اپیزود ۷؛ ماراتن فضایی

سلام من ایمان نژاد‌احد هستم و این هفتمین اپیزود از راوکسته که اواخر خرداد نود و هشت منتشر میشه. من هر بار تو راوکست داستان یک رویداد مهم تاریخی رو برای شما تعریف می‌کنم.

راوکست رو می‌تونید از تمام اپ‌های پاد‌گیر بشنوید، فقط کافیه که به فارسی یا به انگلیسی سرچ کنید راوکست.




تو این اپیزود می‌خوام داستان جنگ سرد فضایی، بین شوروی و ایالت متحده و مسابقه‌ی عجیب غریبی که بین این دو ابرقدرت بود رو براتون تعریف کنم. این قسمت ماراتن فضایی.

با شروع جنگ سرد بین شوروی و ایالت متحده، این رقابت توی دهه‌ی هزار و نهصد و پنجاه، وارد فاز فضایی شد و همین رقابت نقطه‌ی عطفی بود برای دستاوردهای بزرگ فضایی برای کل بشریت.

تو این دهه هر کدوم از این کشورها می‌خواستن که برتری تکنولوژیکی خودشون رو به رخ بکشن و نظام سیاسی خودشون رو، یعنی همون نظام‌های کمونیستی توی شوروی و نظام سرمایه‌داری توی ایالت متحده رو کارآمدتر نشون بدن.

اینجا بود که رقابت سختی بین سازمان فضایی فدرال روسیه از سمت اتحادیه جماهیر شوروی و ناسا از سمت ایالت متحده شروع شد.

اما با پرتاب اولین شیء ساخته شده به دست بشر به فضا توسط شوروی، این رقابت وارد فاز جدیدی شد. چهارم اکتبر هزار و نهصد و پنجاه و هفت، شوروی کل دنیا رو غافلگیر کرد. اون موقع بود که اسپوتینگ یک رو که یک توپ کوچک با چهار آنتن بود، وارد مدار زمین کرد و بعد، یکم بعدش هم توی سه نوامبر هزار و نهصد و پنجاه و هفت اولین موجود زنده رو که سگی بود به اسم لایکا، تحت ماموریت اسپوتینگ دو به فضا فرستاد.

اینجا بود که ایالت متحده حس کرد که داره از قافله عقب میفته. واسه همین تو سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت، اولین سفینه فضایی خودش رو به نام اکسپلورر یک به فضا فرستاد.

روسیه هم تو جواب سال هزار و نهصد و پنجاه و هفت، سفینه‌های اکتشافی خودش رو به نام‌های لونای یک و دو، به سمت ماه فرستاد. لونای یک در نزدیکی ماه و تو مدار خورشیدی قرار گرفت و لونای دو تبدیل شد به اولین فضاپیمای ساخت بشر که به سطح یک جسم خارجی میرسه و تو چهاردهم سپتامبر هزار و نهصد و پنجاه و نه به سطح ماه برخورد کرد. در ادامه هم لونای سه وارد مدار ماه میشه و اولین تصاویر از ماه رو به زمین مخابره می‌کنه.

شوروی داشت تخته گاز جلو می‌رفت. توی دوازدهم آوریل هزار و نهصد و شصت و یک اولین سفر فضایی بشر رو رقم می‌زنه و یوری گاگارین میشه اولین انسان فضانورد تاریخ.

بعد از این اتفاق، جان اف کندی، رئیس جمهور وقت، سال هزار و نهصد و شصت و دو، اعلام می‌کنه که به هر قیمتی که شده تا قبل از پایان دهه‌ی هزار و نهصد و هفتاد میلادی، اولین انسان رو به کره ماه می‌فرسته.

این مسابقه‌ی بی‌نظیر ادامه پیدا می‌کنه تا اینکه ایالت متحده، سال هزار و نهصد و شصت و دو، جان گلن، اولین فضانورد خودشو با سفینه فرندشیپ هفت به فضا می‌فرسته و همون سال هم اولین ماهواره‌ی مخابراتی به اسم تلستار رو پرتاب می‌کنه و اولین تصاویر تلویزیونی رو به سمت دیگه‌ی اقیانوس اطلس مخابره می‌کنه.

اگه فکر کردید که این رقابت به زودی قرار تموم بشه، سخت در اشتباهید. این بار نوبت شورویه تا تو سال هزار و نهصد و شصت و سه اولین زن فضانورد، به نام والنتین ترشکوف رو به فضا بفرسته.

