وب سایت آموزشی reactapp.ir ، ,ورود به دنیای جاوااسکریپت
شما نمی توانید یک developer باشید
شما نمی توانید یک توسعه دهنده باشید.به شما این جمله رو گفتن چون
- ریاضی تون خوب نیست
- زبان انگلیسیت ضعیفه
- مدرک دانشگاهی نداری
- مدرک دانشگاهی داری اما در حوزه کامپیوتر نیست
- پیر هستی
- زن هستی
و خیلی دلایل احمقانه دیگه...!!
همه این دلایل به شما گفته شده که چرا نمی تونید یک توسعه دهنده باشید در حالی که هیچکدوم درست نیست.من ازتون میخوام که این حرف هایی که شندید رو از حافظتون پاک کنید .
داستان من
به عنوان یک بچه از سن 9 سالگی که کامپیوتر وارد خونمون شد بیشتر زمانم رو با بازی های کامپیوتری میگذروندم.یادمه که مریم دختر خاله مامانم تازه مدرک کارشناسی نرم افزارش رو از هند گرفته بود و ما رفتیم مشهد تا یک سیستم خوب کامپیوتری رو برام انتخاب کنه. تنها استفاده ای که از این سیستم می شد بازی های کامپیوتری بود.به علت شغل خانوادگی من از 15 سالگی همراه پدر و برادرام سرکار میرفتم و دیگه کلا کامپیوتر و بازی های کامپیوتری فراموش شده بود چون صبح از ساعت 6 سرکار بودم تا 6 بعد ازظهر و بعد از اون هم یا استراحت میکردم یا با دوستام زمان باقیمونده تا شب رو سپری می کردم.این زمان گذشت و کنکور و انتخاب رشته فرا رسید.من اصلا در ابتدا قصد نداشتم رشته کامپیوتر رو تو لیست انتخاب رشته بیارم ولی با اصرار مشاور تو لیست اضافه شد.وقتی که نتایج اومد دیدم که کامپیوتر دانشگاه صنعتی بیرجند رو قبول شدم و باید 4 سال رو با این رشته بگذرونم.راستش رو بخواین وقتی اولین جلسه کلاس مبانی برنامه نویسی رو رفتم چون چند تا از بچه ها قبلا کار کرده بودند من کلا از خودم ناامید شده بودم و فکر میکردم رشته بدی رو انتخاب کردم.اینکه هیچ سررشته ای از برنامه نویسی نداشتم من رو ناامید تر میکرد.همون طور که کلاس مبانی ادامه پیدا میکرد و من با الگوریتم های متفاوت آشنا می شدم علاقم بیشتر می شد و سعی میکردم تو خوابگاه زمانم رو با نوشتن برنامه های مختلف بگذرونم.یادمه که پروژه پایانی اون درس پیاده سازی بازی بیلیارد با زبان c++ بود که من اون رو تا یک جاهایی نوشتم و نمره خوبی هم از این درس گرفتم.
اولین تجربه بد
در محله ای که ما زندگی می کنیم یک هیئت هست که من به مراسمات عزاداری این هیئت میرفتم.یادمه که بعد ازاینکه متوجه شدن من تو رشته کامپیوتر قبول شدم ازم خواستن برای هیئت یک سایت طراحی کنم و منم قبول کردم.یک چالش خیلی بزرگ بود و من هیچ سررشته ای در این زمینه نداشتم و فقط با c++ چند برنامه ساده نوشته بودم.
ترم دو داخل دانشگاه یک دوره طراحی وب CIW برگزار می شد که من شرکت نکردم راستش رو بخواین پولش رو نداشتم.دوستم تو این دوره شرکت کرده بود و مشکلی براش پیش اومد و من به جای اون دوره رو شرکت کردم(البته هزینه رو بهش دادم به هر بدبختی که بود).متاسفانه این دوره اصلا خوب نبود مثل خود دانشگاه و به درد من نخورد و من هم قول داده بودم تا سایت هیئت رو طراحی کنم.مجبور شدم خودم شروع کنم به یادگیری و زبان انگلیسی منم افتضاح بود.خیلی طول کشید تا یادبگیرم چجوری جستجو کنم تا به پاسخ برسم.هنوز به درجه ای نرسیدم بودم که بتونم به طور کامل سایت رو طراحی کنم.داستان رو اینجا نگه دارید تا بقیه مسائل رو روشن کنم
به حرف مردم گوش نکنید
در ایران متاسفانه یک رسم خیلی بد وجود داره .اینکه همه سوال می کنند کجا قبول شدی؟ و اگر جوابت یکی از دانشگاه های تاپ کشور نباشه در جواب میگن الان که پول میدی و مدرک لیسانس میگیری کو کار؟
این جمله یعنی اگر دانشگاه تاپ قبول نشدی به جایی نمیرسی.صدبار این سوال از من پرسیده شد و هر بار که میگفتم دانشگاه صنعتی بیرجند، عکس العمل خنده بود و همون جمله قبلی
من خیلی حواسم بود که باعث نشه تا ذهنیت من نسبت به دانشگاه رفتن خراب بشه و رویاهایی رو که داشتم فراموش کنم.این ماجرا تا ترم 4 ادامه داشت و من تمام تلاشم این بود که به علاقم یعنی برنامه نویسی لطمه ای وارد نشه.
