یه چالش

خب فکر کنم این اولین باره پرسشنامه جواب میدم به نظرم باحال میاد.

ممنونم از فاطمه که این پرسشنامه خیلی باحال و همینطور چالش برانگیز رو منتشر کرده.

و ممنون از امیر که این پرسشنامه رو گذاشت و باعث شد باهاش اشنا بشم.



قسمت (الهه ی زندگی) : اکثر ما یه آدمی در زندگیمون داریم که خیلی دوستش داریم ولی به دلایلی دیگه اون آدم کنارمون نیست .

سوال اول : اگر اون آدم برگرده پیشتون چه چیز هایی هست که دوست دارید براش تعریف کنید و بهش بگید ؟

خب اولش فکر میکردم هیچ جوابی برای این سوال نداشته باشم چون تا الان توی دوست داشتن محتاط بودم و یکی دیگه اینکه سعی کردم تا حد امکان همه رو پیش خودم نگه دارم و این به ترسی که دارم هم برمیگرده( ترس از دست دادن ادمای اطرافم)

اما بعدش که خوب به این سوال فکر کردم دیدم میتونه درباره ادمی باشه که هنوز باهاش در ارتباط هستی ولی دیگه نه مثل قبلا ...

اما بعد که باز بیشتر فکر کردم دیدم ( مدرسه منو ادمی کرده که تا چیزی میخونه سریع شروع میکنه به تحلیل کردن امیدوارم سر درد نشین) در مورد این سوال صدق نمیکنه چون سوال گفته دیگه اون ادم کنارمون نیست با اینکه اون شخصی که دارم درباره اش صحبت میکنم کنارم هست هنوز صمیمیتمون مثل قبل هست ولی به دلایل مختلف و زیادی که هیچکدومش ربطی و ارتباطی به خودمون دو نفر نداره یکم فاصله افتاده بینمون این خیلی جالبه برام!

پس با این تفاسیر کلا قسمت الهه زندگی کنسله چون من همچین شخصی رو ندارم و امیدوارم هیچوقت هم نداشته باشم.

ولی درباره این سوال میخواستم بگم کسی که رفته، رفته دیگه اگه برگشت هم دلش برای شما تنگ نشده برای حالِ خوبی که کنار شما داشته تنگ شده ناراحت کننده اس ولی باهاش موافقم.

( ببخشید از اونی که تصور کردم خیلی کسل کننده تر داره میشه )



قسمت (به طعم هندوانه) : یه تابستون گذشت. برای بعضی ها بسیار زیبا بود و برای بعضی ها غم انگیز . بعضی ها استراحت کردن و بعضی های دیگه تمام طولش رو مشغول تلاش کردن بودند .

سوال اول : اگر بخواید تابستونی که گذشت رو به یک شی تشبیه کنید اون چی هست ؟

من این تابستون رو تشبیه میکنم به پیانو اینکه خودم با دستای خودم نوت زیبایی رو نواختم و ازش لذت بردم



سوال دوم : قشنگ ترین خاطره ی تابستونتون چی هست ؟

این تابستون واقعا قشنگ بود حتی اون غم و ناراحتی و دوریش هم قشنگ بود چون ارزششو داشت.

خاطره قشنگ ازش زیاد دارم...

یکیش اخرین روز امتحان نهایی بود که با سلاطین رفتیم بیرون اون روز واقعا خوش گذشت و معنای واقعی تابستون رو داشت برام.


سوال سوم: بدترین خاطره ی تابستونتون چی هست ؟

اون شبی که باید خداحافظی میکردیم...




قسمت قدردانی : ممنونم از خودم!

سوال اول : بهترین لطفی که در حق خودتون کردید چی بوده ؟ و بهترین لطفی که می تونید در حق خودتون بکنید ؟

بهترین لطف درحق خودم این بود که گذاشتم بعضی چیزا رو تجربه کنم

و بهترین لطفی که میتونم درحق خودم بکنم اینه که تلاشم رو بیشتر کنم خیلی بیشتر


میویسِ بابا
میویسِ بابا


سوال دوم : چه چیزی هست که فکر میکنید بیشتر همه می تونه خوشحالتون کنه ؟

برسم به اون چیزی که میخوام البته این برای آینده اس

الان دوباره تلفنی حرف زدن باهاش میتونه واقعا خوشحالم کنه


سوال سوم : در چند جمله بابت تمام کار هایی که کردید از خودتون تشکر کنید .

ازت ممنونم که انقدر با صبر و حوصله ای

ازت ممنونم کلاس شیشم رو با اینکه خیلی بچه بودی براش ولی تحمل کردی و جا نزدی

ازت ممنونم که تونستی از خودت دفاع کنی ببخشید که من زیادی ترسو ام

ازت ممنونم که از اون حصار بیرون اومدی



سوال آخر : اگر بخواید یک قول به خدا ، خودتون و کسی که دوستش دارید بدید اون چیه ؟

خب قولم به خدا قول میدم دیگه هیچوقت وجودتو یادم نره بعضی موقع ها باهات شوخی میکنم به دل نگیری دلم ازبنده هات پره زورم که به خودشون نمیرسه

قولم به خودم ، هیچ چیزی رو فدای شادیت نمیکنم

و قولم به اون ؛ همه تلاشم رو میکنم وخودمو میرسونم اونجا...

اگه پیشت بودم
اگه پیشت بودم
اینجوری
اینجوری
بهت قول میدادم.
بهت قول میدادم.



تمام میرم به ادامه شیمی برسم.