبندی ویژگیها یا پروژهها بر اساس چندین معیار و تخصیص وزن به هر معیار، با توجه به اهمیت نسبی آنها است. این روش کمک میکند تا ویژگیها بر اساس این معیارها ارزیابی شوند و امتیازی نهایی به دست آورند، که در نتیجه امکان اولویتبندی گزینههایی را فراهم میکند که بهترین همخوانی را با اهداف محصول دارند.
در این روش:
انتخاب معیارها: معیارهای مهم برای تصمیمگیری مشخص میشوند(مانند تأثیر بر درآمد، رضایت مشتری، امکانپذیری فنی).
تخصیص وزن: برای هر معیار، وزنی بر اساس اهمیت نسبی آن تخصیص داده میشود(معمولاً به صورت درصد).
امتیازدهی: هر ویژگی در هر معیار امتیازدهی میشود(معمولاً در بازهای از ۱ تا ۵ یا ۱ تا ۱۰).
محاسبه امتیاز نهایی: امتیاز هر ویژگی در وزن مربوط به هر معیار ضرب شده و سپس مجموع امتیازات وزنی به دست آمده و ویژگیها بر اساس این امتیازات رتبهبندی میشوند.
مثال امتیازدهی وزنی برای اوبر
فرض کنید اوبر میخواهد چند ویژگی جدید را برای اپلیکیشن خود اولویتبندی کند. معیارهای کلیدی که تیم محصول اوبر در نظر دارد شامل رضایت مشتری (۴۰%)، پتانسیل درآمدی (۳۰%)، و سهولت اجرا (۳۰%) هستند. در اینجا توضیح میدهیم که تیم چگونه از امتیازدهی وزنی استفاده میکند:
گام اول: تعریف ویژگیها
بیایید سه ویژگی بالقوه برای اوبر را در نظر بگیریم:
نمایش امتیازات راننده: شفافیت بیشتر در نمایش امتیازات رانندگان برای مسافران.
پیامرسانی درون برنامهای با رانندگان: امکان پیامرسانی مستقیم در برنامه.
برنامهریزی سفر چند توقفه: امکان افزودن چند مقصد در یک سفر.
گام دوم: تخصیص وزن به معیارها
رضایت مشتری: ۴۰٪
پتانسیل درآمدی: ۳۰٪
سهولت اجرا: ۳۰٪
گام سوم: امتیازدهی به هر ویژگی
به هر ویژگی برای هر معیار، امتیاز از ۱ تا ۵ داده میشود. به عنوان مثال:

گام چهارم: رتبهبندی ویژگیها
بر اساس امتیازات وزنی:
پیامرسانی درون برنامهای: امتیاز ۳.۸
نمایش امتیازات راننده: امتیاز ۳.۷
سفر چند توقفه: امتیاز ۳.۴
نتیجهگیری
با توجه به این مثال، اوبر ممکن است تصمیم بگیرد در ابتدا بر پیامرسانی درون برنامهای تمرکز کند، زیرا امتیاز نهایی آن از سایر ویژگیها بالاتر است. این روش به تیم محصول اوبر کمک میکند تا تصمیماتی بگیرد که بین رضایت مشتری، پتانسیل درآمد و امکانپذیری فنی تعادل برقرار کرده و اولویتبندی ویژگیها را با اهداف استراتژیک هماهنگ کند.
۵. تکنیک امتیازدهی به ذینفعان
تکنیک امتیازدهی ذینفعان یک روش اولویتبندی است که در آن ذینفعان مختلف درون یک شرکت، مانند مدیران محصول، توسعهدهندگان، تیمهای فروش، بازاریابی، و پشتیبانی مشتری، ویژگیها یا ابتکارات را بر اساس ارزش یا اهمیت ادراکی خود برای محصول یا کسبوکار رتبهبندی یا امتیازدهی میکنند. امتیاز هر ذینفع میتواند وزن خاصی داشته باشد تا اهمیت نقش آنها در پروژه را بازتاب دهد و از مجموع امتیازات برای اولویتبندی ویژگیها استفاده شود. این تکنیک باعث همکاری بینتیمی و اطمینان از همراستایی میان تیمهای مختلف میشود، خصوصاً برای محصولاتی که اهداف چندگانهای را دنبال میکنند.
مثال امتیازدهی ذینفعان برای اوبر
فرض کنید اوبر در حال بررسی سه ویژگی جدید برای اپلیکیشن خود است و میخواهد از ذینفعان در بخشهای مختلف مانند عملیات، بازاریابی، توسعه، و پشتیبانی مشتری بازخورد بگیرد. هر بخش، امتیازی برای هر ویژگی بر اساس میزان اهمیت آن نسبت به اهدافشان ارائه میدهد. امتیازات بر اساس میزان تأثیر هر بخش در استراتژی محصول وزندهی میشوند.
سه ویژگی بالقوه در نظر گرفته شده عبارتند از:
برنامه وفاداری: ارائه جوایز برای کاربران تکراری.
وضعیت دسترسی راننده: ایجاد روشی برای آسانتر شدن اعلام دسترسی رانندگان.
نمایش وضعیت ترافیک بهصورت لحظهای: ارائه تخمین زمان دقیقتر به مسافران.
