یه حمید مثل بقیه! / دانشجو / مهندس سابق
«تحول»؛ ضرورتی انکارناپذیر برای سازمان صداوسیما
در عصر حاضر، رسانهها کارکرد و نقشهای متعدد و بیشماری در جامعه دارند. میتوان فعالیت اصلی نهاد رسانه را تولید، بازتولید و توزیع معرفت بهمعنای وسیع آن، یعنی نمادها یا مراجع معنادار و تجربهشدنی در جهان اجتماعی، دانست. در همین راستا، پژوهشگران بسیاری به شناسایی و تشریح کارکردهای این «نهاد میانجی اجتماعی» پرداختهاند. به گفتۀ صاحبنظران این عرصه، رسانهها در جامعه پنج کارکرد اصلی را به دوش میکشند: 1. اطلاعرسانی؛ 2. همبستگی؛ 3. پیوستگی و تداوم؛ 4. سرگرمی؛ 5. همگرایی عمومی. سازمان صداوسیما، بهعنوان بزرگترین رسانه و یکی از ابرسازمانهای کشور، متولی و ضامن تحقق این کارکردهاست. به طور کلی میتوان گفت که اطلاعرسانی و آموزش و سرگرمسازی سه کارکرد اصلی این رسانه هستند. سؤال اینجاست که آیا سازمان صداوسیما در مسیر یادشده قدم برمیدارد؟ پرسشی که ابهامات زیادی حولمحور آن دیده میشود.
سازمان صداوسیما در دورههای ریاستی مختلفی، تحولات مثبت و منفی کوچک و بزرگ را به خود دیده که مهمترین آنها عبارتاند از:
• توسعۀ کیفی محتواها در کنار ازدیاد نیروی انسانی؛
• توسعۀ کمی شبکهها و نیروی انسانی سازمان در کنار آن؛
• تلاش برای کوچک و چابکسازی سازمان؛
• توجه به برندمحوری بهجای شبکهمحوری و توسعۀ کمی؛
• اداریترشدن هرچه بیشتر سازمان صداوسیما؛
• غیرتخصصیشدن سازمان صداوسیما در چند سال گذشته.
با این حال به نظر میرسد که در حال حاضر این سازمان بیش از هر زمان دیگری، ماهیت پویای یک سازمان رسانهای را کنار گذاشته و در زمره دیگر سازمانهای اداری بیتحرک و لَخت قرار میگیرد. بدیهی است که آسیبشناسی وضعیت فعلی سازمان صداوسیما تفصیل بسیار دارد و در این یادداشت نمیگنجد؛ اما بهطور کلی، در ادامه به توصیف وضعیت موجود پرداخته میشود.
ترسیم وضع موجود
علیرغم تلاشهای صورتگرفته، کارشناسان بر این باورند که وضعیت فعلی این نهاد رسانهای فاصلۀ بسیاری با اهداف تعیینشدۀ آن دارد و همچنان سهم چشمگیری از ظرفیت این سازمان بدون استفاده و فایده باقی مانده است. بخش بزرگی از این اتفاق را میتوان ناشی از عدم درک صحیح تغییرات اجتماعی و فناوری دانست. گسترش رسانههای اجتماعی این امکان را به کاربران داد تا به تولید محتوای انبوه بپردازند و درمورد محتواهای تولیدشده بهطور مستقیم اظهارنظر کنند؛ در نتیجه، مخاطبان برخلاف گذشته در موضع انفعالی محض نسبت به رسانهها قرار نمیگیرند و رویکرد فعالانهتری دارند. به نظر میرسد متولیان سازمان صداوسیما تا امروز یا این تغییر پارادایمی را درک نکرده، یا توجه درخوری به آن نداشتهاند.
همچنین توجه بیش از حد صداوسیما به فرایندهای سنتی در حوزۀ اخبار و سرگرمی، تطابقنداشتن با شاخصهای جدید و بیتوجهی به خلاقیت و نوآوری، وضع موجود را بدتر کرده است.
واگذاری مرجعیـــــــــــــــــت فرهنگی و هنــــــــــــــــری و عقبماندن از تحولات روز
با توجه به موقعیتی که سازمان صداوسیما بهواسطۀ جایگاه نهادی و قانونی خود در سپهر رسانهای کشور دارد، انتظار میرفت نقش «مرجعیت فرهنگی و هنری» را در حوزۀ رسانهای کشور ایفا کند؛ حال آنکه این مهم با کاهش تولید آثار فاخر، رویآوردن به تقلید از برنامههای خارجی، بیتوجهی به سرمایههای انسانی و نیروهای خلاق، افزایش برنامههای تأمینی و... رفتهرفته به حاشیه رانده شده است.
با فراگیری فناوریهای جدید مبتنی بر وب، حضور یکتای صداوسیما بر فضای رسانهای کشور کاهش یافته و سرویسهای خصوصی توانستهاند با پویایی و خلاقیت بیشتر و توجه به نیاز مخاطب، گوی سبقت را تا حدی از این سازمان بربایند. در حال حاضر، رسانههای خصوصی با صرف هزینههای زیاد در حال تولید محتواهای نمایشی هستند و این امر چالش جدیدی برای صداوسیما به همراه داشته است.
