رقابت جواب می دهد؛ اما بهینه نیست!
شما در طول روز با آدم های بسیاری رقابت می کنید. اما چرا؟ آیا واقعا نیازی به رقابت با دیگران دارید؟ آیا باید از همه برتر باشید؟ زندگی خوب شما دست دیگران است و باید آن را از چنگشان در آورید؟ بیایید رقابت را با هم بیشتر بررسی کنیم.
فرض کنید شما یک کشاورز هستید و با یک کشاورز دیگر در دو واحد از زمین های من زندگی می کنید. شما در زمین ها کشاورزی می کنید و در عوض من ملزومات زندگی شما ( غذا، مسکن و ... ) را فراهم می کنم و بقیه اش را در جیبم می گذارم ( چه ناعادلانه )
سود من در بیشینه کردن سود زمین است. اما تاثیر من در آن کم است. پس من از روش معمول ایجاد رقابت استفاده می کنم. مثلا می گویم هر که زمینش کمتر محصول داشت، یک روز در میان غذا می خورد. ( یا کمی سخاوت مندانه تر، هر که زمینش بیشتر محصول داشت، مثلا خانه اش بزرگ تر می شود. )
رقابت ناسالم
شما که انسان کوشایی هستید تلاش بسیار می کنید و زمین را بسیار پربار می کنید. رقیب شما که این وضعیت را می بیند، می فهمد که توانایی اش از شما کمتر است و به طور عادی از شما شکست می خورد. پس او چه می کند؟ با بیلش پای شما را می شکند. او در رقابت پیروز شده، اما من نه تنها به هدفم که سود بیشینه بود نرسیدم، بلکه احتمالا از حالت عادی نیز کمتر سود کردم.
اما آیا مشکل فقط رقابت ناسالم است؟ فرض کنید من مشکل رقابت ناسالم را حل کردم. مثلا یک پلیس کنار شما آوردم، یا دوربین گذاشتم، یا به هر طریقی جلوی خطا کردن شما را گرفتم. اکنون دیگر وضعیت بدتر از حالت عادی نمی شود؛ اما آیا من به هدفم که سود بیشینه بود رسیدم؟ خیر.
همکاری بسیار بهتر از رقابت است
فرض کنید که محصول شما هر روز به آبیاری نیاز دارد و همچنین کلاغ ها محصول شما را می خورند. و فقط همین دو معیار میزان محصول شما را تعیین می کند. شما یک دستگاه کلاغ پران دارید که وقتی پشت آن نشسته اید می توانید کلاغ ها را بپرانید. و مشکل این است که هنگام آبیاری، پشت دستگاه نیستید و کلاغ ها از همین زمان استفاده می کنند و به شما آسیب می زنند.
آیا شما حاضرید هنگامی که شخص دیگر در حال آبیاری مزرعه اش است، کلاغ هایی که به مزرعه او می آیند را هم با دستگاه هدف قرار دهید؟ عقل سلیم می گوید که این کار را نباید بکنید. این مصداقی از رقابت ناسالم هم نیست و علاوه بر این که منطقیست، انسانی هم هست. شما هیچ وظیفه ای در قبال مزرعه شخص دیگر ندارید. اما من با این روش در ضررم.
پس من به جای این که هدف شما را رقابت بگذارم، هدفی می گذارم که با همکاری بتوانید به آن برسید. مثلا اگر جمع محصولتان از حد معینی بیشتر شد، من به شما پاداش می دهم وگرنه مجازاتتان می کنم.
شما تعیین کننده بازی هستید
اما اگر از مثال مزرعه بیرون بیاییم، شما خودتان را در رقابت هایی می بینید که کسی شما را در آن قرار نداده است. بلکه به طور طبیعی در آنها قرار گرفته اید. اگر کمی به جهان پیرامون خود دقت کنید، می بینید که بسیاری از توان انسان ها صرف رقابتی کاملا غیر مولد ( مثل آزمون ها، مسابقه ها، جنگ ها یا حتی رقابت بر سر بازاریابی یا فروش و ... ) و بسیاری دیگر صرف تولیدی ناکارآمد مانند مثال مزرعه می شود.
برای کنار گذاشتن رقابت، باید ابتدا هدف اصلی را پیدا کنید. مثلا اگر در مثال مزرعه کسی به عنوان صاحب مزرعه وجود نداشت شما باید خودتان به صورت مجازی آن را می ساختید و خودتان به این نتیجه می رسیدید که همکاری برای شما بهتر است. شما باید به این درک برسید که لزومی برای ماکسیمم کردن منفعت شخصی نیست و خود را جزئی از یک کل بزرگتر ببینید ( مثلا عضو یک تیم، عضو یک سازمان، عضو یک کشور، عضو یک دین یا حتی عضو جامعه انسان ها ) و سعی کنید منافعتان را به لایه های بالاتر ببرید. ( مثلا به جای این که منفعت خود را در این ببینید که من امشب باید شام بخورم، در این ببینید که همه هم محله ای هایم باید در امشب شام بخورند ) و این طرز نگاه شما را از این که ناهار هم محله ایتان را بردارید که یک رقابت غیر مولد است دور نگه می دارد.
رقابت در عمل از بین نمی رود
رقابت، یکی از پایه های زیرین تمدن بشر امروز است. به طوری که اگر آن را حذف کنید، تمدن فرو می ریزد و آن قدر فشار برآن زیاد است که شاید همه انسان ها با هم نیز نتوانند آن را حتی ذره ای تکان دهند. اگر کمی با دقت بیشتر به پیرامون نگاه کنید بسیاری از چیز هایی که حتی فکر نبودشان را هم نمی توانید بکنید، حاوی درصد بالایی از رقابت غیر مولد هستند. مثلا فروش کتاب یا برنامه و قفل گذاشتن روی آن ها و منع مردم از استفاده آزاد از آن، کاری غیر مولد است که ریشه در رقابت دارد.
پس اگر نمی توان رقابت را حذف کرد، من چرا این متن را نوشتم؟ چون اگرچه نمی توانید آن را به طور کامل از زندگی خود و دیگران کنار بگذارید ( و در خیلی از موارد جزئی نیز نمی توانید. عمدتا به خاطر این که اگر با دیگران رقابت نکنید، آن ها با شما رقابت می کنند ) اما می توانید آن را از هدف گذاری تان حذف کنید و هر چه قدر آدم های بیشتری به دنبال گریز از رقابت باشند، نقش رقابت در زندگی ما کم تر می شود. پس این را به اشتراک بگذارید و مانند آن را تولید کنید؛ شاید نوادگان ما از شر رقابت خلاص شوند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کار در کنار تحصیل - قسمت ۱- دانشگاه چه چیزهایی رو به من یاد نداد
مطلبی دیگر از این انتشارات
دادههای آزاد: حرکت به سوی پیشرفت همگانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
به من نگو دانشجو! بگذارید رباتها درس بدهند!