کوچینگ شناختی رفتاری ،


افکار غیر مفید ،فرضیات، باور های اساسی ، و کلیه عوامل مربوط به گذشته که به مشکلات فعلی شخص منجر شده و عزت نفس او را پایین آورده است قابل تغییر نیستند.

برگرفته از: کتاب کوچینگ شناختی رفتاری

به گزارش میگنا افکار غیر مفید، فرضیات، باور های اساسی و کلیه عوامل مربوط به گذشته که به مشکلات فعلی شخص منجر شده و عزت نفس او را پایین آورده است قابل تغییر نیستند. اما باورهای کنونی و رفتارهایی که باعث ادامه این مشکلات میشوند قابل تغییر هستند و اگر چه دلایل اولیه مشکلات افراد میتواند دیدگاه مفیدی در مورد مشکلات فعلی آنها ارائه دهد، ولی بندرت میتوانند روش موثری برای پیشرفت ارائه دهند.

رفتارها و عملکرد شخصی که از باورهای غیرمفید حمایت میکند نقش مهمی در باقی ماندن مشکلات او بعهده دارند. رفتار شما نشانگر افکار شماست. بطور خلاصه در cbt تغییر در رفتار و ذهنیت هر دو مهم هستند آنچه که در جلسات(کوچینگ یا درمانگری) میتواند بعنوان راههای جدید و امتحان کردن آنها در موقعیتهای واقعی سودمند باشد، باید برای مراجعین و کاربران توضیح داده شود کوچ و کوچی هر دو با همفکری یکدیگر جلسات را پیش ببرند زیرا که این روشها تاثیرات عمیق تر و سریع تری در پروسه تغییرات خواهد داشت.

این روش به نوعی "مشارکت تجربی" است که برای حل مشکلات نیاز به هر دو حوزه مربیگری و درمانگری دارد و نه فقط یکی از آنها. "مشارکت تجربی مانع ایجاد این بدذهنی و کج اندیشی ا در مراجعین می شود که درمانگر و یا مربی وظیفه ی برطرف کردن مشکلات آنها را دارد و خودِ مراجع یک موجود منفعل است".

در کوچینگ شناختی رفتاری تاکید بر این است که باورها و فرضیات باید در زندگی واقعی افراد آزمایش شود تا با جمع آوری اطلاعات و شواهد، درست یا غلط بودن این باورها را بشناسیم و در ادامه اگر خوب هستند از  آن باورها حمایت کنیم و اگر نه آنها را تغییر دهیم و یا دور بیندازیم.

بر اساس رویکرد cbt ممکن است علم و دانش به تنهایی نتواند به همه سوالات مهم مربوط به موقعیتهای انسانی پاسخ دهد. راههای دیگری به غیر از علم و دانش برای رسیدن به آگاهی وجود دارد. ادبیات، هنر و فلسفه و علایق پرشور و ارزشهای اصلی ما میتوانند بینش و روشنگری ما را در خصوص تجربیات درونی مان افزایش دهند. این همان امیدوار کننده ترین مسیر به سمت درک ماهیت زندگی و اشیاء تاحدودی مسیی درونی است.

اما رویکرد رفتاری شناختی در کوچینگ بعنوان یک فرآیند مشارکتی برای حل مسئله که بر روی کسب نتیجه مطلوب و مورد انتظار هر دو طرف (درمانجو و مربی) متمرکز است توضیح داده میشود. کوچ نشان میدهد که چگونه مدل مربیگری رفتاری شناختی (CBC ) برای نگرانیهای کوچی و رسیدن به اهدافش میتواند کاربردی باشد.

در این روند بسیار مهم است به جای سرزنش طرز تفکر و احساس دیگران، مسئولیت افکار واحساسات و رفتار خود را بپذیرد. عدم پذیرش مسئولیت یکی از مهمترین دلایلی است که کاربرد CBCرا بی اثر میکند.

در CBC کمک میشود تا برخورداران فواید و مزایای تغییر در افکار و رفتار خود را ببینند و درک کنند و به جای ماندن دروضعیت ناخوشایند قبلی، انگیزه ذاتی خود را برای ایجاد تغییر تقویت کنند. به این طریق مراجع ( کوچی ) خودش عامل تغییر میشود به جای اینکه توسط کوچ هدایت شود.

در واقع در CBC به نوعی مسئولیت پذیری و معنای واقعی مسئولیت آموزش داده می شود.

"مسئولیت" تعهدی است که هرچقدر هم سخت باشد شخص برای تحقق وعده ها و ایجاد نتایج در نظر گرفته شده، خودش را 100درصد به آن پایبند میداند. در واقع همین تعهد است که باعث تغییر می شود.

از جمله عواملی که باعث موفقیت مراجع ( کوچی ) میشود و در نظر آنها در روابط ارجح است اینست که:
1- مورد توجه و احترام باشد.
2- کوچ باید برای او الهام بخش موفقیت باشد.

در cbc هیچ برنامه کاری خصوصی وجود ندارد. طرفین ایده ها ونظرات خود را در میان میگذارند و اهمیت فضای مشارکتی از این طریق مورد تاکید قرار میگیرد بهتر است کوچ در نظر داشته باشد که گاهی ممکن است ایده هایی که مطرح میکند زیر سوال برود و یا به چالش کشیده شود در این صورت باید این چالش ها را بپذیرد. البته باید بپذیرد که گاهی رفتار، عقاید و احساسات در امر کوچینگ تداخل خواهد داشت.

گاهی در روابط کوچ و کوچی تنش ها و اختلالاتی بوجود می اید که آنرا "فرارابطه" مینامد و قابل برطرف شدن است هر چه روابط بین کوچ و کوچی دوستانه تر(خارج از اِعمال وظیفه) باشد، زودتر این تنش ها خاتمه می یابد.

اصولًا هر فرایند و روابطی که فقط مبتنی بر انجام وظیفه و خالی از روح و عاطفه باشد، تنش و سرزنش بیشتر و تفاهم کمتری بهمراه دارد و دیرتر به نتیجه مثبت خواهد رسید. در نهایت بایستی بخاطر داشته باشیم مسئولیت اصلی شروع و حفظ روند فرایند کوچینگ برعهده کوچ می باشد.