مجموعهی فرهنگی/رسانهای شرقالملل در قالب ماهنامهی رخنگار
ایده، فلسفهی وجودی و فرهنگ حاکم بر دانشگاه در کشور سوئد
سیدمراد باباحیدری
از دیرباز تاکنون، کسب علوم گوناگون در مکانی به نام «دانشگاه»، تنها یکی از نشانههای بارز وجود یک تمدن، کم و بیش، درخشان و پویاییِ فرهنگی این و آن سرزمین و جوامع بشری بوده است. و این روزها با آهنگ پیشرفت و پیچیدهتر شدن ساختار چندبعدی جوامع انسانی، نقش دانشگاه روزبهروز پررنگتر و شفافتر شده و میشود. میتوان گفت اگر دانشگاه نباشد، جامعه از حرکت تکامل اجتماعی و فنّاورانهی خود باز میایستد. نقش دانشگاه در جامعه، بهسان نقش حیاتیِ خون در بدن انسان است. اجازه بدهید با طرح چند پرسش کلیدی ببینیم آیا واقعاً میشود هم یک تعریف از «ایده»ی دانشگاه ارائه داد، و هم در بارهی چیستی، چرایی و چگونگی تکامل تدریجی رسالت آن در گذر زمان، به یک جمعبندی رسید. بهویژه، جمعبندیای که احتمالاً مشمول زمان و مکان نباشد. برای بررسی پاسخهای مناسب به این نوع پرسشها، نیازمند یافتن پاسخ این پرسشهای کلیدی هستیم:
یک؛ آیا دانشگاه دارای تعریفی جهانشمول است یا نه، بسته به نظامِ سیاسیِ حاکم بر هر کشوری، نمیتوان دانشگاه را یک متغیر ثابت فرض کرد؟ دو؛ مراجع قانونگذاری و قوانین حاکم بر سازمان دانشگاه کدام است و چیست؟ سه؛ اهداف اصلی سازمان دانشگاه چیست؟
پیش از آنکه به این پرسشهای مطرحشده پاسخ بدهیم، نمیبایست فراموش کنیم یافتن پاسخ علمی به پرسش نخست و هم «نخستین ایده»ی دانشگاه و هم «رسالت» و «نخستین» دانشگاه محصول چه تمدنی بوده است، کاری است بیهوده، زیرا اولاً تمدنهای درخشانی وجود داشتەاند که بنا به دلایلی از بین رفتەاند، و دو دیگر؛ تمدنهایی هم بودهاند که در آنها ثبت فعالیتهای ذهنی، سنت نبوده است. به عبارت دیگر، ما به دادههای این تمدنها دسترسی نداریم تا بهآسانی بگوییم ایدهی نخست دانشگاه از آنِ چه تمدنی است و یا نخستین دانشگاه جهان محصولِ چه تمدنی بوده است؛ هر چند عموماً یک ارادت خاصی به تمدن و فرهنگ منسوب به یونانی وجود دارد، اما به هر حال این رفتار به سهم خود، کشف حقیقت موضوع را با یک سری چالشهای جدی مواجه کرده است. برای نمونه، هر چند ممکن است اکثریت مردم بگویند آکادمیای افلاطون نخستین دانشگاه بود، اما حقیقت این است قدیمیترین دانشگاه به نام کشور مراکش ثبت شده است. دانشگاه جَامِعَةُ الْقَرَوِيِّينَ و به تاریخ ۸۵۹ میلادی، و قدیمی ترین دانشگاه قارهی اروپا، دانشگاه بولونیا است که در سال ۱۰۸۸ میلادی تأسیس شده است. در تمدن سومریها (هر چند به توسط بابلیها گزارش شده است) مدرسهای به نام «ادبا» وجود داشته است. هدف اولیه از این سازمان آموزشی، تربیت نویسنده و مترجم بوده است.