ضمن اینکه در همین سال، شوروی طولانی‌ترین پرواز تاریخ فضانوردی به شکل انفرادی رو به ثبت می‌رسونه. طولانی‌ترین پرواز تاریخ فضانوردی به فضانورد بیست و هشت ساله‌ی شوروی، به نام والری بیوکوفسکی تعلق داره.

سفینه‌ی اون یعنی ناو کیهانی وستوک پنج تو ساعت دوازده ظهر چهاردهم ژان هزار و نهصد و شصت و سه از پایگاه پرتاب‌های فضایی بایکونور، راهی مدار زمین میشه. اون پنجمین فضانورد شوروی بود که با سفینه وستوک به کیهان سفر کرد.

خبر پرواز بیوکوفسکی، یک ساعت و بیست و پنج دقیقه بعد از طریق رادیو مسکو پخش میشه.

اعلامیه‌ی تاس، خبرگزاری شوروی، درباره‌ی پرواز بیوکوفسکی حاکی از این بود که هدف این پرواز چیزی نبود، جز ادامه مطالعات تاثیر نمونه‌های مختلف پروازهای فضایی بر روی ارگانیسم و بدن انسان، انجام تحقیقات طبی و زیست‌شناسی در پروازهای طولانی و همینطور اصلاح سیستم‌های سفینه‌های فضایی بود.

بیوکوفسکی توی طول سفرش، از طریق رادیو پیام‌های دوستانه‌ای برای کشورهایی که از روی اون‌ها عبور می‌کرد می‌فرستاد. بعضی وقتا هم به طور زنده برای شوروی و کشورهای اروپای شرقی، تصاویر زنده تلویزیونی ارسال می‌کرد.

ابزار و وسایلی که به بدنش متصل بود، اون رو از نظر سلامتی کاملا تحت کنترل پزشکان روی زمین قرار می‌داد. آمار و ارقام مربوطه به طور خودکار توسط رادیو به گروه‌های پزشکی توی مراکز هدایت پرواز فرستاده می‌شد.

مثلا مثل این که ضربان قلب بیوکوفسکی توی طول پرواز به شصت و هشت بار در دقیقه رسیده بوده.

سفر تاریخی بیوکوفسکی، رکوردی به جا گذاشت که تا الان هم شکسته نشده. یعنی چهار روز و بیست و سه ساعت و هفت دقیقه.

تا الان هیچکس به شکل انفرادی همچین مدت طولانی‌ای تو فضا نبوده. طی این مدت توی سفینه‌ی کوچیک وستوک، بدون اینکه بتونه لباس فضاییش رو از تنش دربیاره زندگی می‌کرد و تمام نیازهای فیزیولوژیکی خودش رو هم انجام می‌داد.

این پرواز اسم اون رو نه فقط به عنوان یه رکورددار، بلکه نهمین فضانورد جهان و پنجمین فضانورد شوروی به ثبت رسوند.

اما دو سال بعد دوباره نوبت به ایالت متحده می‌رسه. سفینه‌ی فضایی آمریکایی مارنیر چهار، اولین نمای نزدیک از مریخ رو مخابره می‌کنه.

همون سال هم فضانورد شوروی، آلکسی لیونوف، اولین راهپیمایی فضایی رو انجام میده و سه ماه بعد از اون هم این راهپیمایی، توسط ادوارد وایت آمریکایی تکرار میشه.

به تاریخ‌هایی که براتون میگم دقت می‌کنید دیگه، توی بعضی از مواقع این رقابت به سه ماه نمی‌کشه که یکی از طرف‌ها یه حرکت تازه میزنه و جلو میفته.

همینجوری پیش میریم تا می‌رسیم به سال هزار و نهصد و شصت و شیش. شوروی سفینه‌ی لونای نه دو روی ماه فرود میاره و شروع به تصویربرداری می‌کنه، اما تو سال هزار و نهصد و شصت و هفت یه اتفاقی میفته که همه را شوکه می‌کنه.

اولین تلاش شوروی برای برپا کردن اولین ایستگاه فضایی، با پرتاب سفینه‌ی سایوز شکل می‌گیره.

ایستگاه فضایی در واقع به سفینه‌ای گفته میشه که بتونه حداقل یک سال رو در مدار زمین سپری کنه، اما این ماموریت به همین راحتیا نبود.

