یه علاقهمند به محتوا
رادیو عجایب قسمت چهاردهم : Sorni Nai
فکر کنم بهتره موج رو عوض بکنید...
چون الان روی ایستگاه اشتباهی هستید
حادثه گذرگاه دیاتلوف[1]
حادثه گذرگاه دیاتلوف به مرگ نه کوهنورد در کوههای شمالی اورال[2]، در اول و دوم فوریه ۱۹۵۹ در شوروی سابق اطلاق میشود که علت آن مشخص نیست. گروه پیادهروی مجربی که همهی آنها از دانشگاه صنعتی اورال[3] بودند در دامنهی کلات سیخل[4](در زبان مانسی به معنای کوه مرگ) در منطقهای که به یاد رهبر این گروه ،ایگور دیاتلوف[5]، نام گرفته، اردوگاهی برپا کردند. در طول شب اتفاقی افتاد که آنها با لباسهایی که مناسب برف سنگین و دمای زیر صفر نبود چادر خود را ترک کردند.
پس از آنکه اجساد آنها پیدا شد یک گروه توسط اتحاد جماهیر شوروی برای بررسی این حادثه تشکیل شد، آنها تشخصیص دادند که شش نفر از آنها در اثر سرمازدگی و سه نفر دیگر در اثر جراحت مردهاند، که یکی از آنها جمجهاش آسیب دیده بود و دو نفر دیگر به قفسه سینهشان آسیب رسیده بود. از طرفی زبان و چشمهای یکی از اعضا ناپدید شده بود. گروه بررسی علت این واقعه را «یک نیروی کافی ناشناخته»[6] بیان کردند. تئوریهای زیادی برای علت مرگ این افراد بیان شده که شامل حملهی حیوانات، سرمازدگی، بهمن، طوفان، وحشت ناشی از فروصوت، دخالت نظامیان و یا ترکیبی از اینها میباشد.
پیشزمینه
در سال ۱۹۵۹ یک گروه کوهنوردی به رهبری ایگور دیاتلوف، دانشجوی بیست و سه سالهی مهندسی رادیو در دانشگاه صنعتی اورال(نام کنونی: دانشگاه فدرال اورال[7]) در اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شد. او یک گروه ده نفره را تشکیل داد که اکثر آنها دانشجویان دانشگاه بودند. این گروه شامل هشت مرد و دو زن میشد که تجربهی کوهنوردی با سطح سختی دو[8] و تورهای اسکی را داشتند، و قرار بود موقع بازگشت مدرک کوهنوردی سطح سه را بگیرند که در آن زمان بالاترین مدرک کوهنوردی موجود در شوروی بود و برای دریافت آن نیاز بود که آنها ۳۰۰ کیلومتر کوهنوردی میکردند. هدف آنها این بود که به بالای اوتورتن[9] قلهای که در فاصلهی ده کیلومتری شمال منطقهی حادثه بود.
هیئت اعزامی
این گروه در صبح ۲۵ ژانویه ۱۹۵۹ با قطار به ایودل[10]، شهر کوچک در مرکز بخش شمالی استان اسوردوسک[11]رسیدند. سپس با یک گاری به ویژی[12] که دهکدهای کوچک بود رسیدند، آنجا آخرین سکونتگاهی بود که در مسیرشان بود. آنها شب را در ویژی گذراندند و نان و غذای مورد نیاز برای روزهای پیش رو را از آنجا خریدند.
در ۲۷ ژانویه آنها از ویژی سفر خود را به اوتورتن آغاز کردند. در ۲۸ ژانویه یکی از اعضا، یوری یودین[13]، به دلیل علایم بیماری (آنفولانزا و یک مشکل قلبی مادرزادی) عقب کشید و نتوانست به مسیر خود ادامه دهد. بقیهی نه نفر، کوهنوردی را از سر گرفتند.
دوربینها و دفترچههای خاطراتی که در اردوگاه آنها مانده باعث شده که ما متوجه شویم تا آن زمان چه اتفاقاتی افتاده. در ۳۱ ژانویه گروه به انتهای نواحی پست رسیدند و برای بالا رفتن از کوه آماده شدند. در جنگلی که در دره بود توانستند غذا پیدا کنند و آن را برای بازگشتشان ذخیره کردند. روز بعد(یک فوریه) کوهنوردان شروع به گذر از گذرگاه کردند. به نظر میرسد آنها نقشه داشتند که برای شب بعد در آن سوی گذرگاه اردو بزنند، اما به دلیل شرایط بد هوا (بوران و کاهش دید) مسیرشان را گم کردند و به غرب رفتند و به بالای کلات سیخل رسیدند. وقتی گروه متوجه اشتباهشان شدند، تصمیم گرفتند به جای طی کردن مسیر ۱.۵ کیلومتری به پایین کوه و ساختن پناهگاه در مناطق جنگلی، در دامنهی کوه اردو بزنند. یودین حدس میزند که «ممکن است دیاتلوف نمیخواسته ارتفاعی که به آن رسیده بود را از دست بدهد یا آنکه خواسته اردو زدن در دامنه کوه را امتحان کند.»