نخست، لازم است بگویم برای تهیهی این مطلب، از انواع و اقسام کلیدواژهها و جملات کلیدی استفاده کردم تا شاید بشود منابع معتبر تعریف «ایده»ی دانشگاه و دو دیگر «دانشگاه چیست؟» را پیدا کنم اما انگار هیچ قرار هم نیست هیچ مرجعی به این پرسشها بپردازد. دلیل عدم وجود منابع منتشر شدهی علمی، دربارهی اینگونه پرسشها، بسیار آسان است. چرا؟ زیرا هم پاسخ تعریف «نخستین ایده»ی دانشگاه و هم پرسش «خود دانشگاه به عنوان یک ساختار و یا سازمان علمی و آموزشی چیست؟» بستگی دارد به اینکه چه پاسخهایی به پرسشهای آمده در خطوط آغازین این مطلب داده میشود و یا خود ما چه پاسخهایی میدهیم. برای نمونه، وقتی در زبان فارسی میگوییم «نهاد دانشگاه»، در فرهنگی مثل فرهنگ سوئد، نه تنها به دانشگاه نهاد نمیگویند که یک دانشگاه بزرگ، معتبر و مشهوری مثل دانشگاه چالمرز خود را «شرکت سهامی خاص» مینامد. البته منظور این است هر دانشگاهی، همزمان یک شرکت هم است و بنابراین سازمان آن یک سازمانی است که باید بر اساس دو علم سازمان و مدیریت و دو دیگر، علم اقتصاد شرکتها، اداره بشود و حساب و کتاب پس بدهد.
دانشگاهی مثل دانشگاه گوتنبرگ، ۳۹ عدد انستیتوشن دارد. میگویم انستیتوشن زیرا فکر میکنم ترم «نهاد» در زبان فارسی برگردان این ترم انستیتوشن باشد. به عبارت دیگر، در اینجا خواستم نشان بدهم برعکس استفاده از نهاد دانشگاه در زبان فارسی، این ترم یعنی «نهاد دانشگاه» در کشورهای غربی بهکار برده نمیشود، زیرا گفتم هر دانشگاهی مثل دانشگاه گوتنبرگ، خود از یک تعداد انستیتوشن، یا همان نهاد در زبان فارسی، تشکیل شده است. و همین دانشگاه گوتنبرگ، ۸ عدد دپارتمان دارد. و این یعنی اینکه ایکس تعداد انستیتوشن زیرمجموعهی یک دپارتمان است. برای نمونه، ممکن است دپارتمان ریاضیات، ۵ عدد انستیتوشن داشته باشد. پس، یکی از نتایجی که از نقطهنظر نمودار چنین سازمان و تشکیلاتی میشود گرفت، این است: دانشجویان، اساتید و بقیهی کارمندان، نخستین مکان کار اداریشان، انستیتوشنی است که در آنجا روزانه مشغول به کار کردن هستند و نه دپارتمان که تشکیلات مادر است و گفتیم از ایکس تعداد انستیتوشن تشکیل شده است. مسئولیت اصلی دپارتمان، مدیریت کلان و نظارت بر کار انستیتوشنهای زیرمجموعهی خود است.
قوانین دیکته شده به دانشگاههای سوئد، در حوزهی شرح وظایف و مسئولیت پارلمان و حکومت است. برای نمونه، مجلس تصمیم میگیرد کدام دانشگاههای دولتی میبایست کماکان به کار خود ادامه بدهند و کدام دانشگاههای جدید دولتی نیاز است تأسیس بشوند. و حکومت هم، برای نمونه، در بارهی انتخاب رئیس دانشگاه و حقوق او، تصمیم میگیرد و اما نه دربارهی استخدام و حقوق هیچ پرسنل دیگری. سوای این دو مرجع قانونگذار، میتوان گفت تکتک دانشگاهها و دانشکدههای کشور سوئد، یک نوع خودمختاری سازمانی اما دمکراتیک محلی هم دارند. طبق قوانین دانشگاهها، و برای نمونه؛ دانشجویان حق دارند دربارهی رشتهها و حتی این و آن درس تکواحدی، فعالانه اظهارنظر کنند و رٲی خود را بدهند. ورود به ساختمانهای این و آن دانشگاه در کشور سوئد، برای همگان مجاز است. برعکس دانشگاههای ایران که شخص مراجعهکننده با نگهبانی مواجهه میشود و برای ورود به ساختمان دانشگاه باید کارت مناسب دانشگاه خود را به نگهبان نشان بدهد، در کشور سوئد ورود همگان به، حداقل، داخل محوطه و ساختمان اصلی دانشگاه، آزاد است. حتی شهروندان هم میتوانند به دلخواه خود در تعداد چشمگیری از کلاسهای درس این و آن رشته و استاد شرکت کنند. البته تا دانشجو نباشند، حق