اندر حکایت این روزها، ماسک و زبان دوم
این روزهای در حال گذر، روزهای عجیبی ست که دنیا و مردمانش در حال تجربه آنند. قطعا هر کسی به نوعی خاطره این روزها را به یاد خواهد آورد. چه نوشته ها و تجربه های تلخ و شیرینی که در حال نوشته شدن و ثبت و ضبط برای آیندگان هستند.
استفاده از ماسک آن هم در محیط آموزشی، سختی های خودش را به همراه دارد. حال تصور کنید در محیطی هستید که پوشیدن ماسک اجباری باشد، شغل شما هم تعطیل بردار نباشد و کارتان هم آموزش. این روزها به مراتب، تعداد کلمات بیشتری برای تدریس و کلمات تکراری نامحدودی در گفتگوی بین همکاران استفاده می شود. گاهی معلم ها مجبور می شوند برای چند ثانیه ای، ماسک را از روی بینی و دهان به زیر چانه هدایت کنند تا شاگرد دبستانی را متوجه منظور خود کنند. این موضوع، کار را برای زبان دومی ها سخت تر هم کرده است. قبل از این، حرکات دهان و فرمی که چهره در گفتگوها به خود می گرفت، نیمی از مفهوم حرف و سخن را روشن می کرد و کمک موثر و بزرگی برای طرفین، زبان اولی ها و زبان دومی ها بود، اکنون که نیمی از چهره را ماسک پوشانده، کار را برای زبان اولی ها هم سخت کرده چه برسد به زبان دومی ها.
گاهی برای رساندن مفهوم آنچه می گویی و یا دریافت آنچه می شنوی، تلاش بیشتری به خرج میدهی، گاهی هم از خیرش می گذری و با گفتن Never mind که مهم نیست چه گفتم و یا گفتن Yes or No که مثلا حرفت را فهمیدم, مکالمه را فیصله می دهی.
با تمام این اوصاف، معتقدم که هر سختی برای خودش تجربه و نتیجه خوب و مثبتی به همراه دارد که:
شنیدن را یاد بگیریم، گاهی سکوت کنیم و در پس این ماسک، کمتر سخن بگوییم و بیشتر تامل کنیم.
شاید که چنین شود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
به تنهائی خو بگیریم
مطلبی دیگر از این انتشارات
حرکت و هجرت و یک پرسش همیشه بی پاسخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموخته هایی برای پسا قرنطینه