رنگِ بنفش و انواعش توی فارسی

خیلی‌ها فیروزه‌ای/لاجوردی رو ایرانی‌ترین رنگ می‌دونند؛

اما به نظر من بنفش رو هم این وسط باید جدی گرفت. چرا؟

مهم‌ترین دلیل: فارسی شاید اولین زبانِ جهان باشه که برای بنفش رنگواژه‌ی بسیط (غیرمرکّب) ساخت و این کار رو زودتر از ساختنِ رنگواژه‌ی بسیط برای قهوه‌ای انجام داد (این مسئله توی نظریه‌ی رنگواژه‌های پایه‌ی Berlin & Kay خیلی عجیب و مهمه؛ شاید بعداً درباره‌ش بنویسم). فارسی حتی وقتی واژه‌ی بسیطِ کبود رو کنار گذاشت و از آبی (غیربسیط) استفاده کرد، ولی بنفش رو نگه داشت.

سوای اون، تقریباً تمامِ زبان‌های غرب آسیا (کلّی از زبان‌های هندی و ترکی و ایرانی به‌علاوه‌ی عربی و ارمنی) بنفش رو از فارسی گرفته‌ند؛ یعنی فارسی کمتر رنگواژه‌ای رو به اندازه‌ی بنفش به زبان‌های دیگه قرض داده (نهایتاً فیروزه‌ای و لاجوردی با بنفش بتونند رقابت کنند). بگذریم…

انواع رنگ بنفش
انواع رنگ بنفش

اما بنفش مظلوم‌ترین و توسری‌خورترین رنگ فارسی هم بوده! تقریباً هیچ شاعر و نویسنده‌ای از قدما حاضر نبوده ازش استفاده کنه. فقط شاعرهای حماسه‌سرا به خاطر نیاااااز به واژه‌ی هم‌قافیه با «درفش» از بنفش استفاده می‌کردند. بقیه اگر بابت وزن شعر مجبور نمی‌شدند، خودشون رو به در و دیوار و آب و آتیش می‌زدند تا نگن بنفش. مثلاً تمام کتاب‌های علمی فارسی (خصوصاً نجوم و طب و گوهرشناسی) از بنفشجی و بنفسجی (معرّب از فارسی) و فرفوری/فرفیری (معرب از یونانی و از نظر معنا نزدیک به ارغوانی) استفاده می‌کردند.

شاعرها (خصوصاً سبک هندی) ترجیح می‌دادند حتی‌الامکان بگن بنفشه‌ای و بنفشه‌رنگ و بنفشه‌وار و بنفشه‌گون، ولی زبونم لال این بیچاره رو ننویسند. حتا در چند تا متنِ قدیمی بنفشه‌ی خالی و بنفشی رو هم دیده‌م. دلیل این کار چی بوده؟ واقعاً نمی‌دونم. ولی شاید یکی از دلایلش این بوده که بنفش در قدیم اسمِ یک نوع گوهرِ نیمه‌قیمتی هم بوده گویا معادلِ Hyacinth/Jacinth در زبان‌های فرنگی است.

شاید هم از نظر آوایی خوش‌آهنگ و گوش‌نواز نبوده؛ خصوصاً اگر بدونیم بعضی از دوران‌ها تلفظش بُنَفش (شاید حتا بُنَوْش/بُنَڤش) بوده؛ (مثلاً توی یک نسخه‌ی هدایة المتعلمین فی الطب بنفش به صورت مَشکول، یعنی اِعراب‌دار، نوشته شده و با این تلفظ). گویا الان هم توی تاجیکستان این تلفظ رایجه: бунафш.

اما انواع رنگ بنفش توی فارسی:

  1. قَفایی، یعنی به رنگ گلِ زبان‌درقفا. بنفشِ بسیار روشن. گویا توی فارسیِ تاجیکی به‌ش می‌گن رنگِ «نافرمان» (ранги нофармон) این رنگِ نافرمان رو من به صورت «نافرمانی» فقط توی یک متن فارسیِ شبه‌قاره دیده‌م، مال قرن نوزدهم. خیلی زیباست.
  2. اطلسی، یه پرده تیره‌تر از قفایی.
  3. یاسی و یاسمنی (گویا توی بعضی نواحی افغانستان: یاسمندی) هم بنفش روشنه؛ به نظر من، بین قفایی و اطلسی قرار می‌گیره.
  4. سوسنی (و ندرتاً زنبقی) هم به کار می‌ره؛ خصوصاً اولی توی قالی‌بافی. توی کرمان به سوسنی می‌گن «جزی».
  5. «جَمَس‌رنگ» رو فقط توی یه متن گوهرشناسی دیده‌م؛ یعنی به رنگِ کانیِ جَمَست یا گَمَست (amethyst).
  6. ج) بعضی‌ها «پوست‌پیازی» رو یک‌جور بنفشِ سرخی‌آمیز می‌دونند، اما روشن.
  7. کاسنی‌رنگ یا گُلْ‌کاسنی هم برابر mauve به کار می‌رفته تا چند سال پیش. از رواج افتاده.
  8. سنبلی و گُل‌سنبلی هم نوعی بنفشِ نیمرنگِ رو به سیری محسوب می‌شه و خصوصاً توی شیراز رواج داره.
  9. بُداقی و نگون‌سار دو نوع بنفش توی کاشی‌کاری‌های قاجاریه بودند که به آبی/نیلی می‌زدند.
  10. بادمجانی (قدیم: بادنجانی؛ بعضی نواحی افغانستان و ایران: بانجانی) بنفشِ تیره‌ی رو به سیاهی.
  11. شاه‌توتی رو می‌شه بنفشِ آمیخته با قرمزِ سیر حساب کرد.
  12. اسطوخودوسی یادم رفت. تقریباً همون قفایی شاید باشه.
  13. بعضی‌ها گُل‌زعفرانی رو یک‌جور بنفشِ خالصِ رو به سیری می‌دونند.


این شد تقریباً بیست نوع بنفش (با احتساب رنگ‌های مشابه). شما بنفشی رو می‌شناسید که من ننوشته باشم؟

راستی، سه واژه‌ی دیژه و موررنگ و سبزدایه هم هست مرتبط با واژه‌ی بنفش که اگر بخوام ازشون حرف بزنم خودش یه رشته‌توییت جدا می‌خواد. اگر کنجکاو بودید بعداً می‌نویسم.


این رشته توئیت توسط Hossein Shahrabi ?️ نوشته شده است.