کوچینگ شناختی رفتاری یادگیری مداوم یا موفقیت و شکست

در کوچینگ شناختی رفتاری بعد از تعیین هدف و هدف گذاری صحیح با توجه به شناخت روحیات و شرایط بیرونی ، مرحله بعدی  آماده سازی  یک برنامه عملیاتی برای رسیدن به آن هدف است

در صورتیکه هرگونه  موانع روانی در برنامه ریزی عملیاتی یا اجرای اقدامات وجود داشته باشد ، باید ابتدا به آنها پرداخته شود و برای رفع آنها تلاش بشود.
 یک برنامه عملیاتی، مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف را مشخص می کند.هر مرحله از طریق یک سری سؤال باید روشن شود: "چه میخواهم بکنم؟ چه زمانی این کار را انجام خواهم داد؟کجا انجامش بدهم؟چه مقدارمیتوانم برای آن هزینه کنم؟ 

با توجه به شناختی که کوچ از همکاری با کوچی بدست می آورد، می تواند او را راهنمایی کند که کدام رفتار در کدام شرایطی مقبولتر و موفق تر است .کوچ ممکن است درباره جمع آوری اطلاعات از طریق پر کردن فرم ،نگه داشتن خاطرات و غیره جهت تنظیم مسیر به سمت هدف تأکید کند. گاهی کوچی باید با قاطعیت و فعالانه عمل کند و گاهی برعکس با ملایمت و حرکت تدریجی به هدف نزدیک شود. گاهی کوچ ممکن است کوچی را ترغیب کند تا در مراحل اولیه ،بسیار بلندپروازانه گام بردارد ، به طوری که پیشرفت سریع باعث نشان دادن استعداد آنها می شود.

سه مرحله برای توانمندسازی شخصی وجود دارد: اینکه کوچی از خود بپرسد:

  1. هدف من چیست؟
    برای رسیدن به این هدف چه باید بکنم؟
    این هدف چه منفتی برای من خواهد داشت وآیا اصلا تمایلی برای رسیدن به این هدف دارم ؟

در پایان جلسه باید زمان کافی برای بحث باقی بماند وکوچی باید در مورد وظایفی که دارد تا بتواند به هدفش نزدیک شود به صورت واضح و مشخص صحبت کند. برای او مهم است که ببیند چگونه بحث های جلسات منجر به ایجاد تکلیف می شود و این تکالیف به هدف آنها مرتبط است

بحث در جلسات---> ایجاد تکلیف -----> رسیدن به هدف.

مهم نیست تکالیف بطور کامل انجام شود یا نه. یا اینکه اصلا انجام نشود. آنچه مهم  است اینست که ، تمرکز اصلی بایدبطور مداوم روی یادگیری باشد ،نه موفقیت یا شکست. و اگر تکالیف انجام نشد کوچ نباید هرگز عصبانی شود و یا ابراز نارضایتی کند زیرا در اینصورت ممکن است کوچی دچار اضطراب بشود و از ادامه جلسات منصرف شود.  

مهم است که کوچ نسبت به انجام و یا عدم تکالیف کوچی با او سازگار باشد . یک رویکرد آزادانه و بدون قضاوت در مورد بررسی تکالیف کوچی داشته باشد و حتی اگر کوچی آنها را تکمیل نکرده باشد و یا هر چقدر تلاش کوچی برای انجام یک کار کوچک باشد بازهم نسبت به او قدر دادن باشد..
(البته کوچ باید مراقب باشد با تظاهربه بی  اهمیتی کار، عدم انجام آنرا تقویت نکند. )

گاهی کوچی دچار باور هایی است که مانع او برای انجام تکالیف می شود مثلا "او فکر میکند حتما باید از ابتدا یقین به موفقیت داشته باشد و یا اینکه در انجام تکالیف احساس راحتی بکند و بر کل اموری که میخواهد انجام دهد تسلط کامل داشته باشد تا بتواند اقدامات سازنده ای انجام دهد" یا اینکه فکر میکند جسارت متفاوت عمل کردن و یا انجام کارهای جدید و عجیب  وشاید خطرناک را ندارد. بهمین دلیل اقدامات خود را سازنذه و مفید نمیداند. "
اگر قبل از اینکه گام اول را برای سفر برداریم منتظر این هستیم که بدانیم چه زمانی سفر به پایان میرسد، این بدین معناست که هیچ تمایلی برای پوشیدن کفش سفر نداریم و اصلا دلمان نمیخواهد سفری را شروع کنیم.
اگر معتقدیم باید کاملاً روی همه رویدادها کنترل داشته باشیم ، در واقع با فکر کردن درمورد از دست دادن کنترل امور و همچنین اینکه دیگران چگونه ما را  قضاوت میکنند، ترس خود را تقویت می کنیم.

اصرار بر خودکنترلی توهم کنترل است. کنترل واقعی به معنای نترسیدن از دست دادن چیزی نیست بلکه کنترل واقعی به معنای، پذیرفتن خود ، عدم تحقیر شدن در هنگام اینگونه  مشکلات است و اینکه به دنبال روشهای سازنده ای برای بازیابی مجدد آن چه که از دست دادیم باشیم..
یادمان باشد آزمایش و خطا روال عادی همه امور است و با یکبار اشتباه کردن صلاحیت ما از بین نمیرود. دنبال کردن خواسته ها و آرزو ها در زندگی شامل روبرو شدن با مسائلی مثل شکست خوردن و یا عدم پذیرش از طرف دیگران است  و شجاعت:  یعنی قدرت انجام همان کارهایی که از آنها میترسیم ، مانند راه اندازی و شروع یک پروژه کاری، صحبت در مجامع و محافل عمومی یا درخواست یک قرار ملاقات .شهامت ایجاد نمیشود مگر در مواجهه با ترسها . اشکالی ندارد اگر گاهی بی کفایت عمل کنیم.
با آگاهی به اینکه گاهی اشتباه می کنیم ، اشتباهات خود را اصلاح کنیم و با تمرین مداوم رفتار یا مهارت های جدید، در نهایت یاد خواهیم گرفت که با صلاحیت رفتار کنیم.
 اگر اعتقاد دارید که تنها هنگامی که احساس راحتی می کنید قادر خواهید بود روند تغییر را شروع کنید ، پس بدانید که زمان شروع، به آینده دور موکول خواهد شد و شاید هرگز آن تغییر را شروع نکنید.
اگر می خواهید احساس اطمینان ، راحتی ، کنترل امور ، انجام درست کار ، اعتماد به نفس و شجاعت داشته باشید ، ابتدا باید احساس عدم اطمینان ، ناراحتی، و ناامنی داشته باشید باید به صورت ناسازگارانه ، غیرمستقیم و جسورانه عمل کنید.پذیرش این پارادوکس در تغییرات شخصی حداقل یکی از موانع رسیدن به هدف را از سر راه کم میکند.


برگرفته از کتاب کوچینگ شناختی رفتاری
مایکل نینان ، ترجمه دکتر محمدرضا مقدسی و نرگس زمانی

آلبرت الیس می گوید: ‘خودتان را به انجام کارهایی که دوست ندارید ، مجبور کنید و خود را وادار کنید که آن را انجام دهد و بواقع ان را به انجام برسانید. عمداً عامل فشار خودتان باشید و باعث ناراحتی خودتان باشید تا اینکه در نهایت از شر این ناراحتی وفشار راحت شوید