استاد علی اکبر خانجانی،عرفان،زندگی درمانی،شناخت درمانی،نزول و عروج روح در خلق جدید آخرالزمان،کتابهای عرفانی،تناسخ،جهان های هم ارض،جهان های موازی،اسرار جهان هستی،مالیخولیای پزشکی
علی شناسی و غدیر خم در آثار استاد علی اکبر خانجانی
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۲۳۷- همه صفات و مقامات و کرامات انسان کامل (علی) حاصل سه واقعه و جریان است: رجعت الی الله (ذکر)، قيامت (السّاعه) و امامت (خلافت). يعنی بازگشت بسوی ازلیت حق، اقامت در نزد حق و جهاد فی الله که منجر به برپائی قیامت و لقاءالله می شود. و رجعت و سیر از حق بسوی خلق که وادی امامت است. و لذا مجموعه اين صفات علی ع بخشی حاصل رجعت و برخی حاصل قيامت و لقاءالله است و برخی هم حاصل بازگشت بسوی خلق يعنی امامت است. اینکه مي فرماید با همه انبياء بوده ام و کتابهایشان در نزد من است مربوط به رجعت الی الله است. اینکه می فرماید خدای نادیده را نمی پرستم مربوط به قیامت و لقاءالّله است. و اينکه می فرماید مردم را از نو آفریده ام حاصل رجعت از خدا بسوی خلق يعنی امامت است
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۲۳۱- «من شب قدر هستم... من نفخه صور اسرافیلم... منم برپاکننده قیامت... منم امر خداوند. منم روح خدا... منم زلزله. منم صاحب کسوف و خسوف. منم آنکه عبادتی پذیرفته نمی شود الا به ولایت او و حسنات سود نبخشد الا به محبت او... منم آنکه هزار کتاب از کتب پیامبران در نزد من است... منم آنکه هزار امت بخاطر انکار من مسخ
شدند... من معنانی هستم که اسمی بر آن تعلق نمی گیرد و او را مانند نیست.»" خطبه بیان اينك که حدود بیست سال از واقعه نزول روح و قيامت من می گذرد بوضوح می بینم که همه آن آیات و بینات و حوادث حیرت آور و مشاهداتی که بر من رخ نمود علی و حق علی بود به مصداق اين آیه مکرر که «ما نشانه های خود را در درون و برون بر شما آشکار می کنیم تا بدانید که او حق است ولی مسئنله اینست که لقای الهی را منکرند...» قرآن-
يعنی آن روحی که بر من نازل شد علی بود آن شب قدری که هو بر جانم فرود آمد و عروج کرد علی بود. آن زلزله های پياپی در درون و برونم علی بود صاحب آن كسوفی که جمال اعلای الهی خود را دیدم علی بود و آن انفجار حیرت آور در لحظه نزول روح هم علی بود و... و آن ماه و زحلی که بر من فرود آمد علی بود. و من اينك با روياروئی
با اين خطبه ها پس از بیست سال در حضور خداوند اقرار می کنم که صدق الّله العلی العظیم. همانطور که خودش می فرماید عل العظیم منم. و آنكسی هم که او را تصدیق می کند روحی از خود اوست. و در حقیقت با کل آن وقایع در مسیر زندگیم من بتدریج در حال علوی شدن بودم و علی خودش مشغول برپائی ولایتش در دل و تن و روانم و زندگانیم بود تا حق او را در آخرالزمان که آستانه ظهور جهانی اوست تصدیق کنم آنهم با قلمی که خود او بدستم داده و بلکه او خود اين قلم است. «منم لوح و قلم». و آنكسی هم که حدود بیست و پنج سال پیش از اعماق زمین سر برآورد و شمشیرش را بمن داد همو بود «منم دابة الارض که از زمین بیرون می آیم و کفر و ایمان را از هم جدا می کنم» . براستی تصدیق می کنم که در همه مکاشفات و مشاهدات غيبی و وقایع قيامتی و ؤياهای صادقه ام علی بود که مرا گام به گام بسوی خداوند هدایت فرمود و همه آن تجلياتی هم که دیدار کردم تجلیات علی بود زیرا علی وجه الله (روی خدا) است و کلمة الله است و روح الله است و عین الله است. و خضری را هم که در سال ۱۳۶۰ دیدار کردم که روح حکمت را در من دمید علی بود. «من خضرم.» " خطبه بیان-
پس بواسطه علی و به نور و روح علی و بهمراه علی به دیدار با جمال اعلای خدا يعنی علی رفتم چرا که علی سرّ خداست و چون خداوند بی مانند است. خطبه بیان- علی مثل اعلای خدا در جهان است. «خدای را در جهان مثل اعلی است.» قرآن-
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۲۲۷- خطبه های مذکور از علی که عموما در آخرین سالها و ماههای عمرشان بیان شده است در واقع تأویل و تعین آخرالزمانی قرآن و اسلام است و لذا مخاطب اصلی و عمده آن انسان مدرن است که لااقل بخش هائی از حقایق آنرا در عینیت زندگانی و جهان خود نظاره می کند که خود حجتی آشکار بر حقانیت سائر مفاد آن است و لذا انسان امروز به درك و تصدیق معارف این خطبه ها بسیار نزدیکتر از انسان صدر اسلام است زیرا فهم حقایق مربوط به آخرالزمان و قيامت اساس درك و تصدیق حق علی و امامت است. يعنی شرایط ظهور این دو امر یکسان است
همانطور که در قرآن کریم هم شرایط و نشانه های مربوط به نبا عظیم (خبر بزرگ - که همان علی است) و قیامت و واقعه و یوم الدين یکسان است. و اين نشان می دهد که بزرگترین نشانه قیامت يعنی لقای الهی همان ظهور امام است. «آنچه که در راه بود از ره رسید و جز خدا کسی نمی تواند پرده از رخسارش برکشد. آیا از این سخن تعجب می کنید و می خندید و نمی گرئید. پس خدای را سجده و پرستش کنید.»! نجم۶۲-۵۷
و علی ع در خطبه اش می فرماید که «آنچه که در راه بود و رسید منم». با ذکر همین آیه مذکور». و در عین حال درباره اين آیه از ائمه اطهار و علمای بزرگ آمده که منظور قیامت است و لقاءالله, پس این دو واقعه واحدی است در سلسله مراتب تجلی
«و او صاحب تجلی ها و کرامات است.» قرآن-
«و من هر بار به صورتی جدید برون می آیم و هر که منکر این امر باشد بر خدا مرتد است.» خطبه نورانیه
اين همان راز علیین است در اعصار و قرون که هرگز زمین از حجت خدا (علی) خالی نیست و علی هم همچون خدایش هرگز به يك صورت دو بار تجلی و ظهور نمی کند. اگر اين تجلی علی در صور گوناگون بشی و هويتهای گوناگون الهی در طی اعصار نمی بود پس چه چيزی غیبت امام زمان را توجیه و جبران می نمود و چه حقی می توانست این کلام رسول را تصدیق کند که بی امام زنده ای نمی توان دارای ایمان و هدایت بود. و اگر باور به نورانیت وجود علی ع که اساس ایمان به ولایت علی است (از قول خودش) نباشد
