کلماتی از کمانچه

نویسنده: سید محمدسینا رضوی

برای گوش دادن به این موسیقی، این‌جا کلیک کن!

قطعه‌ی «محبوب من، مگذار من دل‌سرد شوم!» ساخته‌ی کالین جیکوبسن و با اجرای کیهان کلهر(کمانچه) و بروکلین رایدر(ویولن)، آخرین قطعه از آلبوم «شهر خاموش» کیهان کلهر است. سازنده‌ی این قطعه، آن را با الهام از منظومه‌ی «لیلی و مجنون» نظامی گنجوی تنظیم کرده است. این قطعه، گویی شرح سیر رهرویی بی‌تاب، از ناتوانی و افتادگی تا برخاستن و به آرامش رسیدن است.

از [00:00]: رهرو گویی دل‌سرد است و دل‌سوخته و از به‌یادآوردن گذشته‌ی خود، خجل. با صدای ضعیفی می‌نالد و خود را بر زمینی بیابانی، نه در آرزوی آب، که در آرزوی سرابی می‌کشاند. در لحظاتی شجاعت‌های شکست‌خورده‌ی خود را در گذشته می‌ستاید اما دوباره فرو می‌افتد. پاهایش نای برخاستن را ندارند.

در اواسط قطعه، گویی می‌پذیرد که هرچند این سیلِ رنج، برگ‌هایش را با خود خواهد برد اما ریشه‌هایش را آبیاری خواهد کرد. تسلیم می‌شود و سوزن تیز رنج را این‌بار مشتاقانه به رگ‌هایش راه می‌دهد.

از [05:36]: درست در میانه‌ی راه، این سوزن به ناگاه خونی تازه را در رگ‌هایش جاری می‌کند؛ خونی از جنس امید. انگار دستی او را به برخاستن و حرکت فرا می‌خواند. به پا می‌خیزد و هر آن، صدای گام‌هایش بلندتر می‌شود؛ چنان‌که گویی هرگز زخمی نبوده است.

از [07:48]: ناگهان یادِ غم‌های گذشته، باز از سرعت گام‌های رهرو می‌کاهد. اما این‌بار، او در مسیر است؛ راه، پیش روی اوست و مقصد، روشن.

از [08:30]: نمی‌ایستد، غم را به کناری می‌نهد و همچنان به نواختن خود ادامه می‌دهد. این‌بار، با چشمانی بازتر، از بی‌پروایی قدم‌هایش می‌کاهد و سرانجام آرامشی را که در آرزوی آن بود، می‌یابد.

از [09:37]: در پایان، رهرو در آغوش آرامش ابدی خویش آرام می‌گیرد. نه با اندوه و اکراه، بلکه غرق در رضایت و یک‌رنگی.