تاب آوری پزشکان و پرستاران مسیر سپاسگزاری

هرکسی که مرتب تمرین سپاسگزاری می­کند، نه تنها سلامتی و خلقیات خود را بهبود می­دهد، بلکه این مهمترین عادتی است که می­تواند برای رفع خستگی مفرط اش پرورش دهد.

وقتی تصمیم می­گیریم که روی همه چیزهای خوب در زندگی مان متمرکز شویم،فشار خون ما پایین می­آید و ضربان قلبمان کندتر می­شود و احساس آرامش و بهباشی شکل می­گیرد و تاب آوری تقویت می­شود.

به رغم مزایای تمرین سپاسگزاری، نگرشهای فرهنگی معاصر مانع رضایتمندی اند و باعث می­شوند که فرد خوبیها و ویژگیهای مثبت زندگی اش را از یاد ببرد.یک مورد از این موانع، تلاش مداوم غیر واقع بینانه و کمال گرایانه برای رسیدن به اهداف خودمحورانه است.


تمرین قدردانی مثل زدن روی دکمه تنظیم دوباره برای برگشتن به زندگی لذتبخش تر و آرام تر است.
وقتی منابع تحلیل می­روند، زندگی بیش از پیش رقابتی می­شود.تمایل برای جلوزدن از دیگری هدفی خاص برای خیلی هاست.مدیران در محل کار در حقیقت بر این مسئله تاکید می­کنند. کارفرمایان، برنامه های درمانی، و بیمارستانها به عرضه کنندگان خدمات درمانی، برای تشویق بهره وری پاداش می دهند.در چنین عرصه رقابتی و پر تنشی، تمرکزی عادی روی آنچه دیگران دارند، ممکن است در بسیاری از افراد نفوذ کند
بسیاری از رقابتهای خشنی که ما امروزه شاهد آن هستیم، ناشی از کاهش ارزش درونی است که بسیاری تجربه می­کنند. با این که من جامعه شناس نیستم،معتقدم حداقل بخشی از بحران خود ارزشمندی را، که در فرهنگ معاصر در حال ظاهر شدن است،می توان با سیل مستمر پیامهای منفی که جوانان ما در تمام اشکال رسانه با آنها مواجه هستند،توضیح داد.
تنها متناسب ترین­ها، سریع­ترین ها و لاغرترین­ها، و ثروتمندترین­ها ستایش می­شوند!
چنین پیامهای تحریف شده ای ممکن است بسیاری را به این باور دارند که آنها همیشه اشتباه می کنند.کمالگرایانی را به یاد بیاورید که باور دارند همیشه از استانداردهای مرسوم پایین ترند و از عزت نفس پایین رنج می برند.تمرکز کارگر کمال گرا اغلب مبتنی بر مقایسه است، درحالی که تمام توجهات به ویژگیهای عالی تری معطوف شده که دیگران شاید داشته باشند.حسادت دشمن سپاسگزاری است و همیشه احساس کمبود ایجاد می کند.ناخشنودی نتیجه طبیعی حسادت است.
جراحی که 2/1 میلیون دلار در آمد دارد، به جای انکه سال واقعا پرباری را جشن بگیرد، ممکن است خود را با همکار دیگری که 4/1 میلیون دلار درآمد دارد،مقایسه کند.پزشکی ممکن است فکر کند که رفتار همکارش با بیماران خیلی بهتر از اوست،درحالی که فراموش می­کند که بیماران رفتارخودش را تحسین می­کنند.
رقابت درکل ممکن است مزایایی هم داشته باشد.در مقام ورزشکار پیش کسوت، درسهایی که در زمینه فوتبال و رینگ بوکس و تشک کشتی آموختم، نظم و انضباط و روحیه واقعی تیمی را به من یاد داد.این قابلیتها وقتی در رسالتی عالی به کار گرفته شود، ممکن است به احساس رضایت منجر شود.به هرحال، وقتی اول بودن به تنها هدف فرد در زندگی تبدیل شود، بی تردید بدبختی پدید می­آید.نفس پرستی و احساسات منفی دو مانع اصلی برای سپاسگزاری هستند.
نفس آفریده ذهن ماست که با برچسبها،ماسکها،قضاوتها و خود خیالی مشخص می­شود.نفس با این دروغ حفظ می­شود که برای ما خوشبختی می­آورد.بهرحال زندگی مبتنی بر نفس وعده خوشبختی می­دهد،اما بدبختی ایجاد می­کند.نفس هرگز کاملا راضی نمی­شود و همیشه نیاز به توجه دارد.انرژی ما را به تحلیل

وقتی اول بودن به تنها هدف فرد در زندگی تبدیل شود، بی تردید بدبختی پدید می­آید

می­برد و تنها وقایع را از منظر خود درک می­کند.
من با جراحی مشهور آشنا شدم که به تدریج زندگی خانوادگی اش را برای موفقیت در کار قربانی کرد.او ساعات طولانی کار می­کرد و بسیاری از وعده های خانوادگی و مراسم را از دست می­داد.او رئیس دپارتمان شد و کتابهای زیادی هم منتشر کرد.درنهایت طلاق گرفت و با بچه هایش بیگانه شد و تنها در آپارتمانی زندگی می­کند.
نیاز به تایید و کنترل همیشگی،عملکردهای اصلی نفس هستند.تقاضاهای سیری ناپذیر نفس جایی برای سپاسگزاری باقی نمی­گذارد.خیلی ساده است که وقتی در پی منفعت شخصی خود باشیم، به مردم و نعمتها و موهبتهای زندگی خود چندان توجهی نمی­کنیم.در اینصورت،هر رویداد یا فردی تنها از دیدگاه نفع شخصی دیده می­شود.
وقتی اضطراب و افسردگی ظاهر شود، قدردانی و سپاسگزاری ناپدید می­شود.روح دردمند و رنجور تمایلی برای قدردانی از موهبتهای زندگی ندارد،زیرا تمرکز روی تمام حوزه های اشتباه بر تفکر غلبه می­کند.

اختلالات خلقی از آن حکایت دارد که تفکرتحریف شده آماده عمل است.همانطور که در فصل ششم در باره کمال گرایی بیان کردیم درمان رفتاری – شناختی بر پایه این عقیده بنا شده است که اختلالات خلقی نتیجه و محصول تحریفهای شناختی هستند،یعنی درک نادرست واقعیت در ذهن ما شکل می­گیرد و به کاهش بهباشی منجر می­شود.
درمانگران شناختی رفتاری عقیده دارند که هرگاه فرد افسرده یا مضطرب شود، پای تفکر تحریف شده در میان است.تحریفهای شناختی معمول شامل فاجعه سازی است که در آن اتفاقی منفی و عواقب منفی آن به شدت بزرگنمایی می­شود.تحریف دیگر، تفکر همه یا هیچ است که در آن افراد واشیا یا اتفاقات همه بد ارزیابی می­شوند.به سادگی اجازه هیچگونه اشتباه یا عملکرد ضعیفی داده نمی­شود.وقتی تفکر معیوب و مخدوش در ذهن ما حاکم شود،یک حرکت اتفاقی در اتاق عمل ممکن است به این برداشت منجر شود که من جراح بدی هستم.حالت مدام ترس و اضطرابی را که به دنبال چنین طرز تفکری گسترش می­یابد،تجسم کنید.
تفکر تحریف شده و منفی به سادگی جایی برای مثبت اندیشی و قدردانی نمی­گذارد.ذهنیت افسرده یا مضطرب ناشی از تفکر نادرست، به احساس بی کفایتی و دل مشغولی با کمبودها در سراسر زندگی منجرخواهد شد.ثروت،موفقیت بزرگ،و جایگاه قدرت موجب ارضای شخص مضطرب و افسرده نخواهد شد.داشته­های مادی ممکن است کمی به تسکین این باور ریشه دار که من شخص شکست خورده ای هستم،کمک کند.هیچ چیزی یا هیچ موقعیت یا دستاوردی نمی­تواند به ویژه برای فردی که در باره خود تفکر تحریف شده منفی دارد، خوشبختی به بار بیاورد.
شکی نیست که من در اوایل حرفه ام تلاش می­کردم برای تسکین احساس عدم کفایت بهترین باشم.عدم دریافت تایید در دوره کودکی مرا وادار می کرد تا در محیط کارم به دنبال تایید دیگران باشم.من وقت ارزشمند خود را در خانه برای بیمار یا مشاوره اضافی فدا می­کردم.درصورتی که دیگران می­توانستند به جای من این کار را انجام دهند.خوشبختانه به موقع بیدار شدم و تلاش کردم که فرهنگ خانوادگی زیبایی بسازم.بعد از سالها تعمق و تفکر،دعا و درمان، حالا می­دانم که آرامش فکری کاری درونی است و هیچ عنوان یا تاییدی نمیتواند با آرامش ناشی از تفکر درست،خودپذیری و ارتباط با پروردگار رقابت کند.

برگرفته از کتاب پزشک تاب آور.
نوشته جان دی کلی،آن ماری کلی،برگردان
دکتر محمدرضا مقدسی،عفت حیدری، نشررشد،1399