به من نگو دانش‌جو! بگذارید ربات‌ها درس بدهند!

تذکر: خواندنِ این متن را با پیش‌فرضِ احترام به جایگاه استاد و معلم شروع می‌کنیم و قصدِ کم‌کردن جایگاهِ ارزش استاد را نداریم. به قول ایرج میرزا: «گفت استاد: مبر درس از یاد / یاد باد آن چه مرا گفت استاد»
بیش‌تر بحثِ این متن در مورد سیستم است.

با خود می‌گفتم تو برای دانشگاه چه می‌توانی بکنی؟ برای پیشرفت این سیستم، برای افزایش شوق یادگیری، همدلی و یادگیری، افزایش کیفیت تدریس و ... چه می‌توانی بکنی؟

این همه آدم پرانرژی وارد می‌شوند و سپس چه می‌شود؟

با خود سر این سوال‌ها کلنجار می‌رفتم و گفتم احتمالا مباحثه و انتقال حرف‌ها به آدم‌های مربوط به فضا تاثیر بهتری از غُرزدن از فضای دانشگاه بین دانش‌جوها داشته باشد.

بعد از یکی از کلاس‌های دانشکده ریاضی بود که به دنبال استاد رفتم و با او صحبت کردم و انتقادها و پیشنهادها و سوال‌هایی را در خصوص امر آموزش این دانشکده مطرح کردم؛ خلاصه گفت‌وگویی شکل گرفت و تهش من هم دو جوابِ دلسردکننده در خاطرم ماند:

۱) اگر دقت کنید دانشگاه‌های خارجی مثل MIT نیز به فلان طریق رفتار می‌کنند. این چیزی که شما می‌گویید خلاف آن است.
۲) شما «دانش‌جو» هستید و به آن معناست که خودتان باید به دنبال دانش بروید و بهانه‌ای نیاورید.

اشکال مورد اول که در مقایسه و تقلید کورکورانه است و باید فکر شده به کار دیگران نگاه کنیم و اگر چیز خوبی دارند از آن‌ها یاد بگیریم.

و اما مورد دوم؛ واژه‌ی «دانش‌جو» واژه‌ی زیبایی‌ست اما کاربرد این واژه در دانشگاه فعلا برای آن است که آن را بر سر دانش‌جو بکوبیم و از اشتباهات و کاستی‌های سیستم چشم‌پوشی کنیم. به قولی از زیر بار تفکر درباره‌ی اصلاح کم و کاستی‌ها در برویم و این بار را به شکلی دیگر بر سر دانش‌جو بگذاریم.

من حس می‌کنم این سیستمِ آموزشی با ما دوست نیست. آخرش مثل فیلم Life of Pi می‌فهمیم که سیستم با ما دوست نبوده و فقط یک همراه بوده که ما را به مقصد رسانده‌است. (تازه اگر به مقصد برسیم.)

وقتی که پی پس از ۲۲۷ روز گم‌شدگی میان دریا و با همراهی یک ببر نجات پیدا می‌کند، ببری که رفیق تنهایی او شده‌بود به پشت سرش و پی یک نگاه هم نمی‌اندازد و می‌رود. البته قطعا اگر این ببر نبود پی نیز نجات نمی‌یافت.
وقتی که پی پس از ۲۲۷ روز گم‌شدگی میان دریا و با همراهی یک ببر نجات پیدا می‌کند، ببری که رفیق تنهایی او شده‌بود به پشت سرش و پی یک نگاه هم نمی‌اندازد و می‌رود. البته قطعا اگر این ببر نبود پی نیز نجات نمی‌یافت.

خلاصه که بنده فعلا خیلی نمی‌بینم که سیستم بخواهد با دانش‌جو‌ها دوست باشد و با آن‌ها دوستی کند. چه‌قدر احتمال دارد در کلاس ۲۰۰ نفره‌ی ریاضی و فیزیک استاد با دانش‌جو دوستی کند؟ به‌راستی چند استاد راهنما هستند که ارتباط خوبی با دانش‌جویان‌شان دارند؟ چند نفر از دانش‌جویان تا به حال استاد راهنمایشان را دیده‌اند؟

سوالاتی وجود دارد که خوب است به آن‌ها فکر کنیم. آیا سیستم با همان روند ۱۰۰ سال گذشته دارد پیش می‌رود؟ آیا نیاز به تغییر و پیشرفت ندارد؟ آیا سیستم فقط می‌تواند با مریم میرزاخانی‌ها دوستی کند و باعث پیشرفت آن‌ها شود؟

خوب. بگذریم. اما واقعا برای این سیستم چه می‌شود کرد؟ این سوال بزرگی‌ست. اگر دوست دارید شما هم در موردش نظر دهید. علی‌الحساب این‌جا در مورد یکی از مفاهیم بزرگی که برای بهبود سیستم می‌تواند کمک کند صحبت می‌کنیم:

بگذارید ربات‌ها درس بدهند!