حالا داستان چی بود؟ همه چیز از مراسم پنجاهمین سالگرد پایه‌گذاری اتحادیه جماهیر شوروی شروع شد و درخواستی که برژنف، از پروژه‌ی هوا فضای روسیه داشت.

برنامه این بود که دو فضاپیمای روسی وارد مدار بشن و توی یه عملیات عجیب و خطرناک، سرنشیناشون با همدیگه تو فضا عوض بشن. خب چه کاریه. این دو فضاپیما سایوز یک و سایوز دو بودن.

فضانوردی به اسم کوماروف، برای فرماندهی سایوز یک انتخاب شد و یوری گاگارین هم که قبلا اسمش رو براتون بردم و واستون تعریف کردم چه کاری انجام داده هم، به عنوان خلبان جانشین ماموریت گرفت.

گفته میشه که کوماروف شکی نداشت که تو این ماموریت، کشته میشه چون همه چیز حاکی از این بود که ماموریت سایوز یک شکست می‌خوره و راه برگشتی هم نداره، اما خب هیچکس نمیتونست که روی حرف برژنف حرف بزنه.

از طرف دیگه هم اگه کوماروف کنار می‌کشید این گاگارین بود که باید به عنوان جانشین وارد ماموریت می‌شد و از اون طرفم کوماروف اصلا دلش نمی‌خواست که بهترین دوست خودش و همراه روزهای شکارش رو به جای خودش به کام مرگ بکشونه.

توی بررسی‌های اولیه که انجام شد فضاپیمای سایوز یک، نزدیک به دویست اشکال ساختاری پیدا می‌کنه. کوماروف پیشنهاد میکنه که ماموریت به عقب بیفته. همه با این موضوع هم اتفاقا موافقت می‌کنن ولی خب کی می‌خواد این موضوع رو به گوش برژنف برسونه.

کوماروف میاد یه ده صفحه نامه تنظیم می‌کنه و اون رو به دست یکی از دوستاش که توی KGB بوده می‌رسونه که اون نامه رو به برژنف برسونه ولی این نامه هیچ وقت به دست برژنف نمی‌رسه، چون کسی اصلا جراتش دو نداشت که این نامه رو بهش بده.

در عوض هم به کوماروف پیشنهاد می‌کنن که کنار بکشه و به جای خودش جانشینش رو وارد این ماموریت کنه که طبق معمول کاماروف قبول نمی‌کنه.

اما می‌رسیم به روز پرتاب، کوماروف با چهره‌ای که توش مرگ و یاس موج می‌زد به سمت فضاپیما میره. یوری گاگارین که با لباس کامل به پلتفرم اومده بود تمام تلاشش رو می‌کنه که کوماروف رو منصرف کنه از این سفر و خودش به جاش بره اما تلاشش بی نتیجه می‌مونه.

هشت دیقه بعد کوماروف تو فضا در حال کنترل یکی از پیشرفته‌ترین فضاپیماهاییه که تاریخ تا اون لحظه به چشم دیده، اما خیلی زود مشکلات آغاز میشه.

اول از همه صفحات خورشیدی از کار میفتن و انرژی کافی برای بخش‌های هدایت و راهبری فضاپیما کم میشه، کم کم کوماروف برای تصحیح مسیر هم دچار مشکل میشه و فضاپیما شروع می‌کنه دور خودش می‌چرخه.

ارتباط با زمین مشکل میشه به خاطر همین مرکز کنترل تصمیم می‌گیره پرتاب سایوز دو رو متوقف کنه و کوماروف رو هر جوری که هست به زمین برگردونه.

مشکلات ارتباطی باعث میشه که کوماروف نتونه درست روی تیمش روی زمین حساب باز کنه.

با این وجود طی یه فرایند پنج ساعته، کوماروف فضاپیما رو توی جهت مناسب، ثابت نگه میداره و از راکت‌های رو به عقب برای برگشت به زمین استفاده می‌کنه و به هر زحمتیه با موفقیت وارد جو زمین میشه.

اما این پایان ماجرا نیست و اتفاقات خیلی بدتری تو راهه. چترهای کنترل سرعت کمکی باز میشن اما چتر اصلی توی اتاقش می‌مونه و باز نمی‌شه.

