اپیزود ۱۵؛ سپتامبر سیاه

روزهای خیلی سیاهی رو پشت سر گذاشتیم و داریم می‌ذاریم. حرف خاصی واسه گفتن ندارم چون سینه‌ی تک تک این مردم پر از حرفای ناگفته‌ست. فقط امیدوارم که یک روزی دوباره خنده رو لب‌های مردم این سرزمین بشینه. مردم ایران حقشون بیشتر از این حرفاست. خیلی بیشتر… تاریخ فراموش نمی‌کنه، ما هم فراموش نمی‌کنیم.




سلام من ایمان نژاداحد هستم و شما به پانزدهمین اپیزود راوکست گوش می‌کنید که تو دی ماه ۱۳۹۸ منتشر میشه.


این قسمت سپتامبر سیاه.




سال ۱۹۴۸ بعد از اولین جنگ بین اسرائیلی‌ها و اعراب که به جنگ استقلال معروفه، کشور اسرائیل رسما اعلام وجود می‌کنه. اون موقع تو همسایگی این کشور تازه تاسیس، سرزمینی بود به اسم فلسطین شرقی که بعد از جنگ استقلال رسما به پادشاهی اردن تغییر اسم داده بود.

بعد از جنگ دوم بین اعراب و اسرائیل یعنی همون جنگ شش روزه که تو سال ۱۹۶۷ بود که البته با پیروزی اسرائیلی‌ها هم تموم شد، تعداد خیلی زیادی از فلسطینی‌ها چیزی حدود هفتاد هزار نفر به اردن پناهنده شدند.

این تو شرایطیه که تو خود اردن هم از غرب تقریبا ششصد و پنجاه هزار فلسطینی زندگی می‌کردند که بخش قابل توجهی از جمعیت این کشور رو تشکیل می‌دادن.

یه گروهی از این فلسطینی‌ها که خودشون رو گروه فداییان آزادی فلسطین صدا می‌زدن و کینه‌ی خیلی شدیدی هم نسبت به اسرائیلی‌ها داشتن، به رهبری یاسر عرفات تو اردن و به خصوص منطقه‌ی کرامه پایگاه‌هایی درست می‌کنن و از اونجا شروع می‌کنن حملاتی رو علیه اسرائیل و سرزمین‌های اشغالی انجام میدن.

مثلا تو یه مورد به خاطر مین‌گذاری‌هایی که کرده بودن، یه اتوبوس مدرسه تو منطقه‌ی آراوا منفجر میشه و دو نفر می‌میرن و ده نفر هم زخمی میشن.

این حمله‌ها انقدر ادامه پیدا می‌کنه که اسرائیل سال ۱۹۶۸ یعنی یک سال بعد، تصمیم می‌گیره به این گروه تو خاک اردن حمله کنه.

صبح روز بیست و یکم مارس تانک‌های اسرائیل از رود اردن رد میشن و همزمان که وارد خاک اردن و روستای کرامه میشدن، چتربازهای اسرائیلی هم از سمت مخالف وارد اردوگاه‌های فلسطینی میشن و درست وقتی که ارتش اردن با حملات توپخانه‌ای سعی داره جلوی پیشروی اسرائیلی‌ها رو بگیره، نیروی هوایی اسرائیل هم وارد عمل میشه.

درگیری سنگین یک روز تمام بین اسرائیلی‌ها و نیروهای فلسطینی و ارتش اردن که هم‌پیمان فلسطینی‌ها بود طول می‌کشه که نتیجه‌ی اون حدود سی کشته از ارتش اسرائیل و چیزی حدود سیصد کشته از نیروهای فلسطینی و اردنی بود.

ولی با این که نیروهای عرب کشته‌ی بیشتری داده بودن و تمام اردوگاه‌هاشون از بین رفته بود، این ارتش اسرائیل بود که عقب‌نشینی می‌کنن.

به خاطر همینم بین اعراب از نیروهای فلسطینی و اردنی به عنوان پیروز این جنگ اسم برده میشه ولی خب اسرائیلی‌ها هم خودشون رو پیروز جنگ می‌دونستن چون معتقد بودند که هدفشون از بین بردن پایگاه فلسطینی‌ها تو کرامه بود که بهش رسیده بودن.

بعد از این درگیری نیروهای فدائیان که اسمشون به سازمان آزادی فلسطین یا ساف تغییر پیدا کرده بود، روز به روز بزرگتر قوی‌تر میشن.

