پرسشنامه ی گروهی !!!

مخلوطی از چالش جناب بابا یاگا

که بعد به دست کارما تغییر کرد

و بعد نسخه ی تغییر یافته به دست ژینا نیز دوباره تغییر کرد

😊😊😊😊😊😊😊😊😊


1_چند وقته با ویرگول آشنا شدی؟
چهار تا پنج ماه

2_تا الان چند تا پست گذاشتی؟
فکر کنم حدودا بیست تا



3_چند سالته؟
دو سه ماه دیگه میشه ۱۷ سالم ولی چون هنوز آمادگی ورود به ۱۷ سالگی رو ندارم بیاین فرض کنیم ۱۶ سالمه 😇

4_پست هات بیشتر چه محتوایی دارن؟
بیشتر نویسندگی و شعر و متن های ادبی هست .

5_چه کسی در ویرگول توجه تو رو بیشتر جلب کرده؟
همههههههههه ی کسایی که میشناسم .

6_کتاب یا موبایل؟
آخه کتابم داخل موبایلم هست 🥲

7_خودکار صورتیِ متمایل به زرد یا بنفش متمایل به سبز؟
من تصوری از بنفش مایل به سبز ندارم 😐

چه اصراری هست همه ی رنگ ها رو باهم قاطی کنیم ؟ 😶

من همون خودکار با رنگای پاستلی بهم بدید وگرنه دیگه درس نمی خونم 😩

8_خودکارِ خدمتکار یا مدادِ بیزینس من؟
من راستش زیاد نفهمیدم .

آخه کدوم خدمتکاری میزنه دست آدم رو داغون میکنه؟

چون بیشتر باید محاسبه کنم مداد رو ترجیح میدم .

ولی برای نوشتن ، تایپ بهترین مورده

9_قند با طعم آبگوشت یا هلو؟
قند زیاد خوب نیست خطر دیابت داره ☠

10_سیب زمینی سرخ کرده با سس کاکائو یا سس توت فرنگی؟
ببینید ، اصلا برام مهم نیست می خواید چه بلایی سر سیب زمینی بیچارتون بیارید😑 . ولی دست به سیب زمینی های من نزنید .😒 من خودم بعدا از خجالت سس کاکائو و سس توت فرنگی درمیام😄

11_دستمال کاغذی که برات نون می گیره یا دستمال کاغذی که برات آواز می خونه؟
در خانه هم اسپیکر و ایرپاد و گوشی با یک لیست کامل آهنگ موجود هست ، هم کسی که بره نون بگیره .

دستمال کاغذی همون وضیفه ی خودشو درست انجام بده بسه 😊

12_ساعت هفت صبح یا پنج صبح؟
پنج صبح ساعت زنگ بزنه که من هفت صبح بیدار شم 😁😁😁

13_گریه یا خنده؟
گریه ای که وسطش یکی بیاد باهات حرف بزنه و اینقدر جنگولک بازی دربیاره که با اشکات بخندی 🙃

14_قبل از نوشتن این پست چی کار می کردی؟
یادم نیست😄

15_دوست داری اسمت چی می بود؟
فاطمه اسمش رو دوست داره😍

16_بهترین کتابی که تا الان خوندی؟
نمی دونم واقعا انتخاب سختیه

هر کدوم ویژگی های خاص خودشون رو دارن که فوق العاده و بی نظرشون میکنه

برای هر بخش بهترین معرفی می کنم :

بهترین کتاب ها با ژانر شخصیتی و روان شناسی :

ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر

درخت زیبای من

سیزده

در ژانر تخیلی :

این قسمت واقعا زیاده

قطعا هری پاتر‌

داس مرگ

بارتیمیوس

میدگارد هم به نظرم خیلی جالب بود البته قبل از اینکه نویسنده بزنه به سیم آخر 🙄

رئال

کلا زیاد با رئال حال نمی کنم

ولی بهترین رئال هایی که خواندم

شگفتی و زنان کوچک بود .

تاریخی

بهترینش قطعا سه تفنگدار

ولی با رابین هود و کتاب جان کریستوفر هم خیلی حال کردم.

