امیدوارم به بهتر شدن کمک کنم. در تلگرام و اینستاگرام پیام بفرست، SeyedAhmaddv - ارشد نرم افزار، توسعه دهنده ری اکت و نکست
نقد بازگشت به کتابخانه سیار از کتاب تولستوی و مبل بنفش
داستان با بیان مرگ یک عزیز شروع میشود.
راوی زنی میانسال است که شوهر و فرزند دارد.
در ادامه فهمیدم کتاب خوبی را انتخاب کردم در این مجموعه داستان و این داستان نگاه چاره ساز به کتابها وجود دارد
روی صفحه نمایش ضربه میزنم تا نام کتابی که میخوانم را ببینم، عه! این همان مبل بنفش است الان یادم میآید که قبلاً نقدی درباره محتوای این کتاب خواندم.
داستان جلوتر که میرود برایم جذابتر است، ماجرای نمایش تلویزیونی جزیره گیلیگان درباره کشتی شکستگانی که با یک پروفسور در آن جزیره تنها بودند. ماجرای بازی کودکی آن دو و نوع نگاهی که به انتخاب همسر در کودکی داشتند.
در ادامه میگوید که چرا از دوستش دور افتاد و چگونه این تنهایی را با یک کتاب تاب آورد. دوست دارم کتابهایی را که اسم میبرد یادداشت کنم و بخوانم. اصلا هدف کتاب هم همین است اما فعلا میخواهم از داستان لذت ببرم.
در ادامه داستان فاصله بین خواهران و مادر راوی داستان را میفهمیم.
کتابهایی که در اینجای داستان درحال معرفی آنهاست به نظر برای نوجوانان نوشته شده است. من خیلی وقت است که فهمیدم عاشق داستانهای نوجوانان هستم، نویسنده باید راحت و ساده بنویسد.
به بهانه مریضی مادربزرگ و سفر مادر برای مراقبت از مادربزرگ مریض، راوی سن زمانی که در حال تعریف کردنش است را لو میدهد.
جلوتر خاصیت پدربزرگ دخترش را در پیشنهاد پدربزرگ برای استفاده از مسکن به منظور رفتن به مراسم خاکسپاری میگوید. همیشه به دور و بری هایم گفته ام: دکترها اگر سواد (برای درمان) داشتند خانواده خودشان را نجات میدادند و من فکر میکنم دکترها برای زمانی که فردی مثلا تصادف کرده و بدنش نیاز به دوخت و دوز دارد یا بلاهای این چنین که نصیب مسی نشود به درد میخورند.
در ادامه دخترک از خاطره اش با مادر در بلژیک و نوع نگاهش به بلژیک بودن کنار مادرش میگوید.
در کافه دخترک کاکائوی داغ و مادرش قهوه مینوشد. دخترک در دفترچه همراهش مینوشت.
در ادامه راوی ما را به حال و هوای اروپای شرقی میبرد.
پس از گشت و گذاری کوتاه در آلمان شرقی، راوی به شیکاگو برمیگردد و بالاخره ماجرای کودکیش را تمام میکند. از حس کنونی خودش میگوید، حسی که پس از رفتن یکی از عزیزانش به دنیای دیگر یا مردنش دارد میگوید.
راوی در پایان قسمت بازگشت به کتابخانه سیار فاش میکند که به دنبال پاسخ چه سوالی دارد کتاب میخواند. سوالش به دلیل همان مرگ عزیزی برایش به وجود آمده که اکنون سه سال از مرگش میگذرد.
با خودم میپرسم، کجای کتاب میتوانم درباره مراسم خاکسپاری یا دودافشانی و خاکستر کردن عزیزش بخوانم. یکی از چیزهایی که مسلمانها پس از مرگ دارند همین عزاداری معنی دار است. در حالیکه بیدینهای امروزی چنین چیزی نخواهند داشت. فاتحه و خیرات و ....اگرشما هم این قسمت کتاب را خواندی نظرت را همینجا بنویس، نظر شما توجهی است که بر من میتابد و شاید راهی را نشانم بدهد که خودت هم فکرش را نمیکنی ?
اگرشما هم این قسمت کتاب را خواندی نظرت را همینجا بنویس، نظر شما توجهی است که بر من میتابد و شاید راهی را نشانم بدهد که خودت هم فکرش را نمیکنی ?
مطلبی دیگر از این انتشارات
سمفونی مردگان عباس معروفی یک رمان ایرانی رمز آلود
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه مجله ای بخوانم؟ اگر مهندس نرم افزار، شبکه، کامپیوتر و برنامه نویس هستم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه ۱۴۰۲ و دردسرهای پیدا کردن کتاب الکترونیک