گفته میشه تقریبا تا چهل و هشت ساعت بعد از جنگ کرامه، حدود پنج هزار فلسطینی داوطلب حضور تو ساف شدن و تعداد این نیروها تا یک ماه بعد به بیشتر از بیست هزار نفر رسید که بیشتر از شیش هزار نفرشون تو امان پایتخت اردن بودن.

از اون طرفم عراق و سوریه، شروع می‌کنن به آموزش دادن این نیروها. کویت و لبنان هم هزینه‌های این گروه رو تامین می‌کردند، حتی یه صندوق مالی هم برای جمع کردن پول برای این گروه تشکیل داده بودن.

همینجوری که قدرت این گروه بیشتر می‌شد، حملاتشون به اسرائیل رو هم بیشتر می‌کردند که این موضوع اردن رو خیلی ناراحت می‌کرد چون اون زمان پادشاهی اردن داشت تمام تلاشش رو می‌کرد که کرانه‌ی باختری رود اردن رو به خاک کشورش برگردونه، البته با مذاکره.

قدرت ساف تا جایی افزایش پیدا کرد که شهرهایی از اردن که توش اردوگاه داشتن مثل زرقه و امان یا اربید رو ایالت‌های خودمختار خودشون می‌دونستن و دیگه حاضر نبودند از قوانین دولتی تبعیت کنن.

قانون‌های خودشون هم داشتن. با لباس‌های چریکی و اسلحه تو شهرها می‌چرخیدن، ایست بازرسی می‌ذاشتن و خلاصه به هر شکلی تلاش می‌کردند که قدرت‌نمایی کنن.

پادشاه اردن، ملک‌حسین هم اول سعی کرد تا جایی که می‌تونه مدارا کنه، چون نگران بود که سازمان بخواد از بین خود اردنی‌ها هگ یارگیری کنه. اون وقت دیگه اصلا نمی تونست هیچ کنترلی روی اوضاع داشته باشه.

یه بار یه شاخه‌ای از این نیروها به اسم النصر با پلیس اردن درگیر میشه. اردن هم برای این که نشون بده دیگه شوخی با کسی نداره، خیلی سریع نسبت به این گروه واکنش نشون میده و حمله نظامی می‌کنه و نتیجه‌ی اون میشه یک توافق هفت ماده‌ای بین اردن و یاسر عرفات برای کنترل فعالیت‌های این گروه تو این کشور.

اما نیروهای ساف به هیچ عنوان پایبند قرارداد نبودند و خیلی سریع داشتن تو شهرای مختلف اردن پخش می‌شدن، مخصوصا این که پادشاه داشت سعی می‌کرد با مطرح کردن دوباره‌ی قطعنامه دویست و چهل و دو سازمان‌ملل، که تو اون از اسرائیل خواسته بود سرزمین‌هایی که تو جنگ‌های شیش روزه اشغال کرده رو ترک کنه، یه آشتی بین اسرائیل و فلسطینی‌ها به وجود بیاره که این کار اصلا مورد قبول نیروهای تندروی فلسطینی نبود.

اونا کلا معتقد بودند که هیچ صلحی بین اونا و اسرائیل نمی‌تونه شکل بگیره و فقط با اقدام نظامی باید اسرائیل رو از بین ببرن. از این جا به بعد این نیروها شروع به مخالفت با پادشاه کردن چون اون رو دست نشونده غرب می‌دونستن و حتی علنا دوبار برای ترور ملک‌حسین اقدام کردن.

یه بار وقتی که ماشینش داشت از یک ایست بازرسی مربوط به نیروهای ساف رد می‌شد به گلوله بسته شد، یه بارم وقتی که داشت به سمت فرودگاه امان می‌رفت که البته هیچ کدومشون موفقیت‌آمیز نبود.

حتی قول‌هایی هم که یاسر عرفات برای حفظ نظم اردن و آرام کردن اوضاع داده بود هگ کاری از پیش نبرد چون این نیروها به چندین شاخه مختلف تقسیم شده بودند و عرفات تسلط کامل روی همه نداشت.

ملک‌حسین هم این وسط بدجور گیر کرده بود. اگه شروع به درگیری و سرکوب جدی این نیروها می‌کرد، حمایت جامعه‌ی عرب رو از دست می‌داد.