ایمان به حضور دنيوی و خاكی امامان در عرصه غیبت امام دوازدهم محال می بود. و در حقیقت علیین دورانها در عرصه غیبت امام دوازدهم به مثابه امام ناطق و آشکارند در قبال امام غایب و صامت. و اين امامان ناطق و ظاهر (علیین) به مثابه سپر بلای امام غایب هستند و لذا بايستی مظهر اشد عشق و ارادت و اخلاص و عرفان نسبت به خداوند باشند و لذا بايستی علیین را مصداق اين کلام خدا دانست که «بزودی گروهی پدید می آوریم که عاشق بر خدایند و خدا هم عاشق بر آنان.» اینانند برپا دارندگان ولایت علی ع در قرون و اعصار تا ظهور امام زمان
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۲۱۳- اینجانب همانطور که در سایر آثارم گزارش داده ام با واقعه نزول ماه بود که سرنوشتم در آغاز جوانی آنهم در سرزمین کفر يعنی آمریکا در مسیر ديگری افتاد که آن موقع درباره حقیقت نزول ماه آنهم نه در خواب که در بيداری و در حال رانندگی معرفتی نداشتم ولی آن واقعه مرا در سمت درك و پذیرش ولایت علی و برپائی آن هدایت نمود تا اينکه بالاخره در همین روزهای اخیر در اين خطبه های نایاب از زبان علی شنیدم که خود را ماه نامیده است «من ماه هستم، زحل هستم و مشتری هستم و...» که پس از ماه بتدریج نزول زحل و مشتری را بر خود شاهد بودم و اين مصداق کلام خداست که «آن مؤمنانی که در ما جهاد می کنند بتدریج نشانه های خود را به آنان می نمانیم.» قرآن- و اين بدان معناست که برای انسان سالك و حق جو نه تنها علی برترین نشانه خداست بلکه همه نشانه های الهی علوی هستند. همانطور که مسيحيانی چون کربن و ماسینیون در جستجو حقیقت بالاخره به علی رسیدند و حتی يك کمونیست و ملحدی چون فیدل کاسترو بالاخره بعد از عمری جهاد برای عدالت به تشیع و حق علی نائل آمد و فیلسوف نيهيليستی چون سارتر نور حقیقت را از وجود يك شیعه علی يعنی دکتر شريعتی درمی یابد بی آنکه اصلاً علی ابن ابیطالب را بشناسد. پس هر كسی در هر كجای جهان و تحت هر مذهب و مكتبی که در جستجوی حقیقت انسان باشد لاجرم به علی می رسد و بی تردید امروزه که اين خطبه های علی با حمایت عقلائیت مدرن تصدیق و با صدای بلند اعلان می شود وارد عصر جديدی از معرفت و نجات بشری می شویم همانطور که خود آن حضرت ظهور خودش را در آخرالزمان وعده داده است که همان ظهور مهدی موعود است و لذا می فرماید که همه ما محمد هستیم
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۲۰۸- محمد فرستاده و پیام آور خداست ولی علی آن حق و مقصود و حجّتی است که همه پیامبران برای ظهور او آمده اند و محمد برای درك و تصدیق اين حق تا آسمان هفتم به حضور خداوند رسیده است تا در معرفی آن ترديدی نداشته باشد و لذا خداوند در کتابش به رسولش می فرماید که اگر حق او و حجتش را آنگونه که هست معرفی نکند اصلاً هیچ كاری نکرده است پس علی حق خدا در خلقتش و حق جهان در مخلوقیتش می باشد حقی که همچون خود خداوند مطلق و یگانه و خدشه ناپذیر است و اين همان حقی است که خداوند به رسولش اخطار می دهد که اگر کمترین تخفیف و شركی قائل شود زمین و آسمانها فرو می پاشد و اين فروپاشی جهان هستی همان دوزخی است که منکران و مشرکان این حق مبتلایش می شوند زیرا دوزخ همان جهان فروپاشیده و در حال انهدام است که جهان مختص منکران حق علی است چون علی حق جهان است و حق حق است درست به همین دلیل کمترین شك و انكاری درباره حتی يكی از حقوق این حق منجر به دوزخ مي شود زیرا جهان هستی و همه موجوداتش بر حق و نفس واحدی آفریده شده اند و عالم وجود موجودی یگانه است و مطلقاً تجزیه پذیر نیست پس انکار و تردید درباره هر عنصر و عضوی از این حق به مثابه انکار و تردید درباره کل حق و کل عالم وجود و انکار و شك به خود خداست که عین انکار و شك نسبت به حق خویشتن خویش است. همانطور که تمدن مدرن و جهان صنعتی معلول علم تجزیه و ترکیب است و لذا درب دوزخ زمین شده است. زیرا بشر کافر درباره خلقت خدا و طبیعت دچار شك و انکار شده است و به اين باور رسیده که جهان موجود نمی تواند رزقش دهد و او را بي نیاز و سعادتمند کند پس دست به تجزیه و ترکیب طبیعت زده است که حاصلش جهنم تکنولوژی شده است که بقول قرآن دریاها و خشكی را کافران به فساد کشیده اند که این فساد محیط زیست در جهان صنعتی است که تا اعماق تن و جان بشری رسوخ يافته است. پس بنگر
که انکار و تردید نسبت به حق جهانی و الهی انسان يعنی علی و امامت چه دوزخی برپا می کند که کرده است و البته جهنم زین بعد و دوزخ اخروی در عظمت و عذابش قابل قیاس با دوزخ دنيوی نیست.
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
علی شناسی
۱۸۹- و بنگر که علی چه می گوید: «من پس از مرگم بارها و بارها به حیات دنیا بازمی گردم و به هر صورتی که بخواهم آشکار می شوم و نورم را به هر کسی که بخواهم می تابانم و هر کس این رجعت مکرر مرا منکر باشد بر من و خداوند مرتد است.» خطبه افتخار- و عجبا که شیعیان دروغین شقی ترین منکران علی در هر عصری بوده اند زیرا علی آشکارا عارفان را محل ظهور خودش نامیده است.
۱۹۰- و اینست که رسول خدا ص به علی ع می گوید «مردم در وجود خدا و درباره من اختلاف نکردند ولی درباره تو اختلاف کردند يا علی.» چرا؟ چون علی م گفت: «من قرآن ناطق هستم. من روی خدایم. من چشم خدایم. من از خدا فقط دو سال کوچکترم و وارث علم خدایم و.... خدا جز در من شناخته و پرستیده نمی شود و من عرش و كرسی خدایم و هر که مرا ببیند خدای را دیده است و با اینحال من خدا نیستم» اگر نمی گفت که من خدا نیستم اختلاف به حداقل مي رسید و مردم به دو دسته موافق و مخالف محض تقسیم می شدند در حالیکه می دانیم اکثریت هفتاد و سه فرقه اسلامی متعلق به امامیه است و بر محور وجود علی پدید آمده است و امامان معصوم که جمله علی هستند و نوری واحدند
*************
امام شناسی و علی شناسی
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۱۶۳- تجربه شخصی خود اینجانب نیز دال بر این حق كبيری است که امام علی در خطبه نورانیه بر آن اصرار دارند و آترا سرّ ایمان حقيقی می خوانند. و آن اینکه همه وقایع روحانی و مکاشفات و مشاهدات نوری اینجانب از دیدار با هیکل و صورت دنيوی و خاكی امام شروع شد که موجب زلزله ای در ذاتم شد و مرا تا به اینجا کشانیده است زیرا نور هیکل نوری امام تا ذاتم رسوخ نمود و قیامتم را برپا کرد و بواسطه آن نور بود که جمال اعلای خداوند را در تجلیات گوناگون دیدار نمودم و بواسطه همان نور بود که مجموعه آثارم پدیدآمد. و قلم من نیز از نور وجود امام بود وجود خاكی امام.