جستجو و اکتشاف
دیاتلوف قبل از رفتنش قبول کرده بود که هنگام بازگشتشان به ویژی، تلگرافی به کلوپ ورزشیشان بفرستد. انتظار میرفت که آنها حداکثر تا دوازدهم بازگردند، اما دیاتلوف قبل از آنکه یودین آنها را ترک کند گفته بود که انتظار دارد بیشتر طول بکشد. وقتی دوازدهم فوریه شد پیامی از طرف دیاتلوف نرسید اما از آنجا که انتظار میرفت دیاتلوف دیر کند کسی واکنشی نشان نداد. در بیستم فوریه خانوادهی مسافران خواستند که گروه نجات فرستاده شود و رئیس دانشگاه گروهی از استادان و دانشجویان داوطلب را روانه کرد. کمی بعد ارتش هم وارد ماجرا شد و با استفاده از هواپیما و هلیکوپتر به گروه نجات ملحق شد.
در ۲۶ فوریه گروه نجات، اردوگاه آنها را که به شدت آسیب دیده بود و رها شده بود را در کلات سیخل یافتند. اردوگاه باعث سردرگمی جستجوگران شد. میخائیل شراوین[14]، دانشجویی که چادرها را یافت گفته «نیمی از چادر افتاده بود و برف آن را پوشانده بود. کسی در آن نبود ولی وسایل و کفشهای کوهنوردان در آنجا بود.» بازرسان میگویند که چادر از داخل پاره شده بود. هشت یا نه رد پا از افرادی به جا مانده بود که یا جوراب پوشیده بودند یا تنها یک کفش به پا داشتند یا با پای برهنه حرکت میکردند، آنها به سمت پرتگاهی در نزدیکی یک جنگل، در آن سوی گذرگاه در یک و نیم کیلومتری شمال شرقی آنجا رفته بودند. البته پس از پانصد متر این ردپاها در مرز جنگل، زیر یک کاج سیبریایی با برف پوشیده شدند. گروه باقیماندهی یک آتش کوچک را یافت. در آنجا کروونیشکو[15]و دوروشنکو[16]بدون کفش و تنها با لباس زیر پیدا شدند. شاخههای درخت در ارتفاع پنج متری شکسته شده بودند که نشان از آن دارد که کوهنوردان از آن بالا رفته بودند تا چیزی را ببینند(به احتمال زیاد اردوگاه) بین درخت کاج و اردوگاه سه جنازهی دیگر پیدا شد که متعلق به دیاتلوف، کولموگروا[17]، و اسلوبودین[18]بود که به نظر میرسد در راه بازگشت به اردوگاه مردهاند. آنها جداگانه و در فاصلههای ۳۰۰، ۴۸۰، و ۶۳۰ متری از درخت کاج پیدا شدند.
یافتن چهار کوهنورد دیگر بیش از دو ماه طول کشید. آنها بالاخره در چهارم می زیر چهار متر برف در مسیلی در ۷۵ متری درخت کاج در حنگل پیدا شدند. سه نفر از آنها از بقیه بهتر لباس پوشیده بودند، و شواهد نشان میدهد آنها از لباس کسانی که ابتدا مرده بودند استفاده کردهاند. دوبینیا[19]شلوار پاره و سوخته کروونیشکو را پوشیده بود و پای چپش را با یک ژاکِت پاره بسته بود.
تحقیقات
پس از پیدا شدن پنج جسد اول بهسرعت یک گروه تحقیقاتی آماده شد تا آنها را بررسی کنند. بررسی پزشکی نشانی از جراحت در آنها نداشت که باعث شد مرگ در اثر سرمازدگی قوت یابد، البته اسلوبودین ترکی روی جمجمهاش داشت اما ترک به شکلی نبود که باعث مرگ او شود.
بررسیهای انجام شده روی جسد چهار قربانی یافت شده در ماه می(مه) باعث تغییر دیدگاه نسبت به واقعهی رخ داده در زمان حادثه شد. سه نفر از کوهنوردان جراحات مرگباری داشتند تیبائوکس برینگولس[20] آسیب شدیدی به جمجمهاش وارد شده بود، و دوبینیا و زولوتاریوف[21] به قفسهی سینهشان آسیب رسیده بود. براساس گفتهی دکتر بوریس وزروژدنی[22]، برای ایجاد چنین جراحتی نیاز به نیرویی بهشدت قوی است، و در حد تصادف با ماشین میماند. لازم به یادآوری است که اجساد جراحت خارجی برنداشته بودند، انگار که جراحات داخلی در اثر حضور در فشار زیاد ایجاد شده. البته جراحات خارجی سنگینی در دوبینیا وجود داشت، زبان او ، چشمانش، قسمتی از لبش، بخشی از بافت صورتش، و تکهای از جمجمهاش کنده شده بود. او همچنین روی دستش مشکل پوستی داشت. او را در حالی پیدا کرده بودند که با صورت در یک رود کوچک فرو رفته بود که در زیر برف جاری بود، و جراحات او به دلیل وجود رطوبت در حال گندیدن بود و به نظر نمیرسید ارتباطی به مرگش داشته باشد.
