اپیزود ۴۲؛ نسل کشی ارامنه

قطعا تا الان کلمه‌ نسل‌کشی به گوشتون خورده. نسل‌کشی بوسنی، نسل‌کشی رواندا، نسل‌کشی یهودیان. کلمه‌ نسل‌کشی یا نژادکشی یا معادل لاتین جنوسید «Genocide» اولین بار توسط رافائل لمکین «Rafał Lemkin» حقوقدان لهستانی مطرح شد. به معنی اقدامات سازماندهی‌شده و هدفمند برای نابود کردن یا آسیب رساندن به یک گروهی که قومیت، ملیت، نژاد یا مذهب مشترکی دارن. اتفاقی که بارها و بارها در طول تاریخ شاهدش بودیم. مثل نمونه‌هایی که مثال زدم.

اما ماجرایی که الان قراره براتون روایت کنم یکی از بدترین نمونه‌های این نسل‌کشی‌ است. یعنی نسل‌کشی ارامنه در زمان جنگ جهانی اول به دست ترک‌های عثمانی. اقدامی که برای پاکسازی نژادی و رسیدن به یک امپراتوری یکدست ترک در تمام امپراتوری عثمانی انجام شد و حدود یک و نیم میلیون ارمنی را به کشتن داد.

سلام من ایمان نژاداحد هستم و شما به چهل و دومین اپیزود راوکست گوش می‌کنید که در بهمن ۱۴۰۰ منتشر می‌شه. در هر قسمت از راوکست شما یک داستان مهم یا ماجرایی یک رویداد واقعی می‌شنوید و در این قسمت قراره که برای شما ماجرای نسل‌کشی ارامنه توسط امپراتوری عثمانی رو روایت کنم. فقط دقت کنید که این اپیزود مناسب کودکان نیست. اپیزود چهل و دوم نسل‌کشی ارامنه.

قبل از اینکه وارد داستان نسل‌کشی بشیم و دلایلش بررسی کنیم، اول باید یکم در مورد خود امپراتوری عثمانی و تاریخ ارمنی‌ها بدونیم. عثمانی‌ها بعد از اینکه در قرن پانزدهم کنستانتینوپل رو گرفتن و امپراتوری بیزانس و تقریبا از بین بردن، خیلی جدی تصمیم گرفتند که هویت ترکی اسلامی خودشون رو به عنوان فرهنگ غالب تثبیت‌ کنن. به خاطر همین اسم شهر به اسلامبول و بعد به استانبول تغییر دادن.

امپراتوری عثمانی در زمان اوج قدرتش شامل کشورهای منطقه بالکان، یعنی کشورهایی که توی جنوب شرقی اروپا بودند. مثل صربستان، بلغارستان، یونان، آلبانی، اسلوونی، کرواسی، رومانی و چند تا کشور دیگه مثل ترکیه و ارمنستان و آذربایجان و بخش‌هایی از ایران و سوریه و لبنان و شمال آفریقا می‌شد. خیلی امپراتوری بزرگی بود واقعا

بنیان‌گذار این امپراتوری، عثمان یکم بود که حکومتش از یک حکومت محلی به یک حکومت بزرگ در قرن سیزدهم تبدیل شد. یک امپراتوری و تمام‌عیار عثمانیان به خاطر احساسات ملی‌گرایانه‌ای که داشتند به خصوص در قرن‌های آخر. منتهی در جنگ جهانی اول دنبال یکپارچه کردن امپراتوریشان از نظر نژاد و قومیت بودن. می‌گفتن این امپراتوری برای ترک‌هاست و هر کی ناراحته می‌تونه جمع کنه از امپراتوری بره. به خصوص کیا؟ اقلیت‌های مذهبی و نژادی، مثل ارمنی‌ها.

ارمنیان قومی بودند که از چند هزار سال قبل از میلاد تو اون منطقه زندگی می‌کردن و جالبه بدونید که اولین ملتی بودند که مسیحیت را به عنوان دین رسمی خودش انتخاب کرد. حتی قبل از امپراتوری روم. ارمنستان انقدر قدمت داره که اسمش رو یه سری از کتیبه‌های باستانی اومده. یه وقت فکر نکنید که یک قوم و قبیله‌ کوچیک بی‌نام و نشونه.

بعد از گسترش امپراتوری عثمانی و تصرف سرزمین‌های ارمنی‌نشین، ارمنی‌های بیشتری توی امپراتوری پخش شدن و کم کم شدن یه بخشی از جامعه‌ای که ترک داشت، یونانی داشت، یهودی داشت، فرهنگ‌های مختلف، زبان‌های مختلف، مذهب‌های مختلف، اون هم در شرایطی که حکومت به طور قانونی به جز ترک‌های مسلمان همه رو از دم کافر و پست می‌دونست. شهروند درجه دو و سه به حساب می‌بردشون.

ارمنی‌ها در سرزمین‌هایی که چند هزار سال بود زندگی می‌کردند دشمن داخلی به حساب میومدن. خیلی از حقوقی که باید رو نداشتن. توی مدارس و مکتب‌ها اون‌ها رو می‌فرستادن ته کلاس بشینن. چون همنشینی با کافر بد می‌دونستن. اجازه‌ ساخت کلیسا یا حتی به صدا درآوردن ناقوس نداشتن. اسب‌سواری براشون ممنوع بود. حتی نوع پوشش‌شون باید مشخص می‌کرد که ارمنیان توی مکاتباتشان از کلمه‌ ارمنستان استفاده نمی‌کردند. می‌گفتن ترکیه‌ شرقی.

اسماعیل انور فرمانده کل قوا در حکمی که سال ۱۹۱۶ داد گفت تصمیم گرفته شده است که ولایات، شهرها، روستاها، رودها و هر مکان دیگه‌ای که نام‌های آنان متعلق به اقوام غیرمسلمان است مثل ارمنی، یونانی، آشوری، به ترکی تغییر یابد. البته اون اوایل امپراتوری اینجوری نبود وضعیتشون. هرچی به قرن هیجده و نوزده نزدیک می‌شیم، شرایط برای اقلیت‌ها سخت‌تر میشه. وگرنه تا قبل از اون مثل جمعیت مسلمان توی ادارات بودن. توی دولت بودند. کشاورز رعیت داشتن. ورق وقتی برگشت که احساسات ملی‌گرایانه و پانترکیسم افزایش پیدا کرد.

عثمانی‌ها تو جنگ‌های مختلف با روسیه و اروپایی‌ها شکست می‌خوردند و این غرور ملی‌شون بیشتر می‌زد بیرون. اقلیت‌ها دیگه حتی حق این رو نداشتن که بخوان به عنوان یک ارمنی، یک یونانی، یک آشوری هویتشون بروز بدن. با بیشتر شدن فشار ارمنی‌ها تو دهه‌ ۱۸۹۰ برای بهتر کردن وضعیتشون تغییرات سیاسی و اجتماعی دست به اعتراض زدند و حتی یه مدت هم در ارمنستان با حکومت مستقیما وارد جنگ شدند که اتفاقا توی نبردهایی پیروز شدن؛ ولی همین اعتراضات شد بهونه‌ای برای قلع و قمع کردن ارمنی‌ها در تمام امپراتوری.