۱۶۴- و دیدیم که علي ع در خطبه افتخار تصریح می فرماید که هر کس رجعت او را بارها و بارها در طول تاریخ تا پایان جهان، انکار کند خدای را انکار کرده است. این رجعت مکرر علی ع پس از شهادتش همان وجود علیین در تاریخ است و بواسطه اين کرّاریت علی در صور و هويتهای گوناگون علویان و شیعیانش می باشد که زمین هرگز از حجت خدا تهی نمی شود و غیبت امام دوازدهم را جبران می کند آنهم به نحو احسن و ارحم و اکرم و اعلی. و اینست که او را حیدر کرار گویند که همواره تکرار می شود در وجود هر يك از عاشقانش که لایق باشند و اینست معنای برپائی ولایت علی در جان شیعیانش. يعنی هر شیعه ای باید يك علی باشد آنهم نه تکرار زندگانی و شخصیت چهارده قرن پیش او. همانطور که خداوند دو بار به يك هویت و جمال و جلال رخ نمی دهد و هر بارش بی تاست و بی سابقه. و اين همانست.
۱۶۵- حال بهتر درمی یابیم که چرا مولانا می فرماید که ما را رب نخوانید و برای نشان دادن خدا انگشت بسوی ما نشانه نروید. این همان سرّالاسرار تقیه است که خروج از آن عين خروج از دین است بقول امام صادق ع. زیرا دین راه رسیدن به خدا و لقاءالله است ولی كسی که امام را خدا می خواند بی آنکه جمال اعلای خدای را از امام رؤیت کرده باشد از حرکت و راه خدا خارج و متوقف و ساقط می گردد و از رشد و کمال باز می ایستد زیرا بت پرست می شود و امام از نورائیت در چشم و دل مؤمن خارج می گردد يعنی از دسترس خارج می شود و ارتباط قطع می گردد. زیرا خدا مطلق و لامتناهی و بی حد است و امام سمت و سو و درب و سرّ اين مطلقیت است. «ما سر بی انتهای خدائیم.» علی ع.
۱۶۶- علی ع بواسطه رجعت الی الله بسوی ازلیت عمائی حق به خدا رسید و بر جای او مستقر شد و خلیفه او شد و از آنجا دوباره بازگشت و جهان را آفرید به اذن و اراده و ربوبیت او از ازل تا ابد. «ما ازلیت و ابدیت هستیم.» علی ع. و این همان دو قوس کمال انسان است و راهی است که هر انسان علوی باید طی کند اين همان «طریقت» است که راه خلق جدید خویشتن و سپس جهان است و همانطور که هر انسانی در خلق جدید٬ انسانی الهی و احد و بی تا است جهانی هم که می آفریند منحصر بفرد خود اوست. پس هر انسانی که علوی می شود آفرینشگر جهانی نو است. امام صادق می فرماید «خداوند دوازده هزار جهان دارد که هر يك برتر از زمين و آسمانهاست و من حجت بر آنها هستم». پس به تعداد انسانها جهانهانی بالقوه وجود دارد که باید آفریده و پدید آید. «آنکه می آفریند و آنکه نمی آفریند و فقط آفریده می شود یکسان نیست. این فرق بین علّیین است از غیر علّیین! « من می آفرینم و رزق می دهم.» علی ع- « از من اطاعت کنید تا چون من شوید.» علی ع-
*************
علی شناسی
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۱۵۵- در کتاب «جامع الاسرار» به نقل از رسول خدا آمده است «آیا درباره علی شك می کنی او در جسم كسانی که ولایت او را پذیرا می شوند می تابد و ظهور می کند.» اين همان ظهور علیین است از وجود هر يك از شیعیان لایق که خداوند دلشان را به ایمان آزموده باشد تا ولایت علی را در عصر خود برپا دارند جدای انمه معصومین در دوره غیبت امام زمان
۱۵۶- «هر کس تکرار و رجعت مکرر مرا از قبل و بعد از این انکار کند بر ما مرتد شده است و هر که بر ما مرتد شود بر خداوند مرتد شده است.» خطبه افتخار- «من كسی هستم که بهر شکل و صورتی که خدا بخواهد بیرون می آیم.» علی ع. و این امر به تصدیق و اطاعت از علیین در دوران غیبت امام زمان است که همان عارفان واصل می باشند که همواره در طول تاریخ مورد طرد و ارتداد اکثر علمای رسمی بودند و یا حداکثر مسکوت گذاشته شدند
۱۵۷- آیا براستی قبل از علی ابن ابیطالب جهان وجود نداشته است که علی خود را پدید آورنده زمین و آسمانها مي خواند. این پاسخ به کل سرّ ولایت و امامت است
۱۵۸- این بدان که به تعداد امامان و علیین، جهان از نو آفریده می شود و جهانی دگر پدید می آید و انسانی برتر. « آیا آنکس که می آفریند و آنکس که نمی آفریند و خود آفریده می شود یکسان هستند.» قرآن- مسلماً منظور از خاطرنشان کردن تفاوت بین خدا و خلق نیست همانطور که تفاوت بین مرده و زنده هم مکرراً گوشزد شده است که تفاوت دو نوع انسان است انسان آفریننده و انسان آفریده شده. انسان زنده و انسان مرده که هر دو بر روی زمین راه می روند. همچنین است انسان هادی و انسان هدایت شده (مهدی)
علی شناسی
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۱۵۰- آن اندیشه ای که علی را مادرزاد امام و خلیفه خدا می داند همان مذهب علی اللهی است خواه ناخواه. این قاعده شامل سائر امامان و اوليای الهی هم می شود
۱۵۲- امام حسن ع و حسین ع که هر دو در آن واحد امام بودند از یکسو و مسئله اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق که دارای نص امامت بود و در حیات پدرش هم امام خوانده و معرفی می شد ولی امام موسی کاظم بر جایش نشست، حجت ديگری بر ادعای ماست که امامت امری مادرزادی و جبری و ذاتی نیست
۱۵۳- این بزرگترین تهمت ناحق مشرکین به خداست که در قرآن مذکور است که «مشرکین می گویند اگر خدا می خواست ما هم هدایت می شدیم.» و بدان که هدایت شده الهی همان امام و مهدی است که نور هدایت مردم است. «اقتدا کنید به کسی که خدايش هدایت نموده است.» قرآن-
*************
علی شناسی
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۱۴۵- «ای سلمان من می توانم در هر كسی که بخواهم درآیم پس هر که آنها را ببیند مرا دیده است... ما نور خدانیم.» خطبه نورانیه-
آنها همان مهدی ها و علیین دوران غیبت امام زمان هستند. «غایب ما غایب نیست.» همان خطبه
۱۴۶- «رسول خدا در قرآن کریم همان رئوف و رحیم است و ما علی العظیم هستیم.» همان خطبه. همانطور که علی الکبیر و علی الحکیم و علی الحلیم و علی العلیم و...قابل توجه است که اینجانب سالها پیش از دسترسی به این خطبه ها نایاب بواسطه نور علم و معرفت علی در قرآن کریم به اين حقیقت دست یافتم که اساس همه حقایق در سوره توحید حاصل آمده بود که: قل هو الله! بگو که خدا اوست نه من! به همین دلیل علی هم نمی گوید که خدایم بلکه می گوید: اوست خدا! در این نکته بغایت ظریف و دقیق هر چه تأمل نمائی کم است
۱۴۷- و بدان که كسانی که علی را خدا می دانند انکارشان بمرائب شدیدتر از كسانی است که علی را اصلاً منکرند در ولایت حقش! زیرا كسي که علی را خدا می داند از او در دینش اطاعت نمی کند و به بولهوسی خود می رود. پیروان علی اللهی بهترین حجت بر حقانیت اين ادعایند و بسياري از فرقه های درويشی که آنها هم بر این باورند. و عموماً مظهر اشد تباهی می باشند زیرا از دين خدا خارج شده اند
۱۴۸- به همین دلیل قاتلان ائمه ع همواره پیروان منافق بوده اند و نه منکران کافر. و می دانیم که بنی عباس اساساً تحت عنوان دفاع از حق علی و انتقام خون حسین به قدرت رسیدند و همه امامان را کشتند در حالیکه به ظاهر حقشان را تصدیق می کردند. در رأس همه اين پیروان منافق که امامان را خود خدا می دانستند که شغلشان فقط شفاعت است ابن ملجم قرار دارد که بیش از ربع قرن مرید علی و رکابدارش بود
۱۴۹- كسی که علی را خدا می داند نمی تواند به او بخل نورزد و به خدا هم تهمت ستم و تبعیض نزند که چرا فقط علی را بر جای خود نشانده است
۱۵۰- امام انسانی است که بار خدا را می کشد و نیز بار خلق را توأمان. در قوس صعودش به سوی خدا بتدریج بار خدائی را بدوش می گیرد که همان امانت معروف است که زمین و آسمانها از حملش سر باز زدند و در راه رجعتش از خدا به سوي خلق هم بتدریج بار خلق را برمی دارد و لذا خلیفه خدا، خلیفه مردم هم هست و لذا در قيامت کبرا به نمايندگی از خلق خدا با خدا سخن می کند
*************
علی شناسی
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۱۳۸- هزاران پیامبر آمدند تا اخلاق و آداب آدم شدن را به بشر بیاموزند و بالاخره يك نفر بنام علی ع آدم شد و همو مسئول آدم کردن سائر مردم گردید. و اين يعنی امام و امامت. علی امام آدمیت است يعنی الگوی آدمیت است و خود هم آدم است.