شرکت در امتحانات را ندارند. به هر حال هیچ نیاز نیست دانشجو باشند و یا از مانعی به نام حراست و نگهبانی بگذرند زیرا این دو تشکیلات در دانشگاههای سوئد، هر چند وجود دارند، اما دیده نمیشوند. مسئولیت پرسنل نگهبانی انجام کارهای فنی است و نه دخالت در رفت و آمدها. در محیط داخلی ساختمانهای این و آن دانشگاه در سوئد، نصب دوربین مداربسته ممنوع است. دانشگاه در سوئد، بسان ایوانهای مدارس رواقیون یونان، انگار هیچ چهاردیواری فیزیکی یعنی دیوار و سقف... و نگهبانی ندارند. این نوع سیاست، با هدف هر چه یگانهتر کردن دانشگاه با دیگر بخشهای جامعه است. ایجاد دانشگاه آزاد هم، هیچ موانع قانونی ندارد. این نوع دانشگاهها هم، از دانشجویان هیچ شهریهای نمیگیرند. دانشگاههای آزاد، بودجهی مورد نیاز خود را از صندوق مالیات حکومت میگیرند. نظام حاکم بر تشکیلات دانشگاه و تدریس، صدردصد دمکراتیک است. مادامی که دانشجو خود مایل باشد میتواند در یک رشتهای بماند و یا همزمان در چند رشته تحصیل کند، و حتی همزمان از دانشگاههای گوناگون، به تحصیل خود ادامه بدهد، هیچ مانع قانونی بر سر راه او وجود ندارد. دانشگاه در سوئد، صفر درصد بروکراتیک است. یعنی بروکراتیک نیست. برای نمونه، میشود آنلاین تقاضای این و آن رشته و واحد دلخواه درسی را کرد، بیآنکه نیاز به ارائهی مدارک (زیرا کل کارنامهی دانشآموز و دانشجو در این و آن پایگاه دادههای دولتی وجود دارد) و گذشتن از سد کنکور باشد. شرط پاس کردن دروس مناسب (مثلاً فردی که تقاضای رشتهی پرستاری بکند، دیگر نیاز نیست در دوره دبیرستان فیزیک هم خوانده باشد و یا آخرین سطح ریاضیات را پاس کرده باشد) دورهی سهسالهی دیپلم در مقطع دبیرستان، و دو دیگر؛ شرط معدل است که هر دو این شروط بسته به رشته و دانشگاه ممکن است حتی معدل ۲۰ مطلق هم بخواهند. همهی دانشجویان در سوئد از یک صندوق دولتی وام تحصیلی میگیرند و آنهم با بهرهی ناچیز زیر ۱٪ است، بهویژه که زمان بازپرداخت موکول میشود به هر زمانی که خود دانشجو توانش را داشت، مثلاً پس از پایان دوره تحصیلاتش که شاغل شد و یا زمانی که ترک تحصیل کند؛ اما فقط به محض اینکه شاغل بشود باید شروع کند به بازپرداخت ماهیانه که متناسب با حقوق ماهانه او است. به دیگر سخن، یک اینکه مادامی که دانشجو بیکار باشد هیچ نیاز نیست وام را پس بدهد، و دو دیگر اینکه؛ از نقطهنظر مالی، کمتر دانشجویی در سوئد وجود دارد که نیاز به گرفتن کمک مالی از والدین خود داشته باشد.
در مقطع دکترا هم، دانشجو هم کارمند دانشگاه محسوب میشود و هم حداقل ماهی ۲۵۰۰ دلار آمریکایی حقوق میگیرد. بهعلاوه، دانشگاه همهی هزینههای شرکت در کنفرانسها... و کتابهایی که احتمالاً میخرد، پوشش میدهد و میپردازد.
اخراج حتی دانشجو، کاری است نشدنی. مگر به شرط اینکه دانشجو مرتکب اعمالی مثل تقلب شده باشد. در اینصورت و مورد هم، پس از صدور رٲی از طرف کمیته انظباطی، حداکثر ۶ ماه از شرکت در کلاسها و امتحانات محروم خواهد شد و نه بیشتر. این برای دانشجو و اما برای دانشآموز متقلب دورهی دبیرستان، حداکثر ۲ هفته محرومیت از شرکت در کلاسهای درس، و برای دانشآموز متقلب دورهی ابتدایی و راهنمایی هم، قانونگذار هیچ مجازاتی در نظر نگرفته است. این نکات که اکنون در این پاراگراف آخر گفتم، خود به نوعی نشان میدهد آکادمیا در کشور سوئد، از هر نقطهنظر مکانی است که قرار است در آنجا تدریس و پژوهش بشود و نه مجازات افراد. تعدادی از عمدهترین و کلیترین اهداف اصلی اینها هستند:
- یک، تربیت نسل نو اما متخصص.