سلطان عبدالحمید دستور قتل عام همشون رو صادر کرد. حدود دویست هزار ارمنی از بین بردن. حجم کشتار و خشونت به قدری زیاد بود که به سلطان به خاطر خشونتی که علیه ارمنی‌ها انجام داد لقب «قصاب ارمنی‌ها» دادن. تو یکی از کشتارها در ارزروم به دروغ و به بهونه‌ اینکه ارمنی‌ها توی کلیسای شهر اسلحه و مهمات قایم کردن حمله کردن به این شهر. ارمنی‌ها هم برای اینکه جلوی این هتک حرمت و مکان‌های مقدسشون رو بگیرن با نیروهای حکومتی درگیر شدند و نتیجه‌اش شد سیصد کشته و زخمی. هیچ اسلحه و مهماتی هم توی کلیسا پیدا نشد.

یا مورد بعدی کشتار حمیدیه است که ارمنی‌هایی که در شرق امپراتوری عثمانی زندگی می‌کردند توسط نیروهای سواره‌نظام کرد که وظیفه‌اشون تامین امنیت مرزهای عثمانی بود قتل عام شدن. به خاطر اینکه ارمنی‌ها حاضر نبودند به جز مالیات قانونیشان به حکومت باجی به سران عشایر کرد بدن. این کشتار حداقل سه هزار نفر از جمعیت دوازده هزار نفره مناطق مرزی رو از بین برد.

بیایم جلوتر سال ۱۹۰۹. بعد از قدرت گرفتن ترکان جوان قتل‌عام آدنا رو داریم که نیروهای وفادار به سلطان عبدالحمید حدود ۳۰ هزار ارمنی و ۱۵۰۰ آشوری در این شهر قتل ‌کردن. تا سال ۱۹۱۰ امپراتوری عثمانی توی جنگ‌های مختلف با استقلال‌طلبان و اقلیت‌ها، بخش‌های بسیار زیادی از قلمروش از دست داد. کشورهای بالکان مثل بلغارستان و صربستان، آلبانی و یونان همه دست به دست هم دادن و یکی یکی اعلام استقلال کردند و علیه عثمانی وارد جنگ شدن. امپراطوری قشنگ داشت از هم می‌پاشید. هر طرف یکی دنبال استقلال و خودمختاری بود.

جنگ که شروع شد مسلمون‌ها این کشورها هم به شدت آسیب دیدند و قربانی‌ شدن. چندین هزار نفر از ترک‌های مسلمانی که توی اون مناطق جدایی‌طلب زندگی می‌کردند قتل‌عام شدن. مسجدهاشون یا خراب شد یا شد کلیسا. گروه گروه تبعید شدن به داخل امپراتوری ترکیه‌ای امروزی. تازه فقط منطقه‌ بالکان نبود. عثمانی‌ها شمال آفریقا رو هم توی جنگ به ایتالیا باختن. این شرایط ناجور زمینه رو فراهم کرد که گروهی به اسم «ترکان جوان» که ۱۰۰ - ۱۵۰ سالی بود فعال بودند، حزب اتحاد و پیشرفت پایه‌گذاری کنند و سال ۱۹۱۳ قدرت به دست بگیرن.

امپراتوری همچنان سلطان خودش داشت ولی در عمل همه کار شده بودند. ترکان جوان به رهبری این سه نفر طلعت پاشا، نخست‌وزیر انورپاشا وزیر جنگ و جمال پاشا فرمانده نیروی دریایی که حاکم سوریه و لبنان هم بود، این‌ها اتحاد سه پاشا را تشکیل دادند و تا پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی قدرت دستشون بود. شعارشون هم ملی‌گرایی و مخالفت با سلطنت مطلقه بود. می‌گفتن حکومت باید به صورت مشروط اداره بشه. مجلس قانون‌گذار داشته باشیم و قدرت مطلق گرفته بشه.

ترکان جوان خودشون سیاست‌های یکپارچگی جمعیت دنبال می‌کردند و هدف اصلی‌شون یک امپراتوری ترک بود. پانترکیسم و پان تورانیسم تو ذهنشون فقط این دوتا بود. پانترکیسم دنبال تصفیه کردن ملت ترک از اقلیت‌ها بود و پان‌تورانیسم هم دنبال یکپارچه کردن تمام سرزمین‌های ترک‌نشین از اروپا آناتولی گرفته تا منطقه قفقاز. این منطقه‌ قفقاز دست کی بود؟ روسیه و سد راه ترک‌ها برای ورود به قفقاز و جنگ با روسیه و گرفتن این منطقه کیا بودن؟ ارمنی‌ها و مناطق ارمنی‌نشین که درست در مرز امپراتوری عثمانی و روسیه تزاری بودن.

دلیل اصلی جنگ‌های عثمانی و روسیه همین بود و دلیل اصلی نسل‌کشی ارامنه هم همین پانترکیسم و پان تورانیسم بود. حالا بد نیست بدونید که نظریه‌پرداز اصلی ایده‌ پانترکیسم مونس تکین‌آلپ بود که اسم اصلیش مُعِز کوهن بوده که یک یهودی تازه مسلمان شده بود و دنبال حل کردن تمام اقلیت‌ها در نژاد ترک بود.

نزدیک‌های جنگ جهانی، اول عثمانی و آلمان خیلی به هم نزدیک شدند. اتحادشون وقتی محکم‌تر شد که آلمان به عثمانی دوتا ناو جنگی داد. در ازای ناوهای جنگی بریتانیا قرار بود بده به عثمانی و با اینکه پولش گرفته بود نمی‌دادن تحویل نمی‌داد. اینجوری شد که عثمانی رفت سمت امپراتوری آلمان و تو سرش این بود که با حمایت آلمان‌ها و امپراتوری اتریش - مجارستان علیه روسیه که شدیدا باهاش درگیر بودند جنگ شروع کنن.

می‌خواست که نفوذش به سمت شرق بیشتر کنه و قلمروهایی که از دست داد دوباره به دست بیاره. عثمانی علیه روسیه و فرانسه و بریتانیا به اتحاد آلمان و اتریش مجارستان ملحق ‌شد. همزمان داخل امپراتوری هم ترک‌های مسلمانی که توی مناطق ازدست‌رفته‌ عثمانی زندگی می‌کردند مجبور شدن کوچ کنند داخل خاک عثمانی و ترکیه امروزی.

همه با یک کینه‌ای نسبت به اقلیت‌های غیرمسلمون‌ها به خاطر کشتار و کوچ اجباری که درگیر شده بودن. تو کوچه خیابون ترک‌های جوان راه میوفتادن شعار می‌دادند که ترکیه مال ماست. ترکیه مال ترک‌هاست. حمله می‌کردند به اقلیت‌ها. ارمنی‌ها نسبتا وضعیت بهتری هم از این ترک‌های تازه‌وارد داشتن. همین حس حسادت طرفداران حزب ترکان جوان و اونایی که تازه کوچ کرده بودند و بیشتر برانگیخته می‌کرد.