وقتی هم که چتر اصلی دوم باز میشه بین طناب‌های چتر اول گیر می‌کنه. سایوز یک با تمام سرعت در استاپ اورنبرگس سقوط می‌کنه.

کابین بلافاصله منفجر میشه و تنها چیزی که از این سفینه باقی می‌مونه بدنه‌ی فلزی کابین و بدن جزغاله شده و بخشی از استخوان لگن کوماروفه.

به این ترتیب کوماروف اولین انسانیه که در یک ماموریت فضایی و در راه بازگشت به زمین کشته میشه.

اما تو آخرین لحظات قبل از مرگش کوماروف موفق میشه با همسرش توی پایگاه زمین ارتباط تصویری بگیره اما فقط تکه‌های کوتاهی از صدای گریه کوماروف و کلمات خیلی نامفهومی مثل مرگ و کشته شدن به گوش می‌رسه.

اما مرگش چنان عمیقی روی گاگارین، دوستش میذاره که اون بعدها توی مصاحبه‌ای که انجام میده اعلام می‌کنه که کاملا برای مرگ کوماروف خودش رو مقصر میدونه که چرا به هر قیمتی شده نتونسته که کوماروف رو راضی کنه که جای اون به سفر بره.

جالبه بدونید که گاگارین هگ یک سال بعد از مرگ کوماروف، وقتی در حال پرواز با یک جت جنگنده بود کشته میشه.

اما چرا از تابوت کومارف رونمایی میشه؟ مسئولین شوروی و مقامات مجبورند که به بازدید جسد کوماروف برن. می‌دونید چرا؟

چون کوماروف به خوبی می‌دونسته که فقط مرگ انتظارش رو می‌کشه به خاطر همین وصیت می‌کنه که در صورتی که جسدی در کار بود، باید مراسم با تابوت باز برگزار بشه تا مسئولین متوجه اشتباه و بی‌کفایتی خودشون بشن.

در واقع همه معتقدن که کوماروف می‌خواسته با این کار انتقام خودش رو از مسئولین شوروی بگیره. بعد از مراسم هم باقیمانده جسد کوماروف توی دیوار نیکوپولیس کرم‌لین به خاک سپرده میشه.

ما این دو تا ابرقدرت حتی توی تلفات دادن هم با هم دیگه رقابت داشتن و چشم هم چشمی می‌کردن.

به شکلی که همون سال، توی یک آزمایش زمینی، فضاپیمای تحت آزمایش ایالت متحده به زمین برخورد می‌کنه و سه فضانورد آمریکایی کشته میشن.

سال بعد از این حادثه، آمریکا توی روز کریسمس موفق میشه که اولین سفر فضایی انسان به دور مدار ماه رو با آپولو هسن انجام بده.

اما بالاخره می‌رسیم به بیست ژوئن هزار و نهصد و شصت و نه و پیروزی بزرگ ایالت متحده بر شوروی.

سال هزار و نهصد و شصت و هفت، ناسا موشک ساترن پنح رو برای ارسال فضاپیمای آپولو به سطح ماه، توسعه میده.

و همونطور هم که بهتون گفتم، سال هزار و نهصد و شصت و هشت، فرانک بورمن، جیمز لاول و ویلیام آندرس اولین کسانی بودند که مدار زمین رو توی ماموریت آپولو هشت ترک کردن.

بعد از اون توی شونزده ژوئیه سال هزار و نهصد و شصت و نه، آپولو یازده همراه با نیل آرمسترانگ به عنوان فرمانده، باز آلدرین به عنوان خلبان گردونه ماه‌نشین و مایکل کالینز خلبان گردونه فرماندهی، از پایگاه فضایی کندی پرتاب شد و در تاریخ بیست ژوئیه هزار و نهصد و شصت و نه و در زمان ریاست‌ جمهوری نیکسون روی ماه فرود اومد.

باز آلدرین یکی از مهمترین افراد ناسا به شمار می‌رفت. در حقیقت اون یه تمرین دهنده‌ی حرفه‌ای برای افرادی بود که قرار بود به فضا سفر کنن.

تکنیک‌های حرکت در خلاء رو به اون‌ها آموزش می‌داد و تونسته بود که رکورد قدم زدن در فضا به مدت پنج و نیم ساعت رو به نام خودش ثبت کنه.

و اولین کسی باشه که اولین سلفی رو از خودش در فضا می‌گیره. در حقیقت سلفی‌های قبل از ایشون کلا سوءتفاهم بود.