در ابتدا تئوریای مطرح شد که مانسیها بخاطر ورود آنها به سرزمینهایشان آنها را به قتل رساندند، اما تنها ردپای موجود ردپای کوهنوردها بوده و از طرفی اثری از مبارزه روی بدن آنها وجود نداشت.
دمای محیط بسیار پایین بوده (بین -۲۵ ت -۳۰ درجه سلسیوس) و وزش باد هم وجود داشته، قربانیان لباس کامل نپوشیده بودند. بعضی از آنها تنها یک کفش پوشیده بود، بعضیها حتی جوراب یا کفش هم نداشتند. بعضیها لباسهای پاره شده را که از دیگر اجساد برداشته بودند دور بدن خود پیچیده بودند.
خبرنگاران از آن بخش از فایلهای مربوط به این ماجرا که در دسترس آنها قرار گرفته بود گزارش دادند که:
- · شش نفر از اعضای گروه در اثر سرمازدگی و سه نفر دیگر در اثر جراحت شدید مرده بودند.
- · به جز آن نه نفر اثری از شخص دیگری در کلات سیخل نبود
- · چادر از درون پاره شده بوده
- · قربانیان بین شش تا هشت ساعت پس از آخرین وعدهی غذاییشان مرده بودند.
- · ردپاها نشان میدهد که تمام اعضای گروه به اختیار خودشان اردوگاه را ترک کردهاند
- · تنها روی لباس یکی از قربانیان آثار تابش رادیواکتیویتهی شدید پیدا شده
- · این تئوری که بومیان مانسی به آنها حمله کردند رد میشود چرا که نیروی لازم برای وارد کردن آن ضربه بسیار زیاد بوده و از طرفی آسیبی به بافتهای نرم نرسیده.
- · اسناد منتشر شده خبری از وضعیت سلامتی اعضای داخلی قربانیان نداده
- · این حادثه بازماندهای نداشته.
در آن زمان گروه بازرسی اعلام کردند که مرگ بر اثر یک نیروی طبیعی کافی عنوان کرد. پروند بخاطر عدم وجود طرف گناهکار به شکل رسمی در می ۱۹۵۹ بسته شد. و به آرشیو اسناد محرمانه منتقل شد.
در ۱۲ آپریل ۲۰۱۸ به واسطهی یک روزنامهی روسی به نام کومسومولسکایا پراودا[23] جسد زولوتارف نبش قبر شد. آزمایش روی جسد نتایج ضد و نقیضی به همراه داشت: شکل آسیبها به گونهای بود که انگار با ماشین تصادف کرده، از طرف دیگر نتایج مربوط به آزمایش دیانای شباهتی بین دیانای او و خویشاوندان زندهاش را نشان نداد. همچنین مشخص شد که نام سمیون زولوتارف[24] در لیست کسانی که در قبرستان ایوانسفسکی[25] دفن شدند نیست. از آنجا که چهرهی بازسازی شدهی او از جمجمهاش با تصویر او پس از جنگ همخوانی دارد، خبرنگاران شک کردند که شاید شخص دیگری تحت نام سمیون زولوتارف پس از جنگ زندگی کرده.
پس از این واقعه مسافران و کوهنوردان برای سه سال نمیتواستند به آنجا بروند اما امروزه آن منطقه باز هست.
در فوریه ۲۰۱۹ سیانان خبر داد که مقامات روسیه دوباره میخواهند بر سر آنچه اتفاق افتاده تحقیق کنند، البته تنها سه احتمال برای آن در نظر گرفتهاند. ریزش بهمن پودری، ریزش بهمن قالبی[26]، و توفان. احتمال آنکه این واقعه یک جنایت باشد نادیده گرفته شده است.
اخبار مرتبط
یوری کوتنسویک[27] که بعداً رئیس بنیاد دیاتلوف(پایینتر توضیح داده شده) شد در مراسم تشییع جنازه پنج نفر از کوهنوردان شرکت داشت و ادعا کرده که رنگ پوست آنها قهوهای تیره بوده
یک گروه دیگر از کوهنوردان(در پنجاه کیلومتری جنوب محل واقعه) گزارش دادند که در شب حادثه دایرههای نارنجی عجیبی در آسمان شمالی دیدهاند. همین اشکال در دورهای بین فوریه تا مارچ ۱۹۵۹ از طریق افراد مختلف چندین بار به ارتش و سازمان هواشناسی گزارش شده، با این حال این تصاویر در گزارشهای سال ۱۹۵۹ نیامده، و صحبت از این شاهدین چندین سال بعد اتفاق افتاد.