اگر هم نسبت به اونا بی‌تفاوت می‌شد، هم حکومت خودش به خطر می‌افتاد هم اعتبارش پیش ارتش اردن که حالا دیگه مخالف ساف بودن رو از دست می‌داد، واسه همین میره به مصر تا شاید اونجا بتونه با جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر که حامی فلسطینی‌ها بود یه توافقی بکنه.

ملک‌ حسین بعد از برگشت از مصر یه بیانیه‌ی ده ماده‌ای برای محدود کردن نیروهای ساف میده. این ده بند شامل ممنوعیت حمل اسلحه تو مکان‌های عمومی، ممنوعیت ذخیره مهمات، ممنوعیت برگزاری تظاهرات و جلسات بدون اجازه دولت قانون‌های دیگه بود.

اما خیلی زود با اعتراض نیروهای ساف، ملک‌حسین این قانون‌ها رو لغو می‌کنه و حتی به درخواستشون برای برکناری نخست‌وزیر اردن که ضد اونا فعالیت می‌کرد هم عمل میکنه.

البته میگن که این کارهای پادشاه بیشتر برای وقت خریدن بوده تا بتونه حکومت رو برای مقابله همه جانبه با ساف آماده کنه اما لیبی و عربستان و کویت خیلی علنی و رسمی داشتند از ساف حمایت مالی می‌کردن.

در مقابل هم آمریکا و اسرائیل هم پشت ملک‌حسین بودن. حتی شده به خاطر این که دشمن مشترک داشتن ولی همین حمایت اسرائیل بدتر عرب‌ها رو نسبت به پادشاه بدبین کرده بود.

ولی اسرائیل چند وقت بعد به تلافی حملاتی که ساف به اون کشور کرده بود، به اربید حمله‌ی توپخانه‌ای و هوایی می‌کنه که باعث کشته شدن هشت نفر که فقط یک نفرشون نظامی بود و زخمی شدن بیست و شش غیرنظامی دیگه میشه.

بعد از این حمله هم ملک‌حسین برای تلافی کشته‌شدن شهروندان غیرنظامیش به تیبریه، شهر مرزی اسرائیل حمله‌ی توپخانه‌ای می‌کنه ولی برای اینکه یه چرخه‌ای از خشونت و درگیری شکل نگیره، خیلی زود از طریق سفارت آمریکا به اسرائیل پیغام صلح و آتش‌بس میده و اعلام می‌کنه که به هر شکلی که هست سعی می‌کنه جلوی حمله‌ی نیروهای ساف به اسرائیل رو بگیره. اسرائیل با فشار آمریکا این درخواست صلح رو قبول می‌کنه.

تو تابستون ۱۹۷۰ درگیری‌های اردن و فدائیان ساف انقدر بالا گرفت که لشکر سوم زرهی اردن، به فرماندهی شریف شاکر، بدون اجازه از پادشاه برای سرکوب ساف تانک‌های خودش رو به حرکت در میاره ولی قبل از اینکه درگیری پیش بیاد، ملک‌حسین دستور توقف حرکت تانک‌ها رو صادر می‌کنه‌.

ولی کار همین‌جا تموم نشد چون چند روز بعد فدائیان ارتش تو زرقا درگیر میشن و فدائیان به دفتر اطلاعات اردن حمله می‌کنن. بعد از حمله ملک‌حسین شخصا برای پیگیری امور میره سمت این دفتر که تو مسیر به ماشینش حمله میشه و یکی از محافظانش رو هم می‌کشن.

ارتشم به اردوگاه‌های ساف تو امان حمله می‌کنه که سه روز تمام درگیری‌های خیلی شدیدی بین این نیروها به وجود میاد. تو این سه روز فرمانده‌ها و مشاورهای پادشاه دو دسته شده بودن.

یه سری می‌گفتن باید یه حمله‌ی اساسی بشه و قال قضیه رو کند، یه سری هم معتقد بودن به خاطر مجهز بودن ساف به خمپاره و موشک‌های کاتیوشا این حمله‌ها باید محدود باشه وگرنه خسارت جانی و مادی زیادی برای کشور داره.

پادشاه هم بعد از سه روز درگیری شدید و کشته‌شدن سیصد نفر و زخمی شدن حدود هفتصد نظامی و غیرنظامی، دستور توقف ادامه‌ی درگیری‌ها رو صادر می‌کنه اما نیروهای ساف بی‌خیال ماجرا نمی‌شدند.