- دو، تأمین نیروی متخصص مورد نیاز بازار کار و اصطلاحاً صنعت.
- سه، ساختن یک جامعهی از هر نظر سالمتر، مدرنتر، قویتر و پایدارتر.
- چهار، تقویت و گسترش بنیانهای فرهنگ دمکراتیک
- پنج، مشارکت فعال در صحنه فعالیتهای جهانی
پس، تولید علم و پاسخ به پرسش دانشگاه چیست و چه اهدافی دارد، در همان چند اهداف برشمرده در بالا، خلاصه میشود.
جالب است بدانیم وقتی به وبسایتهای رسمی دانشگاهها و کلاً مراکز عالی علمی کشور سوئد مراجعه میکنیم، میبینیم دانشگاهها لزوماً اهداف و چشماندازهای یکسانی ندارند. بسته به تیم مدیریت کلان (که معمولاً رئیس دانشگاه مسئولیت اصلی مدیریت دانشگاه را بر عهده دارد) این و آن دانشگاه، اهداف و چشم اندازها و افقهای دلخواه خود را نوشتهاند که چیست و چگونه میخواهند آنها را عملی کنند.
در دانشگاههای سوئد، نوع پداگوژی یعنی در اینجا شیوه و رویکرد استاد به فلسفه، مقولاتی مثل هم تدریس و هم یادگیری، یک انتخاب آزادانهی فردی است. به عبارت دیگر، رئیس دانشگاه و دیگر مسئولین رده بالا، مثل رئیس این و آن دپارتمان، قانوناً و اخلاقاً مجاز نیستند این و آن پداگوژی را به این و آن استاد دیکته کنند. هم موضوع و هم انتخاب روش شناختهای مناسب کارهای پژوهشی، انتخابی است فردی و نه دیکته شده از طرف مدیریت دانشگاه. به عبارت دیگر، تحقیق دربارهی هر موضوع دلخواه خود دانشجو و استاد پژوهشگر، آزاد است. در دانشگاهها، نه حضور و غیاب برای دانشجویان وجود دارد و نه برای اساتید. اساتید مجاز هستند در هر کجای دنیا که خود خواستند باشند، حضور داشته باشند. البته مگر فقط در موارد و مواقعی که یا تدریس داشته باشند و یا قرار باشد در این و آن جلسه مشترک، البته، از پیش اعلام شده (بخوانید اجباری برای همه) از طرف مسئولین مثل رئیس دپارتمان و یا رئیس انستیتویشن شرکت کنند. و یا طبق برنامهی از پیش طراحی و اعلام شده کاری برای این و آن استاد، مثل تدریس در این و آن روز و ساعت مشخص که در این موارد طبیعتاً استاد باید در کلاس درس حاضر باشد. در غیر این موارد، حضور فیزیکی استاد در محل کار اجباری نیست.
یک اینکه این نوع آزادی، و دو دیگر؛ بودجه کافی که هر دپارتمان در اختیار انستیوشینهای زیرمجموعهی خود گذاشته است و سه دیگر درآمدزایی که هر دپارتمان دارد، خیال استاد و استاد پژوهشگر را راحت می کند تا آزادانه بیندیشد، تدریس و تحقیق کند. یکی از اهداف تکتک دپارتمانها تشویق استاد به چاپ مقاله در ژورنالهای معتبر بینالمللی است. و همچنین شرکت فعال او در کنفرانسهای معتبر. زیرا به گونهای میشود گفت، اعتبار و فلسفهی وجودی هر دپارتمان و استادی، متغیری است وابسته به تعداد و کیفیت کارهای منتشر شده. برای نمونه، هر چه بیشتر یک استاد مقالهی منتشرشده در این و آن ژورنال مناسب و معتبر داشته باشد، هم به نفع خود اوست و هم به نفع کل دانشگاه. یک جملهی مشهوری وجود دارد که این است: «یا منتشر کن و یا ناپدید شو! Publish or perish.» دانشگاههای سوئد نه تنها نسل متخصص نو تربیت میکنند و از طرف جامعه کمک میکنند، که فعالانه دادههای خود را در اختیار بخش صنعت میگذارند. به این کار میگویند انتگره کردن و یا تطبیق دانش نظری با تجربهی عملی. از اینروی است که در اکثر رشتههای فنی و مهندسی، یک مدت زمان چشمگیر از کل طول مدت زمان این و آن رشته را صرف کار عملی میکنند. یعنی دانشجو وارد دوره پراکتیک میشود تا در عمل، هم اندوختههای نظری/تئوریک خود را بیازماید و هم به دانشگاه گزارش بدهد که دربارهی چه چیزی نیاز است بیشتر یاد بگیرد. میشود گفت این هم یک نوع از انواع و اقسام همکاریهای دوجانبه بین دانشگاه و صنعت است.