پس از واقعه
در سال ۱۹۶۷ نویسنده و روزنامهنگاری به نام یوری یاروویی[28] رمان «بالاترین درجهی پیچیدگی»[29] را منتشر کرد که از این واقعه الهام گرفته بود. یاروویی هم در گروه جستجو و هم در گروه تحقیقات واقعهی دیاتلوف به عنوان عکاس حاضر شده بود، پس این وقایع را دیده بود. این کتاب در زمان شوروی منتشر شد و یاروویی تنها به انتشار حقایقی که از طرف حکومت منتشر شده بود و مردم میدانستند اکتفا کرد. او در کتابش داستان را عاشقانه کرده بود و پایانی بسیار خوشایندتر از رخداد واقعی داشت، در داستان او تنها رهبر گروه کشته شد. همکار یاروویی گفته که او نسخههای متفاوتی از داستان را نوشته، اما همهی آنها بخاطر ممیزی دوران شوروی رد شده بودند. از زمان مرگ یاروویی در دههی هشتاد میلادی تمام آرشیو او که شامل عکسها، خاطرات، نوشتههای او میشد گم شدهاند.
آناتولی گوچین[30]نجقیقات در این زمینه را در کتابش با نام «بهای محرمانه ماندن، نه جان هست»[31] جمعآوری کرد که به دلیل تمرکز بر روی فرضیات مربوط به آزمایشهای مربوط به سلاح سری شوروی نقد منفی محققان را برعهده داشت، اما انتشار آن به دلیل علاقهی مردم به مسائل غیر طبیعی، بحث عمومی را به دنبال داشت. درواقع خیلی از کسانی که برای سی سال سکوت کرده بودند حقایق جدیدی را دربارهی این واقعه بیان کردند. یکی از آنها افسر پلیس سابق، لو ایوانف[32]، بود که رهبری گروه جستجو را در سال ۱۹۵۹ برعهده داشت. در سال ۱۹۹۰ او در مقالهای اعتراف کرد که گروه بازرسی هیچ توضیح منطقیای برای این واقعه نداشت. او همچنین گفت زمانی که اعضای تیمش گزارش کردند که دایرههای پرنده در آسمان دیدهاند، مقامات بالاتر به او دستور داده بودند که این صحبتها را ساکت کند.
در سال ۲۰۰۰ یک تلویزیون محلی مستندی به نام «معمای گذرگاه دیاتلوف»[33] را ساخت. آنا ماتویا[34]با همکاری تیم سازندهی مستند یک رمان تخیلی مستندگونه[35] با همین نام منتشر کرد. بخش زیادی از کتاب شامل نقلقولهایی از پروندهی رسمی، خاطرات قربانیان، مصاحبه با جستجوگران و دیگر مستندهای ساخته شده بود. این کتاب از زبان یک زن مدرن(که بیانگر خود نویسنده است) بیان میشود و تلاش او برای حل این معما را به تصویر میکشد.
با وجود اینکه روایت کتاب ماتویا تخیلی هست اما بزرگترین مرجع مستند موجود از این حادثه هست که در اختیار عموم قرار گرفته. از طرفی پروندهی این موضوع و مستندات(به شکل فوتوکپی و دستنوشته) کمکم در اینترنت قرار گرفت تا علاقهمندان به آن دسترسی پیدا کنند.
در سال ۱۹۹۹ با کمک دانشگاه صنعتی اورال بنیادی به نام «بنیاد دیاتلوف»در یکاترینبرگ[36]تاسیس شد که شخصی به نام یوری کوتنویچ آن را اداره میکرد. هدف بنیاد تلاش برای ادامه پیدا کردن تحقیق در این زمینه و ساخت موزهای برای زنده نگه داشتن یاد کوهنوردان مرده بود. در اول جولای ۲۰۱۶ یک لوح یادبود در منطقهی پرم در اورال نصب شد و آن را به یوری یودین(تنها بازماندهی گروه اعزامی) که در سال ۲۰۱۳ مرده بود اهدا کردند.
تئوریها
بهمن
این فرضیه که بهمن باعث مرگ کوهنوردان شده بهشت معروف است نویسندهی آمریکایی، بنجامین ردفورد در این باره میگوید:
«گروه با ترس بیدار شدند و از آنجا که بهمن ورودی چادر را بسته بود یا بخاطر شنیدن صدای بهمن و ترسیدن(شما ترجیح میدهید چادرتان یک پارگی جزئی پیدا کند تا زیر برف دفن شوید) به سرعت چادر را پاره کردند و پا به فرار گذاشتند. از آنچا که خوابیده بودند، لباس زیادی به تن نداشتند، و به سمت جنگلی که در نزدیکیشان بود فرار کردند تا درختان بتوانند حرکت بهمن را کند کنند. در تاریکی شب آنها به دو یا سه گروه تقسیم شدند؛ یک گروه آتش روشن کرد(که بخاطر این دستش را سوزاند) در حالی که بقیه سعی کردند به سمت اردوگاه برگردند تا لباس بیاورند. اما هوا خیلی سرد بوده و قبل از آنکه بتوانند محل چادر را پیدا کنند از سرما یخ زده بودند. در یک زمانی لباسها را از تن مردگان درآورده بودند، اما گروه چهارنفریای که به شدت آسیب دیده بودند قربانی بهمن شدند و چهار متر برف روی آنها را پوشانده بود(شدت ضربه آنقدری هست که بتوان آن را نیروی کافی طبیعی دانست) زبان دوبینیا به احتمال زیاد توسط موجودات وحشی شکارچی کنده شده.»