همان طور که اشاره شد، این رسانهها تهیه و ساخت و چینش محتوایی خود را بر اساس نیاز و علاقۀ گروههای مختلف مخاطب انجام میدهند؛ همان موضوعی که پاشنهآشیل سازمان صداوسیما محسوب میشود. این نکته را میتوان یکی دیگر از دلایل فاصلهافتادن میان صداوسیما و مخاطب دانست. بهعبارت دیگر، مخاطبان (یا حداقل بخشی از مخاطبان) صداوسیما را رسانهای مردمی که به نیازهای مختلف گروههای گوناگون جامعه پاسخ میدهد نمیدانند.
معضل دیگر، فراموشی ژانرهایی همچون کودک، مستند و درام (نمایشی) در انبوه محتواهای سیاسی، مسابقات و برنامههای گفتوگومحور است. توجه به تولید برنامههای پرزرقوبرق اما سطحی که بیشتر آنها بازسازی ضعیفی از نمونههای خارجی است نهتنها اثر ماندگاری در جامعه بر جای نمیگذارد، خلاقیت و نوآوری را نیز از رسانۀ ملی میگیرد. در این بین، صنعت رسانه و مخاطب و نیروهای خلاق، قربانی چنین تصمیماتی هستند. زمانی آثار تولیدی صداوسیما، بهویژه در حوزۀ کودک یا برنامههای نمایشی، تبدیل به خاطرات چند نسل میشد؛ با گذشت زمان، این ویژگیها در آثار تولیدی این سازمان رخت بربسته و تولید چنین برنامههایی به یک استثنا بدل شده است.
کاهش اعتبار و مقبولیت بهویژه در مواقع بحرانی
از سوی دیگر، با وجود حمایتهای همهجانبۀ حاکمیتی، «اعتبار و مقبولیت رسانهای» صداوسیما نزد مخاطبان محل سؤال بسیاری شده است. با تداوم وضع فعلی، این سازمان برخی از کارکردهای خود را در جامعه بیش از پیش از دست خواهد داد و جایگاه خود را به رسانههای داخلی و خارجی واگذار خواهد کرد؛ کمااینکه در حال حاضر نیز تا حدی چنین شده است. همچنین باید افزود که بیاعتنایی به ارزشهای خبری و رخدادهای اجتماعی داخل کشور و تمرکز بیش از حد بر حوادث خارجی، بهخصوص در بخش خبر، انتقاد بسیاری از خبرگان و افراد جامعه را به همراه داشته است.
با توجه به نکاتی که بیان شد، وضعیت فعلی سازمان صداوسیما را میتوان دستکم در هفت بخش بررسی کرد:
1. آگاهی کم نسبت به زمان و بیتوجهی به تحولات فناورانه و اجتماعی؛
2. بیتحرکی و فقدان پویایی بههمراه دستکمگرفتن رقبای داخلی و خارجی؛
3. ضعف ایدهپردازی، نوآوری و خلاقیت در برنامهسازی و تقلید صرف از برنامههای خارجی؛
4. بیهویتی و نداشتن گفتمان و سبک اختصاصی؛
5. خلأ نیروسازی و ازدستدادن نیروهای مجرب؛
6. کمتوجهی به خواست اقشار مختلف؛
7. درنظرنگرفتن نیاز مخاطب، کمتوجهی به افکار عمومی و فاصلهگیری از مردم.
چه باید کرد؟
پرداختن به راهکارها از ظرفیت یک یادداشت خارج است و مطلب حاضر نیز سعی داشته تا تلنگری برای آغاز تأمل و بررسیهای بیشتر باشد. با این حال، مواردی که در ذیل میآید را میتوان بخشی از رئوس تحولی در سازمان صداوسیما دانست که فارغ از سرفصلهای تحولی و جزئیات هریک از آنها آورده میشود.
1. اصلاح ساختاری: سازمان صداوسیما با توجه به همان مسئلۀ همیشگی خود، یعنی فربگی ساختار و فرایندها و لختی بیش از حد و فقدان چابکی در همۀ دورهها، نیازمند اصلاح ساختاری برای چابکسازی و اصلاح فرایندهای خود بوده و خواهد بود. آنچه اهمیت دارد، لزوم توجه دقیق به معنای چابکسازی و مساوینپنداشتن آن با کوچکسازی است (مرکز پژوهشهای مجلس، 1400).
2. توجه به اصول محتوایی و ساختار تولید محتوای جدید: سازمان صداوسیما نیازمند تحول فرایندهای سنتی تولید و انتشار محتوا، ورود به حوزههای محتوایی جدید و تحول در محتواها و قالبهای محتوایی موجود است. این مورد بهطور خاص در حوزۀ سرگرمی خود را نشان میدهد.