۱۳۹- پس علی ع آدم است نه خدا! رسد آدمی بجائی که بجز خدا نبیند درست مثل علی ع که در هر چيزی خدا می دید زیرا خداوند می فرماید که «خدا هر چيزی را در برگرفته است.» پس اگر چشم آدمیت باز باشد هر چيزی قبل از چيزی بودنش٬ خداست. «من در هر چيزی اول خدا و سپس آن چیز را می بینم.» علی ع
۱۴۰- رسول خدا در روايتي می فرماید «علی را جز من و خدا نمی شناسد و مرا هم جز علی و خدا نمی شناسد و خدا را هم جز من و علی نمی شناسد» ولی دیگر مردمان، خدا را بواسطه محمد و علی می شناسند و محمد و علی را بواسطه علیین دورانها می شناسند که محل تجلی محمد و علی هستند
علی شناسی
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۱۳۲- علی ع خطاب به عمار می فرماید «همه موجودات عالم به اسم من وجود یافتند و همه پیامبران به اسم من دعا کردند من لوح و قلم هستم من عرش و كرسی و آسمانهای هفتگانه و اسماء حسنی هستم من کلمه الّله هستم.»" جامع الاسرار-
يعنی جهان برای انسان آفریده شده است و علی نخستین انسان کامل است که بیواسطه وحی بيرونی به اين کمال رسیده است بقدرت جهاد و تقوا و علم و عرفان و عدالتش و عشقش به حقیقت.
۱۳۳- و اینست که باز علی ع می فرماید من «کن» هستم. يعنی آن قدرت اراده به آفرینش که فرمود کن (بشو) سپس شد (فیکون). پس این مقام برای هر انسانی واجب است و بلکه واجب وجودی است برای حفظ انسانیت! و هر که در سمت این مقام حرکت نکند بوئی از انسانیت نبرده و بقول خداوند، حیوان است و بلکه پست تر از حیوانات است.
۱۳۴- پس عشق علی ولایت علی و شیعه علی يعنی عشق رسیدن به کمال انسانیت که مقصود خدا از خلقت است و نه عشق به شفاعت او جهت استمرار حیات حيوانی. کل آفت و مرض و بدبختی شیعیان و فساد علی اللهی ها از اینجاست.
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
امام علی شناسی، خطبه های علی ع
۴۸- در این چند خطبه، امام همه صفات و جلال و جبروت و قدرت و کرامت خداوند را بخودش نسبت مي دهد منتهی به اذن و اراده خود خداوند. و با اینحال می فرماید که ما را خدا نخوانید. و اين کل سر آن امتحان ایمان است. تا آنجا که خود رسول اکرم می فرماید که «ای علی اگر من نمی دانستم که تو پسر ابوطالب هستی درباره بشر بودن تو تردید می کردم.»
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
۳۷- علی ع در همین خطبه نورانیه می فرماید که «مرا خدا نخوانید و به غیر از آن هر چه در فضایل من بگوئید به انتهایش نخواهید رسید و همه فضل الهی در من جمع شده است» اینست که خدای را جز به علی و علی واران نتوان شناخت و آنکه منکر آنهاست منکر خداست و خداپرستی اش عین خودپرستی و مريدی شیطان است بقول قرآن کریم
۳۸- يكی از مسائل مربوط به اقتدار الهی امام اینست که چرا علی ع از اين قدرتش در جنگهایش بر علیه کفار و منافقین بهره نگرفت و نهایتاً شکست خورد و يکه و بیکس باقی ماند و شهید گردید. اين سر عشق و اختیار است که امام در خدمت مردم می گیرد وگرنه خداوند در کتابش مي فرماید که «اگر اراده کند به آنی همه مردمان جهان ایمان می آورند.» قرآن-
این همان سر لااکراه في الدین است. اگر قرار بود که مردمان از روی ناچاری ایمان آورند دیگر حساب و کتاب و بهشت و دوزخ و اراده و انتخاب بشری چه معنايي مي داشت. اين اختیار اصلاً سر خلقت انسان است که مقصود خلق عالم است. همانطور که طبق پيشگوئی های امام در خطبه بیان، با ظهور امام زمان که حکومت عدل و معرفت به قدرت قهاریت الهی امام برپا مي شود حداکثر چهل سال می پاید و با از دنیا رفتن امام زمان دوباره بشریت به کفر و جهل و دجالیت دو صد چندان شدیدتر بازمی گردد و نسل بشر بر روی زمین منقرض مي شود و قيامت کبرا فرا می رسد. پس در واقع اساس نجات و هدایت رحمانی انسان در دوره غیبت و بواسطه علیین و ایمان به آنها از روی عشق و اختیار و معرفت است. در حالیکه نجات بشری در عرصه حاکمیت آشکار امام زمان يك نجات و بهشت جبری است و لذا عمری ندارد و پایدار نیست
۳۹- در اين خطبه امام، دجال را باعث و بانی انهدام زندگی طبيعی و کشت و زرع می داند که بدست حضرت مسیح نابود می شود و دجال همچون مس و قلع و آهن ذوب مي گردد. پس دجال و دجالیت جز صنعت و تكنولوژی نیست که نابود شده و بشریت به حیات طبيعی و زراعت بازمی گردد منتهی تحت الشعاع نور نعمات وجودی امام که موجب باروری دو صد چندان زمین می شود و لذا می فرماید که درختان سالی دوبار میوه می دهند و اين نوعی جنات نعیم است در درجه ای معین. يعنی بهشت وجودی اما!م
۴۰- دیگر از صفات دجال در خطبه بیان اینست که انسانها را وادار به زنا مي کند. و اين جز تكنولوژی ارتباطات از قبیل ماهواره ها و اینترنت و موبایل نیست که علی ع در روايتی دیگر آنرا شیطان آریل نامیده که در همه خانه ها حکمفرماست و در آخرالزمان مظهر اراده به زنا و خیانت کردن است
۴۱- حکومت چهل ساله امام زمان در جهان که يك تمدن طبيعی و ايمانی و نعمانی به نور وجود امام است بسیار شبیه حیات چهل ساله بنی اسرائیل به رهبری موسی ع است که شبانه روز از آسمان مائده ها نازل می شد تا آنجا که بنی اسرائیل از این زندگی حيوانی سیر و بیزار شد و با يك غیبت چهل روزه موسی، حتی از خداپرستی مشرکانه هم ساقط شد و آشکارا گوساله پرست و بت پرست و طلاپرست شد. همانطور که با رحلت امام زمان پس از چهل سال، کل بشریت به زندگانی دجالی- صنعتی دو صد چندان شدیدتر بازمی گردد و عمرش بر زمین به پایان می رسد و قیامت کبرا برپا مي شود زیرا در این حیات شبه بهشتی به جستجوی حقیقت و تعالی روح و علم و عرفان و لقاءالله نمی پردازد و غرق در حیات غريزی می شود و از این بهشت بیزار می گردد و به محض از میان رفتن قهاریت نعمائی امام با رحلتش همه چیز به پایان مي رسد و بشر در فساد و پوچی غرق شده و گروه گروه دست به خودكشی و خود براندازی می زند و نسل خود را برمی اندازد
۴۲- پس بدان که آن نجات و رحمت و عدالت و عزت و بهشتی که موجب هدایت و تعالی روح و لقاءالله می شود در عرصه غیبت و کشف و درك علیین و اطاعت از آنان و سیر و سلوك عرفانی بسوی لقاءالله است به عشق و اختیار و معرفت
