چرا برنامه‌نویسان بیش‌تر به شعر علاقه دارند؟

هشدار: این مطلب صرفا نظرات شخصی‌ است و علمی یا فنی نیست!

سال‌هاست که شعر رو دوست دارم و همیشه سر کلاس ادبیات با دقت گوش می‌دادم، این چیزی بود که حتی برای خودم عجیب بود که چرا من‌که برنامه نویسم و مغزم با صفر و یک کار می‌کنه باید به شعر و ادبیات علاقه داشته باشم؟

موقعی که دبیرستان می‌رفتم تعداد زیادی برنامه‌نویس از نزدیک نمی‌شناختم و نمی‌تونستم یه نتیجه‌گیری کامل انجام بدم ولی الان که با تعداد زیادی برنامه‌نویس اعم از استاد و ترم بالایی و هم‌کلاسی و .. در ارتباطم و می‌بینم خیلی‌هاشون (خیلی‌هامون) علی‌رغم ظاهر  به شعر و ادبیات علاقه‌مندیم اما چرا؟

چند تا دلیل هست که ممکنه هم‌پوشانی هم داشته باشن و خیلی دقیق تفکیک نشدن ولی به نظر من درست هستند:

۱−برنامه‌نویس‌ها عمدتا تنها هستند

اصطلاحا برنامه‌نویس‌ها، خودشونن و لپتاپ‌شون و خب این مارو یاد چی می‌اندازه ؟ شاعرا و عارفا که روزها و  ساعت‌ها بدون اینکه به نظر بیاد کار خاصی می‌کنن جایی می‌نشینن و تمرکز می‌کنند.

۲−برنامه‌نویس‌ها درونگرا(تر) هستند

البته که استثنا وجود دارد ولی برنامه‌نویس‌ها عمدتا درون‌گرا هستند و تمایل کم‌تری برای صحبت با دیگران دارند(شایدم هم‌صحبت خوب پیدا نمی‌کنن!) و خب این قضیه چیزی از اینکه انسان موجودی چند بعدیه رو کم نمی‌کنه و انسان نیاز به برقراری ارتباط و ... داره و بخشی از این نیازها با خوندن شعر و شاهکار های ادبی برطرف می‌شه!

۳−کدنویسی یه هنره!

اگه قبول ندارید که برنامه‌نویسی یه هنره و برنامه نویس یه هنرمنده این پاراگراف رو رد کنید! هر برنامه مثل اثر هنری اون برنامه‌نویس می‌مونه و وقتی به اون نگاه می‌کنه لذت می‌بره (و هر برنامه‌نویسی از خوندن کد خوب لذت می‌بره) و چون شعر هم نمونه متنی از هنره، پس به برنامه‌نویسی نزدیکه و برنامه نویسا راحت‌تر باهاش ارتباط برقرار می‌کنن! (قانع شدید دیگه؟)

۴−برنامه‌نویس‌ها احساسی‌ترن

شاید این قضیه براتون عجیب به نظر بیاد ولی برنامه‌نویسا بیش‌تر زندگی‌شون رو با صفر و یک و منطق می‌گذرونن(احتمالا طراحای UI/UX وضعیت بهتری دارند!) و خب بازم ازونجا که انسان موجودی چند بعدیه، بیرون از کار احساسات‌شون فوران می‌کنه و بدتر از همه چون بقیه آدما اونا رو به شکل موجودات منطقی می‌بینن و انتظار دارن همیشه منطقی باشن  ابراز احساسات رو از طرف اونا عجیب می‌دونن، پس برنامه نویسا سراغ شعر می‌رن که بهشون آرامش بده و قضاوت‌شون نکنه.

پ.ن: بازم می‌گم نظر منه صرفا، خوشحال میشم شما هم نظراتتون رو اضافه کنید!


ادیت : جمع بندی از دوست خوبمون silent writer:

من برنامه نویس نیستم ولی...وقتی احساسات آدم زیادی درونی بشه...وقتی نشه بروزش داد به شیوه ی معمول آدمهای دیگه...اینجاس که شعر متولد میشه....دقیقا اگه برنامه نویس ها... درونگرا تر هستن... و در ظاهر شون خیلی احساساتشون مشخص نیست...خیلی وجه اشتراک قوی با شاعرها دارن پس...
در ضمن چیز دیگه ش اینکه...
شاعر هم میشینه کلمات رو اینور اونور می‌کنه میچینه کنار هم تا یه شعر روون و زیبا بسازه