اینجا بود که دیگه اقلیت‌ها در امان نبودن. رهبران ترک‌های جوان توی سطح شهر سخنرانی‌های پرشور انجام می‌دادن و پان‌ترکیسم و احساسات ملی‌گرایانه ترک‌ها رو هی تهییج می‌کردن. تمام مقامات حزب از لزوم داشتن یک حکومت و سرزمین ترک حرف می‌زدن. خیلی راحت از پاکسازی می‌گفتن. سرزمین‌هایی که از دست داده بودند و ضربه‌ای که از ناحیه بالکان به مسلمون‌ها وارد شده بود.

یکی از دلایل اصلی این احساسات ملی‌گرایانه که بود، دکتر ناظم یکی از چهره‌های اصلی نسل کشی و دبیرکل حزب ترکان جوان. علنا گفت که جامعه باید از غیر ترک‌ها پاکسازی بشه. موضوع فقط ارمنی‌ها نبودن. آشوری‌ها، یونانی‌ها هم قربانی این احساسات می‌شدن؛ ولی ارمنی‌ها جمعیت بیشتری داشتند. حدود دو میلیون نفر از جمعیت امپراتوری عثمانی ر که دیگه اون موقع بخش اعظم خاک همین ترکیه‌ امروزی بود، ارمنیان تشکیل می‌دادن.

برنامه‌ریزی که پاشاها یعنی طلعت، انور و جمال کرده‌ بودن، برای اینکه بخوان جلوی قیام‌های بعدی و جدید ارمنی‌ها رو بگیرن و توان اعتراض کردن نداشته باشند که از این بیشتر نخوان عثمانی تجزیه کنن، این جمعیت باید اینقدر کم می‌شد که برسه به حدود پنج درصد مسلمانان قلمروش. هدف چی بود؟ نابود کردن ارمنی‌ها تا رسیدن به این درصد مورد نظر و چه بهونه‌ای بهتر از جنگ برای سرپوش گذاشتن روی کشتار و قتل عام سازماندهی‌ شده؟

حکومت می‌تونست روی هر جنایتی که می‌کنه یه برچسب قربانی جنگ بزنه و تمام عثمانی‌ها به ارمنی‌های داخل خاک روسیه هم اومدن یه پیشنهادی دادن که بیان برای استقلال و جدایی‌طلبی علیه روس‌ها شورش کنن. اینجوری می‌تونستن وضعیت داخل امپراتوری روسیه هم از داخل متشنج کنن؛ ولی ارمنیان قبول نکردن. قبول نکردند و درگیری‌های عثمانی و روسیه در جنگ جهانی اول هم با حمله‌ ترک‌ها به قفقاز شروع شد. تصمیم گرفتند که کارشون با ارمنی‌ها رو هم یکسره کنن.

زمانی که جنگ شروع شد، خیلی از ارمنی‌ها اومدن استخدام ارتش شدن. یه گروهی هم به خاطر نارضایتی از شرایط بد زندگیشون رفتن به ارتش روسیه ملحق شدن. این خودش یه بهونه‌ای خوبی شد که حکومت بین مردم جو بندازه که دید ارمنیان فتنه‌گرن؟ این خائنان رفتن با دشمن دست به یکی کردن که مسلمان‌کشی راه بندازن.

دیگه نمی‌گفتن که آقاجان از اون طرف هم به جاش چند هزار ارمنی تو خود ارتش عثمانی دارن خدمت می‌کنن. هر چند که این نظامی‌ها رو عملا می‌فرستادن به گردان‌های کار برای جاده‌سازی و تونل ساختن و کارهای یدی کشیدن ازشون استفاده می‌کردن. دقیقا مثل زندانی‌هایی که به اعمال شاقه محکوم می‌شدن باهاشون رفتار می‌شد. شرایط انقدر براشون سخت می‌کردن که زیر فشار کار بمیرند و یا حتی پیش میومد که هم‌رزمان ترکیان رو بکشن موقع کار.

ژانویه‌ ۱۹۱۵ ارتش عثمانی تو یه نبرد سنگین با روسیه که به نبرد ساری‌قمیش معروف شکست خورد. بد شکست ‌خورد! میگن که حدود شصت هزار نفر از نیروهایش کشته شدن. بعد از بازگشت از جنگ، انور پاشا که فرماندهی ارتش عثمانی بود، دستور مجازات کلی از نظام‌هایی که مشکوک به خیانت بودن میده که بینشون ارمنی‌هایی که مظنون به خیانت و جاسوسی برای روسیه بودن حضور داشتن. اکثر این نظامیان همه اعدام‌ شدن.

هجدهم آوریل همون سال هم توی منطقه‌ وان که یکی از مناطق تاریخی ارامنه بود چند هزار نفر دیگه قتل‌عام شدن. با اینکه ارمنیان تونستن حدود یک ماه مقاومت کنند ولی در نهایت مقاومتشون شکسته شد و اونایی هم که جلوی عثمانی‌ها مقاومت می‌کردند شورشی خطاب می‌شدن. لفظ شورشی هم شد بهانه‌ای برای حمله به شش استان ارمنی‌نشین دیگه.

همین سال ۱۹۱۵ قانون توی مجلس عثمانی تصویب شده به اسم قانون کجیر. طبق این قانون تمام ارمنی‌های ساکن مناطق جنگی عثمانی و روسیه باید کوچ داده بشن به سمت سوریه؛ ولی این قانون فقط معطوف به مناطق جنگی نشد؛ توی تمام امپراتوری به اجرا در اومد که نشون داد قضیه کوچ دادن فقط بهانه‌ای بوده برای تبعید اجباری و کشتار سیستماتیک ارمنی‌ها در قالب این تبعیدها.

اکثر وقتا به ارمنی‌ها ضرب‌العجل چند ساعته برای تخلیه شهر و روستا می‌دادن و پیش میومد که حتی اجازه برداشتن اموال با ارزششون رو هم نمی‌دادن. هر چند که اگر چیز با ارزشی برمی‌داشتن فقط باعث می‌شد که بیشتر مورد خشونت و غارت قرار بگیرند و گرنه اجازه هیچ نوع خرید و فروشی هم نداشتن. حتی اجازه نمی‌دادند که کسی به این تبعیدیان کمکی بکنه.

اگه بخوایم یه تاریخ برای شروع این نسل‌کشی انتخاب کنیم اون روز می‌تونه ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ باشه. روزی که به دستور وزیر کشور طلعت پاشا در سرتاسر کشور به خصوص قسطنطنیه پایتخت حدود ۲۵۰ نفر از رهبران، روشنفکران، متفکران، نویسندگان و هنرمندان ارمنی را دستگیر کردند تا هیچ کسی نباشه که بخواد اون رو رهبری کنه.

رگه‌های اصلی هر جامعه‌ای این قشر آدما هستن دیگه؟ این روشنفکران یا بلافاصله اعدام شدند یا تو زندان زیر شکنجه کشته شدن. رهبران اصلی نسل‌کشی هم همون هیات سه نفره یعنی طلعت، انور و جمال پاشا بودن. بعد از این اتفاق بود که حکومت با قانونی که در مجلس تصویب کرد به سرتاسر امپراتوری دستور داد ارمنی‌ها را تبعید کنند سمت بیابان‌های سوریه؛ ولی در ظاهر همه جا گفتن که برای جلوگیری از آسیب احتمالی به خاطر جنگ که دارن به ارمنی‌ها کمک می‌کنن که جابه‌جا بشن.