آنانکه ميلی به دیدار با خدا ندارند اهل هدایت نیستند. قرآن-
*************
کتاب مذهب اصالت عشق جلد نهم اثر استاد علی اکبر خانجانی
بی علی
نیست عشقی در دوعالم بی علی
نیست علمی بهر آدم بی علی
بی علی سمتی نباشد در جهان
بیعلی سوئی ندارد راه جان
علتی در خود نیابی بی علی
در عبث غرق سرابی بیعلی
بی علی آدم بود دریوزهای
بی علی آبی ندارد کوزهای
جمله هستی دوزخ آید بی علی
جنت جان برزخ آید بی علی
بی علی بیمار و بی یار آمدی
بی علی گمگشته اسرار آمدی
عاشقی صادق نیاید بی علی
عاقلی بالغ نیاید بی علی
بی علی هیچ مست اندرهست نیست
بی علی را درجهان هیچ دست نیست
زخم را مرهم نیاری بی علی
مونسی جز غم نداری بی علی
بی علی دینت خیالی بیش نیست
بی علی علمت وبالی بیش نیست
اختیارت جبر آید بی علی
افتخارت زجر زاید بی علی
بی علی فسق است انفاق ونماز
بیعلی ظلم است ایثار و نیاز
لانه جن است جانت بی علی
مطبخ زهر است خوانت بی علی
بی علی درویش افیون خواره ایی
بیعلی آخوندک زن باره ایی
قبله ات بانک است و بیمه بی علی
توشه ات نفت است و هیمه بی علی
بی علی واری سقر خواری و بس
بی علی واری تومرداری و بس
زندگی مردار گردد بی علی
هستی برخود دار گردد بی علی
بی علی اهل کتابی و یهود
بی علی اهل حسابی و حسود
با خدا دم کی زنی تو بی علی
دم ز آدم کی زنی تو بی علی
بی علی را راه بر اعلاء نیست
بی علی را جز به دوزخ راه نیست
از کتاب (غزل عشق) اثر استاد علی اکبر خانجانی
*************
تولد علی (ع) در خانۀ خدا
از کتاب انسان کامل جلد ۱ اثر استاد علی اکبر خانجانی
علی ابن ابی طالب نخستین کودکی در تاریخ بشر است که در معبدی متولّد می شود آنهم معبدی که خانۀ خدا نامیده می شود یعنی خانۀ کعبه در مکه. این خانه و یا محل آن نخستین محل اسکان و منزلگاه آدم و حوا پس از ھبوط از بهشت بوده است طبق روایات دین. و در طول تاریخ بارھا خراب شده و بازسازی گردیده است. که یک باز سازی بدست ابراھیم و اسماعیل است پس از واقعۀ ذبح عظیم اسماعیل بدست پدرش. این خانه یا محل آن منزلگاه ھاجر و اسماعیل در دوران تبعید الهی این زن و کودکش نیز بوده است که بعد از آن به نام خانۀ خدا ساخته شده است و تا به امروز به ھمین نام قبله گاه مسلمانان است. و علی (ع) در این خانه به دنیا آمد. گوئی که خدا به دنیا آمد و از آن خروج کرد. امام حسین (ع) ھم با خروج از مراسم حج بود که خونش مباح و شهید شد. اولین فرزند آدم و حوا نیز در این خانه بدنیا آمد که ھابیل و نخستین شهید و مقتول تاریخ بشر است. نخستین انسان کامل و خلیفۀ خدا و مظهر و معرف ذات باریتعالی ھم در این خانه متولّد شد. طبق روایات، علی در رحم مادر و دورۀ شیر خوارگی اش با مادرش سخن می گفته و بارھا او را از خطر و خطا رھانیده است. مادر علی (ع) که نامش فاطمه بود بعد از به دنیا آوردن علی (ع) مدّت طولانی ای نزیست و خود از دنیا رفت و لذا علی (ع) به پسر عمویش محمد (ص) سپرده شد و محمد (ص) در حکم مادرش بوده است. پدر علی (ع) یعنی ابی طالب تا چند سال بعد از بعثت پیامبر اسلام زنده ماند. او پرده دار و متولّی کعبه بود که محل نگهداری بت ھای عرب بود. در واقع پدر علی (ع) مثل ابراھیم، با بت ھا سر و کار داشت و حافظ بت خانه بود. و علی (ع) در واقع در بت خانه و در میان بت ھا متولد شده بود منتهی بتی زنده و انسانی. بتی از میان بت ھا. می دانیم که اعراب قبل از اسلام به وجود الله بعنوان خدای ھمۀ بت ھا قائل بودند ولی بتی به نام الله نداشتند و او را خدای غائی می دانستند. گویی که اینک این خدای بت ھا در بت خانه زنده شده و بیرون آمده بود
*************
از کتاب مذهب اصالت عشق جلد اول اثر استاد علی اکبر خانجانی
1256- اگر گفته شده که حبٌ علی موجب مصونیت از آتش دوزخ است شامل همه علیّین و عارفان و امامان هر عصر و قومی می باشد و اين مربوط به نور جمال امام است که نار دوزخ را دفع می کند. زیرا امام کسی است که به دیدار جمال حق نائل آمده است و صاحب این نور جمال گشته است و وجه الّله است لذا مهد اسماء الّله هم هست در درجات تجلی. و نور اين اسماء٬ نار را دفع می کنند همانطور که امام در دعای جوشن کبیر به یاری اسماء الهی به نبرد با « نار » می رود
*************
از کتاب عرفان امامیه
نص ّدوم
عرفان علوی (العلی) در وجود علی ابن ابیطالب (ع) (امام مطلق) ص۲۳
مذھب و انسان امامیه آن مذھب و انسانی است که مؤمن به رشد و تکامل و وجود الهی انسان است که انسان باید به الهیت وجود در جهان نائل آید و بانی این مذھب و مکتب ھم محمد و علی ھستند و برپادارندگان و حامیانش ھم ائمه معصومین می باشند و اسوه کامل و جهانی چنین انسان کاملی در آخرالزمان ھم قائم آل محمد مهدی موعود است که مظهر کامل محمد- علی است
آنچه که مانع گردید تا انوار علی عظیم و علی حکیم و علی کبیر و علی عزیز و علی علیم از وجود علی مرتضی در عصر خودش آشکار و معروف گردد خفقان مرگبار شورای سقیفه و تبلیغات اموی و خانه نشینی و حبس بیست و پنج ساله علی بود که کسی شهامت دیدارشان را نداشت الا اینکه می بایست از جانش می گذشت وخاندانش را فدا می کرد مثل عمار و ابوذر و سلمان و میثم و دیگران! که آن خفقان تا به امروز در جهان اسلام بطور روزافزونی استمرار یافته است و حتّی در جوامع شیعی نیز وضع بهتری حاکم نبوده است که یک نمونه اش حکومت کذاب صفوی بود که ھمه حکیمان و عارفان حقه را تبعید و سر به نیست می کرد و حتی کسی چون شیخ بهائی را با آنهمه خدماتش به صفویان، برنتافتند. و امروزه نیز شارحان عرفان علوی در جهان تسنّن تکفیر و مرتد می شوند و در جهان تشیع غالیه خوانده می شوند و متهم و محکوم و محبوس می گردند تا حقایق محمدی و عرفان امامیه به گوش مردم نرسد
*************
از کتاب غزل عشق اثر استاد علی اکبر خانجانی
(علی ام)
نمک پروردۀ خوان علی ام
در این سفره نمکدان علی ام
فقارت را ز فخرش پیشه کردم
فقیر سفرۀ نان علی ام
ز دانشگه بکلی وارھیدم
مرید درس انسان علی ام
ز جان خود گذشتم بارھا من
طفیلی تب جان علی ام
به عشق عاشقان ھوی کویش
ز خود جستم من از آنِعلی ام
