عشق یعنی:عطش دیدار با جمال حقیقتِ ذات

عشق یعنی:عطش دیدار با جمال حقیقتِ ذاتِ خویشتنِ خویش(استاد علی اکبر خانجانی)
عشق یعنی:عطش دیدار با جمال حقیقتِ ذاتِ خویشتنِ خویش(استاد علی اکبر خانجانی)


668-عشق یعنی

عطش دیدار با جمال حقیقت ذاتِ خویشتن خویش!

و این حقیقت بی نهایت جمال و تجلی دارد

و اینست که عشق پایانی ندارد

وبلکه هر تجلی از جمال حقیقت وجود،تعریفی مختص خود را دارد.

واینست که هر کسی در هر مرحله از زندگیش تعریف خاص خودش را،از عشق دارد

که همان تعریف از معنای زندگیست!

منبع:کتاب مذهب اصالت عشق جلد پنجم،صفحه97،اثر استاد علی اکبر خانجانی


« قاموس عشق »


در به در من میفشانم بال و پر تا قلب آزادی و حیرانی

می رسم در راه به معناهایی از معنای بامعناترین معنای بینائی و نادانی


راز این معنا نمی یابی مگر در اوج بی تابی و بی تائی و زیبائی

نمی بینی آنجائی که من بینم مگر در مطلق نیستی و همسانی


نخواهی جست این غوغا مگر در مرزهای عشق و یکسانی

نومیدم می کنی ای دوست در هر رغبتی در عشق و شیدائی و یکتائی


نمی گویم کلامی جز بگاه دعوت اندر مجلسی در عشق انسانی و یزدانی

يا وداع از محفل با دلبری از جنس بی نامی و همخوانی و ناکامی


زان محفل سخن گفتن نشاید جز اندر واژه هایی رؤیایی و خنیائی

از آن محفل مپرس ای دوست دانای من ای روح حیوانی و هذیانی


که جز او هیچ جانی نیست اندر آن محفل نورانی و آسمانی

که اسرار می دهد بیرون زان سرّ اهورائی و عرفانی


که انسان واژه سازست و او واژه براندازیست روحانی

عشق و آزادی و زیبائی واژه هائیست نیمه جسمانی و حیوانی و انسانی


زبان عشق نخواهی خواند مگر در اوج نادانی عقلانی و بینائی روحانی

پس سخن کوتاه بایست کرد برای حرمت آن روح انسانی

قلم بشکست بایست تا فرود آید آن دلدار آنسانی.


از کتاب (غزل هستی) اثر استاد علی اکبر خانجانی،مولف 179جلدکتاب بکر آخرالزمانی

www.khanjany.org