ضمن اینکه سیارک شصت و چهار هفتاد آلدرین و دهانه آتشفشانی آلدرین بر روی ماه هم به افتخار ایشون نام‌گذاری شده. نیل آرمسترانگ هم قبل‌تر استاد دانشگاه بود و توی جنگ کره خدمت می‌کرد.

آرمسترانگ بعد از جنگ به نیروهای هوایی ملحق میشه و بیشتر از نهصد پرواز موفق انجام میده و بعد از ترک نیروی هوایی تو سال هزار و نهصد و شصت و دو به ناسا ملحق میشه.

مایکل کولینز هم یه ایتالیایی بوده که توی جوونی جذب نیروی هوایی ارتش ایالات متحده میشه و در سن سی و هشت سالگی هم برای ماموریت آپولو یازده انتخاب میشه و بعد از یک سال تمرینات فشرده، به جمع آرمسترانگ و آلدرین ملحق میشه.

اما برگردیم به فضاپیما. فضاپیمای آپولو یازده از دو بخش تشکیل شده بود. بخش اول گردونه فرماندهی بود که بهش کلمبیا هم می‌گفتن‌ و قرار بود که در مداری دور ماه گردش کند و مایکل کالینز مسئولیت هدایت این بخش رو به عهده داشت و در طول ماموریت هم توی مدار ماه باقی می‌موند.

و اما گردونه‌ی دوم که بهش ماه‌نشین یا عقاب هم می‌گفتند، شامل کپسول ماه‌نشین و سخت‌افزارهای مخصوص فرود روی ماه بود که نیل آرمسترانگ و باز آلدرین، با این بخش روی ماه فرود اومدن.

توی بیست و یک ژوییه، فضاپیما تو ساعت بیست و هجده دقیقه بر سطح ماه فرود میاد و شش ساعت پس از فرود، ساعت دو و پنجاه و شیش دقیقه‌ی صبح، نیل آرمسترانگ تونست اولین انسانی باشه که روی ماه قدم میذاره و اون جمله‌ی معروف خودش رو به زبون میاره.

این گامی کوچک برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است. شاید براتون جالب باشه که پیش خودتون بگید خب چرا مثلا آرمسترانگ اول پیاده شده و وارد سطح ماه شده؟ چرا مثلا آلدرین این کار رو نکرده؟

دلیلش دوتا دلیل داشت این موضوع، یکی اینکه فرمانده آرمسترانگ بوده، طبیعتا خب فرمانده اول پیاده میشه.

حالا این بحث فرماندهی هم بذاریم به کنار، دلیل اصلی ترش اینه‌ که توی فضاپیما اوضاع جوری بوده، طرز نشستنشون، کابین و صندلی‌ها جوری بوده که اول باید آرمسترانگ پیاده می‌شده که بعد مثلا آدرین بتونه پیاده شه.

این چون یه مشغله ذهنی برای خود من بود که چرا مثلا آلدرین نخواسته که اول پیاده شه، من پی‌اش رو که گرفتم به این دوتا دلیل رسیدم که گفته شده بوده.

برگردیم سر موضوع وقتی که نیل آرمسترانگ از ماه‌نشین پایین میاد، تصاویرش به صورت زنده پخش می‌شه و گفته میشه که حدود پونصد میلیون نفر، این تصاویر رو به صورت مستقیم میدیدن.

اما این سفر زیاد طولانی نبود و هردو فضانورد به خاطر محدودیت‌هایی که داشتن همون روز، ماه رو بعد از بیست و یک ساعت و نیم ترک می‌کنن اما قبل از ترک ماه، یه پلاک که روی اون نوشته‌ای برای آیندگان بود رو نصب می‌کنن.

روی اون پلاکارد نوشته شده توی ژوئیه سال هزار و نهصد و شصت و نه، پس از میلاد مسیح مردانی از کره زمین برای اولین بار قدم در ماه گذاشتن. ما با آرزوی صلح برای بشریت به اینجا آمده‌ایم.

کنار این پلاکارد یه دیسک سیلیکونی هم که به اندازه یک سکه پنجاه سنتی بوده داخل یه کپسول آلومینیومی قرار میدن و اون رو روی سطح کره‌ی ماه به یادگار می‌ذارن.