اونا چند روز بعد شصت و هشت تبعه خارجی رو توی یکی از هتل‌های شهر امان گروگان می‌گیرند و اعلام می‌کنند که اگر پادشاه فورا شریف شاکر و شریف ناصر از فرمانده‌های مخالف ساف تو ارتش رو برکنار نکنه، هتل رو با گروگان‌ها منفجر می‌کنن.

یاسر عرفات شخصا موافق این اقدام نبود ولی قبلا هم گفتم که حرفش برای این نیروها تقریبا هیچ خریداری نداشت. بعد از این اتفاق ملک‌حسین عقب‌نشینی می‌کنه و با برکناری این دوتا فرمانده و جانشین کردن یه فرمانده‌ی معتدل‌تر و تغییر نخست‌وزیر و از همه جالب‌تر، قرار دادن شش وزیر فلسطینی تو کابینه، همه جوره به ساف امتیاز میده.

این کارها از نظر آمریکا انقدر عجیب بود که مشاور امنیتی نیکسون رئیس جمهور آمریکا میگه پادشاه با این امتیازاتی که به ساف داد شان و منزلت پادشاهی خودش رو نابود کرد و آینده‌ی سیاسیش رو به خطر انداخت.

حالا دیگه دیپلمات‌های خارجی هیچ امیدی به ادامه سلطنت خاندان هاشمی یا حداقل ملک‌حسین تو اردن نداشتن. ملک‌حسین چند روز بعد حرکتی کرد که دیگه نور علی نور شد.

اون توافقنامه‌ای رو با یاسر عرفات امضا کرد و حضور نیروهای ساف رو تو اردن به رسمیت شناخت و کمیته‌ای رو برای نظارت بر عملکرد فدرال تاسیس کرد و حالا دیگه فقط روشون داشت نظارت می‌کرد.

بعد از این که جنگ‌های شش روزه اعراب و اسرائیل تموم شده بود، یه جنگ جدیدی بین اسرائیل و فلسطین به اسم جاذبه شکل گرفته بود که سال ۱۹۷۰ با طرح پیشنهادی راجرز، وزیر امور خارجه وقت آمریکا تموم میشه و هر دو طرف درگیر این طرح رو قبول می‌کنن.

حالا کاری به مفاد این طرح نداریم ولی چیزی که مشخص بود اینه که یاسر عرفات به شدت با این طرح و صلح مصر و اسرائیل مخالفت می‌کنه و این رو یک توطئه‌ی بزرگ علیه فلسطین و نیروهای ساف می‌دونه و تهدید می‌کنه که اردن رو به گورستان توطئه کننده‌ها تبدیل می‌کنه.

بعد از این حرف عرفات درگیری‌ها دوباره توی اردن بالا می‌گیره و ماه اوت نیروهای ساف به اداره‌ی پست پایتخت حمله می‌کنن. یه سری درگیری‌هایی هم بین نیروهای فلسطینی که با هم رقیب بودن اتفاق میفته که ماجرا رو پیچیده‌تر می‌کنه تا سازمان دست به یک کار عجیبی زد.

گروه نوپای مارکسیستی جبهه خلق برای آزادی فلسطین، که با پشتیبانی سوریه شکل گرفته بود ششم سپتامبر ۱۹۷۰ سه تا هواپیمای مسافربری رو دزدید و تو نزدیکی‌های شهر زرقا توی یه باند صحرایی نشوند.

یه سری مذاکرات هم بین پادشاهی اردن و یاسر عرفات و بقیه گروه‌های فلسطینی هم شکل می‌گیره برای حل این مشکل که راه به جایی نمی‌بره تا جایی که تو دوازدهم سپتامبر این گروه هواپیماها رو بعد از پیاده کردن مسافرا جلوی چشم خبرنگارها و مطبوعات منفجر می‌کنه و پنجاه و چهار تا از مسافرهای هواپیما رو گروگان می‌گیره.

سه روز بعد پادشاه جلسه‌ی فوق‌العاده رو با همه‌ی مشاوراش و وزراش تشکیل میده و با برکنار کردن نخست وزیر و معرفی کردن ژنرال فلسطینی، محمد داوود که از وفادارهای شخصی شاه بودن به عنوان نخست‌وزیر جدید یه حکومت نظامی تشکیل میده.

همین موقع هم ساف تمام نیروهای خودش رو که حدود چهل هزار نفر بودند تحت رهبری یاسر عرفات به حالت آماده باش کامل در میاره.

