خزعبلات انقلابی من !

خزعبلات انقلابی من
خزعبلات انقلابی من


خلاصه گذشته

در تاریخ ۲۰ آگوست ۲۰۱۷ یعنی یکشنبه، ۲۹ مرداد سال ۱۳۹۶ بعد از یکسال گمنام نویسی در یک کانال تلگرامی، کانال استودیو ۵ را راه‌اندازی کردم. ابتدای کار فقط به مطالب مربوط به بازاریابی دیجیتال و موضوعات مرتبط با کسب و کارهای اینترنتی می‌نوشتم. از این رو از بین بزرگوارانی که کانال و مطالب آن را دنبال می‌کردند، تعداد دوستان بازاریاب، مخصوصاً بازاریابانی دیجیتال بیشتر از بقیه بود و در این رشته کاری کمی با دیگران آشنا شدم.

رفته رفته به ارائه مطالبی در خصوص استارتاپ‌ها پرداختم و دایره ارتباطاتم کمی بزرگتر شد. به واسطه اجرای دو پروژه بزرگ، یکی در قالب کارمندی (مدیر عامل خارج از سهامداران) و یکی بنیانگذاری و سهامداری در یک شوی تلویزیونی معروف که اپلیکیشن موبایلی پر مخاطبی را هم داشت، با دوستان بیشتری آشنا شدم.

تا سال ۱۳۹۹ تقریباً دوستان تصور می‌کردند که من دیجیتال مارکتر هستم و حقیقت امر اینکه خودم هم تصوری اینچنینی داشتم. از این سال به بعد با توجه به حضور در Board مدیریتی چند شرکت بزرگ که کسبو کار آنلاین داشتند، سعی کردم همواره عنوان "توسعه دهنده کسب و کار" را برای خودم انتخاب کنم تا با این عنوان خودم را بیشتر معرفی کنم. تا چندی پیش هم این موضوع ادامه داشت و به تمامی افرادی که از من رشته فعالیت حرفه‌ای‌ام را می‌پرسیدند، همین عنوان را اعلام می‌کردم.

مقطع تغییر نوع دیدگاه من

خاطرم هست در تمام این سال‌ها، هر شب دست کم یک ساعت مطالعه را ترک نکردم. نکته بسیار مهمی که تقریباً در انتهای یک سال که از مطالعات مرتب شبانه می‌گذشت، به موضوعی بسیار علاقه‌مند شدم. موضوع از این قرار بود که سعی می‌کردم اگر با موضوعی برخورد می‌کنم، اگر یک تکنیک یا ترفندی را می‌بینم، به مطالعه عمیق در خصوص چرایی آن بپردازم. دلایل زیربنایی موضوعات برایم جذابیت بیشتری پیدا کرد. سعی کردم مطالعاتم عمق بیشتری پیدا کند و برای هر موضوع در سرفصل‌های بازاریابی، برندینگ و تبلیغات در تلاش بودم تا ریشه‌های عمیق‌ترین از قوانین را پیدا کنم. این مثل مطالعه ریشه‌ای و عمیقی بود که دلیل اصلی تکنیک را به من می‌آموخت تا در زمان استفاده بتوانم موضوعاتی که یاد گرفته بودم را به درستی با شرایط جدید و متفاوت منطبق کنم.

نمی‌دانم چه شد اما انگار حاصل این شیوه از مطالعه باعث بروز نگاهی در قالب انتقادی شد و این نگاه، "تفکر انتقادی" را در من بوجود آورد. حالا مدتیست که با سوالاتی که برای خودم مطرح می‌کنم، اصل موضوعات را زیر سوال می‌برم و سعی می‌کنم پاسخ‌های مستدلی برای خودم بیابم.

تصمیم حاصل تفکر انتقادی

الان سن ۴۲ سالگی را پشت سر گذاشتم و چیزهایی برای من اهمیت بیشتری پیدا کرده که قبلاً خیلی دارای اهمیت نبود. اگر قبلاً هدفم از نوشتن نوشتن درصدی با هدف شبکه‌سازی و ایجاد ارتباط بود، اکنون تنها یک دلیل دارد. دوست دارم در نیمه دوم زندگی، اثری را خلق کنم که به یادگار بماند. دوست دارم منشا تغییر باشم و برای این تمام تلاش خودم را خواهم کرد. در واقع آنچه بیش از هر چیز برایم مهم است، رضایت از خویشتن است و طبق تجربیات قبلی‌ام، این با اجرای پروژه‌های موفق و بزرگ یا با درآمد بالا حاصل نخواهد شد. (حداقل برای من)

عنوان شغلی جدید من

داستان از آنجا شروع شد که حجم محتواهای زردی که دارای پایه و اساس علمی نیستند و عموماً به جای اینکه اثر مثبتی در افراد خلق کنند، تاثیر تخریبی دارند، در دنیای پیرامون ما به شدت افزایش پیدا کرده. این موضوع من را از آینده جهان نگران می‌کند.

کودکان و جوانانی را می‌بینیم که این محتواهای زرد که اتفاقاً گاهی شکلی به شدت درست هم به خود گرفته‌اند را سرلوحه خود قرار می‌دهند و معتقدم این روی آینده آنها و در نتیجه آینده جهان تاثیر مطلوبی نخواهد داشت.

من تصمیم گرفتم، اثری که از خودم در این جهان خواهم گذاشت را در قالب یک مجموعه یا سری کتاب ارائه کنم و در راستای تولید محتوای "ضد زرد" قدمی جدی بردارم. حداقل در این مقطع زمانی تصور می‌کنم که این اقدام و قدم می‌تواند در سال‌های بعدی رضایت از خویشتن را برای من ارمغان آورد و تاثیر مثبتی هم در جهان داشته باشد.

این مجموعه یا سریال کتاب با نام عمومی "My revolutionary bullshits" یعنی "خزعبلات انقلابی من" در حال نگارش است و بزودی نسخه فارسی و در ادامه نسخه انگلیسی آن رونمائی خواهد شد.

من در این مجموعه سعی کردم تا مطالبی که در دنیای امروز مطلوب به نظر می‌رسد را بررسی کنم و با دیدگاهی انتقادی آن‌ها را به چالش بکشم و ریشه‌های مهمی را باز کنم که شاید رویکرد شما به موضوعات را کمی تغییر دهد.

مهمترین بخش این است که باید از این به بعد، یعنی بعد از یک دوره یک ساله‌ی سردرگمی‌ام که حاصل تاثیرات این نوع دیدگاه و البته موضوع مهم مهاجرت و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مربوطه بوده، به زبان انگلیسی تولید محتوا کنم تا شبکه ارتباطات بزرگتری ایجاد کنم.

با این توضیحات این عنوان شغلی را برای خودم برگزیدم:

Revolutionary bullshit teller | Chaos Raiser – Doubt Organizer

در واقع من عنوان "گوینده‌ی یاوه‌های انقلابی" را برای "عنوان شغلی" برگزیدم که سعی دارد در ذهن شما هرج و مرجی ایجاد کند و شک حاصل از این هرج و مرج را ساماندهی کند. این عنوان هیچ ربطی به سیاست یا حکومت ندارد و در واقع من چون سعی خواهم کرد تا با نگاهی اعتراضی بر علیه محتواهای زرد انقلاب کنم، آن را برای خودم انتخاب کردم.

از این رو، از این به بعد در توئیتر و اینستاگرام و لینکدین تنها به زبان انگلیسی محتوا تولید خواهم کرد و فقط در کانال تلگرامی‌ام و در صورت بودن زمان کافی گاهی در ویرگول، مطالب فارسی را منتشر خواهم کرد.

تا این لحظه هیچگاه درخواست حمایت از شما نکردم و تنها به تولید محتوا پرداختم. ولی اگر تصور می‌کنید این رویکرد من و نوع فعالیتی که پیش رو گرفته‌ام می‌تواند کمکی به کسی کند، خواهش می‌کنم مطالبی که از این بعد خواهید دید را با دیگران به اشتراک بگذارید. من معتقدم که این انقلاب علیه خزعبلات، یک نفره ممکن نخواهد بود و حتماً حمایت شما را می‌طلبد.

از شما که مثل یک دوست خوب وقت گذاشتید و این مطلب را مطالعه کردید متشکرم و خواهش می‌کنم نظرتان را در ذیل این مطلب با من در میان بگذارید.

اگر تجربه‌ای (تلخ یا شیرین) از من، از محتواهایی که تا امروز تولید کردم یا حرف‌هایی که زدم دارید، اینجا در کامنت بنویسید.


ارادتمند

سامان فائق

گوینده یاوه‌های انقلابی