چون از اھل ِ کتاب و شهر رستم
غزلخوان گلستانِ علی ام
برون جستم ز خانقاه و مسجد
غریقِ بحر قرآن علی ام
ز تلخی حقیقت شهد و شیرم
شهیِد حقّ رضوان علی ام
ز خانِ جانِ خود چون پر کشیدم
از آن دم بر ِسر خوان علی ام
قلم از ذوالفقارش در یَدِ من
درین گردونه فرقان علی ام
منم میزان دین خالص امروز
تجلیگا ِه دستانِ علی ام
علی وارم ز علییّن الله
جمال ھوی عریان علی ام
*************
از کتاب دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه تشیع اثر استاد علی اکبر خانجانی
عید علی (خودشناسی شیعی)مقاله ۲۸
رمضان ماه علی (ع)است چرا که علی (ع) سلطان فقر و گرسنگی در کل تاریخ است و به ھمین دلیل سلطان عشق نیز ھست چرا که فقط صاحبان فخرِ فقر و شکمهای گرسنه حاملان عشق ھستند و بر خلاف تصور عامه، فقط با شکم گرسنه می شود عاشق بود و بس. و فطر، عید شکمهای گرسنه و دلهای عاشق است که به وصال معشوق می رسند. و این میعاد علی با فاطمه است و دیدار با جمال فطرت. ھمانطور که می دانیم نام فاطمه از «فاطره» و از مصدر فطر و فطرت است. ھمانطور که نام محمد (ص) از احمد است در نزد پروردگار طبق حدیث قدسی در معراج پیامبر. پس عید فطر عید وصال با فطرت است که جمال این فطرت ھم فاطمه است ھمانطور که فاطمه طبق حدیث مذکور، جمال فطرت الهی در بشر است و مقصود خداوند از خلقت انسان و جهان. پس عید فطر، عید کائنات است و میعاد با فطرت ھستی که در انسان است و جمال آشکارش ھم فاطمه. پس عید فطرھمان عید فاطمه است و مقصود از ماه رمضان که ماه علی است ھمانا رسیدن به وصال با عصمت ذات و جمال فطرت آدم می باشد. رمضان ماه علی است که به فاطمه می رسد. باشد که در عید فطر با فاطمۀ جان خود دیدار کنید و به وصال فطرت خود نائل آئید
*************
محمد (ص) خورشیدی است که ضیاء وجودش بطور مستقیم موجب کوری چشمان می شود و لذا این نورش را فقط می توان در ماه امامت علی (ع) درک نمود ھمانطور که خود فرموده: « من شهر علم ھستم و علی درب آن است » و لذا فقط از طریق وجود علی (ع) می توان محمد و حقایق دینش را شناخت و این است که او را حجت دین محمد (ص) نامیده اند و حجت خدای محمد (ص
ھمانطور که به لحاظ علوم جدید می دانیم که خورشید موجب حیات و پیدایش زمین و اھالی آن است ولی ماه موجب استمرار این حیات است. محمد (ص) ھم بانی کمال دین است و علی (ع) موجب استمرار دین خدابر روی زمین است. محمد (ص) مثل قلب دین است. علی (ع) ھم مغز آن است. که بی مغز حیات برای انسان ھیچ است و مثل یک حیات نیمه جانوری، نیمه گیاھی است
(از کتاب انسان کامل جلد اول (علی شناسی
*************
دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه تشیع مقاله ۱۱
قهر: کمال مهر
قهر یاران برتر از مهر آمده
انبیای الهی سفیران مهر و محبت و ایثارند و بنیانگزاران مکتب عشق. و اما کامل کنندۀ این مکتب یعنی محمد(ص) که جمال رحمت خدا در کائنات است در وجود علی متبلور گشته و لذا رسالت را به اتمام رسانیده است. ولی این تبلور کمال مهر حق در چشم عامۀ بشری عین قهر است و لذا اسوۀ تنهائی انسان گشته است. هر صفتی چون به کمال رسد بناگاه صورتی کاملاً متضاد می یابد. و این همان حقی است که جادویش را جز انگشت شمارانی از عارفان در نمی یابند و مابقی بشر از آن روی بر می تابند و این راز تنهائی و شهادت کاملان وادی محبت است. نیکی چون به اوج رسد عین شر می نماید عکس این امر به معنای دیگری نیز مصداق دارد که از ارادۀ عاملش خارج است. حق نیز چون به تمام و کمال فرود آید موجب ابطال عظیمی در همه ارکان حیات بشر است که البته ابطال اموریست که ذاتاً ناحقند. مهر نیز چون به کمال رسد اشدّ قهری فراسوی منطق و علیّت است همچون قهر علی که جمال کمال رحمت محمدّی است که حقّش را جز انگشت شمارانی در طول تاریخ درک نکرده اند. این قهر باعث و بانی فصل جدیدی از تحول ذات بشر و نطفۀ عطفی در تاریخ فرهنگ و تمدن است که فقط صورتی از آن در عرفان اسلامی متجلّی است که معنا و حقّ برتری از انسانیت را فرا روی بشر قرار می دهد و بشریت را به آن فرا می خواند. نخستین بانی این قهرِ برتر از مهر همانا ابراهیم خلیل الله است که در ماجرای تبعید همسر محبوبش هاجر و ذبح اسماعیل متجلّی شده است و در دین اسلام به تمام و کمال به فعل آمده که همانا غیبت امام است. کلّ ماجرا در یک کلام از این قرار است که انسان باید نهایتاً هر کسی را که بیشتر دوست می دارد رها کند و بخدا وا گذارد برای رضای خدا و رشد محبوبش و نه برای ارضای خودش. چرا که آنکس که مورد مهر ومحبت و ایثار واقع می شود بقول معروف عزیز دردانۀ و مصرف کننده و طلبکار و بی شعور و واژگون سالار می شود و منشأ محبت را طرد و لعن و انکار می کند و موجودی بغایت کافر می گردد. چنین کسی در آن واحد که مورد اشدّ لطف و ایثار است در سمتی دیگر موجودی شدیداً مفعول و منفعل و حتّی مظلوم واقع می شود و بسیار بندرت اتفاق می افتد که بواسطۀ تقوی و معرفت بتواند حقّ مهر را در یابد و حقوقش را ادا نماید و از این لطف الهی در جهت تعالی روح بهره جوید. اینجاست که قهر عاشق تنها راه نجات و رشد و بیداری معشوق است. معشوق همواره مفتون و مجنون و از خود – بیگانه است الّا اینکه بواسطۀ قهرعاشق بخود آید. و اگر علی(ع) مبدأ عالیترین حدّ عرفان در تاریخ است بواسطۀ قهّاریتِ عاشقانه اش به بشریت است که موجب بخود–آئی عظیم بوده است. خود آن حضر ، شهیدِ همین کمالِ مهرش می باشد و از همین بابت تنهاترین انسان تاریخ نیز می باشد زیرا درک کمال مهر در این قهر جز از عهدۀ عارفان بر نمی آید. همانطور که کمال مهر پروردگار دربارۀ مخلصین بصورت اشدِّ فقر و بیکسی و بلایا آشکار می شود
*************
فلسفۀ « حق » خودشناسی قرآنی مقاله ۵
