چگونه با نگرش سقراط با مخالفان خود و عقاید تعصب آمیز برخورد کنیم؟!

سقراط یگانه فیلسوف دوران باستان که حتی پس از گذشت دوهزار و پانصد سال از دوران زندگانی اش هنوز اندیشه هایش تاثیری شگرف بر نگرش انسان در باب تفکر دارد او در سال ۴۷۰ قبل از میلاد در آتن به دنیا آمد و تا آخر عمر در همان شهر ماند.

سراسر زندگی سقراط را "پرسش ها" تشکیل داده اند او راه فلسفه را برگزید بی آنکه هرگز چیزی در این باره بنویسد تمام سخنان او توسط شاگردانش از جمله افلاطون جمع آوری و نگاشته شد سقراط برای درس هایش پولی نمیگرفت و در فقر می زیست و به امور مادی علاقه ای نداشت.

سقراط از ما میخواهد که با خود صادق باشیم او صداقت را بزرگ ترین فضیلت میداند و از ما میخواهد در مقابل هر چیز و هر کسی پرسش گر باشیم. اگر با موضوعی طرف شدیم بپرسیم چرا؟چگونه؟چطور؟ و هیچ چیزی را از تیغ پرسش های مان محفوظ نداریم. او این آیین را در بطن زندگی خود وارد کرد در کوچه های آتن قدم میزد و از مردم درباره چیز هایی که به آن ها اعتقاد داشتند سوال میکرد او آنقدر حرفه ای پرسش میکرد که پرسش شونده به باطل بودن یا احمقانه بودن تعصب خود پی میبرد.

در آیین سقراط داشتن چهارچوب و تعصب قاتل پرسش است هیچ چیزی آنقدر مقدس نیست که از آن پرسش نکنیم یکی از چهارچوب هایی که سقراط به آن اهمیت فراوانی برای پرسش میدهد "عرفِ عام" جامعه است در واقع آنچه که میگوید ما چه بپوشیم چگونه حرف بزنیم و چه آدابی را رعایت کنیم!

سقراط جانش را برای فلسفه پیشکش کرد او به خاطر پرسش گری هایش به مرگ محکوم شد جام شوکران را نوشید و تا آخرین لحظه از عقیده های خود پا پس نکشید و استوار بر روی تفکراتش ایستاد. او با اینکه میتوانست فرار کند یا از گفته های خودش ابراز پشیمانی کند گفت: تا جان در بدن دارم از جستجوی دانش و آگاه ساختن شما به آنچه باید بدانید دست بر نخواهم داشت حتی اگر در این راه بارها کشته شوم.

او به ما می آموزد هر چیزی را در زندگی به راحتی قبول نکنیم در مقابل تمام اعتقاداتمان حتی اگر خیل عظیمی از مردم به آن ها معتقدند بی رحم باشیم و آن ها را نقد کنیم ما در گفت و گو ها ترجیح میدهیم مورد علاقه طرف مقابل باشیم سخنان احمقانه را تایید کنیم تا محبوبیت عام داشته باشیم.

جلب رضایت قوه انتقاد ما را کور میکند وقت آن است که خود قلعه ذهن خود را آجر به آجر بسازیم قطعا ما نیز گاهی اوقات در اشتباه هستیم و باید به دیدگاه های خود شک کنیم اما اشتباهات فکری مان را نمیتوان با این مسئله که مخالفان زیادی داریم اثبات کرد!

آنچه باید نگرانمان کند تعداد مخالفانمان نیست بلکه منطقی بودن دلایل آن ها برای این کار است ما به جای توجه به عدم محبوبیت باید به دلایل عدم محبوبیت توجه کنیم اگر با دلایل محکمی نبود و مانند سقراط جام شوکرانِ عدم محبوبیت را بنوشیم و بدانیم راه را درست رفته ایم

ما از نظرات مخالف ناراحت میشویم به همه گوش میکنیم اما اساسی ترین سوال را از خود نمیپرسیم اینکه این انتقاد بر چه اساس و دلیلی انجام شده؟ باید وقت صرف کنیم که علت انتقاد را بیابیم و با این روش میتوانیم از احساس در اشتباه بودن خود خلاص شویم.

اعتقاد سقراط این نبود عدم محبوبیت مترادف با حقیقت است چه بسا افرادی که مخالفان زیادی دارند و در واقعیت نیز در اشتباهات خود در حال غرق شدند هستند‌ اعتبار یک عقیده نه با تعداد مخالفان بلکه با پرسش گری های انتقادی و پیروی از عقل تعین میشود نه با تعداد مخالفان!

.سقراط درس های بزرگی را به ما آموخت اینکه یا همیشه باید به دستور های افکار عمومی و عرف گوش کنیم یا اینکه هیچوقت به آن ها گوش نکنیم عقل و پرسش را در جای جای زندگی خود وارد کنیم و از عدم محبوبیت نهراسیم.


  • ویترویوس
  • برگرفته از مطالعات شخصی
این رشتو توسط ویترویوس نوشته شده است.