نمرات
نمرات دروس دانشگاه من بد نبود و بیشتر این موضوع بر میگشت به اینکه اساتید زیاد سخت نمی گرفتند و میتونستی با دو شب درس خوندن هر درسی رو پاس کنی.متاسفانه چارت رشته نرم افزار خیلی قدیمی بود و درس هایی که داشتم یا اصلا به دردمون نمی خورد یا مرتبط نبود.من هنوز آزمایشگاه های فیزیک رو درک نکردم که چرا پاس کردیم.درس های دانشگاه به غیر از تعداد اندک شماری اصلا به درد من نخورد و من فکر میکنم رشته دانشگاهی من تاثیر خاصی در وضعیت الان من نداشت.
طراحی سایت
برگردیم سر پروژه ای که من در اولین چالش برنامه نویسی زندگیم قبول کرده بودم و استرس داشت من رو نابود می کرد.زبان انگلیسی افتضاح یک طرف و بلد نبودن شیوه درست جستجو کردن یک طرف دیگه.به مرحله ای رسیده بودم که قصد داشتم برم بگم نمیتونم سایت رو طراحی کنم و شکست رو قبول کنم.ولی یک مقاله مسیر رو برای من تغییر داد و با خوندش یاد گرفتم که چجوری یاد بگیرم. فیلم های یوتیوب رو میدیدم،منابع خوبی پیدا کرده بودم و تقریبا بعد از یک سال و نیم تونستم سایت رو تحویلشون بدم.اون موقع هیئت امناء هیئت عوض شده بود و کلا سایت رو بیخیال شده بودند ولی من به خاطر همین پروژه خیلی چیزها و زبان ها رو یاد گرفتم.
راه اندازی کسب و کار
بعد از این داستان ها و قضایا من و علیرضا به فکر راه اندازی یک کسب و کار تو حوزه ینه گردشگری افتادیم.ابتدا قرار بود علیرضا اپلیکیشن رو با جاوا بنویسه.من یک مقاله از اردلان نقشینه در مورد React Native خوندم وخیلی بهش علاقه مند شدم و یک اپلیکیشن کوچولو باهاش نوشتم و دیدم خیلی به دل میشینه. بنا به یک سری دلایل تصمیم گرفتیم که اپلیکیشن رو با React Native بنویسیم و من شروع کردم به یادگیری پیش نیازهاش.قبلا بخاطر پروژه طراحی سایت من با جاوا اسکریپت کار کرده بودم ولی باید ES6 و React رو خودم یاد میگرفتم.تجربه قبلی به من خیلی کمک کرد و من کلیه اینا رو با ویدئوهای یوتیوب و داکیومنت سایت خودش یاد گرفتم و بعد شروع کردم به یادگیری React Native همون غول مرحله آخر.برای یادگیری React Native خیلی به چالش خوردم چون به بلوغ نرسیده بود و زیاد براش مطالب آموزشی وجود نداشت و من ساعت ها زمانم رو صرف بررسی issue ها میکردم.از طرفی من دید خاصی نسبت به طراحی اپلیکیشن نداشتم.اپلیکیشن به جاهای خوبی رسیده بود که باید سمت سرور رو به یکی مسیپردیم تا اون رو بنویسه و تو یک جلسه نیم ساعته علی یکی از همکلاسی هامون قبولش کرد.از اینجا به بعد به چالش هایی خوردیم که براش برنامه ریزی نکرده بودیم.من برای پروژه پایانی باید یک سامانه ارسال،دریافت و پیگیری مقالات برای 3 پنل مدیران، داوران و کاربران می نوشتم که خیلی از وقتم رو گرفت.بعد از یک مدتی تقریبا 8 ماهه که در حال طراحی اپلیکیشن همراه با درس و پروژه بودیم، دانشگاه تموم شد و باید به فکر خدمت می بودیم که علی یهو رفت خدمت و پروژه رفت رو هوا.اپلیکیشن گردشگری با 80 درصد پیشرفت ول شد چون به علی نیاز مبرم داشتیم.بعد از اینکه علی تونست انتقالی بگیره، نوبت به خدمت من رسید و من باید میرفتم.از طرفی reactapp.ir رو هم شروع کرده بودیم و پیشرفت خوبی داشت و اینجا تصمیم گرفتیم که اپلیکیشن گردشگری رو بزاریم کنار.
این چالش ها رو خیلی دوست دارم.چون باعث شد علاقه من به برنامه نویسی دو چندان بشه.
کسی که تا دوران دانشگاه فقط از سیستم برای بازی استفاده میکرده، اصلا نمی خواسته کامپیوتر رو انتخاب کنه، زبانش ضعیف بوده و دروس دانشگاهی رو هم به زور پاس کرده یک چیز تا اینجا کشونده اون هم علاقه است.من الان در حال گذروندن خدمت سربازیم هستم ولی از هر فرصتی که پیش میاد سعی میکنم چیزهای جدید یاد بگیرم .
پس اصلا به حرف مردم گوش نکنید، دلسرد نشید، از چالش نترسید، شکست ها رو تجربه در نظر بگیرید و فقط به علاقتون فکر کنید.هیچ چیز نمی تونه جلوی شما رو بگیره که یک developer بشید غیر از خودتون.
مطلبی دیگر از این انتشارات
فایربیس firebase چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
از زندگی یک برنامه نویس
مطلبی دیگر از این انتشارات
چند راه موفقیت در برنامه نویس شدن