گام اول: تخصیص وزن به ورودی هر بخش
بخشهای مختلف اهمیت متفاوتی برای این تصمیم دارند. به عنوان مثال:
عملیات: ۴۰٪
بازاریابی: ۲۰٪
توسعه: ۲۰٪
پشتیبانی مشتری: ۲۰٪
گام دوم: جمعآوری امتیازات از هر بخش
هر بخش امتیازی از ۱ تا ۵ به هر ویژگی بر اساس تأثیر یا اهمیت آن میدهد.

گام سوم: تحلیل نتایج
نمایش وضعیت ترافیک لحظهای با امتیاز ۴.۲ بالاترین امتیاز را دارد.
برنامه وفاداری و وضعیت دسترسی راننده هر دو امتیاز ۴.۰ دارند، اما ممکن است با ملاحظات ثانویه، مانند سهولت پیادهسازی، از یکدیگر تمایز یابند.
نتیجهگیری
بر اساس امتیازات وزنی، نمایش وضعیت ترافیک لحظهای در اولویت قرار دارد زیرا بین بخشهای مختلف از جمله توسعه و پشتیبانی مشتری امتیاز بالایی به دست آورده و با هدف اوبر برای افزایش رضایت مشتریان از طریق سفرهای قابل اعتماد و دقیق همخوانی دارد. این روش تضمین میکند که دیدگاههای هر تیم مورد توجه قرار گرفته و اوبر را به سمت اولویتبندی ویژگیهایی هدایت میکند که بیشترین حمایت را در میان بخشها دارند.
ترکیب روشهای اولویتبندی
هر محصول و تیم متفاوت است، و اینجاست که اولویتبندی تبدیل به یک رویکرد شخصی و سفارشی میشود. اغلب یک چارچوب بهتنهایی تمام زوایا را پوشش نمیدهد؛ بنابراین، ترکیب روشها این امکان را میدهد تا از دیدگاههای مختلف بهره ببریم. در اینجا نحوه ترکیب این روشها آورده شده است:
مرحله اول: با روش MoSCoW شروع کنید تا ویژگیها را براساس ضرورت دستهبندی کنید.
مرحله دوم: از مدل RICE برای ویژگیهای "حتما باید داشته باشد" و "باید داشته باشد" استفاده کنید تا اولویتها را دقیقتر بر اساس دسترسی، تأثیر، اعتماد و تلاش تعیین کنید.
مرحله سوم: از عناصر مدل Kano برای بررسی اینکه آیا ویژگیهای "میتواند داشته باشد" یا "خوشایندها" میتوانند در اولویت قرار گیرند، استفاده کنید.
مرحله چهارم: در نهایت، تکنیک امتیازدهی به ذینفعان را روی ویژگیهای "باید داشته باشد" و "باید داشته باشد" پیاده کنید تا با نظر کل شرکت اولویتبندی بهتری ایجاد شود.
نمونه واقعی از رویکرد ترکیبی
فرض کنید برای یک اپلیکیشن تجارت الکترونیک، تیم شما در حال بحث بین اضافه کردن "فیلتر جستجوی پیشرفته" و ویژگی "تکمیل خرید با یک کلیک" است. با ترکیب روشها، تصمیم ممکن است به این شکل باشد:
MoSCoW: هر دو ویژگی در دسته "باید داشته باشد" قرار میگیرند.
RICE: ویژگی تکمیل خرید با یک کلیک، امتیاز بیشتری از نظر دسترسی، تأثیر و اعتماد میگیرد، اما تلاش بیشتری نیاز دارد. فیلتر جستجو از نظر تأثیر و دسترسی پایینتر است اما امتیاز اعتماد بالاتری دارد.
مدل Kano: تکمیل خرید با یک کلیک در نیازهای عملکردی قرار میگیرد، در حالی که فیلتر جستجو یک نیاز اساسی است.
تکنیک امتیازدهی به ذینفعان: پس از امتیازدهی، تکمیل خرید با یک کلیک از نظر پتانسیل درآمد (بازاریابی) و سهولت استفاده (پشتیبانی) امتیاز بالاتری میگیرد، اما فیلتر جستجو از نظر امکانپذیری فنی امتیاز بیشتری دارد.
براساس این ترکیب، تیم ممکن است اولویت انتشار را به ویژگی تکمیل خرید با یک کلیک بدهد، اما فیلتر جستجو را نیز بهعنوان یک نیاز اساسی با اولویت بالا در فهرست کارها نگه دارد.
نتیجهگیری
اولویتبندی یک فرآیند مستمر و تکرار پذیر است. هیچ دو مدیر محصولی رویکرد یکسانی به اولویتبندی ندارند، زیرا هر محصول و گروه کاربران آن نیازهای خاص خود را دارند. با درک و آزمایش این روشها، میتوانید چارچوب اولویتبندی انعطافپذیری را توسعه دهید که با نیازهای محصولتان همگام شود و شما را همواره با اهداف کوتاهمدت و بلندمدت هماهنگ نگه دارد.
این رویکرد ساختار را فراهم میکند و در عین حال امکان سفارشیسازی را میدهد، و اولویتبندی را به ابزاری قدرتمند برای هر مدیر محصول تبدیل میکند، صرفنظر از مرحلهی محصول.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شماره ۹: مدیریت محصول به روش چابک
مطلبی دیگر از این انتشارات
شماره ۲: چرخه عمر محصول
مطلبی دیگر از این انتشارات
شماره ۴: ایجاد چشم انداز و استراتژی محصول