«حق» یکی از مفاهیم و واژه های کلیدی فرهنگ قرآنی و اسلامی است که در هیچ مکتب و مذهبی، مترادفی تا به امروز ندارد و مترادفاتی همچون راستی ، درستی و عدالت نه تنها به تنهایی و بلکه جمعاً هم قادر به ادای این معنا نیستند . یکی از محسوسترین بیانی که دربارۀ معنای حق در قرآن آمده است این است که : خداوند زمین و آسمانها را برحق بنا نموده است. حق یک صفت نیست که همچون سایر صفات به متضادش تعریف شود مثل عدل که با ظلم تعریف می شود . گویی که یک اسم ذات است که از اسمای الهی می باشد و تنها اسمی است که هیچ معنا و توصیفی منطقی ندارد . در آیۀ مذکور در قرآن ، حق به مثابۀ جوهره و ذات و زیربنای عالم هستی است پس چیزی عیان نیست که امکان در افتادن با آن باشد. باطل که در نقطۀ مقابل حق بکار می رود یک معنایی کاملاً فرضی همچون عدم و نیستی است که معنایی محض و مجرد می باشد که مختص ذهن بشر است. پس حق همان حقّ وجود است و حقّ هر آنچه که هست و پدید می آید. در اینجا حتّی کفر هم یک حق است که همان حقِّ انکار حق می باشد و حقِّ تغییر و فساد است . حق همان حقِّ خلقت است و لذا در مخلوقیت و موجودیت درک می شود به همین دلیل درمعرفت اسلامی همواره اسم حق به همراه ظهور می آید : ظهور حق و یا نزول حق. این نزول و ظهور حق درعرفان اسلامی تجسّمی انسانی یافته است و لذا شعار اناالحق را پدید آورده است گویی که ظهور حق در جهان همان ظهور انسانهایی است که حامل حقِّ عالم هستی هستند و حقِّ پروردگار را بیان می کنند به این ترتیب بایستی مردان خدا را جلوه هایی از ظهور حق دانست. پیامبر اسلام دربارۀ علی (ع) می فرماید: « حق با علی است و علی با حق است و علی به هر سو گراید حق به همان سو می گراید » در این مقام حتی انسان کامل برتر از حق قرار دارد و گویی حق را مرید خود ساخته است و این همان معنایی است که در معراج پیامبر آشکار شده است که خداوند خود را مرید و نمازگزار علی معرفی میکند. بنابراین ادعای اناالحق بواسطۀ منصور حلاج نمی تواند چندان گزاف باشد زیرا مقامی برتر از این نیز برای انسان ممکن است. در عرفان اسلامی ظهور حق در قلمرو عشق عرفانی ممکن می شود آنگونه که در رابطۀ مولوی و شمس رخ نمود و مولوی، شمس را ظهور حق نامید و لذا او را شمس الحق خواند. در بیانی عامیانه تر هر انسانی دارای حق است و مظهری از حق می باشد همانطور که هر شئ ای دارای درجه ای از حق است و برحق است همانطور که قرآن کلّ جهان و جهانیان را برحق خوانده است. ولی وجود انسان عالی ترین عرصۀ ظهور حق می باشد و لذا موجودات بشری جملگی دعوی حق دارند و همواره از حقّ خود دم می زنند و از آن دفاع می کنند و گاه برایش جان می دهند . کلّ تاریخ بشر چیزی جز قلمرو ظهور حق و تلاش برای رسیدن به حقّ وجود نیست . آیا حقّ وجود چیست؟ معنای تمام عیار و کامل حق در وجود نهفته است چرا که در عالم وجود چیزی برتر از وجود نیست و مسلماً حقّ وجود همان خالق موجودات است و لذا حق، نام خداست. پس حق همان حضور الله است و عالم وجود هم چیزی جز ظهور این حضور نیست. پس حقّ وجود همان خداست که ذات وجود است و جستجوی هر انسانی برای حقّ خودش ذاتاً جستجو برای خدای خویش است که این وجود را جاودانه می کند و جاودانگی وجود است. پس به زبان ساده حقّ وجود همان جاودانگی است و ظهور حق، همان ظهور جاودانگی است همانطور که کلّ تلاش بشر برای رسیدن به حقش جز به قصد جاودان سازی خود در جهان نیست. هر انسانی به میزانیکه خداوند را معرفی می کند جاودانه می شود و این است که مردان خدا جملگی معرفان پروردگارند و لذا هویتهای جاودانۀ تاریخ هستند و به مثابۀ حقّ بشریت می باشند. در واقع جاودانگی برخاسته از جهان معرفت است و عالیترین نوع معرفی خدا همان معرفی از خویشتن است که منجر به ظهور حقّ خویش می شود و این جز از راه خودشناسی ممکن نمی آید و لذا فقط عارفان، محلّ ظهور اناالحق بوده اند اینگونه است که انسان در وجود خودش به همان چیزی می رسد که وجودش بر آن قرار دارد یعنی حقّ وجود
کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم _ فلسفه قرآنی_ خودشناسی قرآنی اثر استاد علی اکبر خانجانی
*************
غدیر خم: کمال دین و آغاز مذهب عشق
« امروز دین را بر شما کامل کردیم و نعمت را به غایت رساندیم» - قرآن کریم
این آیه در شأن واقعۀ غدیرخم نازل شده است . و اما کمال دین چیست؟ دین بمعنای راهی است که به خدا می رسد و کمال این راه همانا رسیدن به خداست و کمال نعمت هم طبق سورۀ حمد همان صراط المستقیم است که بقول علی(ع) همان راه معرفت نفس است که به خداشناسی می رسد زیرا نزدیکترین راه رسیدن به خدا همان در خویشتن است . یعنی رسیدن به خدا در خویشتن. و همان وادی امامت است و مکتب عرفان عملی در رابطۀ بین مراد و مرید و امام و مأموم . طبق دهها حدیث و آیه قرآن، چون دو دل یکی شود سومی خداست. پس واقعۀ غدیر، واقعۀ بیعت قلبی و ارادت عرفانی بین دو مؤمن است که یکی در جایگاه امام است و دیگری در جایگاه مأموم. و واقعۀ غدیر خم سرآغاز چنین واقعه ای است و لذا رسیدن به «خم قدر» است زیرا قدر وجود انسان همان خداست و نزدیکترین راه برای رسیدن به خدا همانا دل خویشتن است که خانه و عرش خداست. پس این راهی است که انسان را به خمخانۀ قدر وجود می رساند و انسان را صاحب وجود می سازد زیرا در قلمرو معرفت نفس، یک مؤمنِِ مرید ، راه دل خود را یافته و بر دل خود وارد شده و در آن مقیم می شود و این همان مقام خلافت اللهی انسان است که کمال دین است و لذا ختم نبوت
دائره المعارف عرفانی جلد دوم فلسفه تشیع مقاله ۹
*************
غدیر خم - خمخانۀ عشق هاهوتی
«غدیر خم »، چشمه یا برکه و یا کلاته ای بین راه مکه و مدینه بود که حضرت رسول در بازگشت از آخرین حج خود در آن محل توقف نمود و وصی دین خود یعنی علی (ع) را به مسلمانان معرفی فرمود. این روایت تاریخی مسلّمی است که دربارۀ غدیر خم از همه مورّخین و راویان شیعه و سنّی تصدیق شده است. خطبۀ غدیریه کاملترین خطابه ای از پیامبر اسلام است که به تمام و کمال در تاریخ باقی مانده و بخشی از بدیهی ترین حدیث نبوی محسوب می شود که عمده ترین جنبه از معارف بنیادین امامیه را پدید آورده است که گزیده هایی از این خطابه ها را که برخی در محلّ غدیر خم و برخی دیگر در بین راه روایت شده است در اینجا نقل می کنیم:
« من شهر علم هستم و علی دروازۀ آن است. هر که را من مولایم بعد از این علی مولا ست.