یک نکتهی دیگر در مورد دانشگاههای سوئد، موضوع درآمدزایی است که این دانشگاهها دارند. برای نمونه، دانشگاهی مثل چالمرز، سالیانه میلیونها کرون درآمدزایی میکند. و کانال درآمدزایی هم تخصص پژوهشگران و اساتیدی است که دارند و اینها، برای نمونه، یا به این و آن شرکت مثل شرکت ولوو راهحل و مشاوره میدهند، و یا این و آن درس را در قالب یک پکیج آموزشی، برای این شرکتها تدریس میکنند (به آنها میفروشند). معمولاً درآمد هر دپارتمانی برای مصرف پژوهشگران و اساتید شاغل در خود آن دپارتمان کنار گذاشته میشود. هیچ سیاستمدار و دیگر مقامات شخصاً حق دخالت در کار و بار دانشگاهها را ندارند. هر چند در کشور سوئد برابری جنسیتی وجود دارد، اما حکومت برای اینکه عدالت رعایت شده باشد، پوزیشن رئیس دانشگاه را به مساوات بین کاندیداهای مناسب زن و مرد تقسیم میکند. البته شرط اولیه اصلح بودن است. و همچنین در مورد تعداد و جنسیت ورودیهای این و آن رشته تحصیلی، تلاش میشود سوای وفادار ماندن به پرنسیپ (اصل) اصلحیت، اما اگر نیاز باشد، کرسیهای این و آن رشته را به مساوات بین متقاضیان دختر و پسر تقسیم کنند تا با این کار زنان را به تحصیل در این رشتههایی (منظور فنی و مهندسی) که مورد علاقه آنها نیست، تشویق بکنند. در پیروی از سیاست ساختن یک جامعهی برابر، از همان مقطع راهنمایی و دبیرستان تلاش میشود تا تعداد بیشتری دختر را تشویق به تحصیل در رشتههای فنی و مهندسی بکنند زیرا فکر میکنند هر چه تعداد بیشتری دانشآموز و دانشجوی دختر تشویق به تحصیل در رشتههای فنی و مهندسی بشوند، به نفع کل جامعه است زیرا این دو مکمل یکدیگر هستند. و دو دیگر اینکه، میخواهند اگر احتمالاً در گذشته به زنها ظلم شده است، اکنون جبران بشود. برای نمونه، در طول سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ میلادی، یک خانم از حزب سوسیال دمکراتها، وزیر دفاع شد. وزیری که هرگز سابقهی نظامی نداشت. دارای مدرک کارشناسی جامعهشناسی بود.
دانشگاههای سوئد از هر نظر استقلال دارند. هم محیط کار برای پرسنل و هم محیط یادگیری برای دانشجویان، محیطی است سالم، خلاق و پایهریزی شده است بر اساس ارزشهای هم فرهنگی خود جامعه سوئد و هم ارزشها و معیارهای علمی که از آن میان اخلاق کار تنها یکی از آن معیارهاست. در گذر تاریخ پر پیچ و خم بشر، تدریجاً ایجاد جوامع پیچیده اما به هر حال پسامدرن این روزها و به ویژه در این عصر دادههای همگی دیجیتالی یا همان عصر اطلاعات، نتیجه فعالیتهای، بیگمان، فکر آزاد پژوهشگران مستقل بوده است. اگر بخواهیم هر آنچه تا اینجا گفته شد را جمعبندی کنیم، میتوانیم بگوییم اگر به دنبال پیدا کردن تعریف «ایده»ی دانشگاه باشیم، کافی است به اهداف کوتاه و بلندمدت و همچنین به چشماندازها و افقهای ترسیمشده از این و آن دانشگاه و مندرج در، این روزها، وبسایتشان، مراجعه بکنیم تا متوجه بشویم: اولاً دارای چه فلسفهی آموزشی هستند؟ دوم چه نوع محصولات علمی دارند تولید میکنند؟ و سوم میخواهند با چه ساز و کارهایی به اهداف فرموله شده خود دست بیابند؟ با مطالعهی این نوع پرسشها و همچنین پاسخهایی که احتمالاً به آنها داده شده است، ما با یک نظامی آشنا میشویم که پیش از هر چیز، از فرهنگ جهانی آکادمیا پیروی میکند. یکی از عناصر چنین فرهنگی، پژوهش اخلاقمند (مثلاً نمیشود هر گونه که خود پژوهشگر خواست، بر روی این و آن حیوان آزمایش بکند) و غیرجانبدارانه است. فرهنگی که دمکراتیک است. فرهنگی که پذیرفته کسب دانش و تولید آن نه صرفاً و لزوماً برای خود علم، برای تربیت نسل متخصص نو، با هدف ساختن یک جامعهی از هر نظر ایدهآل است. آری دانشگاه، از یک سری جهات، یک سازمان و تشکیلاتی است که دارای یک فرهنگ و زبان جهانی است. فرهنگی که نه تنها هیچ مرز تبعیضآمیزی به رسمیت نمیشناسد، شب و روز در تلاش است تا هر نوع مرز تبعیض آمیزی را در هم بشکند.