شواهد مخالف بهمن به شرح زیر است
· نشانههای بهمن در محل حادثه دیده نمیشود. بهمن آثار و خرابی زیادی را در منطقهی وسیعی ایجاد میکند. وقتی بدنها پیدا شد لایهی کوچکی از برف روی آنها را پوشانده بود. اگر بهمن آنقدر قدرت داشته که گروه دوم را با خود ببرد باید با گروه اول هم همین کار را میکرد؛ در آن صورت باید اجساد و درختهای منطقه آسیب بیشتری میدیدند.
· از زمان حادثه حدود صد گروه کوهنوردی به آن مناطق رفته بودند و هیچکدام شرایطی که منتهی به بهمن شود را گزارش نداده بودند. یک مطالعهی فیزیکی نشان داد که احتمال وقوع بهمن قوی در آن منطقه بسیار ناچیز است، در آن منطقه تنها در ماههای آپریل و می که برفها آب میشود امکان وقوع بهمنی خطرناک هست نه فوریه.
· حتی اگر دلایل قبلی هم نپذیریم بهمن باید چادر را با خود میبرد نه اینکه از چادر عبور میکرد.
· دیاتلوف یک کوهنورد با تجربه بود و سمیون زولوتارف در حوزهی کوهنوردی و وسایل مورد نیاز برای اسکی درس خوانده بود امکان نداشت که این دو در جایی که ریزش بهمن محتمل باشد چادر بزنند.
· ردپای کوهنوردان که در آن ناحیه باقیمانده بود شبیه ردپای افرادی نبود که یک خطر واقعی یا موهومی فرار کرده باشند، درواقع آنها با سرعت عادی راه رفته بودند.
تکرار بررسی در سال ۲۰۱۵
در سال ۲۰۱۵ به درخواست خانوادهی بازماندهها کمیته بازرسی روسیه دوباره نتایج سال ۱۹۵۹ را مورد بررسی قرار داد که تا سال ۲۰۱۹ طول کشید و طی آن احتمال وقوع بهمن افزایش یافت. محقق پرونده (که یک متخصص آلپنورد بود) گفت که وضعیت هوا در شب مذکور بهشدت بد بوده. در آن زمان بوران وجود داشته و دمای هوا −۴۰ درجه بوده که در مطالعات گروه سال ۱۹۵۹ که یک هفته پس از بوران به آنجا رفته بودند نادیده گرفته شده. پس از آن، هوا بهتر شده و آثار بهمن با بارش برف جدید پوشیده شده بود. بارش شدید برف نقش مهمی در حادثه ناراحتکنندهی آن شب داشت به همین دلیل اتفاقات آن شب اینگونه توضیح داده شده:
در اول فوریه گروه به کوههای کلات سیخل رسیدند و آنجا یک چادر برای نه نفر را در دامنهی باز برپا کردند، این دامنه از مانع طبیعیای همچون جنگل بیبهره بود. طی چند روز بارش برف سنگین، باد شدید به همراه یخزدگی ادامه داشت.
گروه به سمت دامنهی کوه میرود و برفهای آنجا را کنار میزنند و یک چادر در آنجا برپا میکنند، در طول شب برف روی چادر را میگیرد و به چادر فشار میآورد، گروه از خواب بیدار میشوند و با هراس شروع به تخلیه میکنند. بعضی از آنها توانستند لباس گرم بپوشند و بعضیها نتوانستند. آنها از طریق پارگی ایجاد شده در چادر فرار کردند. گروه از دامنهها پایین رفتند و در مرز جنگل که تنها ۱۵۰۰ متر با بهمن فاصله داشت مستقر شدند.
آنها در کنار آتش کوچکی که در مرز جنگلی درست کرده بودند مستقر شدند. چهار نفر از اعضای گروه تنها پیژامه و لباس زیر پوشیده بودند، آنها همان کسانی بودند که ابتدا پیدا شده بودند و تأیید شده بود که در اثر سرمازدگی مردهاند.
سه آلپنورد، که دیاتلوف هم در میان آنان بود، تلاش کردند که به چادر برگردند تا کیسههای خواب را بیاورند. آنها لباسهای مناسبتری نسبت به کسانی که کنار آتش بودند داشتند، اما همچنان کافی نبود و از طرفی کفش مناسب هم نداشتند. بدن آنها در نقاط متفاوتی در فاصلهی سیصد تا ششصد متری محل آتش پیدا شد که به نظر میرسد دلیل آن خستگی زیاد در حین کوهنوردی در هوای سرد و بورانی بوده که منجر به جدا شدن این افراد از هم شده.