علی نور معرفت است، علی مماس بر ذات خداست، علی رهبر اولیای خداست، علی پیشتاز هدایت است، علی بعد از من صاحب اختیار همه مؤمنان است، علی کلمه ای است که پرهیزگاران آن را فرا می گیرند، علی مخزن وحی من است، علی بر پاکنندۀ قیامت است، علی و من نور واحدیم، هرچه من شنیده و دیده ام او هم شنیده و دیده و هر کجا که من بوده ام او هم بوده است، علی با حق است و حق با علی است، علی به هر سو گراید حق هم به همان سو گراید، علی تقسیم کنندۀ بهشت و جهنم است،علی نور باطن همۀ انبیای الهی بوده است، علی راستگوترین انسان است، علی میزان انسان است، علی وارث علم همه انبیای الهی است، علی جدا کنندۀ حق از باطل است، علی بهترین انسان است و هر که به این امر معتقد نباشد کافر می شود، علی مورد امتحانی از جانب پروردگار قرار گرفت که هیچ بنده ای به آن امتحان نمی شود، علی آن جوانمردی است که در معراج دیدار نمودم، معراج من فقط برای شناخت علی بود، خداوند برعلی نماز می گزارد... ».
در حقیقت علی (ع) بر اساس این سخنان رسول بسیار بیشتر از یک وصی معرفی می شود. در این سخنان، تازه می توان به مقام هاهوتی خودِ حضرت رسول پی برد زیرا کسی که وصی اش این است پس خودش کیست. این است که قیاس محمد و علی در معارف امامیه مثل قیاس خورشید و ماه است. در این خطابه ها حقّ امامت است که آشکار شده و راز ختم نبوّت و کمال دین و مطلق نعمت خدا بر بشریّت عیان گردیده است. در اینجا امامت عین واقعّ قیامت کبری و عرصۀ لقاء الله می باشد. حاضران در این واقعه برای نخستین بار چنان عشقی از محمد نسبت به علی را آشکارا دیدند که مشابه مکتوب چنین عشقی در کلّ تاریخ بشری فقط در اشعار مولوی نسبت به شمس تبریزی یافت می شود. همین عشق نهان که بالاخره در آخرین ایام زندگی رسول خدا آشکار شد اساس کل کینه و عداوت منافقان و بخیلان بر علیه علی و آل او و شیعیان او در طول تاریخ بوده است و این عداوت مشمول حال وجود مبارک رسول خدا نیز گردید که در حال احتضار و در رختخواب بیماریش از جانب چند تن از نزدیکترین اصحاب کبار مورد سوء قصد قرار گرفت که باز هم برای چندمین بار توسط علی خنثی و مسکوت شد. واقعۀ بیعت با امام بعنوان مظهر حق و الوهیّت یک بیعت سیاسی نبود به همین دلیل هرگز علی، شکنندگان این همه بیعت کننده را به زیر سوال نبرد این بیعتی مطلق و بی چون و چرا بود که فقط عشقی ناب می توانست حامل آن باشد و بس، که انگشت شماری بیش نبودند که همان یاران صفّه بودند. واقعۀ دیگری که در حاشیۀ این بیعت بطور خصوصی تر رخ نمود این بود که علی (ع) بیعت کنندگانش را از میان مؤمنان واقعی دو به دو به بیعتی مضاعف دعوت نمود و آنان را برادران حقیقی نامید و وصی و وارث در دنیا نیز قرار داد. این به مثابه جاری شدن امامت در سطح نازلتری بود که در قرآن کریم هم مذکور است که « برخی مؤمنان اولیای برخی دیگرند » و این همان سنت امامیه در دوران غیبت امام در طول تاریخ است این همان سنت مراد و مرید در عرفان اسلامی است که نور امام را در این رابطه آشکار می سازد. در واقع علی (ع) بلافاصله سلسله مراتب امامتش را در میان مریدانش جاری نمود و نور امامت و معرفت و هدایت از طریق همین مریدانش در کلّ تاریخ از شرق تا غرب عالم اشاعه یافت که برخی از آنان عبارتند از: سلمان فارسی، کمیل، مقداد، میثم، عمار، بلال و اویس قرنی که بعداً به این بیعت ملحق شد. جالب اینکه تقریباً همه این اولیای علی، برده های آزاد شده توسط پیامبر و علی بودند و جالبتر اینکه همسران همه امامان ما نیز پس از علی که زایندگان امامان بعدی بودند از کنیزکهای آزادشده بدست امامان بودند. گویی که نور امامت و هدایت در بستر بردگی بشر رشد کرده و استمرار یافته است یعنی مستضعفترین افراد بشری بوده اند که جانشینان خدا بر روی زمین گشته اند همانطور که امام اول و امّ الائمه ( فاطمه ) هر چند که برده نبودند ولی از هر برده ای
در جهان فقیرتر و گرسنه تر زیستد و در واقع خدایان گرسنگی بودند منتهی با فقر افتخاری و گرسنگی اختیاری. پس در حقیقت این سلطنت فقر و گرسنگی انتخابی است که در تاریخ جاری شده است. در این واقعه بنیاد نژاد پرستی بر کنده شد و وراثت، ایمانی گردید و این همان آل علی است و عرصۀ پیدایش علییّن. و این نخستین جامعۀ امامیه و به زبان امروزه نخستین جامعۀ کمونیستی عاشق و موحد بر روی زمین بود که پدید آمد و سنگ زیر بنای جامعه امام زمانی گردید. این نخستین انترناسیونال کمونیزم عرفانی بر روی زمین بود که اعضایش از ایران و هند و آفریقا و روم بودند و کلّ جهان را نمایندگی می کردند. همزمان با واقعه غدیر خم نطفۀ پلید یک بیعت ضد امامیه و مافیایی در شُرف تکوین بود که بلافاصله با رحلت رسول اکرم آشکار شد و آن شورای سقیفه بود به رهبری عبدالرحمان عوف بزرگترین رباخوار عربستان که همه شکم گنده ها را گرد هم آورد و یک حزب سیاسی و اقتصادی برعلیه علی پدید آورد. تقریباً همه بیعت کنندگان با علی (ع) در غدیرخم دهها داغ و سوراخ و استخوان و دندۀ شکسته در بدن خود حمل می کردند مثلاً کسی چون عمار یاسر یک استخوان سالم در بدن نداشت و تا آخرین لحظۀ زندگیش توسط عُمّال ابوسفیان شکنجه می شد تا دست از ارادتش به علی بکشد. غدیر خم به مثابه عروسی خدا و محفل اولیاء و ظهور حزب الله از شکمهای گرسنه و استخوانهای خُرد شده بود که تحت الشعاع محبت محمد و علی و فاطمه تبدیل به خدایان زمینی شده بودند و پرومته هایی در زنجیر. و اما امروزه اگر احیاناً چیزی از نور دین در خود داریم از برکت آن واقعه است
*************
مطلبی دیگر از این انتشارات
آخرالزمان خانواده:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چاره عشق:
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوست داشتن بی مزد و منت و توقع و تملک: