عدم قطعیت و تاب آوری

چگونه تاب آوری بیاوریم ؟
چگونه تاب آوری بیاوریم ؟

عدم قطعیت و تاب آوری در بحرانهای جهانی

ریحانه جباری

در فلسفه‌ علم فرآیند تولید دانش بر سه رویکرد استقرایی (آگوست کنت)، ابطال‌گرایانه (کارل پوپر) و پارادایماتیک (کوهن) بنا شده است.

این سه رویکرد گرچه در هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی متفاوتند اما در نسبی‌گرایی و قائل‌بودن به عدم دستیابی به معرفت کامل ثابت نسبت به حقیقت مشترکند.

مطابق استقراگرایی، علم با مشاهدات آغاز می‌شود و مبتنی بر مشاهده و آزمایش است.

ابطال‌گرایان معتقدند که دانش علمی می‌تواند از طریق شکل‌دهی ایده‌های جدید (حدسیات) و تلاش برای ابطال آنها از طریق پژوهش‌های تجربی، با شتاب بیشتری پیشرفت کند.

از سوی دیگر اما کوهن با رد رویکردهای استقرایی و ابطال‌گرایانه می‌گوید: توسعه‌ علم به جای اینکه از طریق واقعیت‌هایی باشد که خود را برای اندیشمندان آشکار می‌سازند (نگرش استقراگرا)، یا به جای اینکه به وسیله‌ دانشمندانی انجام پذیرد که در هر آزمایش سعی در ابطال فرضیات خود دارند، از طریق حل تنش‌های سیاسی در جامعه‌ی علمی و به‌طور تناوبی صورت می‌گیرد. درواقع به جای اینکه سیر تکامل علم یه مسیر خطی از فرضیات ابطال‌پذیر باشد، متشکل از یک‌سری دوره‌های غیرمستمر از علوم هنجاری و تغییرات انقلابی است.

مایکل والترز دالس مورخ برجسته در تاریخ اجتماعی که مطالعات خود را بر خاورمیانه‌ دوره‌ میانه متمرکز نموده و از او آثار متعددی در حوزه پزشکی و بیماری‌های همه‌گیر در خصوص جنون، جذام، طاعون، و ریشه‌های بیمارستان به یادگار مانده که هریک زمینه‌ فعالیت‌های پژوهشی بعدی را مهیا ساخته است، در کتاب‌هایش مروری دارد بر آثار و تحولات اجتماعی برآمده از بیماری‌های همه‌گیر از آغاز تاریخ مکتوب همه‌گیری‌ها تا زمان وقوع پاندمی (جهان‌گیری) در قرن چهاردهم. دالس در یکی از آثارش درمورد بیماری طاعون نشان می‌دهد که این بیماری چگونه مباحث قضا و قدری را شکل داده و تقویت می‌کند.

به گفته والتزر، در عمل دو نگاه موازی نسبت به بیماری از پیش موجود در اندیشه‌ مسلمانان نهادینه می‌شود: نگاهی برآمده از پزشکی عرفی که بیماری را معلول علت مادی می‌داند و تلاش می‌کند با ابزارهای متعارف مانند گیاه‌درمانی، اقدامات پیشگیری و... با آن مقابله کند؛ و دیگری اینکه علت بیماری را ماوراءالطبیعی (گناه فردی و جمعی) و درمان آن را توبه و انابه و... می‌داند.

به سخن دیگر شیوه‌ معالجه‌ هر نحله از جنس باورهای آنان بوده است. نویسنده تلاش این دو گروه و دستاوردهای آنها را از لابه‌لای نسخه‌ها استخراج کرده و نیز آراء اندیشمندانی را به نمایش می‌گذارد که همت می‌کنند راه سومی بیابند. در این رابطه، سوء‌استفاده حکام با تمسک به قرائت غیرمادی بیماری و محدودسازی آزادی‌های اجتماعی، ترویج اندیشه‌های خرافی و... بسیار تأمل‌برانگیز است.

در دوران همه‌گیری، عملکرد علم نسبت به زمان‌های عادی متفاوت است زیرا عدم قطعیت‌های فراوانی در مورد داده‌ها، روش‌ها، و مدل‌ها وجود دارد و در عین‌حال مسئولان بهداشت و درمان باید بر اساس این اطلاعات غیرقطعی، تصمیم‌های سریعی اتخاذ کنند. در حقیقت در یک همه‌گیری با علم غیرپارادایماتیک مواجه هستیم.

در ابتدای شیوع کووید19، مانند همه‌گیری‌های قبلی، سازمان‌ بهداشت جهانی با داده‌های نامشخصی از یک ویروس جدید روبرو بود که به‌طور بالقوه می‌توانست منجر به مرگ افراد زیادی شود. اطلاعات اعلام‌شده توسط نهادهای بین‌المللی مانند سازمان بهداشت جهانی و سازمان‌های خصوصی و دولتی که بر بهداشت جهانی نظارت کرده و بر آن تأثیر می‌گذارند، در تعیین استراتژی‌های کشورها بسیار تأثیرگذار است.