در جامعهی سوئد، کمتر فردی علم را صرفاً برای خود علم فرا میگیرد. از نقطهنظر فردی، علم را برای پیدا کردن آسان و دلخواه شغل آیندهی خود کسب میکنند. از این نقطهنظر میشود گفت نگاه سوئدیها به تحصیل علم، یک نگاه پراگماتیستی است. از همین روی است کسب علم برای خود علم نیست، برای ساختن یک جامعه ایدهآل است. پس آنچه مهم است، کار است و کار و کار آنهم در خدمت اهداف کلی جامعه. در فرهنگ حاکم بر جامعهی سوئد، و برعکس فرهنگ حاکم بر جامعهی ایران، آتشی به نام آتش مدرکگرایی هیچ جایی ندارد. نه دانشگاه رفتن در این کشور به طور اتوماتیک امتیاز و فضیلت محسوب میشود و مایهی افتخار است، و نه دانشگاه نرفتن و همچنین ترک تحصیل، به خودیخود، مایه بدنامی. آنچه در این فرهنگ جا افتاده است، احترام به آزادی فردی در انتخابهایی است که او میکند. به عبارت دیگر، انتخاب با خود فرد است. یکی از معانی این نوع آزادیِ انتخاب این است: فرد وقتی وارد دانشگاه می شود، فقط و فقط برای خودش دارد دانش کسب میکند و نه به خاطر به دست آوردن دل والدیناش و یا نجات بشریت. و هر لحظه هم خود او بخواهد میتواند ترک تحصیل کند و یا رشته عوض بکند، هیچگونه موانع فرهنگی-اخلاقی، قانونی و فنی وجود ندارد. او میتواند به آسانی چنین کاری بکند. انتخاب با اوست و آنهم آزادانه.
واقعاً دانشگاه در سوئد هم با جامعه و هم با بخش صنعت، در یک ارتباط تنگاتنگ و تعامل علمی و هماهنگ است. دانشگاه در سوئد ملک دولت است و نه حکومت. یعنی با تغییر حکومت، دانشگاه با پسلرزههای سیاسی مواجه نمیشود. حکومتها، احتمالاً، هر چهار سال یک بار تغییر میکنند، اما دانشگاهها هیچ قرار نیست یک متغیر وابسته باشند. دانشگاه بسان خاک، یک متغیر ثابت است. دانشگاه در کشور سوئد دارای استقلال تام و کمال است. یک نکتهی بسیار مهم دیگر، این نکته است: دانشگاههای سوئد واقعاً شفاف عمل میکنند. برای نمونه، گزارش فعالیتهای اقتصادی و بیلان مالی خود را رسماً در سایت خود منتشر میکنند. یعنی همهی مردم دسترسی به همهی فعالیتهای دانشگاهها را دارند. دانشگاههای سوئد مستقلاً میتوانند با هر دانشگاهی در هر کجای دنیا که خود خواستند، همکاری کنند. این کار هم یکی دیگر از اهداف بلندمدت دانشگاهها است.
رخنگار / ماهنامهی فرهنگی و هنری
شمارهی یک / بهمن 1399
مطلبی دیگر از این انتشارات
ابله ظهور مسیح در دنیای رمانتیک
مطلبی دیگر از این انتشارات
استتار روشنفکری در غیابِ خودآگاهیِ کل
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوانش اشتراوس از افلاطون