چهار نفر دیگر که لباس و کفش مناسب داشتند برای پیدا کردن یا ساختن پناهگاهی بهتر داخل جنگل رفته بودند اما در آنجا داخل مسیر رودخانه افتاده بودند و زیر برف سنگین دفن شدند. اینها همان چهار نفری هستند که پس از دو ماه پیدا شدند.
از نگاه کمیته بازرسی روسیه علت این واقعه شرایط بد آب و هوا و عدم تجربهی کافی رهبر گروه در چنین شرایطی بوده، که منجر به انتخاب یک محل بد برای اردو زدن شده. پس از پایین آمدن برفها، اشتباه بعدی گروه جدا شدن آنها بود، آنها باید در جنگل آتش درست میکردند و سعی میکردند در طول شب زنده بمانند. قصور گروه بررسی در سال ۱۹۵۹ منجر به ایجاد پرسشهای بیشتر، و ایجاد چندین تئوری توطئه شد.
باد پایین رو
در سال ۲۰۱۹ یک گروه روسی-سوئدی به آن منطقه رفتند و با بررسی آن منطقه علت این واقعه را باد پایین رو دانستند. باد پایین رو یک رخداد طبیعی خطرناک هست که در سال ۱۹۷۸ در سوئد منجر به مرگ هشت کوهنورد شد(حادثهی آناریس). از نگاه این گروه توپوگرافی این منطقه با منطقهی واقع در سوئد بسیار مشابه است.
یک باد پایین روی ناگهانی، ماندن در چادر را غیرممکن میکند، و منطقیترین حرکت از طرف کوهنوردان این است که چادر را با برف بپوشانند و در پاییندست کوه پناه بگیرند. همچنین در چادر یک چراغ قوهی روشن هم وجود داشت که ممکن است آن را عمداً گذاشته باشند تا راه بازگشت خود را پیدا کنند. همچنین این گروه گفتند که کوهنوردان دو پناهگاه طبیعی ساختند، یکی از آنها فرو ریخته و باعث شد که آن چهار کوهنورد اینگونه آسیب ببینند.
فروصوت
فرضیهای دیگر که با کتاب «کوهستان مرده»[37] اثر دانی ایکار[38]بر سر زبانها افتاد این است که باد در فراز کوهستان میوزیده و باعث ایجاد یک مسیر تاوهای فون کارمان[39] شده که میتواند فروصوت ایجاد کند که منجر به اجاد دلهره در انسان میشود. طبق تئوری ایکار بادی که در کوهستان میوزیده باعث ایجاد هراس و دلهره در کوهنوردان شده طوری که بهسرعت چادر را ترک کردهاند و به پاییندست کوه رفتهاند. زمانی که آنها به پایین کوه رسیده بودند اثر فروصوت از بین رفته بود و دیگر از چیزی هراس نداشتند اما هوا تاریکتر از آن بود که به پناهگاه برگردند. آسیبی که به سه نفر از قربانیان رسیده نتیجهی سقوط آنها در رودخانه به دلیل تاریکی بوده.
آزمایشها نظامی
حدس و گمانی حاکی از آن است که محل اردوگاه آنها جایی بوده که شوروی مینهای مجهز به چتر را آزمایش میکرده. این تئوری میگوید که کوهنوردان با صدای انفجار از خواب برخواستند، بدون کفش از چادر فرار کردند، آنها که در ابتدا شوکه شده بودند پس از فرار دیگر نمیتوانستند راه بازگشت را پیدا کنند. پس از آنکه گروهی از سرما یخ زدند، بقیه لباس آنها را پوشیدند تا زنده بمانند. اطلاعات موجود از دوران شوروی نشان میدهد که در آن زمان و مکان، شوروی واقعاً آزمایش نظامی انجام میداده. مینهای مجهز به چتر قبل از آنکه به زمین برخورد کنند در آسمان منفجر میشدند تا کسی صدمهای نبیند، اما کوهنوردان که از نزدیکی آن رد شده بودند آسیبهای داخلی دیده بودند. اساس این تئوری حلقههای نارنجی رنگی است که در آن زمان دیده شده، و احتمال میدهد این حلقههای نارنجی همان مینهایی باشند که منفجر میشدند. این تئوری حیوانات وحشی را علت بلایی که بر سر دوبینیا آمده میداند. بعضیها هم میگویند که اجساد حین کالبدشکافی دستکاری شده، و پوست و موی آنها را سوزانده بودند. عکاسها میگفتند که هنگامی که چادر را پیدا کردند، چادر درست برپا نشده بوده که از یک کوهنورد باتجربه بعید است.
تئوری مشابهی این موضوع را به سلاح هستهای ربط میدهد، این تئوری بر پایهی آنکه یکی از کوهنوردان لباسهایش رادیواکتیویته بوده و گفتهی خویشاوندانشان که اجساد موهای خاکستری و بدن نارنجی داشتند، استوار است. اما اگر پای سلاح هستهای در میان بود باید روی لباس همهی آنها تأثیر میگذاشت و این رنگ پوست و موی آنها با وجود سه ماه ماندن در برف عادی است. عدم دسترسی مردم به پروندهها از طرف شوروی گاهی اوقات به عنوان دلیلی برای سرپوشگذاری حکومت بر این ماجرا بیان میشود، اما این پنهانکاری در پروندههای داخلی برای اتحاد جماهیر شوروی کاری عادی بوده، و از طرفی پس از سال ۱۹۸۰ پروندههای دیاتلوف کمکم منتشر شد.