استراتژی مشخص بود. کوچ اجباری ارمنی‌ها به سوریه که بخشی از خاک عثمانی بود و مدل اجرایی این تبعیدها و کارهایی که حین انجام می‌شد همه به شکلی بود که بیشتر تبعیدی‌ها به مقصد نرسن. یکی از روش‌های انتقالی که حکومت ازش استفاده می‌کرد استفاده از خط آهنی بود که از برلین میومد. وارد عثمانی می‌شد و تا بغداد که تحت سلطه ترک‌ها بود می‌رفت.

کاری که کردن این بود که گروه گروه ارمنی‌ها را به اسم جابه‌جایی و اینکه بعد از جنگ به زودی به خونه‌هاشون برمی‌گردید پر کردن. تو این واگن‌ها انقدر فشرده سوارشون می‌کردن که جا برای نشستن نبود. تمام مسیر باید چندین ساعت گشنه و تشنه سرپا وایمیستادن تا برسن به بغداد. کلی آدم تو همین انتقال به خاطر شرایط سختی که اسیر شده بودند می‌مردند. اصلا هدف هم همین بود که اکثر این‌ها موقع جابه‌جایی بمیرن و کمترین تعداد ممکن به سوریه و عراق برسن. اینجوری می‌تونستن تا جایی که میشه ارمنی‌های بیشتری از غرب به شرق منتقل کنن.

تازه چیزی که آدم از دونستن شاخ درمیاره اینه که به یه سریا بلیط سوار شدن به این قطارها می‌فروختن. طرف باید بلیط می‌خرید که بره سوار ارابه مرگ بشه. این انتقال چیزی بود که نشون می‌داد آلمان هم به نوعی در این کشتار دست داشته. در واقع پیش میومد که اصلا دستور انتقال با امضای ژنرال‌های آلمانی انجام می‌شد. افرادی که بعدا در رایش سوم هم صاحب پست و مقام شدن از تجربه‌اشون در این نسل‌کشی و این شیوه‌ انتقال برای انتقال یهودیان برای مرگ استفاده کردن.

اما روش دوم و البته روش اصلی که ازش استفاده می‌شد پیاده‌روی‌های مرگه. از سرتاسر قلمرو امپراتوری ارمنی‌ها را گروه گروه جمع می‌کردند. بعد پای پیاده بدون آب غذا راهی سوریه می‌کردن و چه جنایت‌هایی که در طول این مسیر اتفاق نمی‌افتاد! می‌بردنشون تو دره‌ها دوره‌اشون می‌کردن و تیر بارونش می‌کردن. یه موقع‌هایی روزها اون‌ا رو سرگردون دور خودشون می‌چرخوندن تا از پا دراند. همین رود فرات شده بود قتلگاه این تبعیدی‌ها. گروه گروه گلوشون می‌بریدن می‌انداختن تو این رودخونه.

تو این راهپیمایی‌ها اکثرا زن و بچه‌ها و افراد مسن‌تر بودند. مردهای جوون خیلی‌هاشون یا توی گردان‌های بیگاری ارتش بودن یا دسته جمعی تیرباران شده بودند. جرمشون چی بود؟ خیانت و اقدام برای شورش علیه حکومت. یکی از کسایی که از این اعدام‌ها زنده مونده بود میگه که من اون زمان یه پسر نوجوان بودم. من با یه گروهی از مردها و پسرای دیگه بردن بالای گودال و هممون رو پرت کردن پایین. بعد با نیزه شروع کردن یکی یکی همه رو سوراخ سوراخ کردن. جای نیزه‌ای که رو صورت این بنده خدا خورده بود، تا موقع پیری که داشت داستانش تعریف می‌کرد هنوز رو صورتش مونده ‌بود.

یه وقتایی پیش میومد که علنا می‌ریختن یه روستای ارمنی را کلا نیست و نابود می‌کردن. مردمشون همونجا دار می‌زدن. بعد اکثرا روی گردنشون یه پلاکارد می‌انداختن که این آدم فتنه‌گر و خائن بوده و دولتمدار بقیه‌ آدم‌ها رو همراهی پیاده‌روی مرگ می‌کردن. دقیقا بلایی که سر یکی از روستاها به اسم پال اومد. تو این روستا تمام مردم گردن زدند و اجسادشان ریختن تو رودخونه و بقیه رو مجبور کردن روزها کوه‌ها و تپه‌های روستا پیاده برن سمت بیابان‌های سوریه.

حکومت خیلی حواسش بود که یه وقت این داستان‌ها به بیرون درز پیدا نکنه. یه وقت عکسی تصویری چیزی از این اتفاقات جایی درز نکنه. با تمام عکاسی‌هایی که تو کشور بود ارتباط داشت. اگه یه وقت کسی می‌خواست عکسی چیزی از این ماجراها چاپ کنه بلافاصله گزارش طرف مامورا رد می‌کردن. بیشتر عکسایی که الان از اون موقع مونده اون‌ایی که نیروهای خارجی یا خود نیروهای آلمانی انداختن.

مورد دیگه هم این بود که عثمانی و آمریکا به همدیگه اعلان جنگ نداده بودند. مبلغین مذهبی آمریکایی و کشش‌های عثمانی می‌دیدند که چه اتفاقاتی داره میفته و چه بلایی داره سر اقلیت‌ها میاد، اون‌ها هم چیزایی که می‌دیدن به گوش بقیه می‌رسوندن یا توی خاطراتشون می‌نوشتن که خیلی از این نوشته‌ها به عنوان مدرک داره ثابت می‌کنه که عثمانی‌ها چه کشتاری راه انداخته بودن.

تخمین زده میشه که فقط در هشت ماه اول نسل‌کشی در بیش از سیصد کاروان مرگ حدود یک میلیون ارمنی کشته شدند که از نظر حجم و وسعت کشتار که آمار واقعا بی‌سابقه ‌است و هر کدوم از این کاروان‌ها بین هزار تا پنج هزار نفر آدم بودن. اول بهشون اجازه می‌دادند که برای حمل وسایلشون ارابه هم کرایه کنن؛ ولی این ارابه اون‌ها ۱۰۰ - ۱۵۰ کیلومتری که می‌رفتن ول می‌کردن و برمی‌گشتن. اون‌ها خم مجبور بودن ادامه‌ مسیر که یه وقتایی به هزار کیلومتر هم می‌رسید تا سوریه پیاده برن.

یه سری قبل از شروع تبعید بچه‌هاشون به همسایه‌های مسلمانشون که خواهان بچه بودن می‌دادن که حداقل اینجوری اون زنده بمونن. تبعیدی‌ها هم مثل هر آدم دیگه‌ای اشیای با ارزشی داشتن که یا با خودشون می‌برن یا توی محل‌های زندگیشون دفن می‌کردن. چیزی که باعث شد بعدها یه سری هم راه بیفتن دنبال گنج‌های ارمنی. اتفاقی که یکی از دلایل اصلی از بین رفتن آثار و بناهای تاریخی ارمنی‌ها هم بود. خیلی‌ها با بیل و کلنگ به هوای پیدا کردن گنج افتادن به جون این آثار باارزش.