دو روز بعد تیپ شصت زرهی ارتش وارد پایتخت میشه با سیصد تانک و پنجاه و پنج هزار نفر نیروی پیاده به اردوگاه‌های ساف حمله می‌کننه ولی برخلاف انتظاری که داشت و فکر می‌کرد چند ساعته می‌تونه تو جنگ پیروز شه، این جنگ ده روز تمام ادامه پیدا می‌کنه.

همزمان ارتش به شهرهای دیگه مثل زرقا و اربید هم حمله می‌کنه. تو این شهرها هم درگیری‌های خیلی شدیدی به وجود میاد. از سمتی هم تمام کشورهای عربی فشار خیلی زیادی به اردن میاوردن که حملاتش رو متوقف کنه.

اردن همیشه از دخالت نظامی کشورهای عربی نگران بود البته نگرانیش هم بی‌مورد نبود چون فردای روز حمله ارتش سوریه با پرچم ساف از مرز رد میشه و برای حمایت از فدائیان وارد اردن میشه ولی تیپ چهل ارتش جلوی پیشروی اونا رو می‌گیرن.

اما این آخرین حمله‌ی سوریه نبود. همون روز دوباره یه ارتش خیلی بزرگ از سوریه با دو تیپ زرهی و یک تیپ پیاده‌نظام با چیزی حدود سیصد تانک و نفربر و تجهیزات کامل وارد اردن میشن‌.

از طرفی هم بعد از جنگ شش روزه، چیزی حدود هفده هزار نیروی عراقی تو مرزهای شرقی اردن مونده بودن که پادشاهی اردن نگرانی‌هایی هم از ورود اون نیروها به کشور داشت و این در شرایطی بود که مسافران هواپیمای ربوده شده هنوز گروگان نیروهای ساف بودن.

اینجا بود که اردن مجبور شد از بریتانیا درخواست کمک نظامی کنه ولی بریتانیا به بهونه‌ی اینکه دخالتش ممکنه آتش جنگ رو بیشتر کنه، نیرویی به اردن نفرستاد ولی به جاش آمریکا نیروی دریایی خودش رو در حمایت از اردن تو آب‌های اسرائیل که خیلی به اردن نزدیک بودن مستقر کرد.

و به کمک همین اسرائیلی‌ها همه جا این خبر رو پخش کرد که قراره تو اردن دخالت نظامی کنه در صورتی که قصد انجام همچین کاری رو اصلا نداشت‌ ولی همین کارش باعث شد که نیروهای خارجی از ترس حمله‌ی امریکا یکم بیشتر احتیاط کنند و زیاد به حملات گسترده‌ای دست نزنن.

چهار روز بعد از ورود گسترده‌ی ارتش سوریه تو خاک اردن، پادشاه ملک‌حسین دستور حمله‌ی زمینی و هوایی گسترده رو علیه نیروهای سوری صادر می‌کننه که باعث میشه نیروهای سوری تلفات سنگینی بدن‌

اما ژنرال حافظ اسد، وزیر دفاع سوریه و فرمانده قبلی نیروهای هوایی که با مداخله نظامی تو اردن مخالف بود، از اعزام پشتیبانی هوایی برای یگان‌های زرهی و پیاده تو اردن خودداری میکنه و نیروهای هوایی اردن موفق میشن که یگان‌های زمینی سوریه رو منهدم کنند و اونا رو مجبور به عقب‌نشینی کنن.

اسرائیل هم از این فرصت استفاده کرد و برای قدرت‌نمایی جنگنده‌هاش رو بالای سر نیروهای سوریه به پرواز درآورد ولی عراق وارد جنگ نشد.

وزیر دفاع وقت عراق با وجود فشارهای خیلی زیادی که حتی از طرف صدام حسین بهش وارد می‌شد، قبول نکرد که تو ماجرای اردن دخالت کنه و شاید این یکی از دلایل اصلی‌ای بود که سال بعدش صدام حسین دستور ترورش رو صادر کرد.

بعد از موفقیت اردن برابر نیروهای خارجی، ارتش به مقرهای مختلف ساف تو تمام کشور حمله کرد و شدیدا به این نیروها خسارت وارد کرد. کشورهای عربی هم اردن رو به قتل عام فلسطینی‌ها متهم‌ کرد.