کشف پوشش پارادوکسی
اینترنشنال ساینس تایمز[40] گفته از آنجا که علت مرگ کوهنوردان سرمازدگی بوده، ممکن است علت آن رفتاری به نام کشف پوشش پارادوکسی باشد که در آن قربانی سرمازده بهقدری احساس گرما میکند که لباس خود را درمیآورد. این موضوع که شش نفر از نه نفر در اثر سرمازدگی مردهاند غیر قابل انکار است، اما اینطور که مشخص هست بقیه حاضر شدند لباس اجساد را بپوشند تا گرم شوند که نشان میدهد آنها عقلشان کار میکرده.
هیستری قطبی
واسیلی مکونوشین[41]تئوری دیگری داد، او میگفت که گروه تحت تأثیر یک شرایط روانی به نام هیستری قطبی قرار گرفتهاند(مشکلی که در گرینلند آن را پیبلوکتو[42] مینامند) او ادعا میکند که این اختلال در اثر بادهای خورشیدی یا پرتوی کیهانی ایجاد میشود اساس تئوری او این است که در آن زمان لکههای خورشیدی بسیار زیادی دیده شده.
تئوریهای شبهعلمی
در سال ۲۰۱۴ کانال دیسکاوری برنامهای دربارهی یتیهای روسی داشت که در آن ادعا شد که یتیهای روس اعضای این گروه را کشتهاند. نظر آنها بر این پایه استوار بود که جراحتها بهنوعی شدید بودند که تنها یک موجود با قدرت فراانسانی توانایی ایجاد چنین آسیبی را داشت. در این برنامه هیچ مدرک محکمهپسندی برای این حرف زده نیاوردند، اما آنها با دو نفر از اولین کسانی که در تیم جستجو بودند مصاحبه کردند و آنها گفتند که در آنجا ردپاهایی دیدند که بزرگتر از ردپای انسان بود و این اتفاق در هیچکدام از اسناد که شوروی منتشر کرد نبوده، و پس از چند ماه بالاخره یک شخص روسی توانست به آن مدارک دست پیدا کند اما تاریخ شروع بررسی این اتفاق در اسناد منتشر شده ۶ فوریه بود که ده روز قبل از اعلام مفقود شدن این افراد بود، پس به نظر میرسید این مدارک ساختگی باشد، و شوروی مدارک اصلی را منتشر نکرده باشد. همچنین در این مستند آمده که تیم جستجو صدای زوزه از جنگل و غارها میشنیدند.
دیگر تئوریها
کیت مککلاسکی[43] که برای چندین سال در این زمینه تحقیق کرده و در چندین مستند حاضر شده، در سال ۲۰۱۵ به همراه یکی از اعضای بنیاد دیاتلوف به گذرگاه دیاتلوف رفته و دربارهی آنجا گفته:
از نظر مکان پیدا شدن دوبینیا و سه نفر دیگر اختلاف نظرهایی وجود دارد. یکی از ادعاها میگوید که آنها در فاصلهی صدمتری از پناهگاه اولیه،جایی که کروونیشکو و دوروشنکو مرده بودند، پیدا شدند و گروه دوم میگویند آنها بهقدری به پناهگاه اولیه نزدیک بودند که برای صحبت کردن نیازی به فریاد زدن نداشتند. در موقعیت دوم، در بستر رودخانه یک تخته سنگ هست که احتمال حضور دوبینا در آنجا را بیشتر میکند اما تصاویر گرفته شده در سال ۱۹۵۹ بسیار به محل اول شبیهتر است.
موقعیت چادر در جایی بوده که امکان نداشته بهمن به آن آسیب بزند، و از طرفی باد غالب باعث میشده که اثر بهمن خنثی شود.
مککلاسکی خاطر نشان کرد که:
اونجی اوکیشف[44]، معاون رئیس تحقیقات دفتر دادستانی استان اسوردوسک، در سال ۲۰۱۵ زنده بود، او طی مصاحبهای گفت که او ترتیب یک سفر دیگر برای بازرسی کامل دربارهی مرگ مشکوک آن چهار نفر را داده بود که ژنرال اوکارف[45]، معاون دادستان، از مسکو آمد و دستور بسته شدن پرونده را داد.