تو مسیر هم بارها و بارها پیش اومد که راهزن‌ها و حتی مردم محلی شهرها و روستا بهشون حمله کنن و وسایلشون بدزدن. چیزی هم که برای دزدیدن نداشتن، دخترها و بچه‌هاشون دزدیده می‌شدند. بچه‌ها رو برای خودشون برمی‌داشتن و دخترهای جوان هم توی بازار می‌فروختن. تقریبا تمام ارمنی‌های منطقه‌ آناتولی توی پیاده‌روی‌های مرگ شرکت داشتن. قتل‌عام، کودک‌ربایی، تجاوز بسیار گسترده به دخترها و زن‌ها، وضعیت خورد و خوراک و بهداشتی فاجعه همه‌ اینا شده بود.

روزمرگی‌های این تبعیدی‌ها البته ارمنی‌ها قطعا مقاومت‌هایی انجام دادند ولی واقعا زورشون نمی‌رسید. یکی از معروف‌ترین مقاومت‌ها توی موسی داغ بود. موسی داغ اسم یه کوهی توی استان هاتای ترکیه است. به معنی کوه موسی داغ. اطراف این کوه شیش هفت تا از روستاهای ارمنی که حدود پنج هزار نفر جمعیت داشتن جلوی تبعید اجباری وایسادن. تونستن که حدود یک ماه یک ماه و نیم بالای کوه موسی داغ مقاومت کنند. این آدم‌ها به خاطر موقعیت جغرافیایی و تسلطی که از روی کوه به پایین دست داشتن، تونستن تلفات زیادی به ارتش عثمانی بزنن. تا این که آخر سر کشتی‌های فرانسوی اومدن و چهار هزار نفریشون تونستن فراری بدن سمت مصر.

این داستان به قدری معروف شد که در موردش هم فیلم ساختن هم کتاب نوشتن که کتابش اتفاقا به زبان فارسی و چند تا زبون دیگه هم منتشر شده. کلی آثار و مدرک از دوران نسل‌کشی باقی مونده. مثل یه سری از دره‌هایی که توی شرق عثمانی و مناطق ارمنی‌نشین هست که به این درها می‌گفتن دره‌های ارمنی. اینجا جاهایی که شما اثری از خدا نمی‌بینی. دره‌هایی بودن که مردهای ارمنی گروه گروه از بالای کوه پرت می‌کردن پایین.

بهشون می‌گفتن که داریم می‌بریمتون که کارهای خروج از کشورتون انجام بدیم. بعد با خانواده‌هاتون از اونجا برید. بعد میومدن به زن و بچه‌هاشون می‌گفتن وسایل بارزشون بردارید بیارید پیش مردهاتون. نزدیک دره‌ها که می‌شدن تمام چیزهای با ارزشی که داشتن به زور ازشون می‌گرفتند و پرتشون می‌کردن پایین تو همون دره‌هایی که مردهاشون انداخته‌ بودن. حداقل سی کشتارگاه در قلمرو عثمانی پیدا شده که اونجا ارمنی‌ها را قتل‌عام می‌کردن. دره‌ها، رودخانه‌ها، کوه‌ها، چاله‌ها و چندین گور جمعی پیدا شد که جمجمه‌ اجساد همه خورد شده بودن.

دولت کمیته‌هایی تشکیل داده بود که وظیفه‌اشون هدایت ارمنی‌ها به سمت سوریه بود. کار این کمیته‌ها با غارت و کشتار شروع می‌شد و نهایتا به راهی کردن بازمانده‌ها به سوریه می‌رسید. در خوشبینانه‌ترین حالت بین ده تا بیست درصد این تبعیدی‌ها به مقصد می‌رسیدن. بقیه همه تو مسیر قتل‌عام می‌شدند که هدف هم همین بود. اصلا نباید که به مقصد می‌رسیدن. باید تا جای ممکن تو مسیر از بین می‌رفتن. همونطور هم که بهتون گفتم طبق برنامه‌ریزی‌شون در هیچ کجای امپراتوری جمعیت ارمنی‌ها نباید از پنج یا نهایتا ده درصد جمعیت مسلمان‌ها بیشتر می‌شد.

حدود دویست هزار نفر ارمنی طبق آمار خود عثمانی‌ها توی دازور سوریه زندگی می‌کردند که تقریبا همه‌اشون توی گروه‌های سه تا پنج هزار نفر تو فاصله‌ جولای تا دسامبر ۱۹۱۶ تا آخرین مرحله از نسل‌کشی قتل‌عام شدن. حکومت با آثار باستانی که به نوعی هویت ارمنی‌ها رو نشون می‌داد هم رحم نمی‌کرد. به صورت گسترده بناهای تاریخی، کلیساها، عبادتگاه‌های ارمنی‌ها همه رو تخریب می‌کرد. این آثار هویت ارمنی‌ها رو نشون می‌دادن. قدمتشون نشون می‌داد و در امپراتوری که ترک‌ها دنبالش بودن هر هویتی هر فرهنگی به جز ترک‌ها باید از بین می‌رفت.

شما فرهنگ یک ملت اگه بخوای نابود کنی، باید آثاری که این فرهنگ داره نشون میده و بروز میده رو از بین ببری. حتی توی دیاربکر هم مناره‌ یکی از کلیساها را به خاطر اینکه از مناره‌های مسجد شهر بلندتر بود با گلوله‌ها توپ آورده بودن پایین. بعد از جنگ که مناره بازسازی کردن، بنده خداها جرات نکردن مثل قبل بسازنش که یه وقت خدایی نکرده از بناهای مذهبی ترک‌ها بلندتر نباشه.

تازه وقتی که سفیر آمریکا توی عثمانی در مورد این اتفاقات با آمریکا اطلاع داد دنیا هم یواش یواش فهمید که چی داره می‌گذره اونجا. فقط نیویورک تایمز سال ۱۹۱۵ ، ۱۴۵ مقاله در مورد نسل‌کشی منتشر کرد و آمریکا شد یکی از بزرگترین حامیان ارامنه در اون دوران. از کمک‌های مالی گرفته تا ارسال نیروهای امدادی داوطلب. مهم‌ترین اقدامشون هم این بود که مثل خیلی از جنگ‌های دیگه که طرف پیروز ماجرا میره سمت تجزیه‌ کشورهای شکست خورده، اینجا رفتن سمت اینکه ارمنستان مستقل بشه و یک کشور ارمنی به وجود میاد. حالا کاری نداریم که این اقدام واقعا از روی دلسوزی بوده یا تجزیه و تضعیف کردن عثمانی.

بعد از جنگ سال ۱۹۱۹ توی استانبول دادگاه نظامی برگزار شد و ترکان جوان مقصر اصلی این جنایت شناخته شدند و طلعت پاشا، کمال‌ پاشا و جمال پاشا به عنوان رهبران این کشتار برکنار و به اعدام محکوم شدن. ولی اون موقع اون‌ها اصلا تو کشور نبودن. هر سه تاشون فرار کرده بودن.