روی این دیسک پیامی از رهبران هفتاد و سه کشور نوشته شده بوده که البته اندازه‌ی این نوشته‌ها دویست بار کوچکتر شده بود و فقط با میکروسکوپه که قابل مشاهده‌است.

به جز اینا یه لرزه‌نگار حساس هم برای بررسی اعماق سطح کره‌ی ماه اونجا نصب می‌کنن. عکسا و تصاویر تمام این چیزایی که براتون گفتم همونطور که گفتم توی سایت و تلگرام می‌ذاریم حتما برید ببینید.

بعد از برگشت به زمین هم، آرمسترانگ و آلدرین و کالینز، مدال آزادی ریاست جمهوری از ریچارد نیکسون می‌گیرن. مدال فضایی کنگره از جیمی کارتر توی سال هزار و نهصد و هفتاد و هشت می‌گیرن و مدال طلای کنگره تو سال دو هزار و نه ر وهم دریافت میکنن.

جالبه که بدونید اون زمانی که ایران برای خودش قدرتی به حساب میومد و برو بیایی داشته، این فضانوردها سفری هم به کشور ما داشتن.

و روز سوم آبان هزار و سیصد و چهل و هشت به همراه یک هیئت سی نفره از فضانوردان وارد ایران میشن. بهانه‌ی این سفرم اقداماتی بوده که ایران توی اون دوره برای گسترش صنعت فضایی خودش داشته انجام می‌داده.

بگذریم اما آرمسترانگ توی اوت دو هزار و دوازده توی هشتاد و دو سالگی بر اثر عوارض ناشی از جراحی قلب، توی اوهایو درگذشت و دو تا همراه دیگه خودش رو توی بزرگترین سفر تاریخ بشر تنها گذاشت.

اما…اما در مورد واقعیت داشتن یا نداشتن سفر آپولو یازده حرف و حدیث بسیاره. خیلی‌ها اون رو یه توطئه از سمت آمریکا می‌دونن که به دروغ برای رویارویی با شوروی انجام بده و برای اثبات حرفاشون یه دلیل‌هایی هم میارن دیگه.

مثلا شخصی به اسم دیوید گروز، کارمند پردازش تصویر کوانتش میگه که تصویر آلدرین در حال پیاده شدن از داخل کاوشگر رو بررسی کرده و تونسته که جاهایی که برای تصویرسازی از نورافکن استفاده شده رو پیدا کنه.

اون از طریق فاصله کانونی لنز دوربین و با استفاده از رهگیری پرتوها، فهمیده که نورافکن‌ها توی فاصله‌ی بیست و چهار تا سی و شیش سانتی‌متری سمت راست دوربین قرار دارن.

ایراد بعدی به تصویری از پرچم آمریکاست که به نظر میاد تو این ناحیه که نصب شده، بادی در جریانه و پرچم رو به حرکت درمیاره و این موضوع خب با این نکته که توی ماه و جوش بادی در کار نیست مغایرت داره دیگه.

اما ناسا توجیهی که میاره اینه که زمانی که می‌خواستن پرچم رو به اهتزاز دربیارن، به هر دلیلی این پرچم ممکنه با بدن فضانورد یت با وسایل فضانوردا برخورد کرده باشه و به خاطر نیرویی که بهش وارد شده و به خاطر خلاء موجود در فضا، این پرچم به حالت معلق و شناور در اومده و اینجوری به نظر میرسه که انگار بادی در جریانه تو اون منطقه.

تو یه مورد دیگه، ایراد به عکس جای رد کفش آلدرین در سطح ماه هستش که گرفته میشه که با ردی که کف کفش آلدرین داره تفاوت داره.

توجیه ناسا در این مورد هم اینه که میگه اون چیزی که در عکس مشخصه در واقع جای رد محافظی هستش که روی کفش اصلی فضانوردان پوشیده‌ شده و دلیل تفاوت این جای ردم همینه.

که البته به نظرم این توجیهات ناسا به واقعیت نزدیک‌تره و اگر آمریکا واقعا توطئه کرده باشه و داستان از خودش ساخته باشه، اونم داستانی به این بزرگی با تمام این جزئیاتش، نمیاد یه همچین سوتی بچه‌گونه‌ای بخواد بده.

که مثلا این که جای رد کفش اشتباه بشه یا این که توی فضایی که کلا همش خلاء هست مثلا بخواد باد وزیدن گرفته باشه. همچین سوتی بچگانه‌ای به نظر من نمیده.