قسمت عمده‌ای از بودجه‌ تحقیق و توسعه‌ی این سازمان‌ها به بیماری‌های خاص و بیماری‌های همه‌گیر اختصاص یافته و صرف ایجاد خدمات بهداشت و درمان اساسی نمی‌شود اما عدم‌قطعیت علمی و نظرات انتقادی در رسانه‌های اجتماعی می‌تواند با کم‌اهمیت نشان‌دادن تهدید بیماری، اثربخشی انتقال اطلاعات مرتبط با سلامت عمومی را تضعیف کند. انتقاداتی نیز درمورد عدم شفافیت در تصمیم‌گیری و تأثیرات شرکت‌های تجاری و دارویی بر تصمیمات شده است زیرا اعلامیه‌ی سازمان بهداشت جهانی مبنی بر وجود همه‌گیری، به‌طور خودکار موجب آغاز معاملات تجاری بین دولت‌ها و شرکت‌های دارویی شده است.

سازمان بهداشت جهانی باتوجه به عدم موفقیت در همه‌گیری‌های قبلی، سیستم‌های حساس هشداردهی و سازوکارهای تحقیق و توسعه‌ای را ایجاد کرده است که با اولین علائم کووید19 فعال شدند. اما پروتکل‌هایی تعیین‌شده توسط این سازمان‌ها و نهادها از طرفی بر پایه‌ی داده‌های علمی غیرقطعی بنا شده و از طرف دیگر بیشتر شبیه توصیه‌هایی برای کنترل رفتار شهروندان بدون توجه به جعبه‌های سیاه روانشناختی مربوط به تجربیات ذهنی، ادراکات، و انگیزه‌های اقدامات فردی به نظر می‌رسد. درحالی‌که روانشناسی همه‌گیری‌ها شامل پویایی اجتماعی، درک خطر و رفتار مردم بسیار دارای اهمیت است و نباید نادیده گرفته شود.

از طرف دیگر تصمیمات سیاسی، بحث‌های عمومی، رسانه‌ها و تأثیرات روانی فردی، همگی با اطلاعاتی آغاز می‌شوند که توسط دانشمندان ارائه می‌شود. درک روانشناسی کووید19، به معنای درک این موضوع است که دانشمندان با وجود عدم قطعیت‌ها چگونه تصمیم‌گیری کرده، چگونه این عدم قطعیت‌ها را به جمعیت وسیع‌تر منتقل می‌کنند و چگونه موجب شکل‌گیری دیدگاه‌های شهروندان در مورد همه‌گیری می‌شوند.

در اینجا با مفهومی با عنوان «علم عوام‌پسند» نیز روبرو هستیم. هدف علم رسمی، آگاهی‌رسانی و ترغیب پژوهشگران همکار در مورد روایی و پایایی مشاهدات و نتیجه‌گیری‌ها با روش‌های دقیق و قاعده‌سازی‌های ظریف است، اما هدف علم عوام‌پسند، آگاهی‌رسانی و متقاعدکردن افراد غیرعلمی درمورد اهمیت یافته‌ها با ساده‌سازی و اظهارنظرهای جامع است.

به نظر می‌رسد علم عوام‌پسند به یک صنعت بزرگ و سودآور تبدیل شده که علم را در قالب سرگرمی می‌فروشد و بر منحصربه‌فرد و ریشه‌ای بودن یافته‌ها تاکید دارد. اگر روزنامه‌ها مجلات و برنامه‌های تلویزیونی، دانشمندان خشکی را درحال توضیح نظریات پیچیده و مفصلی که از نظر مخاطب ناشناخته است نشان دهند، نمی‌توانند فروش خوبی داشته باشند.

درنتیجه درحالی‌که دانشگاهیان ممکن است یک مطالعه‌ علمی را به‌عنوان مجموعه‌ای غیرقطعی از یافته‌های تصادفی و محاسبات مربوط به احتمال در نظر بگیرند، علم عوام‌پسند می‌تواند همان یافته‌ها را به عنوان یک حقیقت یا قطعیت سیاه و سفید نشان دهد. همچنین ظاهراً محبوب‌سازی علم این انتظار را در بین عموم مردم ایجاد کرده است که دانشمندا نباید قادر باشند بلافاصله پاسخ‌ها و راهکارهای قطعی و مشخصی برای همه‌چیز ارائه دهند.

به ‌نظر می‌رسد کووید19 با ایجاد بحث‌های گسترده در میان عموم مردم درباره‌ی حقایق علمی و اطلاعات جعلی، نقطه‌ی اوج علم عوام‌پسند باشد. شاید این پرسش مطرح شود که اگر ما در مورد هیچ چیز مطمئن نباشیم، اگر حتی در علم قطعیتی وجود ندارد، چگونه می‌توانیم به آنچه علم به ما می‌گوید اعتماد کنیم؟ پاسخی که جوئل ووس بر ای چنین پرسشی دارد این است: «اطمینان ما به علم به این دلیل نیست که قطعیت به‌وجود می‌آورد. بلکه به این دلیل است که بهترین پاسخ‌هایی را که در حال حاضر وجود دارد، به ما ارائه می‌دهد.

علم بیشترین چیزی است که تاکنون درباره‌ی مشکلات پیش رویمان فهمیده‌ایم. این انعطاف‌پذیری علم را نشان می‌دهد. علم دائماً دانش فعلی را زیر سوال برده و تضمین می‌کند که ما به بهترین پاسخ‌های ارائه شده تاکنون دسترسی داریم. اگر پاسخ‌های بهتری پیدا شوند، این پاسخ‌های جدید به علم تبدیل می‌شوند».


برگرفته از: کتاب روانشناسی کووید 19 ، چگونه تاب بیارویم ؟
ترجمه دکتر ریحانه جباری ، انتشارات حکمت کلمه ، 1400