طلعت پاشا که رفته بود آلمان با هویت جعلی زندگی می‌کرد، سال ۱۹۲۲ توسط یک ارمنی به ضرب گلوله کشته میشه. نکته‌ جالب اینه که ضارب در دادگاه تبرئه میشه و آزادش می‌کنن. جمال پاشا هم توی گرجستان توسط دو تا ارمنی دیگه کشته میشه و انور که اول رفته بود آلمان و بعد رفته بود روسیه، در نهایت توی تاجیکستان تو یه درگیری کشته شد. هر سه تاشون به فاصله‌ کمی هستن تو یک سال.

طلعت و جمال به همراه چند شخصیت شناخته‌شده‌ دیگه که از عاملان نسل‌کشی بودن تحت عملیات محرمانه‌ای به اسم نویسی کشته شدند. عملیاتی که توسط تعدادی از اعضای فدراسیون انقلابی ارمنی که یک حزب سیاسی نبود. برای انتقام کشتارها و نسل‌کشی‌های ارامنه ترتیب داده شده انجام شد.

تو پیمانی که سال ۱۹۲۰ بین عثمانی فاتحان جنگ و نمایندگان ارمنی به نام پیمان سور بسته ‌شد، امپراتوری عثمانی عملا تیکه پاره شد. تمام سرزمین‌های عرب مثل سوریه و بغداد و لبنان ازش جدا شد. پادشاهی حجاز که الان به اسم عربستان سعودی می‌شناسیمش استقلال پیدا کرد. بخش بزرگی از سرزمین‌های یونان باستان و از دست داد و دادنش به یونان. تنگه‌های بسفر و داردانل ازشون گرفته شد و از همه مهم‌تر جمهوری ارمنستان به رسمیت شناخته شد.

جمهوری ارمنستان دو سال قبل سال ۱۹۱۸ بعد از جنگ صدرآباد شکل گرفت که بین ارمنی‌ها و عثمانی‌ها اتفاق افتاده و ارمنی‌ها تونستن عثمانی‌ها را شکست بدن؛ ولی اجرای این پیمان هم یکم سخت بود. چون سلطان عملا هیچ‌کاره بود و مملکت دست پاشاها بود. دو سال بعد که مصطفی کمال قدرت رو دست گرفت و بعد از هفتصد سال امپراتوری عثمانی سرنگون شد و جمهوری ترکیه را پایه‌گذاری کرد.

اون موقع از امپراتوری بزرگ عثمانی عملا فقط ترکیه‌ امروزی موند و حالا آتاترک جمهوری ترکیه را به دنیا معرفی کرد. اما چیزی که این بین هم مهم بود، این بود که آتاتورک هم به شدت روحیه ملی‌گرایانه داشت و اصلا با این پیمان موافق نبود و یکی از دلایل محبوبیت اصلا همین بود. آتاتورک یکی از ژنرال‌های بزرگ عثمانی در کنار انور و جمال بود که خودش هم سال‌ها عضو حزب ترکان جوان بود؛ ولی به خاطر اختلاف نظراتی که داشتن از حزب فاصله گرفت و حتی به شرق امپراتوری تبعید شد.

شاید همین دلیلی بود برای اینکه از جریان نسل‌کشی دور باشه و کارنامه‌اش در این مورد سیاه نباشه. خودش رو پدر ملت ترک می‌دونست. تقریبا غرب‌گرا بود. غرب‌گرا با روحیات ملی‌گرایانه به قدرتی که رسید رسم و خط مردم از عربی به لاتین تغییر داد. نوع پوشش مردم عوض کرد. به زنان حق رای داد. چهره‌ ترکیه رو از حالت سنتی به یک شکل مدرن مطابق با معیارهای اروپایی درآورد. خیلی سعی کرد که در غیاب اقلیت‌ها و ارمنی‌ها غرور ملی ترک‌ها را بعد از شکست در جنگ بهشون برگردونه.

این وسط یه پرانتز باز کنم رخ همزمان با این اپیزود راوکست سه تا اپیزود منتشر کرده که مشخصا به امپراتوری عثمانی تا ظهور آتاتورک و زندگی‌نامه این شخصیت پرداخته که اگه دوست دارید بیشتر در مورد جزئیات امپراتوری عثمانی و شخصیت آتاتورک بدونید حتما این سه تا اپیزود هم گوش بدید. برگردیم سراغ داستانمون.

تو دنیای جدیدی که توی ترکیه شکل گرفته بود، همه منکر نسل‌کشی بودن و هستن. کلا انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. تندروهای ترکیه اصلا اجازه‌ صحبت در این مورد نمی‌دادن. اون‌ها میگن اگه کشتاری صورت گرفته خود ارمنی‌ها مقصر بودن که به خاطر خیانت‌ها و فتنه‌هایی که انجام دادن مجبور کردن ترک‌ها که تبعیدشان کنن و به خاطر این تبعیدها کشته بشن؛ ولی ماجرا به همین سادگی نیست واقعا. موضوع نسل‌کشی به شدت سانسور میشه و به شدت روش حساسن.

خفقانی که انجام می‌دادن بسیار بسیار بیشتر از این حرف‌ها بود. کتاب‌های تاریخ اومدن عوض کردن. تو مدارس کلاس‌هایی تشکیل می‌دادند که به دانش‌آموزان درباره‌ دروغ بودن نسل‌کشی ارمنی‌ها بگن. هیچ چیزی در مورد تاریخ این کشور که به نوعی به ارمنی‌ها اشاره کنه در مدارس آموزش داده نمی‌شد و نمیشه. چون حکومت دنبال یک ملت یک پارچه ترکه. شرایط باعث شد خیلی از ارمنی‌ها اصلا هویت خودشون قایم کنن. به هیچ‌کس نمیگن ارمنین. چون می‌ترسند یه وقت براشون دردسر درست بشه.

کافیه شما کلمه‌ ممنوعه نسل‌کشی رو به زبون بیاری تا شاخک‌های همه تیز بشه و حتی طبق قانون شما رو مجازات کنن. دانیل گیمن هنرپیشه سرشناس اسپانیایی میگه برای جشنواره‌ فلان جا بودم بعد چند تا خبرنگار در مورد کار بعدی ازم پرسیدن. بهشون گفتم که فیلم بعدی در مورد نسل‌کشی ارامنه است. میگه دو روز بعد سفیر ترکیه از من دعوت کرد سفارت بهم گفت که تو نباید از این لفظ استفاده می‌کردی. این یه کلمه‌ من درآوردی که از سال ۱۹۴۴ بعد از جنگ جهانی دوم ساخته شده. یه کتاب هم بهش می‌ده که در مورد انکار نسل‌کشی ارمنی‌ها بوده. میگه این بخون تا با واقعیت بیشتر آشنا بشی.