وقتی که استاد و دانش‌جو با هم دوستی نمی‌کنند، تعاملِ کمی وجود دارد، ما هم دانش‌جو (!!!) هستیم و خودمان باید برویم به دنبال دانش، استاد نمی‌تواند برای ۴۰۰ دانش‌جو وقت بگذارد و ... آن‌وقت حضور استادها چه فایده‌ای دارد و چه کمکی به شکل‌گیری تعامل می‌کند؟ سوال این‌جاست که استادی که فقط بخواهد درسش را بدهد و برود چه فرقی با یک ربات می‌کند؟ آیا ما می‌توانیم از ربات‌ها برای تدریس استفاده کنیم؟ یا از ربات‌ها به عنوان دستیار آموزشی استادها کمک بگیریم؟

این روزها که کرونا هست و قرنطینه سفره‌ی آموزش مجازی پهن شده‌است؛ اما از فناوری آموزشی فقط برای ما همین اسکای‌روم مانده‌است. (البته هدف از این متن کفر نعمت نیست و می‌دانم همین اسکای‌روم هم بسی نعمت بزرگی‌ست.)

اما چه کارهایی می‌توان کرد؟ من خودم نیز اطلاع زیادی ندارم اما می‌خواهم بگویم که فناوری آموزشی تنها منحصر به ویدیوی تدریس نیست. هم‌چنین از لحاظ زمانی نیز در هر زمانی می‌تواند یاری‌گرمان باشد و در زمان کرونا و قرنطینه انحصار ندارد.

اکنون با شما چند جمله از مقاله‌ی «درباره نقش فضای مجازی در آموزش محتوای ریاضی» از دکتر آرش رستگار را به اشتراک می‌گذارم تا با مصادیق دیگری از آن آشنا شویم. به نظر می‌رسد که مخاطب متنِ این مقاله بیش‌تر دانش‌جویان کامپیوتر هستند. دکتر رستگار در این مقاله صحبت‌های جالبی درباره‌ی مفاهیم متنوعی از جمله هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در آموزش کرده‌است.

هم‌چنین یک روش در آموزش مجازی به اسمِ «ابتلاء» را توضیح داده بودند و از آن به عنوان مهم‌ترین روش آموزشی یاد کرده‌اند. البته که جای خالی آن به شدت در دانشگاه حس می‌شود:

مهم‌ترین روش آموزشی ابتلاء است و فضای مجازی این فرصت را به آموزش‌گر می‌دهد که دانش‌آموز را به صحنه‌های ابتلایی معرفی کند، که در زندگی واقعی ممکن نیست. کامل‌ترین این ابتلائات، ابتلا در طی یک داستان است که مسیر حرکت کاربر در داستان وابسته به پاسخ‌های او به مسائل باشد. این مفهوم داستان که چندین مسیر داشته باشد، قابل اجرا در فضای غیرمجازی نیست یا این کار بسیار پیچیده است. اما فضا و زمان مجازی برای ابتلای دانش‌آموز در چنین مسیری بسیار انعطاف دارد. مضاف برآن می‌توان محتوا را در ساختار مجازی اصلاح کرد و تغییر داد و یا به آن اضافه نمود که در حالت کتاب عادی چنین نیست و پس از چاپ کتاب، کار از دست مولف بیرون می‌رود.

جالب است در همین دانشکده‌ی کامپیوتر که دانش‌جویانش هر روز دم از تکنولوژی و هوش مصنوعی و یادگیری ماشین می‌زنند، کار خاصی در راستای فناوری آموزشی و کاربردی‌کردن فناوری در آموزش انجام نمی‌شود و شاید دانشکده‌ی کامپیوتر نقطه‌ی آغازِ مناسبی برای پیشرفتِ مسیر نوآوری و فناوری آموزشی در دانشگاه باشد.

بدون شک برای عملی‌کردن مفاهیمی مانند Adaptive learning، Competency-Based education یا ... به استفاده از تکنولوژی نیاز داریم.

بالاتر درباره‌ی تعامل استاد و دانش‌جو و از ورود ربات‌ها به عرصه‌ی آموزش صحبت کردیم. حال در مورد ربات‌ها بیش‌تر توضیح دهیم و چند نکته را بگوییم. در واقع ربات جای استاد را نمی‌گیرد و به کمک او می‌آید. به طور مثال یک کلاسِ ریاضی را فرض کنید. به جای این که یک استاد هر سال n جلسه را به طور حضوری بیاید و به دانش‌جویان درس بدهد، می‌تواند در آماده‌کردن نرم‌افزارهای تدریس (که با روش‌هایی مثل «ابتلاء» ساخته‌شده‌اند.) مشارکت کند و نرم‌افزار تدریس را بهبود ببخشد. حال این نرم‌افزارِ تعاملی آماده‌ی امکان ارائه به تعداد نامحدودی از دانش‌جویان است و روزبه‌روز می‌توان آن را آپدیت کرد و بهبود بخشید. از آن طرف استاد نیز لازم به حضور در آن n جلسه‌ی هر ساله نیست و در بلندمدت وقتش آزادتر می‌شود و می‌توانیم همان وقت را به جای حضور در کلاس ۲۰۰ نفره به زمان گفت‌وگوی خصوصی استاد و دانش‌جویان اختصاص دهیم و با این کار تعامل نیز بیش‌تر می‌شود. علاوه بر آن نه‌تنها با یک آموزشِ با کیفیت برای دانش‌جویان دانشگاه آماده می‌کنیم بلکه گام مهمی در راستای عدالت آموزشی نیز بر می‌داریم و هر کسی از هر جای ایران نیز می‌تواند از این آموزش استفاده کند.

اما خوب هنوز در ذهنم این سوال را دارم که چه کسی باید به این موضوعات بپردازد؟ ریاست دانشگاه، خودِ استادان، دانشجویان یا ...؟

از توجهتون ممنونم! با کامنت گذاشتن خوش‌حالمون کنید :)