جدای اینا، یه سری فکت‌هایی جالبم این سفر داشته که بعدا توی تلگرام میذارم حتما بخونید، مثلا مثل این که فضانورد وقتی می‌خواستن که به زمین برگردن، یه سری اتفاقاتی میفته که اصلا برگشتشون به زمین غیرممکن میشه و به سختی می‌تونن این مشکلات رو برطرف کنن و برگردن زمین.

به هرحال، آقا یادتون نره که ما شاهد یک مسابقه فضایی بودیم و این پایان این مسابقه پر از هیجان و افتخار برای هر دو سمت ماجرا نیست.

سال هزار و نهصد و هفتاد، یه سفینه‌ی فضایی بدون سرنشین شوروی به اسم لونای شونزده روی سطح ماه فرود میاد و نمونه‌ای از سنگ‌های ماه رو به زمین میاره.

اما سال هفتاد و دو آخرین پرواز سرنشین‌دار توی پروژه‌ آپولوی آمریکا توسط یوئین سرنان و هریسون اشمیت انجام میشه. سال بعد هم اسکای لب، اولین ایستگاه فضایی آمریکا، به فضا پرتاب شد.

سال هزار و نهصد و هفتاد و پنج یه اتفاق جالب دیگه افتاد و اون هم ملاقات سفینه‌های آپولو از آمریکا و سایوز از شوروی در فضا بود که تبدیل به اولین پروژه‌ی مشترک دو قدرت شد.

دو طرف با همین فرمون جلو می‌رفتند تا سال هزار و نهصد و هشتاد و یک. توی این سال سفینه فضایی آمریکایی شاتل که می‌تونست پروازهای پی‌درپی انجام بده، اولین پرواز مداری خودش رو انجام داد.

این به این معنی بود که دیگه نیازی نبود برای فرستادن سفینه به فضا از موشک استفاده کنن و آخر سر هم تو انتهای هر پرتاب این موشکا نابود بشن و کلی هزینه و چیزای دیگه رو دستشون بذارن.

در واقع این شاتل‌ها، سفینه‌برهایی بودن که مرتبا قابل استفاده بودن، اما سال هشتاد و سه، ریگان رئیس جمهور آمریکا طرح عجیبی رو مطرح می‌کنه که باعث میشه تنش‌ها دوباره بالا بگیره.

اون طرح چی بود؟ این بود که آمریکا قراره که سیستم‌های ضد موشکی خودش رو توی فضا مستقر کنه. جالبه بدونید که این طرح هنوز هم در حال بررسیه و گفته می‌شه که قراره این سیستم به صورت لیزری باشه.

به این موضوع دقت کردید که تمام رویاهایی که بشر توی فیلم‌های علمی تخیلی به نمایش می‌ذاشت یکی یکی در حال پیاده‌سازی تو دنیای واقعیه. الان هم رسیده نوبت به سلاح‌های لیزری اونم نه توی زمین، توی فضا!

بگذریم، توی آخرین سال‌های ماراتون فضایی توی بیست و هشت ژانویه هزار و نهصد و هشتاد و شیش، شاتل فضایی آمریکا به نام چلنجر، بعد از بلند شدن از سکو منفجر میشه و هر هفت سرنشینش کشته میشن.

همون سال‌ها هم شوروی ایستگاه فضایی خودش رو به اسم میر به فضا پرتاب می‌کنه و نقطه‌ای میذاره بر پایان خط این نبرد باحال و جالب فضایی.

این ایستگاه که سال‌ها ازش استفاده می‌شد تبدیل شده بود به نماد قدرت و اقتدار مردم شوروی و اونا با غرور و تکبر خاصی در موردش صحبت می‌کردن.

اما بد نیست بدونید که نگهداری از ایستگاه فضایی به قدری هزینه بر و سخت هستش که آمریکا امروزه هیچ ایستگاه فضایی مستقلی از خودش نداره و این ایستگاه فضایی فعلی هم بین‌المللی محسوب میشه و با کمک چند کشور دیگه از جمله همین روسیه و چینه که نگهداری میشه.



بقیه قسمت‌های پادکست راوکست را می‌تونید از این طریق هم گوش بدید.

https://castbox.fm/episode/ماراتن-فضایی-id2063062-id164868142?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%86%20%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-CastBox_FM