تو کتاب در مورد شورش‌های ارمنی‌ها و ترک‌های مسلمونی که تو جنگ کشته شده بودند نوشته شده بود. گفته بود که این قتل‌عام‌هایی که در مورد ارمنیان اتفاق افتاده چیزی بوده که مسلمون‌ها برای انتقام خون خانواده‌اشون نشون دادن. ترک‌ها هم کتاب‌های مختلفی در این کار نسل‌کشی چاپ کردن. یه موزه هم ساختند که اونجا عکس‌های تاریخی رو نشون میدن که تصاویر جنایت‌های گروه‌های مسلح ارمنی علیه شهروندان ترکیه در زمان جنگه. یه سری عکس از کشتارهایی که علیه مسلمون‌ها در مناطق بالکان اتفاق افتاده .

قطعنامه‌هایی که در نتیجه استقلال‌طلبی کشورهای اروپای شرقی از عثمانی صورت گرفت و واقعا هم قابل‌انکار نیست. این جنایت‌ها سازه‌ یادبودی که جلوی این موزه ساختن بلندترین سازهای یادبود در تمام ترکیه ا‌ست. هنوزم که هنوزه هیچ فیلمی در مورد نسل‌کشی اجازه‌ اکران در ترکیه رو نداره. نه تنها اجازه نداره، بلکه تو یه موردی فیلمی که قرار بود هالیوود در این باره بسازه با فشارهای گسترده‌ای که به آمریکا وارد کردن کلا کنسل کردن. ولی این فشار رو روی فیلمسازان مستقل نمی‌تونستن بیارن. یا حتی روی نویسنده‌ها.

آتوم اگویان کارگردان و فیلمنامه‌نویس مشهور ارمنی میگه وقتی من فیلم آرارات در مورد نسل‌کشی ارامنه می‌خواستم بسازم، گفتم برم کانادا که کسی نخواد برامون مشکل درست کنه. میگه ولی اونجا هم نماینده‌ ترکیه‌ای‌ها کانادا خیلی علنی ما رو تهدید کرد که اگر این فیلم ساخته بشه نمی‌تونیم تضمین بدیم که عواقبش گریبان ارمنی‌های ترکیه نگیره.

البته فیلمش سال ۲۰۰۲ ساخت و اتفاقا کتابی در این مورد نوشت؛ ولی بعدش پیام‌های تهدید به مرگ بود که براش میومد. ولی کاش فقط تهدید بود. سال ۲۰۰۷ در استانبول یک روزنامه‌نگار ارمنی به نام هراندی توسط یک ملی‌گرای ترک کشته میشه. این آدم تمام تلاشش این بود که دو کشور ارمنستان و ترکیه را آشتی بده. توی تشییع جنازه‌اش در استانبول حداقل صد هزار ارمنی شرکت کردند که خیلی‌هاشون برای اولین بار بود که هویت ارمنی‌شون رو نشون می‌دادن.

شرکت‌کننده‌ها تابلوهایی دستشون گرفته بودند که روش نوشته شده بود من هم یک ارمنی هستم. این شاید همون چیزی بود که این روزنامه‌نگار ارمنی می‌خواست. حسن پاشا نوه جمال پاشا که یکی از رهبران قطبیه بی برو برگرد کاری که پدربزرگش انجام داده یک قتل عام یک فاجعه‌ای به تمام معنا بود. حالا اسم که هر چی می‌خوان بذارن. نسل‌کشی، تبعید، جنایت‌جنگی، هر اسمی که روش گذاشته بشه نمی‌تونه بزرگی فاجعه رو بپوشونه.

حسن پاشا سال ۲۰۰۸ رفت ارمنستان و به عنوان نوه‌ یکی از عاملان کشتار ارامنه در مراسم یادبودی که برای قربانیان نسل‌کشی گرفته بودن شرکت کرد و کتابی هم در مورد نسل‌کشی ارامنه منتشر کرد.

شاید چیزی که باعث شد قضیه نسل‌کشی سر زبون‌ها بیفته و توجه‌ها به این فاجعه جلب بشه، حملاتی بود که گروه‌های مسلح ارمنی به اسم ارتش آزادی بخش ارمنستان علیه مقام‌های ترکیه در نقاط مختلف ترکیه و اروپا انجام می‌دادن. این‌ها تو دهه‌ ۱۹۶۰ میومدن چهره‌های سیاسی و مطرحی که منکر نسل‌کشی بودن ترور می‌کردن. اتفاقی که افتاد این بود که این ترورها باعث شد توجه رفت سمت موضوع نسل‌کشی. باعث شد خیلی‌ها بخوان ببینن اصلا این نسل‌کشی که اینا حرف می‌زنن چی بوده؟ واقعا حرکت، حرکت تروریستی بود؟ ولی در عمل باعث شد موضوع نسل‌کشی که تا اون موقع هیچ کسی در موردش حرف نمی‌زد فراموش نشد در موردش صحبت بشه.

تا همین یک دهه پیش هنوز خیلی از بازمانده‌های نسل‌کشی زنده بودن، می‌تونستن شهادت بدن که چه بلاهایی که از سر نگذراندن! به این‌ها می‌گفتن باقیمانده‌های شمشیر! کسایی که با خوش‌شانسی تونسته بودن از تیغ نسل‌کشی فرار کنن. بعد از جنگ خیلی‌هاشون مجبور شدن مسلمون بشن تا بتونن تو ترکیه زندگی کنن. گروه‌های زیادی از اون‌ها به خصوص بچه‌های ارمنی یتیمی که خانواده‌ا‌شون از دست داده بودند به آمریکا و بریتانیا کانادا مهاجرت کردن.

حالا اون طرف ماجرا مقامات ترکیه یا تاریخ‌دان‌هایی که مخالف نسل‌کشی هستن حرفشون چیه؟ این‌ها می‌گن که این قصه‌ها هم به خاطر جنگ بوده. امپراتوری داشته از هم می‌پاشید. از هر طرف نگاه می‌کردی یه کشوری دنبال استقلال بوده. بعدش هم اومده بودن علیه امپراتوری اعلان جنگ کرده بودن. خیلی از مسلمون‌هایی که تو این کشورها زندگی می‌کردند قتل‌عام شدند و مجبور شدن خونه زندگیشون و ول کنن‌ و رو اروپا ترک کنن.

اون‌ها میگن تبعیدهایی هم که انجام می‌شده همشون برای حفظ جان خود ارمنی‌ها بودن. اگه یک و نیم میلیون ارمنی جونشون رو از دست دادن طبق آمار حدود سه میلیون مسلمان هم کشته شدن. خیلی از مسلمون‌ها مثل ارامنه توی منطقه بالکان و قفقاز اخراج شدند و تعداد خیلی زیادشون توسط روس‌ها و ارمنی‌ها قتل‌عام شدن و حتی تو مناطق به صلیب کشیده شده.

این یه جنگ داخلی همزمان با یه جنگ بین‌المللی بوده که از سمت هر دو طرف خشونت و کشتار رخ داده. کشتار بوده. قتل‌عام بوده؛ ولی از سمت هر دو طرف راست می‌گم واقعا نمیشه این موضوع را انکار کرد. تا اینجا هم درسته ولی اینا میگن که درگیری‌های به وجود اومده نتیجه‌ خشونت ارمنی‌ها علیه مسلمون‌ها بوده. بعد وقتی که ترکان مقابله مثل کردن ارمنی‌ها هوشیاری کردن که آی ما رو دارن می‌کشن! آی ما داریم نسل‌کشی می‌شیم و این حرفا!

نسل‌کشی یه تعریفی داره هر حرکتی به صورت سیستماتیک و برنامه‌ریزی شده در جهت نابودی یک نژاد، یک مذهب، یک قومیت میشه نسل‌کشی. کلی مسلمون در جنگ کشته شدن. در بالکان مسلمون‌ها قتل‌عام شدن. خونه زندگیشون رو ازشون گرفتن و به شدت هم محکوم شدن. این اتفاق اما کشتاری که علیه ارامنه اتفاق افتاد طبق تعریف نسل‌کشی با برنامه‌ریزی قبلی و سازماندهی‌شده بوده. این چیزی که باعث شده کشتار ارمنی‌ها نسل‌کشی شناخته بشه. چون کاملا در راستای حذف فیزیکی این گروه بود. این دقیقا اون نقطه‌ اختلافه.

مخالفان نسل‌کشی منکر برنامه‌ریزی و سازماندهی این کشتارهان. این مورخ که در راس‌شون مورخ معروف آمریکایی جاستین مک‌کارتی میگه طبق قوانین بین‌المللی و تعریفی که از نسل‌کشی هست در طول تاریخ فقط سه نسل‌کشی داشتیم. هولوکاست، نسل‌کشی رواندا و نسل‌کشی مسلمانان بوسنی؛ اما اگه واقعا همچین چیزی بوده در مورد هولوکاست می‌شد همین حرف زد دیگه؟ جنگ بوده. یهودی‌ها تو جنگ کشته شدن. از همه مهمتر اینکه این ارمنی‌هایی که کشته شدن برخلاف تلفات ترک‌ها در جنگ اکثرشون نظامی نبودن. غیرنظامی و زن و بچه بودن.

یا اصلا اگه همچین چیزی نبوده چه نیازی به این داشتند که تو مدارس بیان به بچه‌ها یاد بدن که ارمنی‌ها دروغ میگن؟ چرا باید سفیر کشورشون دوره بیفته کتاب انکار نسل‌کشی بده به این و اون؟ چرا هیچ وقت نیومدن کشتار ارمنی‌ها رو هم مثل کشته شدن ترک‌ها در همون جنگ به رسمیت بشناسن؟ مگه غیر از اینه که دادگاه‌های نظامی خود ترکیه بعد از جنگ ترکان جوان را مسئول تبعیدی سازماندهی‌شده و طعم‌های گسترده‌ ارمنیان معرفی کرد؟

خود این دادگاه‌ها اعلام کردند که حداقل هشتصد هزار ارمنی کشته شدند. آماری که در حقیقت خیلی بیشتر از این حرف‌هاست و تا حدود یک و نیم میلیون نفر می‌رسه. بعد از جنگ ترک‌ها به سرعت هر سند و مدرکی که نشانه‌ای از کشتار ارامنه داشت رو از بین بردن. تمام تلگراف‌های نظامی فرمان‌های حکومتی همه از بین رفتن تا چیزی برای اثبات وجود نداشته باشه.

در ترکیه بازمانده‌های نسل‌کشی باقیمانده‌های شمشیر یا به کشورهای دیگه فرار کردند یا مجبور شدن هویت ارمنی خودشون منکر بشن و همرنگ ترک‌ها بشن. در نتیجه کشتاری که راه افتاد چندین هزار کودک یتیم شدن. یه سریشون توسط ترک‌ها و کردها به فرزندی گرفته شدن. یا کشورهای دیگه مثل فرانسه و آمریکا از ترکیه خارج‌شون کردن. برای این نسل‌کشی هم واکنش‌های بین‌المللی خیلی متفاوت بودن. حکومت ایران که از نظر نظامی اصلا در حدی نبود که بخواد پشت ارامنه در بیاد داغون بود؛ ولی مطبوعات به کرات و جریاناتی که در عثمانی اتفاق می‌افتاد می‌پرداختند و نسل‌کشی که در جریان بود بازتاب می‌دادن.

شهرها و روستاهای مرزی تا جای ممکن سعی می‌کردن پناهنده‌های ارمنی حمایت کنن. در بین کشورهای اروپایی و آمریکایی شرایط یه کم فرق داشت. اول موضعشون یکم محافظه‌کارانه بود و سعی می‌کردن واکنش عجولانه‌ای نداشته باشند؛ ولی مطبوعاتشان به ماجرا می‌پرداختن. اما در طول جنگ و بعد از اون کشورهایی مثل آمریکا و فرانسه خیلی به پناهنده‌های ارمنی کمک کردن. هنوزم که هنوزه با اینکه بیش از صد سال از این نسل‌کشی می‌گذره، خیلی از ارمنی‌ها به خصوص اونایی که توی شهرها و روستاهای دور افتاده و سنتی‌تر ترکیه زندگی می‌کنند هویت خودشون رو نشون نمیدن و مخفی شدن.

هنوز ملی‌گرایی یا پانترکیسم در سطح بسیار بالایی در ترکیه رواج داره و کسایی که برای به رسمیت شناخته شدن نسل‌کشی ارامنه تلاش می‌کنن بارها و بارها مورد خشونت ملی‌گراهای تندرو قرار گرفتن. هر چی که هست تاریخ پر از این قتل‌عامو کشتارهای احمقانه است که یک عده متعصب علیه مذهب متفاوت، ملیت متفاوت، قومیت متفاوت و حتی طرز فکر متفاوت انجام دادن و میدن. دقیقا هم همین تاریخ هم ثابت کرده جایی همین بلاها سر خود این آدما میان توسط گروه‌های جدید، ملیت‌های جدید، طرز فکرهای جدید و تکرار و تکرار و تکرار میشه. کی قراره دست از این تعصبات مسخره برداره؟

چیزی که شنیدید چهل و دومین اپیزود راوکست بود که در بهمن ۱۴۰۰ منتشر میشه. اپیزودهای راوکست رو می‌تونید علاوه بر سایتمون راوکست دات آی آر از تمام اپلیکیشن‌های پادکست‌گیر مثل گوگل پادکست و اپل پادکست گوش بدید. بزرگترین حمایتتون از راوکست این می‌تونه باشه که اپیزودهایی که دوست داشتید و به بقیه هم معرفی کنید اگر دوست داشتید که از راوکست حمایت مالی کنید لینک مربوط به این کار رو هم توی توضیحات پادکست می‌ذارم.

شبکه‌های اجتماعی راوکست مثل اینستاگرام و تلگرام رو فراموش نکنید. مطالب تکمیلی توی سوشال مدیا منتشر میشه. توی سایتمون منتشر میشه که می‌تونید ببینید و بخونید و لذت ببرید. دمتون گرم!


بقیه قسمت‌های پادکست راوکست را می‌تونید از این طریق هم گوش بدید.

https://castbox.fm/episode/%D9%86%D8%B3%D9%84-%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-id6026440-id674626268?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D9%86%D8%B3%D9%84%20%DA%A9%D8%B4%DB%8C%20%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-CastBox_FM