چند روز بعد نشست فوق‌العاده اتحادیه عرب تو مصر تشکیل شد‌. تو این نشست سران کشورهای عربی بخصوص محمد قذافی رهبر لیبی، حمله‌های شدیدی به ملک‌حسین کردن و اون رو متهم به همدستی با اسرائیل و کشتار فلسطینی‌ها کردن.

اما آخر نشست با وساطت جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر، توافقنامه‌ای بین ملک‌حسین و یاسر عرفات امضا میشه ولی جمال عبدالناصر که بانی این آتش‌بس بود و فلسطینی‌ها اون رو یک حامی بزرگ برای خودشون می‌دونستن، درست فردای این روز به خاطر سکته‌ی قلبی می‌میره و با مرگش عملا صلح هم از بین میره‌.

ارتش اردن کنترل تمام شهرها رو به دست می‌گیره و سیصد و شصت پایگاه زیرزمینی و مخفی ساف رو کشف و منهدم می‌کنه و چندین هزار نفر از اعضای نیرو رو بازداشت می‌کنه.

البته تا پایان رسمی حضور نیروهای ساف تو اردن، یکم وقت بیشتری لازم بود چون هنوز این نیروها حمله‌های جسته گریخته‌ای رو انجام می‌دادند تا اینکه تو ژانویه‌ی ۱۹۷۱، ارتش تمام این نیروها رو سرکوب می‌کنه و به باقی‌مونده‌ی نیروها هم اجازه میده که خاک این کشور رو ترک کنن.

یه سری از این نیروها به لبنان میرن، یه سری میرن سوریه و یه سری هم موقع رد شدن از مرز اردن و اسرائیل توسط اسرائیلی‌ها دستگیر میشن.

نتیجه‌ی این جنگ و درگیری‌ها حدود سه هزار کشته از نیروهای ساف، ششصد کشته و نابودی صد و بیست تانک از ارتش سوریه و پونصد و سی کشته از ارتش اردن بود.

البته یاسر عرفات همیشه می‌گفت که اردن بیست و پنج هزار فلسطینی رو تو این درگیری‌ها به قتل رسونده که البته هیچ وقت هپ نتونست حرفش رو ثابت کنه.

بعد از تموم شدن جنگ و این درگیری‌ها، اردن دست به یک پاکسازی خیلی گسترده زد. تمام افسرانی که ریشه‌ی فلسطینی داشتن و اردنی‌هایی که به فلسطینی‌ها نزدیک بودن رو اخراج کرد.

تمام روزنامه‌های نزدیک به فلسطین بسته شدن و سردبیرانشون هم از کشور اخراج شدن. اردن داشت هویت خودش رو پس می‌گرفت. آمریکا هم برای حمایت از این کشور چیزی حدود سی میلیون دلار کمک مالی کرد.

نیروهای ساف بعد از اینکه از اردن خارج شدن تو لبنان، سازمان سپتامبر سیاه رو برای تلافی اقدامات اردن تشکیل دادن و شروع کردن به انجام کارهای خرابکارانه و حتی تا ترور نخست‌وزیر اردن پیش رفتن و اون رو تو مصر ترور کردن.

گروه سپتامبر سیاه حتی تو المپیک ۱۹۷۲ مونیخ، به ورزشکاران اسرائیلی حمله می‌کنه و با گروگان‌گیری و کشتن تعداد زیادی از اونا نیشش رو به اسرائیلی‌ها هم می‌زنه.

یاسر عرفات و فتح و بقیه‌ی نیروهای فلسطینی همیشه ارتباطشون رو با گروه سپتامبر سیاه انکار می‌کردند ولی بعضی از مقامات بلندپایه‌ی فرد این رابطه رو تایید می‌کردن.

این گروه حتی تو لبنان هم با تکرار کارهایی که توی اردن انجام می‌داد، باعث درگیری‌هایی شد ولی با این تفاوت که لبنان نه پادشاهی مثل ملک‌حسین داشت، نه ارزش درست درمونی که بتونه با این چریک‌ها مقابله کنه و نتیجه‌ی اون هم شد جنگ‌های داخلی پونزده ساله‌ای که این کشور رو تا نابودی کامل پیش برد.



بقیه قسمت‌های پادکست راوکست را می‌تونید از این طریق هم گوش بدید.

https://castbox.fm/episode/%D8%B3%D9%BE%D8%AA%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-id2063062-id252815018?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D8%B3%D9%BE%D8%AA%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%20%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87-CastBox_FM