17_بهترین غذا از نظر تو؟
ته چین 🤗

کلم پلوی شیرازی😍

ماکارونی 😋

18_بهترین خوراکی از نظر تو؟
همهههه خوراکی ها 😍😍😍

البته به جز کیک و بیسکوییت🙄

19_بهترین کار دنیا از نظر تو؟

تلاش کردن برای تغییر کردن 🙂


رو مخ ترین آدم زندگیت؟

نمی توان گفت 😄

_بیشعور ترین آدم زندگیت ؟

دوست ندارم به هیچ کسی توی زندگیم همچین صفتی بدم 😕

_شیطنت هایی که تو مدرسه انجام دادی؟

من بچه ی خوبیم ☺️

سر کلاس جلو نشستم و برای بچه هایی که می خواستم برن زیر تخته زیر پایی می گرفتم . البته بعدا فهمیدم کار خوبی نبود 😶‍🌫️
یکی از بچه خیلی چاپلوسی می کرد اعصابم رو خورد کرد با پشتیبانی سه تا از بچه ها وقتی داشت سر معلم عربی رو می خورد پاک کنم رو از جلو پرت کردم خورد توی سرش .

بعد می دونید جالب کجاست؟ تنها ریاکشن معلم این بود که فاطمههه چقدر هدف گیریت خوبه 😊

کلا این دوست عزیز روی اعصابم بود . یه بار دیگه هم توی آزمایشگاه ، وقتی معلم داشت با تلفنش حرف میزد آب توی یکی از اون بشر هارو خالی کردم روی سرش . (خودش گفت آب روم بریزید🤷‍♀️)

یه بار هم با دو تا از بچه ها زنگ آخر رو نرفتیم سر کلاس و توی سالن اجتماعات قایم شدیم .

زنگ اضافی بود خب مدرسه باید تعطیل میشد ، ما فقط از حقمون دفاع کردیم 😒
.


_بزرگترین آرزوت چیه؟

امام زمان بهم بگن بهت افتخار میکنم فاطمه 🙃

_پرت ترین آرزوت چیه ،که هیچوقت بهش نمیرسی؟
مدال نوبل ادبیات یا فیلدز ریاضی بگیرم 🤭

_از چی خیلی می ترسی؟

فوبیای شدید نسبت به حیوانات دارم .

_کار هایی که توش ماهرم؟

بستگی داره سطح مهارت رو چقدر در نظر بگیریم .
در حد عادی ، در نویسندگی ، شعر نویسی ، قرائت قرآن ، دکلمه خوانی ، تدوین ویدئو ، مجسمه سازی ، گلسر سازی ، نقد کتاب ، ریاضی مخصوصا هندسه ، کار با پاور پینت و ورد ،آشپزی ، مهارت دارم ولی محدود هست این مهارت ، زیاد نیست .


_سرگرمی های بچگیت؟

با عروسک های کوچولو بازی می‌کردم. براش لباس ، کفش ، اتاق ، مدرسه و هرچی میشد درست می کردم . البته این بیشتر سرگرمی من با دختر داییم بود
توی تنهایی خودم ، با باربی و باز هم عروسک کوچولو بازی می کردم . همیشه هم داستان درباره‌ی یه دختر فقیر بود که حالا یه خانواده ی ثروتمند پیدا کرده 😂

با بچه ها و دوستام هم معمولا همه کاری می کردیم .

یکی از بهترین سرگرمی هامون رفتن به یه قسمت خاص پشت مسجد بود .

بهش می گفتیم چهار فصل ، یک درخت داشت که ازش بالا می رفتیم .

یه بار روز عید فطر صبح زود رفتیم ازش بالا کلی توت چیدیم بعد با توت ها کفش نو و صورتی رنگ من رو کاملا با توت رنگ کردیم . 😐😑😐

هنوز بهش فکر میکنم دلم به حال کفشم میسوزه 🤧


_اگه قرار باشه وصیت کنی کدوم وسیلت و به کی می بخشی ؟

چهار تا عروسک خرگوشم باید بزارنشون توی قبر کنار من .

کتاب هام رو میدم به خواهرزاده ام .

ترول ها رو میدم به خواهرم ، مامان خواهر زاده ها

خودکار ها و هایلایتر هام رو هم میدم به اون کی خواهرم

فانوس فاطمه و میز فاطمه و اتاق فاطمه مال مامانش باشه

قرض هام رو هم میدم به بابام که پرداختن کنه😁بقیشون هم مهم نیست هرکی خواست برداره
😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶😶