آلبرت بندورا و نظریه یادگیری اجتماعی: پلی بین رفتارگرایی و شناخت‌گرایی

مقدمه

آیا می‌دانستید بخش بزرگی از رفتارهای ما از طریق مشاهده و تقلید از دیگران شکل می‌گیرد؟ آلبرت بندورا، روانشناس برجسته، با نظریه یادگیری اجتماعی خود، انقلابی در درک ما از چگونگی یادگیری انسان ایجاد کرد. او با آزمایش‌های مشهور خود، از جمله آزمایش عروسک بوبو، نشان داد که چگونه مشاهده رفتار دیگران، به‌ویژه الگوهای رفتاری، می‌تواند تأثیر عمیقی بر رفتار ما داشته باشد. در این مقاله، به بررسی زندگی، نظریات و تأثیرات ماندگار آلبرت بندورا می‌پردازیم.

آلبرت بندورا (Albert Bandura) یک روانشناس برجسته در حوزه روان‌شناسی شناختی اجتماعی بود که بیشتر به خاطر نظریه یادگیری اجتماعی، مفهوم خودکارآمدی و آزمایش‌های معروف عروسک بوبو شناخته می‌شود. تا زمان مرگش در ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۱، او استاد بازنشسته دانشگاه استنفورد بود و به طور گسترده به عنوان یکی از تأثیرگذارترین روان‌شناسان تاریخ شناخته می‌شد.

در یک نظرسنجی در سال ۲۰۰۲، او به عنوان چهارمین روانشناس تأثیرگذار قرن بیستم، پس از بی‌اف اسکینر، زیگموند فروید و ژان پیاژه رتبه‌بندی شد.

زندگی و تحصیلات آلبرت بندورا

آلبرت بندورا در 4 دسامبر 1925 در یک شهر کوچک کانادایی، حدود 50 مایلی ادمونتون، متولد شد. او کوچک‌ترین فرزند از شش فرزند خانواده بود. دوران کودکی او در محیطی با منابع آموزشی محدود سپری شد، که همین امر باعث شد او بر اهمیت خودآموزی و عاملیت شخصی تأکید ویژه‌ای داشته باشد. او تحصیلات خود را در دانشگاه بریتیش کلمبیا آغاز کرد و به طور اتفاقی به روانشناسی علاقه‌مند شد. سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه آیووا رفت و دکترای خود را در روانشناسی بالینی دریافت کرد.

حرفه و نظریات کلیدی

بندورا از سال ۱۹۵۳ تا زمان بازنشستگی در دانشگاه استنفورد به تدریس و تحقیق پرداخت. تحقیقات او در زمینه پرخاشگری نوجوانان، او را به سمت نظریه یادگیری اجتماعی سوق داد. این نظریه بر سه مفهوم کلیدی استوار است:

  • خودکارآمدی: باور فرد به توانایی خود برای انجام موفقیت‌آمیز یک کار خاص. (کلمات کلیدی: خودکارآمدی، باور به خود، اعتماد به نفس)
  • یادگیری مشاهده‌ای: یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای آن. (کلمات کلیدی: یادگیری مشاهده‌ای، الگوبرداری، تقلید)
  • تعامل سه‌جانبه: تعامل مداوم بین رفتار، شناخت و محیط. (کلمات کلیدی: تعامل سه‌جانبه، رفتار، شناخت، محیط)

نظریه یادگیری اجتماعی چیست؟

نظریه یادگیری اجتماعی (SLT) اغلب به‌عنوان پلی بین نظریه‌های سنتی یادگیری (رفتارگرایی) و رویکرد شناختی توصیف می‌شود. دلیل این توصیف، تمرکز آن بر عواملی است که از نظر ذهنی (شناختی) در فرایند یادگیری دخیل هستند.

برخلاف اسکینر، آلبرت بندورا (1977) معتقد است که انسان‌ها پردازشگرهای فعال اطلاعات هستند و درباره رابطه بین رفتار خود و پیامدهای آن فکر می‌کنند.

نظریه یادگیری اجتماعی بندورا بیان می‌کند که افراد رفتارهای جدید را از طریق مشاهده و تقلید از دیگران یاد می‌گیرند. این نظریه بر اهمیت یادگیری مشاهده‌ای تأکید دارد؛ جایی که افراد با مشاهده اعمال دیگران و پیامدهای آن‌ها، دانش، مهارت‌ها، نگرش‌ها و باورهای جدیدی را کسب کرده و رفتارهای مشاهده‌شده را مدل‌سازی و اتخاذ می‌کنند.

فرضیات نظریه یادگیری اجتماعی

نظریه یادگیری اجتماعی که توسط آلبرت بندورا پیشنهاد شده است، بر اهمیت مشاهده، مدل‌سازی، و تقلید رفتارها، نگرش‌ها، و واکنش‌های احساسی دیگران تأکید دارد.

  • این نظریه تعامل عوامل محیطی و شناختی را در تأثیرگذاری بر یادگیری و رفتار انسان بررسی می‌کند.
  • بندورا (1977) با نظریات یادگیری رفتارگرایانه مانند شرطی‌سازی کلاسیک و شرطی‌سازی فعال موافق است، اما دو ایده مهم را به آن‌ها اضافه می‌کند:فرآیندهای واسطه‌ای بین محرک‌ها و پاسخ‌ها رخ می‌دهند.
    یادگیری از محیط از طریق فرآیند یادگیری مشاهده‌ای اتفاق می‌افتد.

فرآیندهای واسطه‌ای (Mediational Processes)

یادگیری مشاهده‌ای بدون وجود فرآیندهای شناختی نمی‌تواند رخ دهد. این عوامل ذهنی به‌عنوان واسطه در فرآیند یادگیری عمل کرده و تعیین می‌کنند که آیا پاسخ جدیدی فراگرفته شود یا خیر.

بنابراین، افراد به‌صورت خودکار رفتار یک مدل را مشاهده و تقلید نمی‌کنند. پیش از تقلید، نوعی تفکر وجود دارد که به آن فرآیند واسطه‌ای گفته می‌شود.

این فرآیند میان مشاهده رفتار (محرک) و تقلید یا عدم تقلید آن (پاسخ) رخ می‌دهد.

فرآیندهای واسطه‌ای در نظریه یادگیری اجتماعی

نقش کلیدی این فرآیندها این است که رفتار مشاهده‌شده را از طریق تأمل و تجزیه‌وتحلیل ذهنی به رفتار قابل‌اجرا تبدیل کنند.

چهار فرآیند واسطه‌ای در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا

آلبرت بندورا (1969، 1971، 1977) چهار فرآیند واسطه‌ای را مطرح کرده است که هر یک از این اجزا در تعیین این که آیا تقلید از مدل اتفاق می‌افتد یا خیر، نقش اساسی دارند:

چهار فرآیند واسطه‌ای در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا
چهار فرآیند واسطه‌ای در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا

1. توجه (Attention)

فرآیندهای توجهی بسیار مهم هستند، زیرا صرفاً در معرض یک مدل قرار گرفتن تضمین نمی‌کند که ناظر به آن توجه کند.

  • مدل باید توجه ناظر را جلب کرده و رفتار آن به‌قدری ارزشمند به نظر برسد که ناظر بخواهد آن را تقلید کند.
  • فرد باید به رفتار و پیامدهای آن توجه کند و یک نمایه ذهنی از رفتار ایجاد کند.
  • از آنجایی که ما روزانه بسیاری از رفتارها را مشاهده می‌کنیم، اما تنها برخی از آن‌ها مورد توجه قرار می‌گیرند، توجه نقشی اساسی در تقلید یا عدم تقلید رفتار دارد.

2. حفظ و نگهداری (Retention)

بندورا به فرآیند حفظ و نگهداری در تقلید تأکید دارد، جایی که افراد رفتار مدل را به‌صورت نمادین در ذهن خود ذخیره می‌کنند.

  • حتی اگر رفتار فوراً پس از مشاهده بازتولید شود، همچنان نیاز به یک حافظه برای ارجاع وجود دارد.
  • برای تقلید موفق، ناظر باید این رفتارها را به شکل نمادین ذخیره کرده و آن‌ها را به قالب‌هایی سازمان‌یافته برای یادآوری آسان تبدیل کند.
  • بسیاری از یادگیری‌های اجتماعی بلافاصله اتفاق نمی‌افتند و نیازمند ذخیره حافظه برای اجرا در آینده هستند.

3. تولید حرکتی (Motor Reproduction)

این فرآیند به توانایی انجام رفتار مشاهده‌شده توسط مدل مربوط می‌شود.

  • هرچند ممکن است ما رفتارهای بسیاری را ببینیم که دوست داریم تقلید کنیم، اما توانایی جسمی ما گاهی مانع می‌شود.
  • توانایی‌های فیزیکی ما بر تصمیم ما برای تلاش در تقلید تأثیر می‌گذارد.
  • مثلاً یک زن 90 ساله که در راه رفتن مشکل دارد، ممکن است مهارت‌های اسکیت‌بازی روی یخ را تحسین کند، اما به دلیل محدودیت جسمی نمی‌تواند آن را تقلید کند.
  • فرآیندهای تولید حرکتی از تصاویر نمادین داخلی رفتار مشاهده‌شده برای هدایت اقدامات استفاده می‌کنند.

4. انگیزه (Motivation)

فرآیندهای انگیزشی و تقویت به پیامدهای درک‌شده مثبت یا منفی از تقلید رفتار مدل مربوط می‌شوند.

  • میل به انجام رفتار به پاداش‌ها و تنبیه‌های مرتبط با آن بستگی دارد.
  • اگر پاداش‌های درک‌شده بیشتر از هزینه‌های احتمالی باشد، ناظر به احتمال بیشتری رفتار را تقلید می‌کند.
  • اگر تقویت مشاهده‌ای (vicarious reinforcement) برای ناظر مهم نباشد، رفتار تقلید نخواهد شد.

این چهار فرآیند با همکاری یکدیگر، پایه‌های نظریه یادگیری اجتماعی را تشکیل می‌دهند.

یادگیری مشاهده‌ای چیست؟

یادگیری مشاهده‌ای یکی از جنبه‌های کلیدی نظریه یادگیری اجتماعی است که در آن افراد با مشاهده دیگران رفتارها را یاد گرفته و اتخاذ می‌کنند.

  • این فرایند معمولاً شامل الگوبرداری از افرادی است که شبیه، برجسته، آگاه، مورد پاداش یا مراقبت در زندگی ما هستند.
  • به‌عنوان مثال، کودکان رفتار افراد اطراف خود را مشاهده کرده و یاد می‌گیرند. این مفهوم به‌خوبی در آزمایش معروف عروسک بوبو (1961) بندورا نشان داده شده است.

مدل چیست؟

افرادی که مشاهده می‌شوند، مدل نامیده می‌شوند.

  • در جامعه، کودکان در معرض مدل‌های تأثیرگذار زیادی هستند، از جمله والدین در خانواده، شخصیت‌های تلویزیونی، دوستان در گروه همسالان، و معلمان در مدرسه.
  • این مدل‌ها مثال‌هایی از رفتارهای مختلف برای مشاهده و تقلید ارائه می‌دهند، مانند رفتارهای مردانه و زنانه یا رفتارهای اجتماعی و ضد اجتماعی.
  • کودکان به برخی از این مدل‌ها توجه کرده و رفتار آن‌ها را رمزگذاری می‌کنند. در زمان دیگری ممکن است این رفتارها را تقلید کنند.
  • کودکان ممکن است بدون توجه به این‌که رفتار مشاهده‌شده مطابق با جنسیت آن‌ها هست یا خیر، آن را انجام دهند. بااین‌حال، فرآیندهایی وجود دارند که احتمال بازتولید رفتارهایی که جامعه برای جنسیت آن‌ها مناسب می‌داند را افزایش می‌دهند.

انواع مدل‌ها در یادگیری مشاهده‌ای (بر اساس بندورا):

  1. مدل زنده (Live Model):مشاهده فردی که به‌صورت واقعی رفتاری را انجام می‌دهد.
  2. مدل آموزشی کلامی (Verbal Instructional Model):شنیدن توضیحات دقیق در مورد یک رفتار و سپس عمل کردن بر اساس آن توضیحات.
  3. مدل نمادین (Symbolic Model):یادگیری از طریق رسانه‌ها مانند کتاب‌ها، فیلم‌ها، تلویزیون یا رسانه‌های آنلاین که در آن رفتارها نمایش داده می‌شوند.

یادگیری غیرمستقیم (Vicarious Learning)

از طریق این مدل‌ها، افراد می‌توانند با مشاهده دیگران و بدون تجربه مستقیم، به‌طور غیرمستقیم یاد بگیرند. این نوع یادگیری به افراد اجازه می‌دهد تا بدون مواجهه با پیامدهای مستقیم، رفتارهای جدید را بیاموزند.

عوامل مؤثر بر یادگیری مشاهده‌ای

بر اساس تحقیقات بندورا، چندین عامل احتمال تقلید از یک رفتار را افزایش می‌دهند. ما زمانی بیشتر مستعد تقلید از رفتارها هستیم که شرایط زیر وجود داشته باشد:

فرآیندهای توجهی (Attentional Processes)

1. شباهت به مدل (Similarity of the Model):

  • ما تمایل بیشتری داریم رفتارهای افرادی که شبیه ما هستند را تقلید کنیم.
  • شباهت باعث می‌شود ارتباط بیشتری با مدل برقرار کنیم و رفتار او قابل‌دسترس‌تر و مرتبط‌تر به نظر برسد.
  • این شباهت می‌تواند شامل جنسیت، سن، قومیت، یا حتی علایق و ارزش‌های مشترک باشد.مثال: تحقیقات لاک‌وود و کوندای (1997) و مارکس و کو (2012) نشان می‌دهند که افراد رفتار مدل‌های مشابه خود را بیشتر تقلید می‌کنند.

2. همانندسازی با مدل (Identification with the Model):

  • همانندسازی شامل پذیرش رفتارها، ارزش‌ها، باورها و نگرش‌های یک فرد دیگر (مدل) است که فرد با او همانندسازی می‌کند.
  • انگیزه برای همانندسازی این است که مدل دارای ویژگی‌هایی است که فرد تمایل دارد آن‌ها را داشته باشد.
  • هرچه فرد بیشتر با مدل همانندسازی کند (مثلاً به دلیل شباهت یا میل به شبیه شدن به او)، احتمال تقلید از رفتار او بیشتر می‌شود.

تفاوت میان همانندسازی و تقلید:

  • همانندسازی: شامل پذیرش چندین رفتار، باورها، یا نگرش‌ها از یک مدل است.
  • تقلید: بیشتر شامل کپی کردن یک رفتار خاص از مدل است.

مدل‌های شناخته‌شده در همانندسازی

  • کودکان معمولاً با چندین مدل همانندسازی می‌کنند، مانند:والدین
    خواهر و برادر بزرگ‌تر
    شخصیت‌های تخیلی یا افرادی که از طریق رسانه‌ها معرفی می‌شوند.

مدل‌هایی که دارای ویژگی‌های پاداش‌دهنده یا مطلوب باشند، بیشتر مورد همانندسازی قرار می‌گیرند.

عوامل مؤثر بر یادگیری مشاهده‌ای

بر اساس تحقیقات بندورا، چندین عامل احتمال تقلید از یک رفتار را افزایش می‌دهند. ما زمانی بیشتر مستعد تقلید از رفتارها هستیم که شرایط زیر وجود داشته باشد:

تأثیر تقویت مثبت یا منفی در رفتار و یادگیری

تقویت، چه مثبت و چه منفی، زمانی مؤثر خواهد بود که با نیازهای فرد هماهنگ باشد. عامل مهم در اینجا این است که تقویت معمولاً باعث تغییر رفتار فرد می‌شود.

نمونه‌هایی از تقویت در زمینه‌های مختلف

1. آموزش (Education):

حس تعلق (Sense of Belonging):
  • نقش مدل‌های مثبت: قرار گرفتن در معرض مدل‌های مثبت در آموزش حس تعلق را افزایش می‌دهد، به‌ویژه برای گروه‌هایی که در معرض کلیشه‌های منفی هستند، مانند زنان و اقلیت‌های نژادی در رشته‌های STEM.مثال: زنان با خواندن درباره پزشکان زن موفق در حرفه‌های تحت سلطه مردان، احساس تعلق بیشتری به مسیر حرفه‌ای خود پیدا کردند (Rosenthal et al., 2013).
خودکارآمدی (Self-Efficacy):
  • خودکارآمدی یا باور به توانایی‌های شخصی، عاملی مهم در تصمیم‌گیری برای تقلید از یک رفتار مشاهده‌شده است.مثال: زنان در کلاس‌های حسابان هنگامی که توسط استادان زن تدریس می‌شدند، خودکارآمدی و مشارکت بیشتری گزارش دادند (Stout et al., 2011).
    یافته: همانندسازی با استادان زن، باور به توانایی‌های خود را در دانشجویان زن تقویت کرد.
افزایش عملکرد (Increased Achievement):
  • دانش‌آموزانی که درباره چالش‌های دانشمندان معروف خواندند، نسبت به کسانی که تنها درباره دستاوردهای آنان مطالعه کردند، عملکرد بهتری نشان دادند (Lin-Siegler et al., 2016).نتیجه: مشاهده پشتکار و تلاش باعث افزایش عملکرد شخصی می‌شود.

2. قابلیت دستیابی ادراک‌شده (Perceived Attainability):

  • موفقیت مدل‌ها زمانی تأثیرگذار است که دستیابی به آن موفقیت برای مشاهده‌کنندگان ممکن به نظر برسد.مثال: دانشجویان سال اول دانشگاه از موفقیت‌های دانشجویان ارشد بیشتر انگیزه گرفتند زیرا احساس می‌کردند زمان کافی برای دستیابی به موفقیت‌های مشابه دارند (Lockwood & Kunda, 1997).

3. شباهت ادراک‌شده (Perceived Similarity):

  • مدلی مؤثرتر است که مشاهده‌کنندگان او را شبیه یا قابل‌ارتباط با خود بدانند. این شباهت، چه از طریق عضویت گروهی مشترک، تجربیات مشابه، یا علایق مشترک باشد، انگیزه را افزایش می‌دهد.مثال: زنان علاقه بیشتری به علوم کامپیوتر نشان دادند زمانی که با مدل‌هایی مواجه شدند که قابل‌ارتباط و معمولی بودند (مثلاً برنامه‌نویسی با ظاهری ساده و مهارت‌های اجتماعی بالا) در مقایسه با مدل‌های کلیشه‌ای (Cheryan et al., 2011).

نتیجه‌گیری و ارزیابی

مدل‌های مثبت و تقویت مناسب می‌توانند انگیزه، خودکارآمدی، و حس تعلق را افزایش دهند. هماهنگی بین مدل و نیازهای مشاهده‌کننده، عاملی کلیدی در تأثیرگذاری است.

خشونت در رسانه‌ها و یادگیری اجتماعی

1. تقلید رفتار خشونت‌آمیز:

  • کودکان رفتارهای خشونت‌آمیز در رسانه‌ها را مشاهده کرده و اغلب آن‌ها را تقلید می‌کنند. این تقلید از طریق فرآیندهای یادگیری اجتماعی صورت می‌گیرد و احتمالاً با عملکرد “نورون‌های آینه‌ای” مرتبط است که هنگام مشاهده یا انجام اعمال فعال می‌شوند (Huesmann, 2005).

2. تعصب در الگوهای ذهنی (Schemas):

  • مشاهده مکرر خشونت در رسانه می‌تواند الگوهای ذهنی کودکان درباره جهان را به سمت برداشت‌های خصمانه یا نسبت دادن نیات منفی به اعمال دیگران سوق دهد. این نوع برداشت‌ها احتمال رفتارهای پرخاشگرانه را افزایش می‌دهد (Huesmann & Kirwil, 2007).

3. یادگیری اسکریپت‌های اجتماعی:

  • کودکان اسکریپت‌های اجتماعی مربوط به رفتارهایی را که مشاهده می‌کنند، از جمله در رسانه، فرا می‌گیرند. این اسکریپت‌ها می‌توانند رفتارهای اجتماعی را به طور خودکار کنترل کنند.مثال: مواجهه با خشونت در رسانه اسکریپت‌های پرخاشگرانه‌ای را فراهم می‌کند که ممکن است در رفتار کودکان نقش داشته باشد.

4. باورهای هنجاری:

  • باورهای هنجاری درباره رفتارهای اجتماعی قابل‌قبول با رشد کودکان تثبیت می‌شوند. این باورها به‌عنوان فیلترهایی عمل می‌کنند که رفتارهای نامناسب را محدود می‌سازند. مشاهده خشونت در رسانه می‌تواند بر این باورها تأثیر بگذارد و رفتارهای خشونت‌آمیز را قابل‌قبول‌تر جلوه دهد.

5. کاهش حساسیت (Desensitization):

  • مواجهه مکرر با خشونت در رسانه می‌تواند به کاهش واکنش‌های عاطفی به خشونت منجر شود. این کاهش حساسیت باعث می‌شود که کودکان به‌راحتی درباره رفتارهای خشونت‌آمیز فکر کرده و آن‌ها را برنامه‌ریزی کنند، بدون اینکه تأثیرات منفی احساسی را تجربه کنند.

6. بازی‌های ویدیویی خشونت‌آمیز:

  • بازی‌های ویدیویی خشونت‌آمیز فرصتی برای یادگیری عملی پرخاشگری فراهم می‌کنند، زیرا بازیکنان درگیر اعمال خشونت‌آمیز می‌شوند و برای این اعمال پاداش دریافت می‌کنند. این امر یادگیری پرخاشگری را نسبت به مشاهده منفعل رسانه تقویت می‌کند.

ارزیابی نظریه یادگیری اجتماعی

مزایا:

  1. توجه به فرآیندهای فکری:نظریه یادگیری اجتماعی فرآیندهای فکری را در نظر می‌گیرد و به نقش آن‌ها در تصمیم‌گیری برای تقلید رفتار توجه می‌کند.
    این نظریه توضیح جامع‌تری از یادگیری انسانی ارائه می‌دهد و نقش فرآیندهای میانجی (Mediational Processes) را به رسمیت می‌شناسد.
  2. توضیح رفتارهای پیچیده اجتماعی:نظریه یادگیری اجتماعی می‌تواند رفتارهای اجتماعی پیچیده‌ای مانند نقش‌های جنسیتی و رفتار اخلاقی را توضیح دهد که مدل‌های یادگیری مبتنی بر تقویت ساده نمی‌توانند آن را به‌خوبی توضیح دهند.

انتقادات:

  1. عدم وضوح درباره فرآیندهای شناختی:برخی منتقدان معتقدند که این نظریه فرآیندهای شناختی دخیل در یادگیری یا تعامل آن‌ها با عوامل محیطی و فردی را به‌طور کامل توضیح نمی‌دهد.
  2. کنترل شناختی بر رفتار:اگرچه نظریه می‌تواند رفتارهای پیچیده‌ای را توضیح دهد، اما نمی‌تواند به‌طور کامل توسعه افکار و احساسات را توضیح دهد.
    انسان‌ها کنترل شناختی زیادی بر رفتار خود دارند و تجربه خشونت لزوماً منجر به بازتولید این رفتارها نمی‌شود.

تغییر به نظریه شناختی اجتماعی:

  • به دلیل محدودیت‌های مذکور، بندورا نظریه خود را در سال 1986 تغییر داد و نام آن را از “نظریه یادگیری اجتماعی” به “نظریه شناختی اجتماعی” (Social Cognitive Theory) تغییر داد. این نام جدید توصیف بهتری از نحوه یادگیری ما از تجربیات اجتماعی ارائه می‌دهد.

انتقادات وارد بر نظریه یادگیری اجتماعی

1. تأکید بیش از حد بر مشاهده‌گری:

  • منتقدان معتقدند که این نظریه ممکن است نقش یادگیری از طریق مشاهده را بیش از حد مورد تأکید قرار دهد و سایر انواع یادگیری مانند شرطی‌سازی عامل یا اکتشاف و کشف فردی را کم‌اهمیت جلوه دهد.
  • وابستگی به محیط:انتقاداتی از نظریه یادگیری اجتماعی ناشی از تأکید آن بر محیط به‌عنوان تأثیر اصلی بر رفتار است. توصیف رفتار تنها بر اساس طبیعت (زیست‌شناسی) یا تربیت (محیط) محدودکننده است و پیچیدگی رفتار انسانی را نادیده می‌گیرد.
    محتمل‌تر این است که رفتار نتیجه تعامل بین طبیعت (زیست‌شناسی) و تربیت (محیط) باشد.

2. عدم توجه به عوامل فردی:

  • یادگیری مشاهده‌ای به‌صورت ایزوله اتفاق نمی‌افتد. هر فرد با ویژگی‌های شخصیتی منحصربه‌فرد، تجربیات قبلی و شرایط فعلی خود به فرآیند یادگیری وارد می‌شود.
  • این عوامل می‌توانند تأثیر زیادی بر یادگیری، تفسیر آن، و اینکه آیا و چه زمانی رفتار مشاهده‌شده اجرا می‌شود، داشته باشند.

3. دشواری در پیش‌بینی رفتار:

  • نظریه یادگیری اجتماعی چارچوب ارزشمندی برای درک چگونگی یادگیری ارائه می‌دهد. با این حال، پیش‌بینی رفتار در شرایط واقعی دشوار است زیرا افراد ممکن است با مدل‌ها و تقویت‌های متعددی در محیط خود مواجه شوند.این تنوع در مدل‌ها و منابع تقویت، پیش‌بینی دقیق رفتار را پیچیده می‌کند.

نظریه جبر متقابل آلبرت بندورا: تعامل رفتار، محیط و عوامل شخصی

آلبرت بندورا، روانشناس برجسته، نظریه «جبر متقابل» را مطرح کرد که بر تعامل پویا بین رفتار، محیط و عوامل شخصی در شکل‌گیری رفتار انسان تأکید دارد. این نظریه، برخلاف دیدگاه‌های سنتی، نشان می‌دهد که رفتار نه صرفاً ناشی از محیط است و نه فقط از عوامل درونی، بلکه حاصل تعامل مداوم این سه عامل است.

مفهوم جبر متقابل

جبر متقابل به تعامل دوسویه و پیوسته بین سه عامل زیر اشاره دارد:

  • رفتار (Behavior): اعمال، واکنش‌ها و انتخاب‌های فرد.
  • عوامل شخصی (Personal Factors): افکار، احساسات، باورها، انتظارات و اهداف فرد.
  • محیط (Environment): شرایط فیزیکی و اجتماعی اطراف فرد، شامل افراد دیگر، قوانین، هنجارها و فرهنگ.
نظریه جبر متقابل آلبرت بندورا
نظریه جبر متقابل آلبرت بندورا

مدل سه‌جانبه جبر متقابل

بندورا این تعامل را به صورت یک مدل سه‌جانبه نشان می‌دهد که در آن هر عامل بر دو عامل دیگر تأثیر می‌گذارد و از آن‌ها نیز تأثیر می‌پذیرد. این یک چرخه پویا است:

  • رفتار می‌تواند محیط را تغییر دهد.
  • محیط می‌تواند رفتار را تحت تأثیر قرار دهد.
  • عوامل شخصی می‌توانند بر رفتار تأثیر بگذارند.
  • عوامل شخصی می‌توانند تحت تأثیر محیط قرار بگیرند.
  • رفتار می‌تواند بر عوامل شخصی تأثیر بگذارد.
  • محیط می‌تواند بر عوامل شخصی تأثیر بگذارد.

مثال:

فردی که قصد کاهش وزن دارد:

  • عوامل شخصی: باور به خودکارآمدی، نارضایتی از وضعیت فعلی، هدف رسیدن به وزن ایده‌آل.
  • محیط: دسترسی به غذاهای سالم، باشگاه ورزشی، حمایت خانواده.
  • رفتار: ورزش منظم و رعایت رژیم غذایی.

در این مثال، عوامل شخصی فرد را به تغییر رفتار (ورزش و رژیم غذایی) سوق می‌دهد. این رفتار، محیط را نیز تغییر می‌دهد (رفتن به باشگاه). موفقیت در کاهش وزن، باور به خودکارآمدی را افزایش می‌دهد و چرخه ادامه پیدا می‌کند.

اهمیت نظریه

نظریه جبر متقابل نشان می‌دهد که انسان‌ها در شکل‌دهی محیط و رفتار خود نقشی فعال دارند و صرفاً منفعل نیستند. این دیدگاه، رویکردهای جدیدی در آموزش، بهداشت و رفتار سازمانی ایجاد کرده است.

آزمایش عروسک بوبو

آزمایش عروسک بوبو (Bobo Doll Experiment) یکی از مشهورترین و در عین حال بحث‌برانگیزترین آزمایش‌ها در زمینه روانشناسی است که توسط آلبرت بندورا، روانشناس برجسته، در دهه ۱۹۶۰ انجام شد. این آزمایش به بررسی تأثیر مشاهده رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان بر رفتار کودکان می‌پرداخت. هدف اصلی، نشان دادن یادگیری اجتماعی و به ویژه یادگیری از طریق مشاهده و تقلید بود.

شرح آزمایش

در این آزمایش، کودکان در سه گروه قرار گرفتند:

  • گروه اول (گروه پرخاشگر): کودک شاهد رفتار پرخاشگرانه یک بزرگسال با یک عروسک بادی به نام «بوبو» بود. بزرگسال عروسک را کتک می‌زد، به آن لگد می‌زد و عبارات پرخاشگرانه‌ای را تکرار می‌کرد.
  • گروه دوم (گروه غیر پرخاشگر): کودک شاهد رفتار آرام و غیر پرخاشگرانه یک بزرگسال با عروسک بوبو بود. بزرگسال با عروسک بازی می‌کرد اما هیچ رفتار خشونت‌آمیزی نشان نمی‌داد.
  • گروه سوم (گروه کنترل): کودک هیچ الگویی از رفتار بزرگسال با عروسک بوبو را مشاهده نمی‌کرد.

پس از مشاهده این الگوها، کودکان به اتاقی برده شدند که پر از اسباب‌بازی‌های مختلف، از جمله عروسک بوبو بود. رفتار کودکان توسط محققان مشاهده و ثبت می‌شد.

نتایج آزمایش

نتایج آزمایش نشان داد که کودکانی که شاهد رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان بودند، احتمال بیشتری داشت که رفتارهای پرخاشگرانه مشابهی را نسبت به عروسک بوبو نشان دهند. آن‌ها نه تنها رفتارهای فیزیکی مانند کتک زدن و لگد زدن را تقلید می‌کردند، بلکه عبارات پرخاشگرانه‌ای که بزرگسالان به زبان می‌آوردند را نیز تکرار می‌کردند. در مقابل، کودکانی که در گروه‌های غیر پرخاشگر و کنترل بودند، رفتارهای پرخاشگرانه کمتری نشان دادند.

اهمیت و تأثیر آزمایش

آزمایش عروسک بوبو تأثیر زیادی بر درک ما از یادگیری اجتماعی و تأثیر محیط بر رفتار کودکان داشت. این آزمایش نشان داد که کودکان می‌توانند رفتارهای جدید را صرفاً از طریق مشاهده و بدون نیاز به تجربه مستقیم یا تقویت، یاد بگیرند. این یافته‌ها به ویژه در زمینه تأثیر رسانه‌ها بر رفتار کودکان و اهمیت الگوهای رفتاری بزرگسالان در محیط کودکان، بسیار مهم است.

انتقادات به آزمایش

این آزمایش با انتقاداتی نیز مواجه شد. برخی منتقدان معتقد بودند که تشویق کودکان به کتک زدن یک عروسک بادی، محیطی مصنوعی و غیرطبیعی ایجاد می‌کند و نمی‌توان نتایج آن را به طور کامل به رفتارهای واقعی در زندگی تعمیم داد. همچنین، برخی نگرانی‌ها در مورد تأثیرات احتمالی مشاهده خشونت بر خود کودکان شرکت‌کننده در آزمایش مطرح شد.

نتیجه‌گیری

اگرچه نظریه یادگیری اجتماعی بینش‌های ارزشمندی در مورد چگونگی یادگیری رفتارها از طریق مشاهده ارائه می‌دهد، اما برای ارائه تصویری جامع از یادگیری انسانی، باید تعامل بین عوامل زیستی، محیطی و فردی در نظر گرفته شود.

پیچیدگی پیش‌بینی رفتار بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی ناشی از تعداد عوامل بالقوه تأثیرگذار در محیط یک فرد است.

در زمینه‌های دنیای واقعی، یک فرد در محیط‌های مختلف، از جمله خانواده، دوستان، معلمان و شخصیت‌های رسانه‌ای، در معرض الگوهای بالقوه بی‌شماری قرار می‌گیرد.

علاوه بر این، رفتارهای این الگوها اغلب به طور ناپایدار پاداش یا تنبیه می‌شوند که این امر روند یادگیری را بیشتر پیچیده می‌کند.

نادیده گرفتن عوامل زیستی

از نظریه یادگیری اجتماعی به دلیل عدم پرداخت کافی به عوامل زیستی، مانند استعدادهای ژنتیکی، که می‌توانند بر رفتار نیز تأثیر بگذارند، انتقاد شده است.

نظریه یادگیری اجتماعی توضیح کاملی برای همه رفتارها نیست. این امر به ویژه در مواردی صادق است که هیچ الگوی ظاهری در زندگی فرد برای تقلید از یک رفتار خاص وجود ندارد.

کشف نورون‌های آینه‌ای، پشتیبانی زیستی از نظریه یادگیری اجتماعی ارائه داده است. اگرچه تحقیقات در مراحل ابتدایی خود است، کشف اخیر “نورون‌های آینه‌ای” در نخستی‌ها ممکن است مبنای عصبی برای تقلید باشد.

اینها نورون‌هایی هستند که اگر حیوان خودش کاری انجام دهد و اگر مشاهده کند که عمل توسط دیگری انجام می‌شود، فعال می‌شوند.

به طور خلاصه، این بخش به دو نکته مهم در مورد محدودیت‌ها و پیشرفت‌های نظریه یادگیری اجتماعی اشاره می‌کند:

  • پیچیدگی محیط: پیش‌بینی رفتار بر اساس این نظریه دشوار است زیرا افراد در معرض الگوهای رفتاری متعددی در محیط‌های مختلف قرار دارند و این الگوها ممکن است رفتارهای متناقضی داشته باشند.
  • نادیده گرفتن عوامل زیستی: این نظریه به اندازه کافی به نقش عوامل زیستی و ژنتیکی در شکل‌گیری رفتار نمی‌پردازد. با این حال، کشف نورون‌های آینه‌ای می‌تواند مبنای زیستی برای فرآیندهای مشاهده‌ای و تقلید در نظریه یادگیری اجتماعی فراهم کند. این نورون‌ها نشان می‌دهند که مشاهده یک رفتار می‌تواند همان فعالیت عصبی را در مغز فعال کند که هنگام انجام آن رفتار توسط خود فرد رخ می‌دهد.

مقایسه فروید و بندورا

1. تمرکز اصلی

  • فروید: نظریه روان‌کاوی فروید بر ذهن ناخودآگاه، انگیزه‌های غریزی، و تجربیات دوران کودکی تأکید دارد.
  • بندورا: نظریه یادگیری اجتماعی بندورا بر یادگیری از طریق مشاهده و مدل‌سازی، با در نظر گرفتن عوامل شناختی و محیطی، متمرکز است.

2. مفهوم همسان‌سازی (Identification)

  • فروید:همسان‌سازی در نظریه فروید به‌ویژه در عقده اُدیپ نقش مهمی دارد، جایی که کودک با والد هم‌جنس خود همسان‌سازی می‌کند و ویژگی‌های او را درونی می‌سازد.
    این فرایند تحت تأثیر رشد روانی‌جنسی رخ می‌دهد و معمولاً منجر به شکل‌گیری نقش‌های جنسیتی می‌شود.
  • بندورا:در نظریه بندورا، همسان‌سازی فرآیندی انعطاف‌پذیرتر است.
    افراد می‌توانند در هر سنی با هر کسی که در اطرافشان است (نه لزوماً والدین یا هم‌جنس) همسان‌سازی کنند و از او بیاموزند.

3. جبرگرایی در برابر اراده آزاد

  • فروید:نظریه فروید به سمت جبرگرایی روانی گرایش دارد و معتقد است که رفتارها و احساسات ما به‌طور عمده توسط امیال ناخودآگاه شکل می‌گیرند.
  • بندورا:نظریه بندورا ضمن پذیرش تأثیر محیط، بر عاملیت شخصی تأکید دارد.
    این نظریه بر توانایی ما برای تأثیرگذاری هدفمند بر رفتار و محیط خود تمرکز می‌کند.

4. تغییرپذیری

  • فروید:در نظریه فروید، شخصیت تا سن ۵ سالگی عمدتاً شکل می‌گیرد و تغییر در آن دشوار است.
  • بندورا:نظریه یادگیری اجتماعی بندورا معتقد است که چون یادگیری یک فرآیند مادام‌العمر است، افراد می‌توانند رفتارها و نگرش‌های خود را در طول زندگی تغییر دهند.

جمع‌بندی

  • نظریه فروید بر ناخودآگاه و تجربیات اولیه تأکید دارد، در حالی که بندورا یادگیری مشاهده‌ای و عاملیت شخصی را برجسته می‌کند.
  • هر دو نظریه اهمیت همسان‌سازی را تصدیق می‌کنند، اما دیدگاه آن‌ها نسبت به این مفهوم و پتانسیل تغییر رفتار بسیار متفاوت است.

تحقیقات آینده در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا

  • فرآیند تولید حرکتی:
    فرآیند تولید حرکتی، جایی که ناظران رفتارهای مدل‌شده را به‌طور خارجی بر اساس نمادهای درونی‌شده خود تقلید می‌کنند، مهم است اما کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.
  • کامیابی مدل‌های نقش:
    بیشتر تحقیقات موفقیت‌های مدل‌های نقش را نمایش می‌دهند، نه مراحل عملی که برای دستیابی به این موفقیت‌ها برداشته شده است (بندورا، ۱۹۷۲).
  • نقشه‌های رفتاری دقیق:
    نقشه‌های رفتاری دقیق که اقدامات گام‌به‌گام را توصیف می‌کنند، برای یادگیری مشاهده‌ای ضروری هستند، اما اغلب نادیده گرفته می‌شوند.
  • فقدان تأکید بر فرآیندهای شناختی و انگیزشی:
    مطالعات کنونی مدل‌های نقش در آموزش تأکید زیادی بر فرآیندهای شناختی و انگیزشی مشاهده‌کننده‌ها ندارند، که نشان‌دهنده یک شکاف تحقیقاتی است که نیاز به پر شدن دارد.

پرسش‌های متداول (FAQs)

۱. چهار مرحله نظریه یادگیری اجتماعی چیست؟
نظریه یادگیری اجتماعی پیشنهاد می‌کند که افراد از طریق مشاهده، تقلید و تقویت یاد می‌گیرند. طبق این نظریه، چهار مرحله اصلی یادگیری اجتماعی وجود دارد:

  • توجه: در این مرحله، افراد ابتدا باید به رفتارهایی که مشاهده می‌کنند توجه کنند. این نیازمند تمرکز و دقت در رفتار مدل است.
  • حفظ (Retention): در این مرحله، افراد باید رفتارهایی را که مشاهده کرده‌اند به خاطر بسپارند. این شامل پردازش شناختی و ذخیره‌سازی حافظه است.
  • بازتولید (Reproduction): در این مرحله، افراد سعی می‌کنند رفتارهایی را که مشاهده کرده‌اند بازتولید کنند. این ممکن است شامل تمرین و تصحیح رفتار تا زمانی که به‌طور دقیق انجام شود باشد.
  • انگیزش (Motivation): در این مرحله، افراد باید دلیلی یا انگیزه‌ای برای انجام رفتار داشته باشند. این می‌تواند شامل تقویت، تنبیه، تأیید اجتماعی، نارضایتی اجتماعی یا انگیزه‌های دیگر باشد.

۲. ایده اصلی نظریه یادگیری اجتماعی چیست؟
نظریه یادگیری اجتماعی که توسط آلبرت بندورا پیشنهاد شده است، بر این باور است که افراد از طریق مشاهده، تقلید و مدل‌سازی رفتارهای دیگران یاد می‌گیرند. این نظریه بیان می‌کند که ما می‌توانیم رفتارها و دانش جدیدی را از طریق مشاهده دیگران، فرآیندی که به آن یادگیری از راه غیرمستقیم یا یادگیری واگذاری گفته می‌شود، به دست آوریم.

بندورا بر اهمیت فرآیندهای شناختی در یادگیری تأکید کرد، که این ویژگی نظریه او را از رفتارگرایی سنتی متمایز می‌کند.

او پیشنهاد کرد که افراد باورها و انتظاراتی دارند که بر اعمال آن‌ها تأثیر می‌گذارد و می‌توانند به روابط بین رفتار خود و پیامدهای آن فکر کنند.

چرا نظریه یادگیری اجتماعی مهم است؟

نظریه یادگیری اجتماعی به ما کمک می‌کند تا درک کنیم که چگونه محیط و افرادی که در اطراف ما هستند رفتار ما را شکل می‌دهند. این نظریه توضیح می‌دهد که چگونه افراد مهارت‌ها و رفتارهای جدید را از طریق توجه به رفتار دیگران یاد می‌گیرند و سپس سعی می‌کنند آن رفتار را خودشان بازتولید کنند.

این نظریه برای روان‌شناسان، معلمان و هر کسی که به رفتار و توسعه انسانی علاقه‌مند است، اهمیت زیادی دارد.

آلبرت بندورا کیست؟

آلبرت بندورا یک روان‌شناس برجسته کانادایی-آمریکایی است که به‌خاطر کارهایش در نظریه یادگیری اجتماعی و مفهوم خودکارآمدی معروف است.

تحقیقات پیشگامانه او در زمینه یادگیری مشاهده‌ای، از طریق آزمایش‌هایی مانند آزمایش عروسک بوبو، تمرکز نظریه روان‌شناسی را از رفتارگرایی به فرآیندهای شناختی تغییر داد.

کارهای بندورا تأثیر زیادی در درک این که چگونه افراد در زمینه‌های اجتماعی یاد می‌گیرند، داشته است.

آلبرت بندورا بیشتر به‌خاطر سهم‌هایش در حوزه روان‌شناسی، به‌ویژه در زمینه‌های نظریه یادگیری اجتماعی، خودکارآمدی و پرخاشگری شناخته شده است. او به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین روان‌شناسان قرن بیستم شناخته می‌شود.

کارهای بندورا تأثیر زیادی بر درک رفتار انسانی داشته و بر حوزه‌های مختلفی مانند آموزش، روان‌شناسی و مددکاری اجتماعی تأثیرگذار بوده است.

سخن آخر

نظریه یادگیری اجتماعی آلبرت بندورا تحولی مهم در درک فرآیندهای یادگیری و رفتار انسانی ایجاد کرد. این نظریه نشان می‌دهد که انسان‌ها نه‌تنها از طریق تجربیات مستقیم، بلکه از طریق مشاهده و تقلید رفتار دیگران نیز یاد می‌گیرند. بندورا با تأکید بر اهمیت فرآیندهای شناختی، نقش فعال فرد در یادگیری را برجسته کرد و یادآور شد که رفتارها تحت تأثیر محیط و انگیزه‌های درونی افراد قرار دارند.

این نظریه نه‌تنها به روان‌شناسی و آموزش کمک کرده، بلکه به‌طور گسترده‌ای در زمینه‌های مختلفی از جمله رسانه‌ها، تربیت کودک، و توسعه فردی کاربرد دارد. در نهایت، آنچه که نظریه یادگیری اجتماعی بندورا را خاص می‌کند، توجه به تعامل پیچیده بین فرد، محیط و فرآیندهای شناختی است که بر رفتار و یادگیری تأثیر می‌گذارند.

لینک منبع مقاله: https://bit.ly/415f1Xh