او همچنین گفته رئیس دفتر دادستانی اسوردوسک وقتی اجساد رسیدند در سردخانه حاضر شد و سه روز آنجا بود. چیزی که به نظر او به شدت عجیب میآمد و تا به حال سابقه نداشت
دانی ایکار که در تیم بررسی بوده و مستندی هم در این باره ساخته، برخی از تئوریهایی که در این زمینه داده شده را رد میکند:
مانسیها یا دیگر قبایل به آنها حمله کرده بودند
دلیل مخالف این تئوری: قبایل محلی حاضر در آنجا مردمی صلحجو هستند و ردی از آنها وجود ندارد
آنها توسط حیوانات وحشی شکار شدند
دلیل مخالف این تئوری: هیچ ردپایی از حیوانات آنجا نیست، و اگر هم بوده چادر گروه جای امنتری برای پناه گرفتن بوده
باد شدید یکی از اعضا را با خود برده و دیگران سعی داشتند به او کمک کنند
دلیل مخالف این تئوری: یک گروه با تجربه چنین کاری انجام نمیدهند، و اگر باد آنقدر قوی بوده که یک نفر را جابجا کند،چادر را هم با خود میبرده.
از آنجا که برخی از آنها لباس نپوشیده بودند، یک رابطهی عاشقانهی مخفی بین بعضی از افراد گروه بوده که منجر به مشاجره میشود
دلیل مخالف این تئوری: ایکار به شدت با این تئوری مخالف است، و روابط بین اعضای گروه را دوستانه و افلاطونی میدانسته و از طرفی به جز مقدار کمی الکل، مواد محرکی آنجا نبوده که روی ذهن افراد تأثیر گذاشته باشد، گروه حتی سیگار را هم برای سفرشان کنار گذاشته بودند، و در ضمن دعوا چنین آسیبی به بدن وارد نمیکند.
در فرهنگ عامه
با انتشار کتاب «بهای محرمانه ماندن، نه جان بود» مردم به این ماجرا علاقهمند شدند و این علاقه موجب شد تا مستندها و کتابهایی در این زمینه نوشته شود تا اینکه آنا ماتویا کتاب خود را که به شکل داستانی بود نوشت
در سال ۲۰۱۳ فیلمی دلهرهآور به نام «گذرگاه شیطان»[46] پخش شد که به ماجرای این حادثه میپردازد و
در سال ۲۰۱۵ یک بند پست راک به نام کائوان[47]آلبومی به نامی سورنی نای[48] را منتشر کرد که سعی داشت وقایع این ماجرا را بازگو کند:
در ده سال اخیر این ماجرا در رسانههای خارج از روسیه هم پرداخته شد.
نام روسی و انگلیسی قربانیان:
Igor Alekseyevich Dyatlov : Игорь Алексеевич Дятлов
Yuri Nikolayevich Doroshenko : Юрий Николаевич Дорошенко
Lyudmila Alexandrovna Dubinina : Людмила Александровна Дубинина
Yuri (Georgiy) Alexeyevich Krivonischenko : Юрий (Георгий) Алексеевич Кривонищенко
Alexander Sergeyevich Kolevatov : Александр Сергеевич Колеватов
Zinaida Alekseevna Kolmogorova : Зинаида Алексеевна Колмогорова
Rustem Vladimirovich Slobodin : Зинаида Алексеевна Колмогорова
Nikolai Vladimirovich Thibeaux-Brignolles : Николай Владимирович Тибо-Бриньоль
Semyon (Alexander) Alekseevich Zolotaryov : Семён (Александр) Алексеевич Золотарёв
Yuri Yefimovich Yudin : Юрий Ефимович Юдин
[1] Dyatlov Pass incident
[2] Ural Mountains
[3] Ural Polytechnical Institute
[4] Kholat Syakhl
[5] Igor Dyatlov
[6] unknown compelling force
[7] Ural Federal University
[8] یک معیار که در شوروی استفاده میشد، مثل گواهی پایه دو رانندگی
[9] Otorten
[10] Ivdel
[11] Sverdlovsk
[12] Vizhai
[13] Yuri Yudin
[14] Mikhail Sharavin
[15] Krivonischenko
[16] Doroshenko
[17] Kolmogorova
[18] Slobodin
[19] Dubinina
[20] Thibeaux-Brignolles
[21] Zolotaryov
[22] Dr. Boris Vozrozhdenny
[23] Komsomolskaya Pravda
[24] Semyon Zolotarev
[25] Ivanovskoye cemetery
[26] http://orangerhino.ir/%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86/
[27] Yury Kuntsevich
[28] Yuri Yarovoi
[29] Highest Degree of Complexity
[30] Anatoly Gushchin
[31] The Price of State Secrets Is Nine Lives
[32] Lev Ivanov
[33] The Mystery of Dyatlov Pass
[34] Anna Matveyeva
[35] fiction/documentary
[36] Yekaterinburg
[37] Dead Mountain
[38] Donnie Eichar
[39] Kármán vortex street
[40] International Science Times
[41] Vasiliy Mehonoshin
[42] piblokto
[43] Keith McCloskey
[44] Evgeny Okishev
[45] General Urakov
[46] Devil's Pass
[47] Kauan
[48] Sorni Nai
مطلبی دیگر از این انتشارات
رادیو عجایب قسمت سیزدهم : دیگر هیچ
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین پادکستهای 2018 (انگلیسی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه پادکست خودمون رو در آیتیونز قرار دهیم ؟