3. تحول فناوری و لزوم تغییر رویکرد: لزوم تحول رویکرد سازمان با تحول فناوریهای نوین، چه در پخش خطی و برودکست سنتی و چه در ورود به ارائۀ خدمات بر بستر وب، بر کسی پوشیده نیست. این تحول، جزئیات بسیار ریز و مهمی دارد که البته در این یادداشت نمیتوان به آن پرداخت.
4. بازگشت بهسوی مردم: سازمان صداوسیما بهطور خاص در حوزۀ خبر و اطلاعرسانی ضعفهای متعددی دارد که عموم آنها ناشی از تکیه بر فرایندهای غلط و رویههای ازپیشموجود، بیتوجهی به نیازسنجی مخاطبان و تلاشنکردن برای بازتاب مردم است. اگر بخواهیم در یک عبارت بهطور خلاصه بگوییم، صداوسیما باید بهسوی مردم بازگردد و هویتمحوری و عدالتگستری را در عملکرد خود نمایان سازد.
5. نگاهی به منفعت عمومی: یکی از اصول بسیار مهم تحولی، که شاید یکی از اصول مادر نیز باشد، لزوم توجه سازمان صداوسیما به منافع عمومی و تمامی مصادیق آن از جمله تنوع آرا و افکار منتشرشده، چندصدایی و استقلال سردبیری است.
6. توجه به اصول خلاقیت و نوآوری: آن چیزی با عنوان خلاقیت و نوآوری یاد میشود که شامل خلاقیت و نوآوری در تمامی ژانرها، محتواها، فرمتها و همچنین ورود به حوزهها و انواع قالبهای جدید بهصورت کاملاً نوآورانه و نهفقط تقلید از قالبهای موجود باشد.
7. گسترش تولید محتوای اصیل: تکیۀ بیش از حد سازمان صداوسیما به محتوای تأمینی و حتی آرشیوی، موجب ازبینرفتن بخش مهمی از مخاطبان این سازمان بهویژه در حوزۀ سرگرمی خواهد شد. با توجه به میزان بودجه و درآمد و البته شناسایی دقیق حوزههای محتوایی اثرگذار، سازمان صداوسیما باید تکیۀ اصلی خود را بر محتوای اصل و اورجینال بگذارد.
8. تنوعگرایی و توسعۀ کیفی به جای توسعۀ کمی صرف و تکثر شبکهها: تکیۀ سازمان صداوسیما بهجای بالابردن تعداد شبکهها و حوزههای اینچنینی باید بر تنوع محتوایی، ژانری و حوزههای مختلف محتوایی باشد.
9. اثرگذاری محتوایی، قالبی و فنی در سپهر رسانهای بهجای اعمال قدرت جهت افزایش سهم رسانۀ ملی در سبد مصرفی خانوارها: سازمان صداوسیما باید تلاش کند تا با تنوع محتوایی و تمامی اصول یادشده، جایگاه خود را در سبد مصرفی رسانهای خانوارهای ایرانی تثبیت کند. مادامی که این موارد محقق نشود، اعمال قدرت جهت تثبیت جایگاه صداوسیما بیثمر خواهد بود و کمکی به افزایش سهم آن نخواهد کرد.
موارد عنوانشده، بخشی از اصول تحولی مهم برای سازمان صداوسیما است که بهطور کلی و فارغ از دستهبندیهای تحولی مدنظر ما درگروه سیاستپژوهی رستاک مرور شد. جزئیات هریک از موارد یادشده، پرداختن بیشتر به سازمان صداوسیما و بررسی میزان نزدیکی آن به رسانۀ خدمت عمومی، موضوعات مختلفی است که در شمارههای بعدی نشریه و سند تحولی پیشنهادی گروه سیاستپژوهی رستاک موردمداقه قرار خواهد گرفت. آنچه اهمیت دارد، نزدیکی هرچه بیشتر سرفصلهای یادشده به وضعیت موجود و اجراست که همواره مدنظر گروه در تدوین اسناد تحولی قرار داشته است. پیوند این موارد با آسیبشناسی سازمان صداوسیما و البته اصول حاکم بر رسانۀ خدمت عمومی، همان چیزی است که نقشۀ راه اصلی را نمایان میسازد.
این یادداشت در اولین شماره از نشریهی رستاک، نشریهی تخصصی مطالعات حکمرانی رسانه در ایران منتشر شده است. برای دریافت شمارهی اول رستاک به اینجا مراجعه کنید.
همچنین صفحهی رستاک در ویرگول هم به تازگی راه افتاده و مطالب رستاک و دیگر مطالب مرتبط با مطالعات حکمرانی رسانه در ایران در آن به اشتراک گذاشته میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایرانی ها از کجا پادکست گوش میدهند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
صداوسیما؛ بازیگر فرارادیو-تلویزیونی نظام حکمرانی رسانۀ ایران
مطلبی دیگر از این انتشارات
صداوسیما و وعدههای تحول